۱۳:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۳/۱۹ آیا حسن روحانی می تواند مطالبه گر اصلاحات باشد؟

برداشتن عسگر گاریچی از سر راه اصلاحات!

عارف و روحانی باید بگویند چه برنامه ای برای اصلاحات دارند؟ اصلاحات آنها اجتماعی و سیاسی است یا اقتصادی هم هست؟ جایگاه عدالت که پاشنه آشیل اصلاحطلبان بود، در این برنامه چیست؟ نقاط مبهم فرهنگی اصلاحات در نسبت با انقلاب اسلامی و ولایت فقیه آیا رفع شده اند؟ برای رفع تنشهای آتی با شورای نگهبان و مجلس اصولگرا چه خواهند کرد؟ با گسترش روزافزون توان سپاه در عرصه اقتصاد، فرهنگ و رسانه چه می توانند کرد؟

aref-rohani 4«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تا چند روز دیگر در شرایطی به انجام می رسد که اصلاحطلبان هنوز میان انتخاب یکی از دو کاندیدا و همچنین ائتلاف آن دو مرددند. اکنون سوال اینست که آیا حسن روحانی به عنوان عضو هیأت داوری جامعه روحانیت مبارز با سابقه طولانی حضور در جناح راست، می تواند نماینده اصلاحات باشد؟[۱] البته لایه های رادیکال اصلاحات، همین سوال را درباره دکتر عارف هم مطرح می کنند که آیا کسی چون او که تا بدین جای کار در مناقشات اصلاحطلبان با حاکمیت وارد نشده و بلکه به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در رأس حاکمیت هم حضور داشته، می تواند نماینده اصلاحطلبان باشد یا نه! اما از سوی دیگر همین سوابق برای گرایشات انقلابی اصلاحطلبان، نقطه قوت حساب می شود.

اینک در آستانه ائتلاف هستیم: حسن روحانی نماینده آیت الله هاشمی رفسنجانی است و محمدرضا عارف؛ به زعم بسیاری، نماینده سید محمد خاتمی. درنگ بیشتر، سوال ما درباره روحانی را به شخص آقای هاشمی رفسنجانی هم حواله می دهد که آیا هاشمی هم که به مدد لطف شورای نگهبان از ادامه راه انتخابات بازماند، می توانست نماینده اصلاحات باشد؟ این سوال البته یک بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ هم که آقای هاشمی ناگهان به صف کاندیداها پیوست مطرح شد و تشکیک بسیاری از اصلاحطلبان را که بین حمایت از کروبی و معین مردد بودند، بیشتر کرد. کار به جایی رسید که برخی اعضای مجمع روحانیون مبارز – که پیش تر کاندیداتوری کروبی را مصوب کرده بود- به صف حمایت از هاشمی پیوستند و در نهایت مجمع از کسی حمایت نکرد. سرانجام هم هاشمی بالاتر از کروبی و معین به دور دوم انتخابات رفت و در رقابت با احمدی نژاد شکست را پذیرفت. همان زمان عباس عبدی گفته بود هاشمی شانسی در دور دوم ندارد و بابد به نفع کروبی کنار برود، که البته صدایش به جایی نرسید.

اما سوال جدی آن زمان و این زمان این بود که آیا هاشمی می تواند نماینده اصلاحات(شکست خورده) باشد؟ آیا هاشمی که خود به مدت هشت سال مسبب انسداد سیاسی در جامعه بوده و سپس هشت سال مداوم چوب این اقداماتش را از نشریات اصلاحطلب خورده، می توانست سخنگوی توسعه سیاسی باشد؟ کسی که سه سال تمام مانع از برگزاری نشست دفتر تحکیم وحدت شد، برگزاری مراسم ۱۳ آبان را از آنها گرفت و با کمک رئیس وقت قوه قضائیه ساحتمان آنها را توقیف کرد و حتی در مقابل آنها تشکل دانشجویی دولتی ایجاد کرد(تشکیلات طبرزدی و جامعه اسلامی) می تواند به تحزب و جامعه مدنی بیندیشد؟ و آیا کسی که تمام دغدغه اش توسعه اقتصادی بوده و بیشتر با ساخت سد و افتتاح جاده و کلنگ کارخانه، شناخته می شود می تواند سردمدار تحقق جامعه مدنی باشد؟

