آزادی در اندیشه انقلابیون مسلمان
چطور پذیرفته میشود کسانی که روزگار سخت مبارزه با طاغوت و پس از آن در سالهای دفاع مقدس و استقرار نظام، امام(ره) را همراهی نمیکردند اکنون به نام امام به کنار گذاشتن اندیشه اسلام ناب و آزادیهای مصرح در قانون اساسی اقدام کنند؟ گویی اینان حتی از این مسئله هم هراسی ندارند که با این استدلالها امام را به عوامفریبی متهم نمایند!
مبارزه (رسانه تحیلی خبری دانشجویان خط امام) – سامان صحرائی: از میان شعارهای دوران مبارزه انقلاب، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به عنوان جامعترین شعار اکثریت انقلابیون مطرح بوده است. در این یادداشت سعی بر این است به بازخوانی آزادی، البته ذیل همین شعار – و نه برداشتهای غربی – پرداخته شود. ابتدا باید دید آزادی به معنای مصطلح میان سیاسیون پیش از انقلاب به چه عناوینی تعلق میگرفت و هر کدام در چه حدودی قرار داشت که انقلابیون بر مبنای محدود بودن این گزاره آن را در متن شعار اصلی خود قرار دادند.
بهترین شاهد برای روشن ساختن این موضوع، شهید مطهری اولین رئیس شورای انقلاب است. در اندیشه شهید مطهری حداقل از پنج نوع آزادی سخن به میان آمده است: آزادی اجتماعی، آزادی معنوی، آزادی سیاسی، آزادی اگزیستانسیالیستی و آزادی جنسی.
با توجه به محدودیت این متن و با نگاه به دغدغه انقلابیون به تعریف استاد شهید از سه نوع اول میپردازیم.
استاد شهید مطهری در تعریف آزادی اجتماعی میگوید: «بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشد، او را محبوس نکنند… یکی از مقاصد انبیاء به طور کلی و به طور قطع این است که آزادی اجتماعی را تأمین کنند و با انواع بندگیها و بردگیهای اجتماعی و سلب آزادیهایی که در اجتماع هست مبارزه کنند.»
ایشان در تفسیر آیه ی ۶۴ سوره مبارکه آل عمران میفرماید: «در مقام پرستش، جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنیم، نه مسیح را و نه اهرمن را… و اینکه هیچ کدام از ما دیگری را بنده و برده خودش نداند و هیچکس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقای خودش نداند، یعنی نظام آقایی و نوکری ملغا، نظام استثمار ملغا، نظام لامساوات ملغا، هیچکس حق استثمار و استعباد دیگری را نداشته باشد.» (گفتارهای معنوی، صص ۱۴، ۱۷، ۱۸)
اما در بحث آزادی معنوی ایشان معتقد است: «پیغمبران آمدهاند تا علاوه بر آزادی اجتماعی به بشر آزادی معنوی بدهند و آزادی معنوی است که بیشتر از هر چیز دیگر ارزش دارد. تنها آزادی اجتماعی مقدس نیست، بلکه آزادی معنوی هم مقدس است و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست.» (گفتارهای معنوی، ص۵۱)
ایشان معتقدند آزادی اجتماعی بدون رسیدن به آزادی معنوی بدست نمی آید: «بزرگترین خسران عصر ما این است که همهاش میگویند آزادی، اما جز از آزادی اجتماعی سخن نمیگویند. از آزادی معنوی دیگر حرفی نمیزنند و به همین دلیل به آزادی اجتماعی هم نمیرسند.» (گفتارهای معنوی، ص۳۲)
کسی که حضرت امام خمینی (س) او را حاصل عمر خود میدانست و آثارش را بیاستثنا خوب و انسانساز، در فراز مهمی از سخنانش پیرامون آزادی میگوید: «آزادی یک موضوع صرفاَ سیاسی نیست، بلکه بالاتر از آن یک موضوع اسلامی است و این نکته روشن شد که یک نفر مسلمان، باید آزاد زیست کند و باید آزادیخواه باشد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، ص۵۳)
ایشان آزادی را نه صرفا سیاسی که موضوعی اسلامی میدانند و معتقدند: «از نظر اسلام، مفاهیم دینی همیشه مساوی با آزادی بوده است، درست برعکس آنچه در غرب جریان داشته است… که مفاهیم دینی مساوی با اختناق اجتماعی بوده است.» (مجموعه آثار، ج۱، ص۵۵۵)
استاد شهید آزادی معنوی را مقدمه رسیدن به آزادی اجتماعی میدانند. حال اگر فرض را بر این بدانیم که رسیدن به آزادی معنوی نیازمند بیان عقاید، بررسی و سپس انتخاب یکی از آنها باشد میتوان گفت آزادی سیاسی در واقع پیش نیاز رسیدن به آزادی معنوی است. زیرا عقاید معنوی بیشتر از آنچه در اشخاص بررسی شود ذیل عناوین گروهی قرار میگیرد. چه این عناوین مختص اعتقادات مذهبی باشد مثل شیعه یا سنی و چه تابلوی سیاسی- مذهبی داشته باشد مانند انواع احزاب سیاسی.
