۰۹:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۵/۴ سید حمید حسینی یزدی :

شیوع اشعری گری در عمل سیاسی اجتماعی و ناکارآمدی نظام تربیتی

اما مروری بر کنش های سیاسی سالهای اخیر مخصوصا از سوی طیف موسوم به حزب اللهی نشان می دهد که فرهنگ و تربیت رفتاری و اجتماعی ما از اصل حسن و قبح ذاتی افعال منحرف شده است. به بیانی دیگر ما در تربیت اسلامی افراد مختلف اجتماع ناکارآمد بوده ایم و از خط اصیل اسلامی عدول کرده ایم. تکیه نگارنده برنحوه عمل کنشگران بدنه میانی و پایین جامعه ازین جهت است که مطالعه رفتار و فرهنگ رفتاری واجتماعی این طیف می تواند نشاندهنده فرهنگ و رفتار قسمت اعظمی از جامعه باشد درصورتی که مطالعه رفتار کنشگران سیاسی رده بالا این...

مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)-سید حمید حسینی یزدی:

حسن و قبح افعال یکی از محل های نزاع متکلمین مسلمان درطول تاریخ بوده که بحث های زیادی را دامن زده و منجر به ایجاد و شکل گیری فرقه های جدیدی شده است. این مباحثه و جدل کلامی در میان اهل سنت پررنگ تر بوده است. ایجاد دو نحله مهم فکری کلامی معتزله و اشاعره در میان اهل سنت از نتایج این بحث است. معتزله معتقد به حسن و قبح ذاتی و عقلی بودند. درنظر ایشان فعل حسن یا قبیح ذاتا حسن یا قبیح است و چون حسن و قبح ذاتی دارد خداوند به آن امر کرده یا از آن نهی نموده است و عقل و خرد و فطرت انسان نیز به حسن و قبح آن پی می برد. مثلا عدل و احسان و انصاف چون ذاتا حسن است خداوند به آن امر نموده و ظلم و دروغ و اجحاف چون ذاتا قبیح است خداوند از آن نهی نموده است و فطرت و خرد انسانی نیز آن را درمی یابد(البته منکر این نیستیم که در برخی موارد عقل از تشخیص حسن و قبح عملی عاجز است). در مقابل اشاعره معتقد به حسن و قبح شرعی افعال بودند. درنظر ایشان فعل ذاتا حسن یا قبیح نداریم و ملاک و معیار حسن و قبح افعال، فرمان و امر و نهی الهی است. عدل و صداقت حسن است چون خداوند بدان امر کرده و ظلم و دروغ قبیح است چون خداوند از آن نهی فرموده است. اگر امر الهی بر فعلی اصابت کند آن فعل حسن و اگر نهی الهی بر فعلی تعلق گیرد آن فعل قبیح است. به صورت خلاصه معتزله ملاک امر و نهی الهی را حسن و قبح ذاتی افعال می دانند و اشاعره ملاک حسن و قبح افعال را امر و نهی الهی می دانند. اعتقاد به هرکدام از دو نظر درحیطه اخلاق متفاوت است. اگر به نظر معتزله معتقد شویم اخلاق و زشتی و زیبایی افعال مطلق است، ظلم و دروغ مطلقا قبیح است و اگر به نظر اشاعره معتقد شویم اخلاق امری نسبی است و ظلم و دروغ به خودی خود قبیح نیست اما چون خداوند نهی نموده قبح پیدا کرده است.
