فهم اصولگرایانه از نظارت استصوابی
بااین همه به باور من نمیتوان در مقام حرف مردم را «کریم»،»فهیم»و«بزرگ»خطاب کنیم و درمقام عمل در قدرت تشخیص آنان تردید کنیم.باورکنیم که ملت ایران ابتداَ این حق را دارد که حاکمان و نمایندگانش راخودش تعیین کند.
مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
درباره نظارت استصوابی نوشته ها وتحلیل های زیادی موجود است.این روزها با نزدیک شدن به انتخابات دور آینده مجلس و خبرگان رهبری،همچنین باموضعگیری رئیس جمهور یک بار دیگر این موضوع درکانون توجه قرار گرفته است.در اینجا قصد ندارم به داوری درباره نظارت استصوابی بپردازم. من مایلم تا نوع نگاه اصولگرایان (خصوصا ازجنس پایداری) به ملت رابه تصویربکشم،آنهم از زبان یکی از نمایندگان مجلس.
آقای رسایی در گفتوگوبافارس درتایید نظارت استصوابی مثال جالبی میزنند که نوع نگاه آنها رابه رای مردم – بخوانید حق الناس – نشان می دهد. نگاهی که درآن مردم را با دخترانی که قرار است شوهر کنند و خانواده برای آنها تصمیم میگیرد و همچنین کودکان دبستانی ودانشآموزان مدرسه همتراز گرفته است.آقای رسایی گفتند: «زمانی که بوفه مدرسه ساندویچهای مختلف با طعمهای مختلف رانامزد میکندتا دانشآموزان آنها را انتخاب کنند، حتماً سیستم مدیریت مدرسه نظارتی بر بوفه مدرسه میگذارد تا ساندویچ فاسدی در برابر انتخاب دانشآموزان قرار نگیرد،اگراین سیستم وجود نداشته باشد وادعا کند که دانشآموزان خودشان باید ساندویچ را انتخاب کنند، والدین دانشآموزان حتماً به آن مدیریت اعتراض میکنند که چرا نظارت نکردی و اجازه دادی یک ساندویچ فاسد درمعرض انتخاب فرزندان ما قرار گیرد.»
مشکل اصلی اصولگرایی(خصوصا از جنس پایداری)همین نوع نگاه به جایگاه رای و نظر مردم است. آنها مردم را تنها مخیر به انتخاب این «ساندویچ» یا آن «ساندویچ» میدانند.ملتی که در نگاه آنها،آنقدر صغیر است که باید برایش تصمیم گرفت.این وسط شماهم دنبال این نگردیدکه چه شد آن گفتمانی که از«ملت رشید»و«ملت بزرگ»ایران سخن می گفت. به دنبال این نباشیم که عقل وخردجمعی مردم ایران آنقدرفهیم وبزرگ است که سره را ازناسره تشخیص داده ومیدهد.
مشکل دراین نوع نگاه است. نگاهی که متوجه نمیشودحدانتخاب مردم ایران بالاتر ازاین است که آن را با «ساندویچ خریدن» قیاس کنیم.
بعدازداخل این استدلال حق نظارت آنهم به شکل استصوابی آن را بیرون بکشیم. باید به آقای رسایی گفت مردم درانتخابات قرارنیست«ساندویچ بخرند»که شما برایشان تعیین کنیدکدامشان فاسد و کدامشان غیرفاسداست.مساله این است که مردم قرار است«مدیران مدرسه راانتخاب کنند».محل نزاع دقیقا اینجاست که در باوربرخی اساسا نمیگنجد مردم بخواهند،- یا بتوانند- مدیر،ناظم ومعلمان مدرسه راخودشان انتخاب کنند. به باورآنها، مردم دانشآموزانی هستند که نهایت حق انتخابشان این است که از «بوفه مدرسه خرید کنند». این خرید هم دردایره سلایق وعلائق مسئول بوفه که تحت مدیریت مدیر و ناظم مدرسه است محدود میشود. بحث اما اینجاست که مدل حقیقی و صحیح این است که دانشآموزان آن مدرسه حق انتخاب همه ارکان مدرسه را دارا هستند و این حق را قانون اساسی و پیش از آن خدا به آنها واگذار کرده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی دراصل پنجاه و ششم درخصوص منشأ حاکمیت می گوید: «حاکمیت مطلق بر جهان وانسان از آن خداست وهم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است.هیچ کس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا درخدمت منافع فرد یا گروهی خاص قراردهد»
اگرقرارباشد با همان زبان به آقای رسایی پاسخ داد باید گفت که باور کنیدملت فهم تشخیص ساندیچ فاسد از غیرفاسد را هم دارند. وقتی همه جور ساندویچی در بوفه همان مدرسه فرضی عرضه شود، دانشآموز به راحتی میتواند با مقایسه آنها فاسد راازغیرفاسد تشخیص دهدوچه بسا گاها بشود دربوفه غذهای فاسد ارائه کرد اما دانشآموز از سرناچار مجبور باشد، غذای فاسد و یا نامرغوب را خریداری کند.