آنزمان بعید به نطر می رسید و این زمان هم بعید به نظر می رسد. هیچ بعید نبود که در صورت پیروزی هاشمی در انتخابات دوباره بساط سازندگی اقتصادی راه بیفتد و حتی اگر او از اصلاحطلبان به خاطر هجمه هشت ساله انتقام نگیرد(ظاهرا آقای موسوی خوئینی ها هم ابن تعبیر را در پیش بینی رفتار احتمالی هاشمی به کار برده اند) و یا حتی اگر سهم عمده ای از کابینه به آنها بدهد، در افکار و برنامه های آنها شریک شود. هیچ بعید نبود که در صورت پیروزی هاشمی، بخشی از جامعه روحانیت مبارز که یاران قدیم وی هستند بار دیگر به سوی او برگشت نمایند و شورای نگهبان و مجلس خبرگان با وی همسو شود. بخش فرصت طلب مجلس هم که همواره همسو با دولت عمل کرده، با وی همنوا شود و آقای هاشمی با در دست داشتن مجمع تشخیص مصلحت نظام، از موضع اپوزیسیون خارج از قدرت به پوزیسیون در قدرت مطلق بدل گردد. در این صورت آیا دغدغه های اجتماعی و سیاسی اصلاحطلبان برای فرد معتدل و محافظه کاری مثل هاشمی که برنامه های اقتصادیش بر همه مسائل دیگر می چربد، اهمیتی داشت؟ هاشمی که تا انتخابات اخیر هرگز خود و خانواده و حزبش رد صلاحیت نشده بودند، آیا دغدغه نظارت استصوابی داشت که بخواهد لایحه ای برای اصلاح قانون انتخابات به مجلس ارائه دهد؟ و آیا کسی که خودش در کار بگیر و ببند مطبوعات متبحر و متخصص بوده، برای آزادی بیان برنامه ای می داشت که به نوشتن لایحه اصلاح قانون مطبوعات بینجامد؟

اینک همین سوالات درباره حسن روحانی مطرح است. آیا حسن روحانی راستگرا و محافظه کار، می تواند نماینده اصلاحات باشد؟

برای پاسخ به این سوال ابتدا باید معلوم شود تعریف اصلاحات چیست و اساسا هدف و برنامه اصلاحات چه؟ نقشه راه کدام است و بر اساس کدام تجربه ها باید عمل کرد؟

زمانی که اصلاحات آغاز شد اگرچه فاقد تعاریف(مشترک یا حتی اولیه) در باب «اصلاحات»، «آزادی»، «توسعه سیاسی»، «جامعه مدنی» و… بود و میان تعاریف «جامعه» (ارگان لایه های دانشگاهی و جوان جناح چپ) و «سلام» (ارگان لایه های سنتی و خط امامی جناح چپ) تفاوت وجود داشت. بعدها این تفاوت میان آنچه که «طوس»، «نشاط»، «یاس نو» و… (به عنوان رسانه های غیررسمی جبهه مشارکت ایران اسلامی) منتشر می کردند و آنچه که «عصر ما» (ارگان رسمی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) می نوشت، معلوم بود. مشکل تعاریف و همچنین مشکل استراتژی هنوز هم در اصلاحات وجود دارد و البته مجال پاسخ به آن در این مقال نیست.

اما گذشته از تعاریف و استراتژی ها؛ هر نهضت و جنبش اصلاحی اهداف کوتاه مدت و درازمدت دارد. اصلاحات در سال ۹۲ که نباید از مشروطه یک سده قبل عقب تر باشد؟ صد و هفت سال پیش وقتی مردم و علمای تهران در حرم عبدالعظیم بست نشستند؛ اهداف کوتاه مدت شان برداشتن عسگر گاریچی[۲] از راه قم، برکناری مسیو نوز بلژیکی از گمرکات و برکناری علاء‌الدوله از والی گری تهران بود و اهداف بلند مدت شان؛ تاسیس عدالت خانه و اجرای قوانین اسلام. مطالبات موج دوم مشروطه (مهاجرت کبیر علما به قم و تحصن مردم در سفارت بریتانیا) هم آزادی علما، تأسیس عدالتخانه و نهایتا مجلس دارالشورای ملی بود.

اکنون سوال اینجاست که عسگر گاریچی اصلاحات کیست؟ چه کسی یا چه مانعی از سر راه اصلاحات باید برداشته شود و عطف به چه؟ احکام اسلام(مانند مهاجرت صغیر علما) یا منشور حقوق بشر؟ آنچه که ما شاهد هستیم اینست که اصلاحطلبان امیدوار به حضور مجدد در دولت، آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از آقایان موسوی و کروبی هستند(وضعیتی شبیه مهاجرت کبیر مشروطه خواهان و مطالبه آزادی علما و برگرداندن تبعیدی ها به تهران) که بدیهی است اینها کف مطالبات سال ۸۴ هم نیست! و در واقع اصلاحطلبان به وضعیت ما قبل دوم خرداد ۷۶ بازگشته اند!

