۰۸:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۳/۴ فراز و فرود اصولگرایان مستقل در گفتگو با دکتر خوش چهره:

شکست پروژه نقد از درون اصولگرایی

توافق نانوشته ای میان اصولگرایان سنتی و دولت به وجود آمد که نتیجه آن تحت فشار قرار دادن اصولگرایان مستقل و حذف آنان از مجلس هشتم بود. از این رو بررسی سرنوشت اصولگرایان مستقل به عنوان مهمترین تجربه تاریخی نقد از درون جریان اصولگرایی می تواند واقعیت های درون این جریان و اشکلات ساختاری مجلس را روشن سازد.

khoshchehre«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): هشت سال پیش دولت نهم روی کار آمد تا در کنار مجلس هفتمی که اکثریت آن با اصولگرایان بود، شعارهای عدالتخواهانه را پیگیری کند. اما از همان ابتدا و در جریان معرفی کابینه، اختلافات درون اصولگرایان بر سر دفاع کورکورانه برخی از تصمیمات رئیس دولت بالا گرفت و به تشکیل «فراکسیون اصولگرایان مستقل» توسط چهره هایی چون عماد افروغ، محمد خوش چهره، حسن سبحانی، سعید ابوطالب و تبیین نظریه «نقد درون گفتمانی» انجامید. اما توافق نانوشته ای میان اصولگرایان سنتی و دولت به وجود آمد که نتیجه آن تحت فشار قرار دادن اصولگرایان مستقل و حذف آنان از مجلس هشتم بود. از این رو بررسی سرنوشت اصولگرایان مستقل به عنوان مهمترین تجربه تاریخی نقد از درون جریان اصولگرایی می تواند واقعیت های درون این جریان و اشکلات ساختاری مجلس را روشن سازد.

با این بهانه به سراغ دکتر محمد خوش چهره؛ اقتصاددان و نماینده سابق مردم تهران در مجلس هفتم رفتیم تا از فراز و فرود اصولگرایان مستقل بگوید:

مبارزه: مجلس هفتم در سایه افول موج اصلاحات و با اکثریت اصولگرا شکل گرفت، آنهم در شرایطی که هنوز مبانی تئوریک جریان اصولگرایی و تفاوت آن با جناح راست و محافظه کار معلوم نبود. دکتر محمد خوش چهره به عنوان یک اقتصاددان با مواضع انقلابی چگونه به جریان اصولگرا پیوست و به مجلس هفتم راه یافت؟

خوش چهره: فضای قبل از مجلس هفتم؛ حاکمیت دولت اصلاحات، مجلس ششم و دوره اول شوراهای اسلامی – بخصوص شورای شهر تهران – بود که بواسطه برخی لایه های این جریان مثل جبهه مشارکت دچار افراط و حتی براندازی شده بودند، تا جایی که عملکرد آنها مورد نقد چهره های اصلی و اصیل اصلاحات هم بود. مراودات و ادبیات این جریانات در نهادهای مختلف – که حتی در نهادهای فرهنگی و امنیتی هم حضور داشتند- و رسانه های گوناگون با منافع ملی و ارزشهای انقلابی در تضاد بود و لذا دلسوزان ایران و انقلاب نسبت به این شرایط نقد داشتند. مثلا در رسانه ها، مواضع ساختارشکن مثل توهین به ساحت ائمه اطهار می دیدیم؛ چنانچه در یکی از روزنامه ها به امام حسین(ع) نسبت خشونت طلبی دادند. البته برخی از این مسائل هم در رسانه های جریانات رقیب بزرگ نمایی و غلو می شد اما رویکرد کلی آنان قابل قبول نبود. متأسفانه بزرگان اصلاحات آنچنان که باید در مقابل این انحرافات واکنش نشان ندادند و نتیجه آن شد که امروز شاهد انحرافات بزرگ تر و بیشتری در آن جریان هستیم.

