آیا دانشگاه زنده است؟
قبلاْ این طور بود که برای آگاهی از اخبار یا باید منتظر تلویزیون و رادیو میماندی یا انتشار روزنامهها. حال کافی بود یک نفر تمام اینها را کنترل کند. در آن صورت یک دروغ میتوانست الیالابد در لباس حقیقت زندگی کند.امروز اما اگرچه ممکن است شایعهای برای مدت کوتاه بر سر زبانها بچرخد اما به علت تنوع بیپایان رسانهها حداکثر چند روز بعد حقیقت آشکار خواهد شد.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – عباس حیدری: هر سال به شانزدهم آذر و روز دانشجو که نزدیک میشویم این پرسش که چرا جنبش دانشجویی دیگر مثل سابق نیست پررنگ و پرانرژی در عرصهی سیاسی کشور حضور ندارد، تکرار میشود. به دنبال طرح این سؤال هم مرثیههایی میخوانیم از مقایسهی جایگاه امروز تشکلهای دانشجویی با نقشهایی که دانشجویان در اتفاقات گذشتهی کشور از جمله انقلاب اسلامی، تسخیر سفارت امریکا، دوم خرداد و… داشتهاند. چنین نقدهایی در ادامه با اشاره به رخوت دانشجویان و سیاستزدگی جوانان کشور انگشت اتهام را به جهات مختلف پرتاب میکنند تا شاید بتوانند مقصر اصلی این «شرایط دردناک» را پیدا کنند. اما پرسش اصلی اینجاست که آیا دانشجویان واقعاْ سیاستزده هستند؟ آیا جوانان امروز نسبت به جوانان بیست سال پیش کمتر اخبار سیاسی را دنبال میکنند؟ آیا تشکلهای دانشجویی دیگر عملاْ وجود ندارند؟ پاسخ به این سؤالات و سؤالات مشابه نیازمند بررسی شرایط امروز جنبش دانشجویی با معیارهای امروز است. معیارهایی که به دلیل تغییرات اساسی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت، با شاخصهای فعال بودن یا اثرگذاری در سالهای گذشته تفاوت دارند. ادامهی این نوشتار سعی در بررسی این معیارها دارد تا در پایان بتوانیم بهتر به این پرسش پاسخ دهیم که آیا جنبش دانشجویی همچنان زنده است یا باید بر نام آن چار تکبیر زد؟
مطالعهی سیاسی-اجتماعی
با ظهور اینترنت و پس از آن آغاز دوران حکومت شبکههای اجتماعی و نسل جدید آنها یعنی نرمافزارهای پیامرسان، شرایط به گونهای شده که گفته میشود بشر در هیچ دورهای از تاریخ خود تا این حد وقت تلف نمیکردهاست! در سراسر دنیا افت سرانهی مطالعه وضعیتی نگران کننده به خود گرفته. این وضعیت برای کشورهایی مانند ایران که پیش از آن هم شرایط خوبی در سرانهی مطالعه نداشتند مطمئنا نگران کننده تر هم خواهد بود. اما در کنار کاهش ساعات کتابخوانی، با افزایش شدید زمان استفاده از تلفنهای هوشمند و شبکههای اجتماعی روبهرو هستیم. جایی که هر کس میتواند به تولید محتوا بپردازد. محتوایی که نه الزاماْ زرد است نه الزاماْ فاخر. محتوایی متناسب با شرایط روحی فرد، بحثهای روز، استقبال مخاطب و… . آیا آنچه پیشتر در محاسبهی سرانهی مطالعه ذکر میشد نوعِ کتاب را در نظر میگرفت؟ آیا خواندن کتابهای طالعبینی و داستانهای زرد و کتابهای جوک و امثالهم را در سرانهی زمان مطالعه کنار میگذاشتند؟ میدانیم که پاسخ منفی است. حال آیا شبکههای اجتماعی فقط مخصوص به اشتراک گذاشتن عکس گربههای ملوس و سلفیهای یههویی با دوستان گل و جوکهای بیمزه دربارهی سوژههایی است که هر از چند گاهی تبدیل به موجهای ملی میشوند؟ باز هم پاسخ منفی است. هر یک از ما که در شبکههای اجتماعی حضور داشتهباشیم می توانیم نمونههای زیادی از نوشتههای خوبی که در این شبکهها یا با استفاده از آنها خواندهایم را مثال بزنیم. بسیاری از نویسندهها و شاعران ِ خوبِ کشور نوشتههای خود را پیش از انتشار کاغذی در این شبکهها منتشر میکنند. بسیاری از مقالاتی که ممکن است بعداْ منتشر شوند یا هرگز مجال انتشار نیابند در این فضاها هزاران بار خواندهمیشوند. گاهی تا چندبرابر تیراژ کتابها در ایران. البته که این سطور نه در دفاع از کتاب نخواندن یا کافی دانستن مطالعههای پراکندهی چند سطری در شبکههای اجتماعی بلکه برای تحلیل شرایطی است که جامعهی امروز در آن به سر میبرد در مقایسهی میان دوران پیش از ظهور رسانههای مدرن و دوران اوجِ مخاطبمحوری در تولید محتوا.
