جان آدمها در این شهر ارزشی ندارد؟
یک بار دیگر مشخص شد جان آدمها در این شهر ارزشی ندارد. مرگ مظلومانه آدمهای محروم یک سوی ماجراست و بیتفاوتی مسوولان در قبال آن، سوی دیگر. البته شاید اگر به جای شهردار تهران، یک اصلاحطلب بر این مسند نشسته بود، تمامی گروهها و رسانههای اصولگرا به جان او میافتادند و استیضاح و افتضاحش را میخواستند.
مبارزه (رسانه تحلبلی خبری دانشجویان خط امام) – رضا نساجی: خبر این بود: «کارگری که بر اثر ضرب و شتم توسط ماموران گشت سد معبر منسوب به شهرداری تهران به مدت یک هفته در بیمارستان بستری شده بود، سرانجام روز پنجشنبه ۲۳ مردادماه در بیمارستان نورافشار تهران جان باخت.»
یک بار دیگر مشخص شد جان آدمها در این شهر ارزشی ندارد. مرگ مظلومانه آدمهای محروم یک سوی ماجراست و بیتفاوتی مسوولان در قبال آن، سوی دیگر. البته شاید اگر به جای شهردار تهران، یک اصلاحطلب بر این مسند نشسته بود، تمامی گروهها و رسانههای اصولگرا به جان او میافتادند و استیضاح و افتضاحش را میخواستند.
اما واقعیت این است که این ماجرا اولین نبوده و آخرین هم نخواهد بود. همچنانکه در بلوای بیقانونی امروز جامعه، اقدامات خلاف شرع و قانون شهرداری اصلاً به چشم نمیآید. وقتی گهگاه نیروهایی که میبایست راه و رسم مقابله با تجمعات شهری را بدانند حوادثی چون کهریزک و مرگ ستار بهشتی را رقم میزنند، رفتارهای غیرقانونی چماق به دستهای شرکتهای پیمانکار شهرداری مسئلهای فرعی محسوب میشود.
این بار اما خانواده مقتول – «علی چراغی»، کارگر ۴۱ سالهای که صاحب چهار فرزند است – پروندهای را در کلانتری ۱۲۶ تهرانپارس تنظیم کردهاند که ۱۱ نفر از کسبه و اهالی محل نیز در این خصوص شهادت دادهاند. در تاریخ ۱۸ مرداد پیش از مرگ این کارگر پزشکی قانونی درباره این پرونده گزارش داده است که «طبق مندرجات پرونده بالینی در تاریخ ۱۶ مرداد در پی اصابت جسم سخت مصدوم دچار ضایعات زیر شده است. یک: کاهش سطح هشیاری. دو: خونریزی در نواحی گیجگاهی و آهیانه و پیشانی سمت چپ جمجمه و کوفتگی بافت مغزی در نواحی گیجگاهی و آهیانهای سمت راست جمجمه که تحت عمل جراحی قرار گرفته است.»
همچنانکه این تنها مورد نیست. در مورد مشابه دیگری در اسفند ۱۳۹۱ عوامل منسوب به شهرداری منطقه ۱۲ شهرداری تهران به پاساژ رضاپور در خیابان سعدی یورش برده و باربر چرخی تهیدست را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند. به نوشته روزنامهها، مأموران شهرداری به قدری این باربر را کتک زدند که خون بالا آورد و همین مسئله کافی بود تا کسبه پاساژ نسبت به این اقدام مأموران شهرداری معترض شوند. اهالی پاساژ نه تنها با اقدام فوری باربر آسیبدیده را به بیمارستان رساندند، که برای جبران رفتار وحشیانه مأموران شهرداری تصمیم گرفتند برای تقدیر از باربران این پاساژ چرخهای نو بخرند و به این افراد هدیه کنند.
با این تفصیل نمیتوان ادعای «علیرضا جاوید»، شهردار منطقه چهار را پذیرفت که درباره مرگ مرحوم چراغی در گفتوگو با یکی از نشریات با تأکید بر اینکه «افراد مهاجم، کارگران پیمانکار بازیافت بودهاند و هیچ رابطه استخدامیای با شهرداری نداشتهاند» گفته: «پیمانکار مسوولیت ماجرا را پذیرفته و پرونده در مراجع قضایی و انتظامی در دست بررسی است». با این حال به نظر میرسد این بار هم نهایت پاسخگویی مسوولان، فسخ قرارداد یک شرکت پیمانکار است که برای خود مسوولان شهرداری هزینه مادی و معنوی ندارد.
همچنان که در حادثه واژگونی اتوبوس شرکت واحد که به مرگ هشت شهروند انجامید، شهرداری با فسخ قرارداد شرکت پیمانکار اتوبوسرانی، نقایص ایمنی و ناامن بودن شیشههای اتوبوس را باعث بروز این فاجعه دانست و بس!
اما وقتی هیچکس راجع به اشکال ساختاری انعقاد قرارداد با شرکتهای فاقد صلاحیت و یا عدم نظارت بر عملکرد آنان جهت جلوگیری از بروز فاجعه مرگبار پاسخگو نیست، وقتی صداوسیما که این روزها مرتباً و منظماً به مرگ یک جوان سیاهپوست توسط پلیس آمریکا اعتراض میکند اما هیچ خبری از مرگ کارگر زحمتکش منتشر نمیشود، وقتی سازمان استاندارد و قوه قضائیه در چنین مسائلی دخالت نمیکنند و از ورود به محدوده اختیارات پرهیز دارند، باید از روزی ترسید که این ادبیات بیتفاوتی، مسوولیتناپذیری و حتی دروغگویی (که تشدید و بسط آن میراث دولت گذشته است)، در مردم هم رسوخ کند، که «الناس علی دین ملوکهم».
شاید بسط این ماجرا به مسائل مشابه و نقد کلی درباره تلفات انسانی ناشی از عملکرد شهرداری و پیمانکاران مرتبط از منظر مسوولان امر و حامیان سیاسی شهردار، نوعی سیاسینگری به مسئلهای اجتماعی تلقی شود، اما واقعیت اینست که برعکس، لابیهای سیاسی مانع انعکاس فجایع اجتماعی شدهاند.
منبع: مردم سالاری
:::::
متآسف برای سرهنگ قالیباف