۲۳:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۴ سید مصطفی بهشتی :

رمی جمرات ، پایان حیات

آنکس که روزی با پاهای خود پله های منتهی به در هواپیما را پیمود حالا جسم بی جانش بر روی تخت به وطن بازگشته است. دل را ریش ریش می کند دیدن آن کس که بدون همسفر سال های شادی و غم، همسفری که از لحظه بستن پیمان الهی ازدواج تا این سفر و حتی به هنگام رفتن به خانه خدا با او بود و اکنون او بر روی پای خود و همسفر همیشگی در تابوت به خانه برگشته است و این شده است پایانی تلخ برای سفری که قرار بود بهترین سفر زندگانیشان باشد.

مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – سید مصطفی بهشتی:

حرکت قلم سخت میشود وقتی قرار است از کبودی دست و پاها در عرفات بنویسد.قلمی که به یقین بر خود تردید راه خواهد داد وقتی بخواهد از چشم های اشکبار منتظر فرزندی نقل کند.شاید قلم در دست من، آرزویش این باشد « کاش الان جوهرم تمام شود تا این حکایت تلخ را مکتوب نکنم.»
چه دشوار است قصه ی عید قربان هر ساله را بخواهی با قربانی آدم ها در منا همراه کنی.سخت می شود بخواهی زبان شوی برای مکانی و زمانی که نبوده ای.تحلیل و تفسیر گم می شود وقتی لحظه به لحظه عمق فاجعه را با تمام وجود حس میکنی.سست میشود دلی که بخواهد حکایت کند از سست شدن پاهایی که ایستادن قلبی از تپش را منجر شدند.
آوردن درددل خانواده های عزادار روی صفحه مشکل است،حتی وقتی که از حادثه منا بیش از یک هفته،گذشته باشد.گیج و مبهوت میشوی که از چه بگویی و بنویسی،دنبال مقصر و مسبب گشتن در افکار دور هم جایی ندارد وقتی بدانی سفرحج پدر و مادری،سفر ابدی شده است.نمیدانم خانواده های عزادار سالهای بعد عید قربان را جشن خواهند گرفت یا به سوگ عزیزانشان خواهند نشست.
قلب کبود میشود،به کبودی سر و صورت ها در منا.آنگاه که تمام آرزوهای فرزند و خانواده ای،آمدن خبری از زائر مفقودشان می شود و اما سرانجام این آرزوها در خبر درگذشتی نابود می شود.اشک های شوق روز خداحافظی برای سفر عشق،روی گونه ها جای خود را به خنده تلخی داده،سفر حجی نیمه تمام مانده تا سفر دنیوی را تمام کند و بازگشایی از سفر آخرت باشد.
دایره واژگان کوچک است برای توصیف جایگاهشان و کلام عاجز است از بیان شأنشان. این جمع مظلومانه کوچ کرده همه نوع انسانی را در خود جای داده است . از جانبازی که روزی پاهایش را در روی مین جا گذاشت و امروز جانش را در منا تا آن قاری که برای آخرین بار صوت قرآنش در مسجدالحرام جان و روح زائران مشتاق کلام وحی را نوازش داد.از پیرمردی روستایی که دسترنج سالهای سال بیل زدن و زمین آبیاری کردنش مخارج این سفر بود تا کودکی که با هزاران شوق و اشتیاق همراه پدر و مادر راهی دیدار یار شده بود .
پنج شنبه دوم مهرماه،عیگام گذاشتن در مسیر رمی جمرات مثل هر ساله نبود و فقط بعد از چند ساعتی از طلوع خورشید روز عید، آسمان دلها ابری شد و چشمان بارانی . هر لحظه که می گذشت اخبار بیش از پیش فاجعه ای عمیق و عمیق تر را حکایت می کرد، سفر حجاج بیت الله الحرام نیمه تمام ماند.
نقل کردند از تشنگی،خفگی،گرما و …بعنوان علت مرگ.بحث در داخل کشور بالا گرفت که متوفیان را شهید بنامیم یا نه ؟ و من به این فکر می کردم به آن کسی که مدینه آخر بود و هرگز چشمش به آن گنبد سبزرنگ رسول الله (ص) روشن نشد تا آرزو به دل راهی عقبی نشود.
فکر میکردم به آنان که تمام رسانه ها را رصد می کردند تا خبری از مسافر خویش بیابند و آنان که پارچه نوشته هایشان برای خوش آمد گویی به یکباره تبدیل به اعلامیه عزا گشت.آنان که دسته گل های استقبالشان جای خود را به پیراهن مشکی داد.
آنکس که روزی با پاهای خود پله های منتهی به در هواپیما را پیمود حالا جسم بی جانش بر روی تخت به وطن بازگشته است. دل را ریش ریش می کند دیدن آن کس که بدون همسفر سال های شادی و غم، همسفری که از لحظه بستن پیمان الهی ازدواج تا این سفر و حتی به هنگام رفتن به خانه خدا با او بود و اکنون او بر روی پای خود و همسفر همیشگی در تابوت به خانه برگشته است و این شده است پایانی تلخ برای سفری که قرار بود بهترین سفر زندگانیشان باشد.
راستی روی سنگ قبر آنان خواهند نوشت حاج …. یا خیر؟!
حج ١٣٩۴ با همه دغدغه ها و بازمانده هایی که تا همیشه لرزه بر تن هر مسلمانی خواهد انداخت و خاطرات ناگواری که از خود به یادگار گذاشت به روزهای پایانی خود نزدیک می شود.رمی جمرات در عین ناباوری و بهت پایان حیات بود برای عده ای که تصورشان از آن لحظات اوج عرفان و نزدیکی با خدا بود و بس و مسبب و مقصری که فارغ از هر دادگاهی باید در پیشگاه خداوندگار خویش پاسخگو باشد.
روحشان شاد و یادشان گرامی_همدم آخرتشان همان کس که قسمتشان اینگونه ساخت.

منبع:مردمسالاری-ویژه نامه هفتگی خراسان رضوی

::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

69 + = 79