بازخوانی تاریخی حادثه تروریستی دفتر نخستوزیری
بلافاصله پس از انفجار و در حالی که چند ساعتی از انفجار نگذشته بود، در همان زمانی که حتی چهره اصلی کشمیری هم مشخص نشده بود، بعضی از جریانات سیاسی به ایراد اتهام به دیگران پرداختند. علیکبر هاشمیرفسنجانی در نوشتهای مربوط به آن زمان در کتاب عبور از بحران به تاریخ ۲۲ شهریور از این شایعهپردازیها و تفرقهپراکنیها انتقاد میکند و حزب توده و ضد انقلاب را به در دست داشتن در این شایعهپراکنیها مقصر میداند.
چرا امروزه جنبش دانشجویی وجود ندارد؟
کسانی ضعف را در فرد گرایی میپندارد. عده ای گمان میبرند سبب تهی شدن جنبش دانشجویی از هویت اصیل خود،وابستگی به جریان های سیاسی و یا قدرت است. عده ای گمان می برند سبب ناپدیدشدن جنبش دانشجویی تکثر تشکل های دانشجویی است.درادامه به دلایلی همچون ”عدم نظارت نهادهای نظارتی”، و ” بی تفاوتی مسئولان در وزارت علوم یا نهاد رهبری در دانشگاها” اشاره می شود.
از آقای خوئینیها بپرس رجایی و باهنر را چه کردی؟
پس از حضور ما خدمت امام، ایشان فرمودند که من از اول که این پرونده (اشاره به پرونده انفجار نخستوزیری) تشکیل شد میدانستم که عدهای میخواهند با این کار افراد به درد بخور را از ما بگیرند و خودشان جای آنها را بگیرند. بعد درباره جناب آقای بهزاد نبوی مطلبی فرمودند از جمله اینکه من در آن زمان که مابین آقای بنیصدر و مجلس بر سر اینکه چه کسی نخستوزیر باشد اختلاف بود، معتقد بودم که آقای نبوی شایسته این کار است.
بروید و تحکیم وحدت کنید
در پی سخن امام به این مضمون که «بروید تحکیم وحدت کنید» دانشجویان مسلمان در شهریور ۵۸ گردهم آمدند تا شیوههای وحدت و تشکلیافتن در قالب اتحادیهای فراگیر را به بحث بگذارند. امام خمینی در دیداری که پس از پایان این سمینار یک هفتهای، با اعضای انجمنها داشت مسائل مهمی را با آنان در میان گذاشت و وظایف انجمنها و خطراتی که در کمین این تشکلها بود را تبیین کرد.
«دفتر تحکیم وحدت» و دفاع مقدس
دفتر تحکیم در پشتیبانی همهجانبه از دفاع مقدس یکی از شروط نامزدی در شورای مرکزی را داشتن سابقه جبهه تعیین کرد. در سال ۱۳۶۱، به دنبال شهادت نوزده تن از دانشجویان در عملیات فتحالمبین، دفتر تحکیم وحدت با انتشار بیانیهای، این شهدا را «پیشگامان حرکت عظیم و پیامبرگونه انقلاب فرهنگی» معرفی کرد که «آخرین گام خود را در این راه برداشتند و نشان دادند که انقلاب فرهنگی چیست.»
دفتر تحکیم وحدت و چهار دهه جنبش دانشجویی مسلمان
در حال حاضر فعالان انجمن های اسلامی که پیش تر با عنوان «طیف شیراز» شناخته می شدند، همچنان به اساسنامه و مرامنامه اتحادیه وفادار مانده و سنگر انجمن های اسلامی و «دفتر تحکیم وحدت» را حفظ کرده اند. اتحادیه ای که قدیمی ترین و موثرترین تشکل دانشجویی کشور بوده و هست و می رود تا پرچم استقامت بر «خط امام(ره)» را بار دیگر برافرازد.
انقلابیگری، دیپلماسی و بیتدبیری
امروز اما اگرچه آقای احمدینژاد در عرصه مسئولیت نیست و دیپلماسی کشور به عهده دولتی قرار گرفته که مهمترین پروژه خود را اقتصاد و سیاست خارجی میداند - که البته پیداست مواضع آن نه آنچنان انقلابی است و نه آنچنان سطحی - اما گویی اشتباهات دولت گذشته توسط افراد دیگری تکرار میشود. آنچه که از قول رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح و سپس تکذیب شد، نمونهای از این مواضع هزینهافزا در عرصه دیپلماسی بود.
رسانه ضرغامی به اعتماد ملی چندان نیازی ندارد!
یادآوری چندین باره این نکته بدیهی و ابتدایی است که «عصر ارتباطات» به دوران مونولوگ، کاملا خاتمه داده است، دوره دیالوگ مدتهاست بر رسانههای دنیا حاکم شده است، شما اما همچنان عاشق سینه چاک تکصدایی هستید. این به این معناست که همچنان، عصر ارتباطات را برنتافتهاید و در افکار اختصاصی خود و دوستان اصولگرایتان غوطهورید.