در مقابل این اهمال، کسانی مثل ما هم بودند که از پایگاه های دانشگاهی به نقد علمی و آکادمیک این انحرافات برخواسته و در رسانه های مختلف موضع گیری می کردند. از نقد در روزنامه ها گرفته تا مناظره با وزرای کابینه دولت اصلاحات. بنابراین به طور طبیعی برخی از ما پایگاه اجتماعی پیدا کرده بودیم. از سوی دیگر ضرورت نقادی و اقدامات عملی در اصلاح ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور که وظیفه هر فرد صاحب نظر انقلابی است، سبب شده بود که برخی به عنوان چهره های علمی و سیاسی کشور مطرح شوند. این فضا به چند نفر خاص منحصر نمی شد، اما برخی ها فرصت بروز و ظهور بیشتری پیدا کردند. در این میان جریانات مثبت و موثر و همچنین جریانات کمابیش مثبتی بودند که وارد صحنه رقابت انتخابات شورای شهر و سپس مجلس شدند. جریاناتی مثل «آبادگران» هم وجود داشت که به جز تعداد معدودی دلسوز، عمدتا فرصت طلب بودند و پس از به قدرت رسیدن، خسارت هایی به کشور وارد کردند، خسارت هایی که همچنان ادامه دارد.

البته شورای شهر در فضای رخوت سیاسی و بی رغبتی مردم شکل گرفت اما انتخابات مجلس پرشور بود و رقابت سنگینی میان جریانات مختلف جریان داشت.

مبارزه: رخوت و رکود انتخابات شورای شهر ناشی از عملکرد شورای اول بود یا عدم رقابت جدی احزاب؟

خوش چهره: عملکرد شوراهای شهر بخصوص در تهران، یک نوع وازدگی در مردم ایجاد کرد. دعواهای اصلاحطلبان درون شورا، استعفای برخی از اعضا و دیگر حاشیه های آن. ما حتی شاهد ترور یکی از اعضای شورای شهر هم بودیم. در کنار ناراحتی مردم از عملکرد مجلس ششم و از جمله استعفا و تحصن نمایندگان در پایان مجلس ششم، برونداد این وقایع در اذهان مردم و ناظران خارجی، رنجش عمومی نسبت به جریان اصلاحات ایجاد کرد. هرچند که واقعیت های درونی این مسائل، هدایت های خارجی و حجم تبلیغات سوء رقبا درباره آنها، پیچیدگی هایی دارد که جای بحث مبسوط درباره آن نیست. اما در مجموع انتخابات مجلس هفتم نقطه کلیدی برای وزن کشی جریانات مختلف سیاسی و همچنین بازسازی – من برخلاف دیگران، عبارت پاکسازی را به کار نمی برم- برخی نهادها از رکود و انحراف موجود از مسیر. انتخابات نقطه آغاز بروز برخی چهره ها و جریانات نوگرا در عرصثه سیاسی بود که برخی وزن سیاسی لازم را داشتند و برخی هم شاید وزن و شهرت کافی را نداشتند اما ظرفیت لازم برای این مسئولیت ها درشان وجود داشت. گروهی که بعدها به اصولکرایان مستقل مجلس هفتم شهرت یافت عمدتا چهره های فرهنگی و دانشگاهی بودند که نه تشکیلات سیاسی داشتند و نه رغبت چندانی برای فعالیت رسمی سیاسی، اما برای خدمتگزاری احساس وظیفه و علاقه می کردند، همچنان که  خواست عمومی برای حضور آنها وجود داشت.

به عنوان مثال خاطرم هست که خود من از حدود یک سال مانده به انتخابات مجلس، در هر برنامه علمی و سیاسی که شرکت می کردم مراجعات و اظهارات و ارزش گذاری های مختلفی می شد که شما باید در مجلس حضور داشته باشید. این قبیل جملات ظاهرا خبری، مواضع عمومی و علایق فردی بود اما بعدها معلوم شد که در جاهای دیگری فکرها و برنامه ریزی های غلیظ تری برای فعالیت انتخاباتی وجود دارد. همان زمان در جلسات و محافل فکری و سیاسی شرکت می کردیم تحت عنوان بازسازی شرایط و اصلاح امور که بعدا معلوم شد خروجی آنها انتخاباتی است. در این جلسات با چهره هایی مثل دکتر افروغ تعامل پیدا کردیم، همچنین همکاران دانشگاهی خودمان مثل دکتر سبحانی که – البته ایشان همان زمان نماینده مجلس هم بودند و از از دوره لیسانس در دانشگاه با هم رفاقت داشتیم – یا فردی مثل آقای توکلی که همکار ما بود در دانشگاه شهید بهشتی و در جلسات دانشگاهی مراوادت علمی داشتیم.