این بحث نیز در میان شیعیان به صورت بسیار کمرنگ تری وجود داشته است اما افتخار شیعه آن است که میتوان گفت نظر غالب شیعه حسن و قبح ذاتی افعال است و ازاین رو به عدلیه معروف است. حتی دعوای تاریخی بین اصولیون و اخباریون شیعه نیز بیشتر درحوزه روش استنباط احکام بوده و کمتر به حوزه کلام و اعتقادات کشیده است. این اعتقاد شیعه که اخلاق امری مطلق و نه نسبی است در عرصه های زندگی فردی و اجتماعی وارد می شود. سیره پیامبر و امیرالمومنین و سایر ائمه معصومین در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی خویش مبین همین واقعیت است که حسن و قبح ذاتی افعال و مطلق بودن ارزشهای اخلاقی مورد توجه این بزرگواران بوده است. آنجا که علی(ع) در پاسخ به انتقاد جمعی از اصحابش می فرماید که معاویه از من سیاس تر نیست اما من حاضر به دغل بازی و نیرنگ نیستم. این اعتقاد کلامی در نظریات و فتاوای علمای روشن ضمیر ما نیز تاثیر خود را داشته است. امام خمینی (ره) در بحث ربا، حیل شرعی ربا را که برخی دیگر از علما جایز می دانند به دلیل مغایرت با عدالت جایز نمی داند و شهید مطهری در کتاب خمیرشده نگاهی اجمالی به اقتصاداسلامی، عدالت را سرسلسله ادله استنباط احکام شرعی می نامد.
اما مروری بر کنش های سیاسی سالهای اخیر مخصوصا از سوی طیف موسوم به حزب اللهی نشان می دهد که فرهنگ و تربیت رفتاری و اجتماعی ما از اصل حسن و قبح ذاتی افعال منحرف شده است. به بیانی دیگر ما در تربیت اسلامی افراد مختلف اجتماع ناکارآمد بوده ایم و از خط اصیل اسلامی عدول کرده ایم. تکیه نگارنده برنحوه عمل کنشگران بدنه میانی و پایین جامعه ازین جهت است که مطالعه رفتار و فرهنگ رفتاری واجتماعی این طیف می تواند نشاندهنده فرهنگ و رفتار قسمت اعظمی از جامعه باشد درصورتی که مطالعه رفتار کنشگران سیاسی رده بالا این توانایی را ندارد.
در سالهای اخیر اتفاقاتی افتاده است که قبح و زشتی و نادرستی آن برهرانسان عاقل و عقل سلیمی مبرهن و واضح است(البته نگارنده واقف است که اینگونه اتفاقات منحصر به سالهای اخیر نبوده است). اتفاقاتی نظیر اغتشاش و برهم زدن سخنرانی شخصیت های مختلف مانند آنچه در سخنرانی سید حسن خمینی در سالگرد ارتحال امام(ره) یا سخنرانی علی لاریجانی در حرم حضرت معصومه رخ داد، ایجاد مزاحمت برای فائزه هاشمی و فحاشی به وی و استفاده از الفاظ رکیک و مستهجن در شهرری توسط سعید تاجیک، حمله به سفارت های انگلستان و عربستان سعودی و اشغال آنها درحالی که طبق تعالیم اسلامی آنها مستأمن دولت اسلامی هستند و امنیت جان و مال آنها باید حفظ شود. البته مسئولین عالیرتبه کشور نسبت به این اتفاقات واکنش نشان داده و آنها را رد نمودند. مقام معظم رهبری نیز با تدبیر و درایت خود در سخنان حکیمانه خویش حمله به سفارت انگلستان و عربستان و ایجاد اغتشاش در سخنرانی ها را نفی نمودند.

