۰۸:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۳۱ احمد بهار:

از روشنگری شریعتی تا عرفان چمران

این آموزگار دغدغه مند به من تعلیم داد تحت تاثیر اندیشه های رسمی و تحمیلی نباشم، خود بیاندیشم و تسلیم نشوم. به من آموخت خشت تازه‌ای را بر دیوار نم کشیده ی تفکرات و باورهایی که از آن "استحمار" و "استبداد" بالا می‌رود؛ قرار ندهم و آن‌را فرو بریزیم. بزرگترین درسی که به ما آموخت این است که: همیشه منتقد وضع حاضر باشیم! و این یعنی پویایی...

downloadمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – احمد بهار: واپسین روزهای بهاری هر سال یاد و خاطره معلم شهید دکتر علی شریعتی و شهید دکتر مصطفی چمران، جان انسان های آزاده را نوازشی از نو می دهد. آلام انسان، دغدغه دینداران و تفکر انقلاب را جانی دوباره می بخشد. و چشمه شورش بر سطحی نگری، ناراستی و مصلحت جویی را پر التهاب و گداخته می کند.

می بایست نام شریعتی را در پهنه ی اندیشه های او و اثری که بر جامعه، تاریخ، دین و مردم گزارده است و همواره دغدغه و رنج یک روشنفکر مسئول را دارد جستجو کرد. از اینرو یاد او همواره فریاد اعتراض علیه استبداد و استحمار را تازه می کند. مسخ دین و نگاه راکد به دین و دینداری، عامل اصلی عدم پیشرفت و رکود مسلمانان، منتج نگاه شریعتی است. لذا وی با تاکید بر ایمان روشن بینانه و با شناخت درست عنصر زمان در فهم دین، کمر به احیای اندیشه روشن اسلامی بسته است.

با این تفاسیر تا پیش از انقلاب اسلامی جریانات مذهبی هنوز نمی توانند به خوبی با دانشجویان جامعه ارتباط برقرار کنند. از طرفی اغلب مذهبی‌های دانشگاه‌ در محاق رفته اند. امکان این که تنها با منابری که  برخی از روحانیون در آن حرف‌ها و خطابه های سطحی ایراد می کنند و چه بسا با خرافات و … عجین شده است، نمی‌شود قاطبه جوانان جامعه را به نحو احسن به این مسیر سوق داد. با ظهور و حضور گروه‌های مبارز مسلح و ضعف‌های اندیشه ای جامعه، نیاز به یک نقشه‌ی راه مستحکم احساس می‌ شود. افرادی گام هایی برداشته‌ اند اما کافی نیست. تا اینکه حسیینه‌ی‌ ارشاد از آن دست مراکزی است که برای پاسخ به شبهات نسل جوان مذهبی ایجاد می شود. نگین افکار یک آموزگار در این فرهنگستان به زیبایی می درخشد. اقشار مختلف را مجذوب سخنان و اندیشه های ژرف خویش می کند. خیل بیشماری از جوانان را از دام مارکسیسم نجات می دهد. از یک سو منتقد جدی تعریف اسلام با تفکرات متهجرانه، خرافی است و از سویی دیگر تمام ایدئولوژی های جهان غرب را چشم بسته قبول نمی کند.

باری دکتر علی شریعتی همان معلمی است که جامعه به او نیاز دارد. روشنفکری که ظرفیت این را دارد با توده جامعه نیز ارتباط برقرار کند و به وسیله ی دانشجویان و جوانان اندیشه ی خویش را به گوشه عامه مردم برساند. او نقشه صحیح و خردمندانه ای را تبیین می کند. روح عقیدتی جامعه تحت تاثیر دین و مذهب است و وی به درستی پی برده است که تنها راه اصلاح این جامعه اصلاح فرهنگ دینی مردم بوسیله مصلحان و محییان دین است. او جرات و جسارت شک معقولانه به عقاید را به نسل نوپا می دهد و روش پرسیدن را به آنان آموزد. این که در مقابل هر اندیشه و سخنی بگویند: “چرا؟ و چگونه؟”.

وی به هستن یا نیستن راضی نمی شود و از نسل جدید می خواهد که چگونگی این وجود برایشان اهم مسائل باشد. به این نسل می گوید: “اگر می خواهید به کاری عینیت بخشید قبل از آن باید بدانید که به چه چیزی که می‌خواهید عمل کنید.” او آموزگار انقلاب علیه خود و عقاید خود است. بر این باور است؛ نسلی که علیه خود و باور‌هایش انقلاب کند می‌تواند هر چیزی را تغییر دهد. همان گزاره مهمی که حاکمیت آن را دریافت می کند و مانع شنیدن صدای معلم به گوش دانش آموزان می شود. گلدسته های مکتب خانه اش را مسکوت و او را به سفری بی‌بازگشت ناچار!.

