تحول جامعه و بازتاب آن در فعالیتهای دانشجویی
امروز دیگر نه تنها نمیتوان از دانشجویان با مشخصههای مورد نظر شریعتی در متن مذکور یاد کرد که حتی جنبش دانشجویی به معنای کلاسیک آن را نیز نمیتوان انتظار داشت. فعالیتهای غیردرسی دانشجویان امروز با گسترش بیسابقه فضاهای آموزشی، گردش اطلاعات، فضاهای عمومی غیرمجازی و صدالبته غیرسیاسی شدن گسترده جامعه، تنوعی بیسابقه یافته است و دیگر اگر بتوان از جنبش دانشجویی سخن گفت، قطعا این جریان تحولات گستردهیی پیدا کرده است.
مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
شانزده آذر که میشود، مطبوعات و فعالان رسانهیی و چهرههای سیاسی و صاحبنظران و تحلیلگران افکار عمومی و البته یا بهتر است بگوییم صدالبته دانشجویان یاد یک چیز میافتند: روز دانشجو و در نتیجه دانشجو. این یادآوری هم معمولا حول چند محور کلی صورت میگیرد: بحث تاریخی درباره خود شانزده آذر، اینکه اصلا وجه تسمیه این روز چیست؟ در پاسخ به این پرسش ذهنها معطوف به شصت سال پیش میشود، شانزده آذر سال ١٣٣٢ یعنی درست چهار ماه پس از کودتای ٢٨ مرداد و در بحبوحه حکومت نظامی و سرکوب مخالفان و پیگرد وسیع اعضای جبهه ملی، همان زمان که قرار شد ریچارد نیکسون نایبرییسجمهور وقت امریکا به ایران سفر کند و همین موجب بالا گرفتن زمزمه مخالفتها از سوی برخی نیروهای نهضت ملی، که هنوز در دانشگاه حضور داشتند، شد.
نتیجه نیز آن شد که دولت زاهدی برای جلوگیری از اعتراضهای وسیعتر نیروهای نظامی را در دانشگاه مستقر کرد که در نهایت به درگیری میان دانشجویان و نیروهای نظامی و کشته شدن سه دانشجو منجر شد. این روز به عنوان نقطه عطفی در تاریخ معاصر به نام دانشجو ثبت شد و از آن پس حرکتها و فعالیتهای دانشجویی خود را در نسبت با آن تعریف کردند، گو اینکه دکتر علی شریعتی روشنفکر تاثیرگذار انقلابی و برادر همسر یکی از آن سه دانشجو (آذر شریعت رضوی) آن سه شهید را «سه آذر اهورایی» خواند و در متنی همچون همیشه انقلابی و سوزناک درباره ایشان چنین نوشت: «اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش، «آذر» مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفتهاند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافتهاند، نخواستند-همچون دیگران- کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را میآید، بیاموزند، هرکه را میرود، سفارش کنند.
آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید»ند. این «سه قطره خون» که بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی میتوانستم این سه آذر اهورایی را با تن خاکستر شدهام بپوشانم، تا در این سموم که میوزد، نفسرند!» اتفاقا همین نوشتار ادبی شریعتی حاوی عناصری است که تعیینکننده دومین دسته از مباحث همیشگی درباره روز دانشجو یعنی مباحث مربوط به جنبش دانشجویی است. به عبارت دیگر معمولا در سالگرد روز دانشجو معمولا بحثهای گستردهیی از سوی فعالان سیاسی، جامعه شناسان و متخصصان علم سیاست در فضای عمومی درباره تاریخ و ویژگیهای جنبش دانشجویی در ایران صورت میگیرد، بحثهای متنوع درباره چیستی این جنبش، تاریخچه آن، فراز و نشیبهایش، چهرهها و وقایعش و در نهایت آسیبشناسیاش. در واقع میتوان گفت که در جامعه ایران هم سو با تاسیس دانشگاه از سال ١٣١٣ همواره یکی از مهمترین نیروهای اجتماعی که همواره مورد توجه نهادهای رسمی و غیررسمی سیاسی و اجتماعی بوده، جنبش دانشجویی است.
جنبش دانشجویی در ایران در طول این هشتاد سال با وجود شباهتها با سایر جنبشهای دانشجویی بینالمللی متناسب با محیط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران ویژگیهای خاص خود را داشته است. برای مثال جوانههای این جنبش در سالهای نخست تا سال ١٣٢٠ عمدتا صنفی بوده است، در دهه پر آشوب ١٣٢٠ با باز شدن فضا و افزایش تنشهای سیاسی و قدرت گرفتن احزاب به ویژه حزب توده جنبش دانشجویی نیز گرایشهای تند و سیاستزده و عموما چپ پیدا کرد. اوج قدرت گرفتن جنبش دانشجویی و همراهی با جریانهای سیاسی اما ماجرای نهضت ملی بود که با کودتای ٢٨ مرداد سرکوب شد و پس از آن با ١۶ آذر دست کم تا سالهای پایانی دهه ١٣٣٠ فترت را تجربه کرد. در این سالها البته گاه به گاه اعتراضات دانشجویی از گوشه و کنار به گوش میرسید، اما بخش عمده جریان تندروی جنبش دانشجویی در خارج از کشور و در قامت خواه کنفدراسیون و خواه انجمنهای اسلامی دانشجویی خود را احیا کرد. در دهه ثبات ١٣۴٠ جنبش دانشجویی در کشور حیاتی غیر سیاسی را تجربه میکرد و عمده فعالیتهای دانشجویی غیر درسی در عرصههای فرهنگی و هنری (سینما، ادبیات، تئاتر، موسیقی و…) خلاصه میشد.