بااین همه به باور من نمیتوان در مقام حرف مردم را «کریم»،»فهیم»و«بزرگ»خطاب کنیم و درمقام عمل آنها را درمرتبه یک «صغیر» نشانده و برایشان تصمیم بگیرم.باورکنیم که ملت ایران ابتداَ این حق را دارد که حاکمان و نمایندگانش راخودش تعیین کند.بپذبریم که مردم ایران میتوانند وفهم این را دارند که ناظم ومسول بوفه درستی را انتخاب کنند که خدمتگذار آنها باشند، به این ترتیب نیازی نیست حتی نگران ساندویچهای فاسد بود.
…بعدازداخل این استدلال حق نظارت آنهم به شکل استصوابی آن را بیرون بکشیم. باید به آقای رسایی گفت مردم درانتخابات قرارنیست«ساندویچ بخرند»که شما برایشان تعیین کنیدکدامشان فاسد و کدامشان غیرفاسداست.مسئله این است که مردم قرار است«مدیران مدرسه راانتخاب کنند».محل نزاع دقیقا اینجاست که در باوربرخی اساسا نمیگنجد مردم بخواهند،- یا بتوانند- مدیر،ناظم ومعلمان مدرسه راخودشان انتخاب کنند. به باورآنها، مردم دانشآموزانی هستند که نهایت حق انتخابشان این است که از «بوفه مدرسه خرید کنند». این خرید هم دردایره سلایق وعلائق مسئول بوفه که تحت مدیریت مدیر و ناظم مدرسه است محدود میشود. بحث اما اینجاست که مدل حقیقی و صحیح این است که دانشآموزان آن مدرسه حق انتخاب همه ارکان مدرسه را دارا هستند و این حق را قانون اساسی و پیش از آن خدا به آنها واگذار کرده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی دراصل پنجاه و ششم درخصوص منشأ حاکمیت می گوید: «حاکمیت مطلق بر جهان وانسان از آن خداست وهم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است.هیچکس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا درخدمت منافع فرد یا گروهی خاص قراردهد» اگرقرارباشد با همان زبان به آقای رسایی پاسخ داد باید گفت که باور کنیدملت فهم تشخیص ساندویچ فاسد از غیرفاسد را هم دارند. وقتی همه جور ساندویچی در بوفه همان مدرسه فرضی عرضه شود، دانشآموز به راحتی میتواند با مقایسه آنها فاسد راازغیرفاسد تشخیص دهدوچه بسا گاهی بشود دربوفه غذاهای فاسد ارائه کرد اما دانشآموز از سرناچار مجبور باشد، غذای فاسد و یا نامرغوب را خریداری کند. بااین همه به باور من نمیتوان در مقام حرف مردم را «کریم»،»فهیم»و«بزرگ»خطاب کنیم و درمقام عمل در قدرت تشخیص آنان تردید کنیم.باورکنیم که ملت ایران ابتداَ این حق را دارد که حاکمان و نمایندگانش راخودش تعیین کند.بپذیریم که مردم ایران میتوانند وفهم این را دارند که ناظم ومسئول بوفه درستی را انتخاب کنند که خدمتگزار آنها باشند، به این ترتیب نیازی نیست حتی نگران ساندویچهای فاسد بود.
منبع: داوود حشمتی/قانون