یادآوری تجمعات خالی از جمعیت طیف علامه !
علیرغم پروپاگاندای رسانه ای طیف رادیکال دفتر تحکیم وحدت (موسوم به طیف علامه) که سال 84 به سه فراکسیون مدرن، دموکراسی خواه و روشنگری (سنتی) منشق شد، برنامه ها و تجمعات این جریان رونق چندانی نداشت و دانشجویان نیز رغبتی به آن نشان نمی دادند. این در حالی بود که آنان خود را طیف اصیل انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت دانسته و میراث دار جنبش دانشجویی و نماینده واقعی دانشجویان می خواندند.
در فستیوال چند نفره امیرکبیر چه می گذشت؟
آخرین دوره آموزشی انجمن امیرکبیر در دوران ارتباط آن با طیف علامه که سومین دوره آن تحت عنوان فستیوال بود، تابستان 84 بر پایه طرح پیشنهادی فریبا داودی مهاجر برگزار شد. سال قبل از آن هم دومین فستیوال تابستانی با برنامه ریزی پیشنهادی رامین جهانبگلو، برگزار شده بود. هیچ کدام از این برنامه ها با استقبال دانشجویان روبرو نشد؛ تصاویر سومین فستیوال دانشجویی دانشگاه امیرکبیر، گویای پشتوانه اندکی دانشجویی آنهاست.
شهید رجایی به روایت امام خمینی(ره)
کشوری از رفتن شخصیتهای خود تزلزل پیدا میکند که ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند. اما کشوری که دل او به خدا پیوسته است و برای خدا قیام کرده است و از اول، «نه شرقی و نه غربی و جمهوری اسلامی» را ندا داده است و با بانگ «الله اکبر»، صغیر و کبیر و زن و مردش در صحنه حاضر شدهاند و این نهضت را و این انقلاب را بپا کردهاند، همین ملت هستند؛ برای اینکه خدا هست. رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست.
خاطرات خواندنی گل آقا از شهید رجایی
دوران وزارت ایشان هم زمانی بود که بعضی هنوز کراوات داشتند. یکی از آنها پرسید: “اگر ما در اینجا نتوانیم بر اساس رأی اکثریت عمل کنیم پس تکلیف مسئله دموکراسی چه می شود؟” آقای رجایی گفت: “اگر تصمیمی که شما می گیرید با آن چیزی که اسلام گفته مغایرت داشته باشد و همه شما هم به این رأی موافق بدهید و نظرتان این باشد که من بر اساس رأی اکثریت آن را انجام بدهم هرگز این کار را نمی کنم. چون در این مورد اسلام نظرش این است که اختلاط نباشد، من اجرا نمی کنم.”
رجایی و باهنر؛ به روایت یاران
به لحاظ اقتصادی مهمترین محور دولت رجایی حمایت از مستضعفین و محرومین بود. عنایت خاص شهید رجایی و مجموعه دولت این بود که طبقه محروم را دریابیم و اصلاحات ارضی، تشکیل تعاونیها به همین منظور پیگیری میشد. خود من در وزارت کشاورزی، ایجاد مراکز خدمات کشاورزی را به همین سمت شروع کردم تا خدمات مستقیم به خود روستاییان برسد و در ارتباط با کارگران هم همین مساله مطرح بود. همه اینها بازتاب دیدگاه شهید رجایی و کابینه ایشان و ناشی از دیدگاه خط امامی وی بود.
شهید محمدعلی رجایی به روایت خـاطـرات زنـدان
آن سالی را که من در کمیته میگذراندم، واقعاً جهنمی را پیش رو میدیدم. آیه شریفه «ثم لایموت فیها و لایحیی» که در وصف جهنم آمده است، در مورد کمیته صادق بود، افرادی که در آن جا زندانی بودند، به یک معنا مرده بودند و نه زنده برای این که زندانی را تا دم مرگ کتک میزدند، بعد مقداری دست نگه میداشتند و در بهداری به وضع او رسیدگی میکردند تا حالش بهبود بیابد. بعد دو مرتبه همان برنامه اجرا میشد.
بازخوانی پرونده انفجار ۸ شهریور ۶۰ پس از ۳۲ سال
خسرو تهرانی دستگیر میشود و قرار بوده حجاریان و بهزاد نبوی هم بازداشت شوند که خویینیها مانع میشود و میرود با امام صحبت میکند. به گفته حجاریان برای خویینیها مشخص شده بوده که هدف گروه مقابل تسویهحساب است. هاشمی هم در خاطراتش مینویسد که سه سال بعد از ماجرا بهزاد نبوی از اینکه برخی او را در این ماجرا مقصر میدانند گلایهمند بوده است و اینکه او معتقد بوده برخورد خطی شده و میخواهند خردهحسابهای سیاسی را صاف کنند.