البته در این سالها دانشجویان در فعالیتهای مدنی نیز فعالیت میکردند و در مواردی چون مواجهه با بلایای طبیعی و آسیبهای اجتماعی در کنار جامعه بودند. با تحولات اقتصادی و در نتیجه سیاسی و اجتماعی که در سالهای پایانی این دهه آغاز شد، طبیعتا جنبش دانشجویی نیز رادیکال شد. با شکل گرفتن گروههای چریکی و بستهتر شدن فضا این روند تشدید شد و در آستانه انقلاب، دانشجویان دیگر محدود به فضای دانشگاه نماندند و به عنوان نیروهای سیاسی با حضور در جریانها و گروههای مختلف سیاسی به فعالیت میپرداختند. این وضعیت با تکثری قابل ملاحظه در سالهای آغازین انقلاب یعنی بین سالهای ١٣۵٧ تا ١٣۶٠ یعنی شروع انقلاب فرهنگی ادامه داشت. اما با تحولات بعدی و یک دست شدن فضا و قدرت گرفتن نیروهای اسلامگرا، به ویژه بعد از انقلاب فرهنگی و گشایش دانشگاهها، دیگر خبری از تکثر نبود و این تحکیم وحدت بود که سخنگوی اصلی بازماندگان دانشجویان به مثابه جنبش دانشجویی بود و فعالیتهای دانشجویی غیردرسی در شرایط جنگ و تحریم، اگر هم بود تنها از این مجرا امکان ظهور و بروز داشت. بعد از جنگ و در عصر سازندگی با باز شدن نسبی فضا جنبش دانشجویی نیز بار دیگر قوت گرفت، در این دوره از دل جریانهای اسلامگرا نیروهای دانشجویی پدید آمدند که به نقادی سیاستهای اقتصادی دولت وقت میپرداختند. دوره اوجگیری جنبش دانشجویی اما با بر آمدن دولت اصلاحات همراه بود. در واقع میتوان گفت که دانشجویان از ابتدا تا تقریبا سالهای پایانی دوره هشت ساله اصلاحات، با وجود تحمل فشارهای فراوان و وقایعی چون ١٨ تیر مهمترین یا لااقل میتوان گفت پر نمودترین گروه اجتماعی هوادار دولت بودند.
در سالهای پایانی دوره اصلاحات اما با تداوم و تکرار ناکامیهای دولت در یکدستی مدافعان دانشجوی اصلاحطلبان نیز خلل وارد شد، تا جایی که گفته میشد برخی جریانهای دانشجویی از دولت سبقت گرفتهاند و او را پشت سر گذاشتهاند. دوره هشت ساله دولت عدالت و مهرورزی، دور دیگری از فترت جنبش دانشجویی بود و بار دیگر فعالیتهای دانشجویی در میان منازعات سیاسی و جدالهای جناحی به محاق رفت. ارزیابی کارنامه دولت اعتدال در عرصه دانشجویی هنوز زود است. عرصه دانشگاه (وزارت علوم) تاکنون مناقشهبرانگیزترین بخش دولت بوده و در این میان جنبش دانشجویی نیز در میان بیم و امید منتظر بوده تا ببیند فضا به کدام سو حرکت میکند، ضمن آنکه زمزمههای بازاندیشی در چیستی و بایستی جنبش دانشجویی هم سو با تحولات گسترده جامعه و دانشگاه قوت گرفته است و امروز دیگر نه تنها نمیتوان از دانشجویان با مشخصههای مورد نظر شریعتی در متن مذکور یاد کرد که حتی جنبش دانشجویی به معنای کلاسیک آن را نیز نمیتوان انتظار داشت. فعالیتهای غیردرسی دانشجویان امروز با گسترش بیسابقه فضاهای آموزشی، گردش اطلاعات، فضاهای عمومی غیرمجازی و صدالبته غیرسیاسی شدن گسترده جامعه، تنوعی بیسابقه یافته است و دیگر اگر بتوان از جنبش دانشجویی سخن گفت، قطعا این جریان تحولات گستردهیی پیدا کرده است.
نکتهیی قابل توجه در این میان آن است که تشکلهای شناخته شده دانشجویی اعم از انجمنهای اسلامی و تحکیم وحدت این تحول گسترده را درک نکردهاند و همچنان فعالیتهای خود را بر مدار درک پیشین خود از جنبش دانشجویی صورتبندی میکنند. نتیجه مستقیم این بیتوجهی بازماندگی این تشکلها و عدم اقبال دانشجویان از آنهاست. مشکل اساسی این وضعیت از منظر دانشجویان اما فقدان تشکلها و نهادهایی است که بتواند سلایق و ذائقههای متنوع دانشجویان را بازتاب دهند. شاید در کنار بحثهای تاریخی درباره روز دانشجو یا بررسی فراز و نشیبهای جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ضروری باشد به بازاندیشی تحولات جامعه و پژواک آن در عرصههای فعالیت دانشجویی توجه کنیم.
منبع:مجید بیگلر/اعتماد
::::