نهایتا در جریان تعیین لیست انتخاباتی هم این افراد سر لیست بودند. یعنی چهره هایی مثل دکتر افروغ و بنده که شناخته شده بودیم، جزو ده نفر اول لیست اصولگرایان قرار گرفتیم و حتی در تعیین نفرات بعدی هم محل مشورت بودیم. مثلا خاطرم هست که آقای [حسین] فدایی راجع به یک چهره اقتصادی از من نظر خواست و من نظرم راجع به مواضع اقتصادی ایشان منفی بود. دوستان هم یک چهره اقتصادی دیگر را در لیستشان جایگزین کردند که البته جزو آخرین افراد لیست بود که در دور دوم رأی آورد و الان هم نماینده است. اما ما که هیچ تشکیلات و سوابق سیاسی نداشتیم به پشتوانه نقادی های گذشته از ابتدا معلوم بود که رأی بالایی داریم، کما اینکه در همان دور اول انتخاب شدیم؛ مثلا دکتر احمد احمدی یا دکتر افروغ. لذا نتیجه انتخابات هم این مسئله ثابت کرد. اما برخی که بعدها وزیر هم شدند، بیست و هفتم و هشتم منتخبان بودند. حتی علاوه بر این لیست، اسامی ما جزو ۲۰ لیست اصلی منتشر شده در انتخابات هم بود.

 

مبارزه: پس شکما با لیست اصولگرایان و آبادگران وارد مجلس شدید. فضای روزهای اول مجلس و تقسیم مسئولیت ها چگونه بود؟

خوش چهره: ورود به مجلس با امید و آرزوهایی برای مردم و انقلاب بود به طوری که خیلی زود افراد همسو و هم عقیده با همراه شدند. مثلا ما که نماینده تهران بودیم با دکتر سبحانی که نماینده دامغان بود، متفق القول شدیم. اما خیلی زود بر سر «اصولگرایی» اختلافاتی رخ داد، معلوم شد عده ای حب و بغض هایی دارند و عده ای بازیگردانان پشت صحنه هستند که اینها همان ابتدای امر در چینش هیئت رئیسه مجلس و کمیسیون ها نمود پیدا کرد. مثلا برای ما خیلی اهمیت داشت که حوزه هایی مثل فرهنگ و اقتصاد که اهم مسائل کشور بود را سامان بدهیم، اما در عمل چینش هیئت رئیسه کمیسیون ها در دست مایی که درس خوانده و متخصص این مسائل بودیم نبود.

در مورد کمیسیون اقتصاد خاطرم هست که آقای توکلی مرا به جلسه ای در منزل خودش دعوت کرد. آنجا که رفتیم دیدیم یک جلسه سه چهار نفری است با حضور فردی که الان نائب رئیس مجلس و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری است. یک جلسه محدود و غیررسمی برای تعیین مدیریت کمیسیون اقتصاد مجلس تا تقسیم قدرت شود! احساس کردم این جلسه توهین به من است و مخصوصا از آقای توکلی گله مند شدم، چراکه مجلس نماد کار شورایی و تخصصی است و باید در جمع تمام اعضای کمیسیون و آنهم افرادی که تخصص اقتصادی دارند، رأی گیری شود نه پشت درهای بسته در جمع سه چهار نفره. اعتقاد من و دوستانم این بود که می شود تصمیم گیری جمعی و عقلایی را نهادینه کرد. اما تأکید آنها این بود که همه چیز از قبل برنامه ریزی شده است. بعد که وارد جلسه کمیسیون شدیم دیدیم حرف ما درست بوده اما در عمل حرف آنها به کرسی می نشیند. مثلا در کمیسیون اقتصاد چینش وجود داشت؛ به این معنا که افرادی را گماشته بودند تا در تصمیم گیری های کمیسیون بتوانند اعمال نظر کنند. نهایتا دیدیم که فردی به نام شاهی عربلو به عنوان رئیس کمیسیون اقتصاد انتخاب شد که به شدت مسئله دار بود. کما اینکه چهار سال بعد در انتخابات مجلس هشتم تأیید صلاحیت نشد! و لذا خیلی ها مجلس هفتم را به خاطر این انتخاب مورد سوال قرار می دادند.