پس باید گروه های مختلف؛ آزادانه، بدون فریبکاری، با توضیح مشخصات متمایز کننده شان، رفتار گذشته و اهداف آینده خود را شرح دهند تا جامعهی مختار از بین آنها انتخاب کند. و وقتی انتخاب صورت گرفت آنچه انجام شده رأی اکثریت است و نباید اجباری در تغییر آن باشد. حتی اگر خیر نباشد. خداوند در قرآن کریم در آیه سوم سوره مبارکه انسان میفرماید:
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا» (همانا او را به راه راست راهنمایى کردیم، خواه سپاسگزار باشد خواه ناسپاس)
آنگونه که امیرالمومنین علی علیه السلام در رفتار سیاسی خود پس از پیامبر به ما نشان دادند و فرزند خلفشان حضرت امام(ره) بعنوان بنیانگذار این نظام به نمایندگان مجلس توصیه میکنند: «دموکراسی این است که آراء اکثریت، و آن هم این طور اکثریت، معتبر است؛ اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است ولو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید این به ضرر شماست ما نمیخواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست.» (صحیفه امام، ج۹، ص۳۰۴)
و البته حتما این فضا در دوران طاغوت وجود نداشته است که انقلابیون برای رسیدن به آن تلاش میکنند و مفهوم آزادی را در شعار اصلی خود میگنجانند. اکنون و با استقرار نظام جمهوری اسلامی که حاصل خون صدها هزار شهید است نباید عافیتطلب بود و اجازه داد کسانی مرز محدودیت آزادی را مشخص کنند که سابقهی درخشانی در همراهی امام و یارانش در سالهای مبارزه نداشتهاند.
همان امامی که فرمود ملاک حال فعلی افراد است؛ فقط صد روز پیش از رحلت؛ سالهای سخت مبارزه و ایستادن مقابل غرب و شرق عالم و گذر از هشت سال دفاع مقدس را کمتر از مبارزه با متحجران میداند و در منشور روحانیت میفرماید: «عدهاى مقدسنماى واپسگرا همه چیز را حرام مىدانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است.» (صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۷۸)
سوال این است چطور پذیرفته میشود کسانی که روزگار سخت مبارزه با طاغوت و پس از آن در سالهای دفاع مقدس و استقرار نظام، امام(ره) را همراهی نمیکردند اکنون به نام امام به کنار گذاشتن اندیشه اسلام ناب و آزادیهای مصرح در قانون اساسی اقدام کنند؟
و حتی آنقدر خیالشان راحت باشد که بگویند: «امام(ره) از لفظ حکومت اسلامی استفاده میکردند، اما از آنجا که واقعه انقلاب در این جهان اتفاق میافتد و جهان میخواهد بداند چه حکومتی در ایران قرار است بر سرکار بیاید، امام از ادبیات سیاسی روز استفاده کرده و منطقی را اتخاذ کردند که مورد توافق و فهم دیگران باشد.»
گویی اینان حتی از این مسئله هم هراسی ندارند که با این استدلالها امام را به عوامفریبی متهم نمایند!
همه اینها در شرایطی است که خوشبختانه حضرت امام و یارانشان چون صاحب فکر و مولف بودند به مناسبتهای مختلف به تبیین نقش مردم در جمهورس اسلامی و آزادی تصمیمگیری آنها برای سرنوشت خود اشاره داشتهاند که برخی از این موارد در ابتدای همین متن آورده شد. برای ایضاح مطلب میتوان به این فراز از سخنان دیگر یار امام شهید مظلوم آیت الله بهشتی نیز اشاره کرد که از قضا پس از پیروزی انقلاب و در دوران مسئولیت در حاکمیت بیان شده است: «در تعالیم اسلام آمده و در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز تأکید شده است که باید نظام اجتماعی، آزادیهای لازم را برای یک یک شهروندان جمهوری اسلامی تا حداکثر ممکن داشته باشد، از جمله آزادی احزاب، گروهها و نشریات و آزادی قلم و بیان. تنها مرزی که برای این آزادیها وجود دارد، این است که باید به اصول اسلامی ضربه نزنند، باید به سلامت محیط اجتماعی از نظر عفت و اخلاق ضربه نزنند.» (سخنرانی و مصاحبهها، ج۱، ص۷۸)
امید این است در نظام جمهوری اسلامی فضایی ایجاد شود که برای بیان عقاید – در چارچوب جمهوری اسلامی و تحت نظارت قانون اساسی – محدودیت سلیقهای ایجاد نشود. و شاید بهتر آن باشد که تعیین مرز این آزادیها در اختیار اندیشههایی باشد که انقلاب اسلامی بر اساس همانها شکل گرفت. اندیشه امام و یاران مبارزش، اندیشه اسلام ناب بر مبنای خط امام(ره).
::::
سلام
به امید تحقق شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی