هرندی

خواب آشفته ی کارتن خواب های هرندی

harandi

اسمش درسا است. موهایش از شدت چرک به هم چسبیده. سرش را بالا می‌کند و صورتش را نگاه می‌کنم، چشم‌هایش سبز سبز است، از همان چشم‌های قشنگ سینمایی. درسا می‌گوید با خاله‌اش توی پارک زندگی می‌کند و حالا دنبال گرفتن یک اتاق هستند. وقتی سؤال می‌کنم معتادی؟ خیلی جدی می‌گوید: «نه بابا... فقط قلیون می‌کشم، اونم واسه تفریح... اما شما بنویس اینا می‌گن بودن ماها براشون تو دروازه‌غار افت داره. ریکس نمی‌کنن بچه‌هاشون از جولوی ما رد بشن...»