افراد دیگری هم که در کمیسیون حضور داشتند تحصیلات اقتصادی نداشتند؛ یکی دیپلمه بود و یک پمپ بنزین در بوکان داشت، دیگری آموزش و پرورشی بود. یادم هست من و چند چهره اقتصاددان دیگر کاندید هیئت رئیسه و ریاسیت کمیسیون اقتصاد بودیم. در یک دور رأی گیری خاطرم هست آقای مصباحی مقدم که اقتصاددان و روحانی است تنها یک رأی آورد که آنهم رأی خودش بود. و من هم که رقیب ایشان بودم حداکثر نائب رئیس دوم کمیسبیون شدم! لابد مرا هم به این خاطر پذیرفته بودند که ترکیب هیئت رئیسه بیش از این مضحک نشود!

در کمیسیون های دیگر هم کمابیش به همین ترتیب بود. فقط در کمیسیون فرهنگی در یک فعل و انفعالاتی آقای افروغ به عنوان رئیس کمیسیون انتخاب شد.

 

مبارزه: بیشتر به خاطر اینکه اعضای کمیسیون فرهنگی چهره های مستقلی مثلا مهندس ابوطالب، حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی و… بودند.

خوش چهره: بله. و ضمنا دیده بودند که اگر در همان سال اول به قدرت رسیدنشان همه پست ها را قبضه کنند و چهره های وجیه و دانشگاهی را کنار بگذارند باعث آبرویزی شان خواهد شد.

 

مبارزه: از طرف دیگر کمیسیون فرهنگی بنگاه اقتصادی نبود و اهمیت چندانی برای آقایان نداشت.

خوش چهره: کما اینکه دیدید در اولین فرصتی که به دست آوردند، آقای افروغ را به بهانه یک مصاحبه کنار گذاشتند. در همان کمیسیون فرهنگی چهره هایی را می دیدید که اصلا فرهنگی نبودند.

برگردم به بحث اصلی. باور ما این بود که باید فرمایشان امام(ره) و مقام معظم رهبری را در کنار تخصص گرایی و عقل جمعی ملاک عمل قرار دهیم، اما فضای حاکم بر مجلس هفتم حب و بغض های سیاسی بود. مثلا برای ما حرف منطقی و علمی مهم بود، نه اینکه چه کسی با چه گرایش سیاسی این را مطرح می کند. اما این گرایش اقلیت و اکثریت برای برخی مهم بود. اتفاقا اقلیت مجلس هفتم که دیده بودن عمده انتقادات از جانب ماست، به امثال من می گفتند شماها که به اسم اصولگرا وارد مجلس شده و اکثریت را گرفته اید، سکان نقد را هم را ما گرفته اید. اما ما برای انتقادات و پیشنهادات سازنده همان ها هم احترام قائل بودیم، چنانچه گاهی در حمایت از پیشنهادات شان در صحن علنی صحبت می کردیم. اما عده ای مخالف بودند، جتی اگر این پیشنهادات و طرح ها به نفع کشور بود. استدلالشان این بود که چون اقلیت این طرح را مطرح کرده پس نباید از آن دفاع کرد!