در این دوران انتظار عجله، عدم قطعیت، بینظمی و شلختگی در همهی زوایای زندگی مدرن و پست مدرن مشهود هستند. طبیعی است که این خصایص به نوع مطالعهی افراد جامعه نیز وارد شوند. مینیمالخوانی و ترجیحِ مطالعهی یک سطر به جای چند سطر، چند سطر به جای چند صفحه یا چند صفحه به جای چند کتاب باعث شده نویسندگان امروز هم بدانند نباید به سمت نوشتههای طولانی بروند. حال پرمخاطب ترین نویسندههای دنیای مجازی کسانی هستند که بتوانند بیشترین مفاهیم را در کوتاهترین نوشتهها فشرده کنند! طبیعی است که در چنین شرایطی دانشجویان کشور نیز مثل اسلاف خود اهل کتابخوانی نباشند. این موضوع بیش از آنکه مربوط به سرخوردگی ناشی از فشارهای سیاسی باشد، ناشی تغییر سبک زندگی است. سبکی که درست یا غلط جامعهی امروز به آن مبتلاست و تحلیلگران و جامعه شناسان امروز به جای سعی در شناخت آن به دنبال یافتن راه حل مشکل با استفاده از متدهای مارکس و پوپر هستند. راستی! آخرین رمان بلند فارسی چند سال پیش نوشته شدهاست؟
آگاهی از اخبار روز:
باز هم شبکههای اجتماعی! قطعاْ میپذیرید که روزنامهها دیگر کارکرد قدیم را ندارند. خبرها چند ساعت قبل از صفحه بندی در روزنامه، توسط سایتهای خبری منتشر شده و چند دقیق بعد از انتشار توسط شبکههای اجتماعی و ابزارهای پیامرسان به اطلاع همه رسیدهاند. ماجرا به همینجا ختم نمیشود. بسیاری از این اخبار ابتدا توسط خبرنگاران مستقل یا افراد عادی (شهروندخبرنگار) در صفحات شخصی آنها در شبکههای اجتماعی منتشر شده و بعد به خبرگزاریها راه پیدا میکنند. در این شرایط آیا هنوز فکر میکنیم مردم و دانشجویان که موضوع این نوشتار هستند نسبت به گذشته کمتر در جریان اخبار روز هستند؟ اتفاقاْ برعکس! در هیچ دورهای بخشی از جامعه که اخبار سیاسی را دنبال میکنند تا این میزان گسترده نبودهاند. دو تفاوت اما وجود دارد. اول اینکه چون اخبار بی حساب و کتاب منتشر میشوند و نظارتی هم وجود ندارد –وهرگز وجود نخواهد داشت- امکان تشخیص راست از دروغ به ظاهر سخت تر از قبل شده است. تأکید میکنم به ظاهر. قبلاْ این طور بود که برای آگاهی از اخبار یا باید منتظر تلویزیون و رادیو میماندی یا انتشار روزنامهها. حال کافی بود یک نفر تمام اینها را کنترل کند. در آن صورت یک دروغ میتوانست الیالابد در لباس حقیقت زندگی کند. امروز اما اگرچه ممکن است شایعهای برای مدت کوتاه بر سر زبانها بچرخد اما به علت تنوع بیپایان رسانهها حداکثر چند روز بعد حقیقت آشکار خواهد شد. تفاوت دوم در این است که واکنشها نسبت به خبرها متفاوت از سالهای قبل است. دیگر کسی چیزی را جدی