اما نکته نگران کننده و نشاندهنده انحراف در عمل سیاسی اقشارمختلفی از مردم ما پس از بررسی مواضع مسببین اتفاقات اخیرالذکر نمایان می گردد که به گوشه ای ازآن اشاره می شود:
۱٫ نگارنده از نزدیک با بسیاری از اشغال کنندگان سفارت انگلستان گفتگو کرده است. غالب این عزیزان پس از موضع گیری حکیمانه رهبری معظم و اشتباه دانستن اشغال سفارت، از کار خود پشیمان گشته و اظهار ندامت و طلب مغفرت از درگاه الهی داشتند. اما پشیمانی ایشان نه از جهت اشتباه بودن نفس عمل بلکه به این دلیل بود که رهبرانقلاب عملشان را اشتباه دانسته بودند. همچنین بسیاری از این دوستان پس از سخنان مقام معظم رهبری مبنی بر نادرست بودن برهم زدن سخنرانی ها، در گروههای مجازی تصریح می کردند که چون رهبری محکوم نمودند ما هم محکوم می کنیم.
۲٫ سعیدتاجیک که می تواند نماینده شخصیت طیف گسترده ای باشد پس از ارتکاب جرم علیه فائزه هاشمی و محکومیت در دادگاه درنامه ای خطاب به رهبری می نویسد:« مولای من، سرور من، یک سال است که احساس می‎کنم خاطر نازنین حضرت‎عالی از دست من حقیر رنجیده گردیده و این موضوع مانند خوره‎ای به جانم افتاده و روح و جسم و جانم را از درون می‎خورد که خدا مرا نیامرزد اگر عمدا باعث ذره‎ای نگرانی و ناراحتی مولایم را فراهم ساخته باشم.
خدا را گواه می‎گیرم آن برخوردی را که حقیر با بعضی از این فتنه‎گران در حرم منور حضرت عبدالعظیم(ع) کردم، که متأسفانه به دلیل نفوذ بعضی از عناصر ضدانقلاب و ضبط فیلم و پخش آن خوراک بیگانگان شد، نه از سر هوای نفس یا خودنمایی بلکه از سر تکلیف شرعی بود که حضرتعالی آنرا نفی کرده، بنده هم در کمال تواضع و اطاعت محض از ولایت آن را نفی می‎کنم و حقیر به این امر واقفم که ذره‎ای تمرد که هیچ، اگر به اندازه سر سوزنی از فرامین مولایم سیدعلی عزیز اهمال، قصور و یا کوتاهی کنم در آتش خشم الهی خواهم سوخت و این موضوع گناهی بس بزرگ و نابخشودنی است.
آقا جان، مولای من، از اینکه من حقیر و روسیاه نگرانی و ناراحتی حضرتعالی را در سال گذشته به موجب این برخورد فراهم ساختم عاجزانه از درگاه ایزد منان و وجود قدسی حضرت بقیة الله الاعظم آقا امام زمان(عج) و از محضر مبارک حضرت‌عالی طلب عفو و بخشش دارم و امیدوارم خداوند سبحان اعمال ناپسند ما را از کوله بار عمل‌مان پاک و اعمال ما را خالص فرماید» گو اینکه نفس عمل ایشان مشکلی نداشته و صرفا پس از نفی رهبری معظم و ناراحتی ایشان مستلزم استغفار شده است.
۳٫ هفته گذشته دادگاه متهمان حمله به سفارت عربستان سعودی برگزار شد که در نادرستی حمله و اشغال سفارت شکی نیست و رهبر انقلاب نیز از آن به عنوان کاری بسیار بد یاد کردند.
یکی از متهمین گفته «از عملکرد خودم پشیمانم زیرا دل آقا شکست.» و متهم دیگری نیز بیان داشته « خط و مشی زندگی ما صحبت‌های آقا بود و زمانی که ایشان ناراحت شدند ما فهمیدیم که کار اشتباهی کردیم و بر همین اساس توبه کردیم و کاملا هم پشیمان هستیم. ما دل نایب امام زمان (عج)‌را رنجاندیم و از آن پشیمانیم.» گو اینکه با تصور رضایت رهبری حمله و اشغال کرده اند و با علم به نارضایتی رهبری از آن پشیمانند.
آنچه که می تواند محل نگرانی و مطالعه و بحث و بررسی جامعه شناسان و علمای علم تربیت و اخلاق باشد این است که ما با طیفی مواجهیم که در کنش سیاسی شان ظاهرا به ارزشهای مطلق اخلاقی و حسن و قبح ذاتی افعال معتقد نیستند و ملاک و ضابطه حسن و قبح برای ایشان تأیید یا عدم تأیید و رضایت یا عدم رضایت شخص ولی معظم فقیه است.گرچه خود ایشان قطعا چنین اعتقادی ندارند و مشی طیف مذکور را نمی پسندند.
در حالتی بهتر می توان چنین تحلیل کرد که این طیف علیرغم علم به حسن و قبح ذاتی افعال، هدف وسیله را برایشان توجیه می کند و اهمیتی به کیفیت استخدام وسیله(ر.ک مجموعه آثار شهید مطهری،ج۱۶،ص۹۸) در کنش سیاسی اجتماعی شان نمی دهند و دربهترین حالت میتوان گفت که اینان هم به حسن و قبح ذاتی معتقدند و هم به کیفیت استخدام وسیله اهمیت می دهند اما در تشخیص فعل حسن و قبیح دچار اشتباه و خطا شده اند که با تذکر رهبری انقلاب متذکر و خاشع گشته اند.
به هرحال هریک از سه حالت اخیرالذکر را بپذیریم که به نظر نگارنده حالت نخست اقوی است، نشان دهنده ناکارآمدی نظام تربیتی ما خصوصا در عرصه رفتار سیاسی و اجتماعی است. این نظام تربیتی قشری را تربیت کرده است که تحت لوای عنوان مقدس حزب الله، مبتلا به بداخلاقی های سیاسی و رفتاری و نسبی گرایی اخلاقی است و درعمل سیاسی خود به درست یا نادرست بودن عملش نمی اندیشد و اقتضائات بازی های سیاسی و قدرت و تأیید یا عدم تأیید افراد برایش ملاک و ضابطه است و به نوعی مبتلا به اشعری گری شده است.البته نگارنده منکر وجود بداخلاقی در سایر اقشاری که منتسب به حزب الله نمی باشند نیست.
بنابراین به نظر میرسد ما محتاج بررسی ها و کاوشهای دلسوزانه و یافتن راهکارهای منطقی درخصوص شیوع اشعری گری در عمل سیاسی و اجتماعی ناشی از ناکارآمدی نظام تربیتی هستیم.
::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

+ 30 = 40