ببینید اصولگرایی عطف به یک اصولی معنا دارد که البته جای طرح تفصیلی آن نیست، اما در عمل ما چیز دیگری می دیدیم. مثلا خاطرم هست که وقتی دولت نهم بر سر کار آمد، آقای شاهرودی به عنوان رئیس قوه قضائیه از سران قوا برای جلسات تعامل دعوت کرد با حضور رئیس قوه قضائیه و معاونینش، هیئت رئیسه مجلس و روسای کمیسیون ها و رئیس جمهور و اعضای کمیسیون. من هم که علاوه بر کمیسیون اقتصادی، رئیس کمیسیون تحقیق مجلس هفتم هم بودم؛ در این جلسه حضور داشتم. در این جلسات شاهد بودم که علیرغم نمود انحرافات – در مقایسه با انحرافات زمان اصلاحات که با واکنش های شدید روبرو می شد- با دیده اغماض نگریسته می شد. اینها برای ما عجیب بود. در اولین جلسه وقتی رئیس قوه قضائیه از تعامل قوا گفت، رئیس قوه مجریه  مقننه هم همان سخنان را تکرار کردند. من همانجا قصد انتقاد داشتم اما فرصت طرح موضوع برای من پیش نبامد که بگویم ما برای تعارف نیامده ایم آنهم در این مقطع خاص. لذا با حالت گرفته از جلسه خارج و با پرسش خبرنگاران روبرو شدم. موج اول خبرنگران را رد کردم اما در انتهای راهرو برخوردم به موج دوم و مجبور شدم به چند سوال جواب بدهم. پرسیدند نظرتان راجع به جلسه چه بود و من پاسخ دادم که به نظرم جلسات تعارفی شروع شده و امیدوارم همینجا به پایان برسد چون در شأن سران قوا نیست.

اینکه می گوییم تعامل؛ تعامل از باب تفاعل می آید و اصطلاحا یک فهم مشترک برای عمل متقابل می خواهد. فضای بین قوا به جای اینکه سازنده و هم سلبی و هم ایجابی باشد، متمایل به اینست که چالش و برخورد سلبی رخ ندهد. یعنی اگر کسی با این روند بخواهد در نظراتش تحکم کند، دیگران باید عقب نشینی کنند تا دعوا رخ ندهد و این به صلاح نظام نیست. کما اینکه دیدیم هر خطا و اشکال و زیاده خواهی که دولت داشت، مجلس سکوت کرد و رئیس مجلس عقب نشینی کرد تا دعوا رخ ندهد.

آقای حداد به عنوان رئیس مجلس در یک جایی گفته بودند که ما مجلسی می خواهیم که دود سفید از آن بیاید. این اظهارنظرها دل ما را لرزاند، چراکه چنین مجلس ساکت و منفعلی به تعبیر دوستان به سکوت گورستانی می انجامد.

به همین خاطر من هم منتقد هیئت رئیسه مجلس بودم و هم منتقد دولت و لذا در اوج دوستی از دولت جدا شدم. دیدم اگر قرار باشد با دولت همکاری کنم یا وارد کابینه شوم خیلی زود به مشکل برخواهیم خورد. چون من خیلی مسائل را آن زمان می دیدم که امروز آشکارتر شده است اما آن زمان ثقیل بود. از جمله اینکه نوعی وهم بر آقایان حاکم است. کسی که خودش را تا جایگاه منجی بالا ببرد معلوم است که دجار انحطاط فکری است. لذا من آهسته آهسته خودم را از دولت جدا کردم و صراحتا گفتم که من به عنوان نماینده مجلس تعهد به مجلس دارم و نمی توانم به کابینه بروم.

مبارزه: پست خاصی را در کابینه به شما پیشنهاد کرده بودند؟

خوش چهره: از همان ابتدای رایزنی ها برای تشکیل کابینه کسانی که در معرفی وزرا نقش داشتند با من در ارتباط بودند. بعد هم یک لیستی دادند به مجلس که من و دکتر افروغ و دکتر سبحانی به صوت غیرسازمان یافته صحبت هایی تحت عنوان شکوه از چینش کابینه کردیم. در جریان رآی اعتماد هم آقای احمدی نژاد سراغ من آمد و گفقت که دکتر جان نمی خواهی در دفاع از کابینه صحبت کنی؟ جواب دادم که همینقدر که به عنوان مخالف صحبت نمی کنم خیلی خویشتن داری کرده ام. پرسیدم که اینها کی اند که شما به عنوان وزیر معرفی کرده ای –به کنایه اسم یک میوه ای را هم در مورد برخی هاشان بردم – و گفتم که من حاضرم پشت سر برخی ازینها نماز بخوانم اما به درد وزارت نمی خورند. ایشان پاسخ داد که من از اینها میثاق یک ساله گرفته ام. اگر خوب کار نکنند کنارشان می گذارم.