نمیگیرد. اخبار بیشتر با این هدف منتشر میشوند که به آنها بخندند! و نیازی نیست روانشناسی یا جامعهشناسی خوانده باشیم تا بدانیم که این خندیدن نه از سر شادی که پوزخندی اعتراض آمیز است به خبرهایی که از دم خبرِ بد-اند. اگرچه این شوخیها گاهی به اندازهی کافی بامزه نیستند (مبتذل واژهای است که ترجیح میدهم به کار نبرم) اما به هرحال یک واکنش اجتماعی از جامعهای است که اگرچه ساختار مدرن ندارد اما رفتارهای آدمیانش و ابزارهایی که از آنها استفاده میکنند به شدت پست مدرن شدهاست.
کار تشکیلاتی و اثرگذاری سیاسی
آیا جوانان و دانشجویان دیگر در تغییرات سیاسی ایران نقش ندارند؟ آیا جنبش دانشجویی دیگر نمیتواند مردم را با انتشار چند بیانیه به پای صندوقهای رأی بیاورد؟ آیا تشکلهای دانشجویی دیگر نمیتوانند در رقابتهای انتخاباتی سهمخواهی کنند؟ نگاهی به تغییرات سیاسی سالهای اخیر نشان میدهد اگرچه تشکلهای دانشجویی به دلیل محدودیتهای مختلف از نمود و نفوذ کمتری در کشور برخوردار شدهاند و عدم اعتقاد دولتهای نهم و دهم به جایگاه احزاب سیاسی در کشور که بارها رسماْ از سوی رئیس جمهور وقت مطرح شد نیز دامنگیر تشکلهای دانشجویی هم بود، اما نقش دانشجویان و نخبگان جوان در تحولات سیاسی کمتر از قبل نبوده. اگر انتخابات ریاست جمهور یازدهم را به خاطر بیاوریم میبینیم که تا یکی دو هفته پیش از انتخابات روحانی از شانس بالایی در نظرسنجیها برخوردار نبود اما ناگهان همزمان با کنارهگیری عارف و شکل گیری موج حمایت از روحانی، همین دانشجویان بودند که با درخواست از مردم برای حضور دوباره در انتخابات و آشتی با صندوقهای رأی در طی چند روز و با استفاده از روشهای اطلاع رسانی خود در شبکههای اجتماعی کاری را انجام دادند که صدا و سیما با آن همه امکانات هنوز در انجام آن با مشکلات فراوان مواجه است یعنی اقناع قشرهای مختلف مردم به مشارکت سیاسی. کاری را که بیست سال پیش دانشجویان با نشریههای خود انجام میدادند، اکنون با پیامها و پستهای خود در اینترنت انجام میدهند. میتینگهایی که قبلاْ در خیابانها برگزار میشدند حالا در کامنتهای زیر یک پست یا در یک گروه مجازی شکل میگیرند.
تشکلهای دانشجویی هنوز وجود دارند اما به شکل های دیگر و با روشهای دیگر. در چنین شرایطی تشکلهای رسمی نظیر انجمنهای اسلامی دانشجویان نیز اگر میخواهند به حیات خود ادامه دهند باید با شناخت کافی از دانشجویان مدرن، روابط دنیای مدرن و ابزارهای اطلاع رسانی مدرن، ضمن حفظ ماهیت خود، سعی در انطباق با شرایط روز داشته باشند. تکامل تنها راهِ بقاست. این طبیعیترین گزارهی ممکن است!
::::