اگر در انتخابات ۸۰ (که عده ای خواستار عبور از خاتمی بودند) خاتمی هم کفاف مطالبات اصلاحطلبان را نمی داد، در انتخابات سال ۸۸ و انتخابات اخیر، خاتمی به یک آرزوی دست نیافتنی بدل شده بود که همین عقبگرد سیاسی اصلاحات را نشان می دهد. البته پاسخ این سوال که چه کسی یا کسانی مسئول این عقبگرد سیاسی هستند هم در این مقال نیست.

در مقام عمل آنچه که اصلاحات مطالبه می کرد و در تعامل میان مجلس ششم و دولت هفتم(و هشتم) پیگیری شد، اصلاح قانون انتخابات و قانون مطبوعات (که راست گرایان اولی را در ابتدا و دومی را در انتهای مجلس پنجم تغییر داده بودند) بود که البته اولی با حکم حکومتی و دومی با بایکوت شورای نگهبان به نتیجه ای نرسید. شورای نگهبان با اعمال نظارت استصوابی، همان کسانی را که قصد حذف نظارت استصوابی از ماده سه قانون انتخابات داشتند، رد صلاحیت کرد و عمر مجلس ششم به پایان رسید. دولت هشتم هم که نتوانست لایحه گردش آزاد اطلاعات و حفظ حریم خصوصی را در تعامل با مجلس هفتم به نتیجه برساند، در سال ۸۴ به پایان رسید.

تلاش عمده اصلاحطلبان برای ادامه این مسیر از طریق فرد دیگری(دکتر معین) ناکام بود، همچنان که کروبی و هاشمی هم راه به جایی نبردند. البته اگر معین پیروز هم می شد باید می پرسیدیم که چه می خواهد بکند که یک گام از تجربه های خاتمی پیش تر باشد؟ مگر خاتمی در اوج قدرت اصلاحطلبان(با در دست داشتن مجلس و دولت) و با داشتن پشتوانه ۲۰ میلیونی ناکام نماند که حال معین بخواهد به صرف داشتن دولت(و با آراء مسلما کمتر) بهتر از او عمل کند؟ (آنهم در شرایطی که رقیب جسورتر و قوی تر شده بود)

امروز هم همین سوالات پیش روی دکتر عارف و دکتر روحانی است. حتی اگر این دو بزرگوار نماینده اصیل و جمیع اصلاحات باشند، باید بگویند چه برنامه ای برای اصلاحات دارند؟ اصلاحات آنها اجتماعی و سیاسی است یا اقتصادی هم هست؟ جایگاه عدالت (که پاشنه آشیل اصلاحطلبان بود) در این برنامه چیست؟ نقاط مبهم فرهنگی اصلاحات در نسبت با انقلاب اسلامی و ولایت فقیه آیا رفع شده اند؟ برای رفع مشکلات و تنشهای آتی با شورای نگهبان و مجلس اصولگرا چه خواهند کرد؟ با گسترش روزافزون توان سپاه در عرصه اقتصاد، فرهنگ و رسانه چه می توانند کرد؟ و در شرایطی که نه در دانشگاه، دفتر تحکیم وحدت قدرتمند و همسو با اصلاحات وجود دارد و نه در اقشار دیگر احزاب اصلاحطلب فعالند، دولت اصلاحات به حمایت کدام بدنه اجتماعی و سیاسی می خواهد متکی باشد؟

اینها سوالاتی ایست که کاندیداهای اصلاحطلب باید پاسخ دهند. البته بد نیست آقایان اصلاحطلب یک بار در گذشته ناکام خود نظاره کنند تا بدانند که علت شکست رویگردانی از انقلاب و مردم بوده است. همان اشتباهی که جناح رقیب با پروپاندای ماکیاولیستی خود، به آن دامن زد و با بزرگ نمایی و دروع نمایی تصویری دروغین به مردم مذهبی جامعه ارائه داد. اما حتی بی اخلاقی های جناح راست از اشتباهات اصلاحطلبان کم نمی کند. اصلاحات زمانی شکست خورد که از «خط امام» فاصله گرفت. از همان زمانی که «شورای هماهنگی نیروهای خط امام» کارگزاران راست گرا (به معنای لیبرال در اقتصاد و محافظه کار در فرهنگ و جامعه) را در جمع خود پذیرفت و به «شورای هماهنگی نیروهای دوم خرداد» و سپس «اصلاحات» بدل شد. کاندیدای اصلاحطلبان هرکسی باشد، باید به این واقعیت بیندیشید و چه رئیس جمهور بشود و چه نشود در جهت جبران این خسران عمل کند.