اما دیدگاه ما این بود که وظیفه مجلس، احراز صلاحیت، سلامت و توانایی افراد است نه اینکه فعلا قبولشان کنیم تا بعد بببنیم عملکردشان چونه خواهد بود. ولی خیلی از آقایانی که خود را اصولگرا می نامیدند و بازیگردانان اصلی مجلس که الان ژست انتقاد از دولت می گیرند و جیغ و دادشان با وقفه بالا می رود، آن موقع با ما مخالف بودند و می گفتن به همه وزرا رأی مثبت بدهید چون تا حالا دولتی نبوده که کابینه اش رأی نیاورد. استدلال ما این بود که وقتی می گوییم اصولگرا هستیم باید به ضوابط توجه کنیم نه روابط حزبی و جریانی. اشاره کردم به قرآن کریم که می فرماید: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» (نساء: ۵۸) امانت را باید به اهل آن سپرد. اهل هم کسی است که سلامت نفس دارد و توانایی. این آقایی که معرفی کرده اید سلامت نفس دارد اما توانایی و تخصص نه. اساسا انحرافات پس از جنگ و دوران سازندگی به خاطر این بود که به اسم تخصص گرایی، به تعهد افراد کم توجهی شد. امروز هم عکس این قضیه صادق است.

در کل انتقادات جمعی از نمایندگان از انحرافات اولیه دولت و مجلس، ما را به سمت همگرایی و وحدت عمل برد. البته فرصت کم بود و نمی شد یارگیری و وزن کشی سیاسی کرد. با این حال در مسائل مختلف میان نمایندگان با پایگاه های حوزوی و دانشگاهی همسویی ایجاد شد. مثلا نمایندگان روحانی مثل مرحوم آیت الله فاکر که به ما ابراز لطف داشتند در مسائل اقتصادی از امثال ما مشورت می گرفتند که آیا به فلان لایحه رأی بدهند یا نه. متقابل ما هم در مسائل فرهنگی و دینی از آنها مشورت می گرفتیم. مثل در طرح سقط جنین از آنها می پرسیدیم که استنباط فقهی شما از «نفقه من روحی» چند ماهگی جنین است.

در جریان معرفی کابینه اولین زمینه هایس همکاری پیش آمد. بین خودمان تقسیم کار کردیم که هر کدام در موافقت یا مخالبفت با کدام وزیر نطق کنیم. در یک مورد آقای افروغ به عنوان مخالف وقت گرفته بود. من هم قصد صحبت داشتم که به دلایلی اجتناب داشتم. چون به عنوان نماینده دولت در مناظره تلویزیونی انتخابات شرکت کرده بودم – که همه می گفتند در نتیجه نهایی تأثیرگذار بوده و مردم را به یک دولت قوی امیدار کرده – نمی شد از همان ابتدا به عنوان مخالف صحبت کنم. لذا به دکتر سبحانی رجوع کردم و گفتم که من حاضرم به عنوان مخالف ثبت نام کنم. اما اگر شما بپذیرید، تکلیف از من ساقط می شود. ایبشان هم تأملی کردند و پذیرفتند که صحبت کنند. این اولین ابراز لطف و همکاری ایشان با بنده در مجلس بود.

مبارزه: رأی اعتماد به وزیر آموزش و پرورش را می فرمایید.

خوش چهره: دقیق خاطر نیست چون روی چند تا از وزرا دست گذاشته بودیم از جمله وزیر نفت. نهایتا کار ما سبب شد چند تن از وزرا نتوانند رأی اعتماد بگیرند. یکی از وزرا را هم که گفتند یک رأی لازم داشته، بازشماری کردند و بعد اعلام کردند رأی آورده است. نهایتا همین چهار پنج وزیری که رأی نیاوردند در رسانه ها به نطق های مخالف من و دکتر افروغ و دکتر سبحانی و آقای توکلی منتسب کردند که ایشان هم ابتدا منتقد بود اما در ادامه انتقاداتش را با تعریف خودش پیش برد. بعدها آقای ابوطالب تعریف می کرد که آقای توکلی گغته ما در بهشت زهرا با آقای حداد میثاق بستیم که باعث تضعیف هم نشویم و هوای همدیگر را داشته باشیم.

مبارزه: قبل از پیروزی در انتخابات مجلس هفتم یا بعد از وی کار آمدن مجلس؟

خوش چهره: بعد از انتخابات و بعد از اینکه آقای حداد رئیس مجلس شده بود.

 

مبارزه: آقای ابوطالب به من می گفتند که قبل از انتخابات هم در جریان بسته شدن لیست آبادگران از ایسان خواسته اند میثاق نامه ای را امضا کند که او نپذیرفته.

خوش چهره: به ما چنین پیشنهادی ندادند. شاید رویشان نشده بود، چون در هر حال روحیات ما را می شناختند و می دانستند که امضا نمی کنیم. البته من هیچ وقت از دوستان دیگر نپرسیدم که آیا به ایشان پیشنهاد امضا داده اند یا نه.

در هر حال در نتیجه این مسائل ما به وحدت و همدلی بیشتری رسیدیم. بعد از کابینه هم در جریان تصویب لایحه بودجه دولت، که یکباره و در همان ابتدای امر دولت بودجه ۴۰ میلیون دلاری از صندوق ذخیره ارزی درخواست کرده بود. در حالی که طبق قانون برنامه چهارساله توسعه قرار بود از رقم آخرین بودجه دولت آقای خاتمی که ۱۵ میلیون دلار بود به ۱۵٫۴ میلیون دلار برسد. ما با استناد به قانون برنامه توسعه مخالف بودیم ولی آقایان اصولگرا می گفتند باید این بودجه را به دولت داد. به ما هم مراجعه می کردند که اجاه بدهید بودجه را بدهیم تا روستاها آباد شود. آقای دکتر توکلی به عنوان مخالف لایحه داوطلب شد و با طرح موضوع «بیماری هلندی» در اقتصاد نطق کرد که چون ادبیات آکادمیک داشت موضوع برای عموم نماینده ها خوب جا نیفتاد. من سعی کردم همین بحث را با یک مثال ساده جا بیندازم که اقتصاد ما مثل یک بیمار کم خونی است که پزشک یک واحد خون تجویز کرده. اما وقتی با تزریق خون، حالش بهبود پیدا می یابد، بیمار تصور می کند که خون هرچه بیشتر بهت است و لذا درخواست می کند سه کیسه خون به او تزریق کنند که اگر چنین شود مرگ آور خواهد بود.

مثال من جا افتاد اما چنان لابی سنگینی توسط اصولگرایان به وجود آمد که بودجه تصویب شد و دولت نزدیک به ۳۵ میلیون ارز از مجلس گرفت و بلافاصله هم باقیمانده آن را تحت عنوان متمم بودجه دریافت کرد.

همین حوادث ما را به سمت تشکیل یک حلقه در مقابل تمرکزگرایی جریانات ثروت و قدرت برد که ضمن حفظ ارزشها و آرمانهای اصولگرایی، استقلال خود را حفظ کند. عناوینی هم پیشنهاد شد مثل اصولگرایان تحولخواه، اصولگرایان منتقد و… که من هم پیشنهاد دادم «اصولگرایان مستقل» چرا که استقلال اصولگرایی از کانون های قدرت و ثروت خود یک اصل بنیادین است. خوشبختانه یک هسته مرکزی ۱۵ نفره از چهره های برجسته مجلس شکل گرفت و در ادامه یک حلقه ۴۴-۳۳ حول این هسته مرکزی به وجود آمد که در آنجا به این نتیجه رسیدیم که این حلقه را بیش از این گسترش ندهیم چون خود همین به یک آفت و آسیب تبدیل می شود.

در مقابل؛ یک هجمه ای علیه ما شروع شد که اگر ما را نمی شناختند و سوابق علمی و ارزشی ما معلوم نبود خیلی زود حذف می شدیم. شما نگاه کنید بعد از ما در مجلس هشتم وقتی آقای مطهری – که من نمی خواهم به شخصیت ایشان بپردازم- از دولت انتقاد کرد بلافاصله درباره او گفتند که باید ببینیم اصلا ایشان اصولگرا هست یا نه! اتفاقا انتقادات آن زمان ما از انحرافات غلیظ تر بود اما سوابق ما مانع از هجمه های اولیه می شد.

ادامه دارد…..

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

+ 49 = 51