این آموزگار دغدغه مند به من تعلیم داد تحت تاثیر اندیشه های رسمی و تحمیلی نباشم، خود بیاندیشم و تسلیم نشوم. به من آموخت خشت تازه‌ای را بر دیوار نم کشیده ی تفکرات و باورهایی که از آن “استحمار” و “استبداد” بالا می‌رود؛ قرار ندهم و آن‌را فرو بریزیم. بزرگترین درسی که به ما آموخت این است که: همیشه منتقد وضع حاضر باشیم! و این یعنی پویایی…

در این میان گویی هیچ فردی همچون چمران، شریعتی را درک نکرد و گویی تمام سالیانی که شریعتی تنهایی اندیشه را احساس کرد چمران عاشقانه همراهش بود. آن زمان که همه در تقابل شریعتی سکوت پیشه جستند و سیل انتقاد ها سوی او جاری گشت، حسودان تنگ نظر از او انتقاد می کردند.

 این مصطفی است که با شجاعت از علی حرف می زند. و چه زیبا بر سر تابوت این متفکر معاصر با بغض می گوید: ” ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.”

اما چمران…

این شاگرد مکتب عرفان علی (ع). این یکه تاز صحنه های علم و حماسه و تلاش و اخلاق . انسانی این چنین عظیم که او خود غرق در علی (ع) شده است . چنانکه خود می گوید : « اگر پرستش غیر از خدا بود ، علی (ع) را می پرستیدم ». حالا ای سردار ! اگر تو روزی گفتی: « به خود اجازه نمی دهم که برای شناخت علی (ع) کلمه ای بر زبان برانم و با قدرت عقل شخصیت او و زندگی پر ماجرایش را تجزیه و تحلیل کنم، من فقط به قلب سوخته خود اجازه می دهم که از علی (ع) سخن بگوید و فقط به حرمت عشق جرأت می کنم به علی (ع) نزدیک شوم . اگر شعله عشق او در دلم زبانه نمی کشید ، ابداَ به ساحتش جسارت نمی کردم و نامش را بر زیان نمی راندم “، می گویم : “من که نه عشق آتشین و مستدامی دارم و نه عقل تمام و سلیم که بشناسمت و تو را معرفی کنم. نگاه به بلندای درجه تو ، کلاه از سر کودک عقلم خواهد انداخت. بهتر آن که سکوت را پیشه کنم. تو خود با سکوتت بلند ترین فریادها را از رساترین حنجره ها سر بر آوردی …”

معتقدم آنچه که در این سردار عرفانی به واسطه آن ظهور کرد نوعی خودسازی و پرورش درونی است. در حقیقت نکته ای را که ما در طی سیر مطالعاتی پیرامون ایشان دریافت می کنیم این است که همیشه و با یک انگیزه کاملاً اعتقادی و با در نظر گرفتن رضایت الهی راه خویش را انتخاب می کند. یعنی تمام پیش زمینه هایی را که برای نیل به اهدافش لازم می بیند،  برای خودش فرض می کند و آن را مهیا می سازد. گفتنی ها پیرامون ویژگی های ایشان بسیار است؛ اما بزرگترین خصوصیتی که در این این شخصیت علمی و حماسی پیدا می کنیم تعقل در دین است. یعنی شناخت روشن، درست، پویا و همه جانبه در دین و پس از آن شناخت وظیفه خود و تکلیف خود. اگر قرار باشد نقطه ی عطف نمودار زندگی شهید چمران را تعریف کنیم شاید به این برسیم که تمام سلوک و سیره و ابعاد زندگی اش از بدو زمانی که شناخت خویشتن رسید مسئله انجام عمل صالح نبود بلکه بهترین انتخاب را در هر شرایطی داشتن بود.

یعنی در عین بی باکی، رزمندگی در عرصه های جهد، سلحشوری و بی باکی تام و تمام در مقابل مرگ و خطر ولی آنچنان دلسوز و مهربان و لطیف بود که جمع کردن این خصائص در کنار هم کار بسیار مشکلی است.

روحشان شاد و راهشان پابرجا…

:::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

- 1 = 5