[۱]- به عنوان مثال باید به مواضع آقای روحانی در ماجرای کوی دانشگاه ۷۸ اشاره کنیم که با مواضع امروز ایشان قابل مقایسه است. گذشته از نقش آفرینی گروهک طبرزدی به عنوان اذناب دانشجویی جناح راست در آغاز این حوادث، شکی نیست که در ماجرای کوی دانشگاه دست توطئه مخالفان اصلاحات برای دامن زدن به خشونت و سیاهنمایی علیه دفتر تحکیم وحدت و اصلاحطلبان وجود داشت. عملکرد نیروی انتظامی و نیروهای لباس شخصی هم جز به خشونت افزایی و تحریک دانشجویی به اقدامات غیرقانونی و ضد ملی نینجامید. اما آقای روحانی به عنوان دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی در راهپیمایی مردم تهران به تاریخ ۲۳ تیر ماه ۱۳۷۸ در محل دانشگاه تهران می گوید: «دیروز غروب دستور قاطع صادر شد تا هر گونه حرکت این عناصر فرصت طلب، هر کجا که باشد با شدت و با قاطعیت برخورد شود و سرکوب شوند.. مردم ما شاهد خواهند بود که از امروز نیروی انتظامی، نیروی قهرمان بسیج حاضر در صحنه، با این عناصر فرصت‌طلب و آشوبگر – اگر جرات ادامه حرکت مذبوحانه داشته باشند- چه خواهند کرد…. نیروهای امنیتی قدرتمند ما اعم از نیروی انتظامی، بسیج و سایر قوا و پرسنل بیدار وزارت اطلاعات در صحنه مقتدرانه خواهند بود. خوشبختانه اکثر این عناصر در ظرف دیروز و دیشب دستگیر شده‌اند. همه این افراد مورد بازجویی قرار خواهند گرفت. در میان این افرادی که دستگیر شده‌اند افراد شرور، جنایتکار و سابقه‌دار، وابسته به گروهک‌های معاند و ورشکسته، افرادی که به نوعی از سوی دستهای مشکوک تطمیع شده بودند همه اینها دیده می‌شوند که در فرصت مناسب ماهیت این افراد به مردم معرفی خواهد شد. بی‌تردید آنهایی که به آشوب و تخریب اموال عمومی و تعرض به نظام در این چند روز مشغول بوده‌اند، در دادگاه‌های صالحه ما محاکمه خواهند شد و طبق قوانین و مقررات به مجازات خواهند رسید….»

و جالب است که ایشان اگر از دانشجویان به خاطر جدا کردن خط خود از فتنه گران تشکر می کند، اما نامی از دفتر تحکیم وحدت که قربانی این حوادث بود نمی برد. همین مسائل سبب شد تا بوقجی های تبلیغاتی جناح راست، دفتر تحکیم وحدت را مقصر اصلی بدانند. بگذریم از اینکه مقصران واقعی کوی و کسانی که چشم محسن جمالی(دانشجوی پزشکی و رتبه اول کنکور) را کور کردند، هرگز شناخته نشدند و تنها یک سرباز شهرستانی به نام اروجعلی ببرزاده به خاطر سرقت ریش تراش محکوم گردید!

[۲]- عسگر گاریچی کنترات چی انحصاری جاده تهران و قم در زمان انقلاب مشروطه بود. روزی در حال مستی به یک مسافر زن بی‌حرمتی کرد و پیرمردی را که در صدد حمایت از زن برآمده بود، کتک زده و ریش او را برید. روحانیون قم از جمله سیدین سندین به طور دسته جمعی تقاضای برکناری وی را از این سمت کردند که بی توجهی دربار به خواست علما، به اعتراضات آنان دامن زد.

۱ دیدگاه

  1. حسن :

    پس با این حساب حسن روحانی یک ورشکسته تمام عیار است
    نه رای قاطع ملت
    نه حمایت قاطع حزبی جناحی
    نه حمایت مجلس
    درخواست های فراوان و ثقیل و خلاف میلش و حتما دوره شدن توسط افراط گرایان اصلاح طلبی

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

9 + 1 =