اما و اگرهای تاسیس اتحادیه انجمن های اسلامی
شما میگویید برای چیزی که هنوز جمعبندی نشده ما درخواستمان را پس بگیریم و همه این مسیری را که رفتهایم به خاطر یک نشست که معلوم نیست تکاتحادیه یا چنداتحادیه از توی آن دربیاید، برگردیم و اگر چنداتحادیه تایید شد، دوباره از صفر شروع کنیم؟ به نظر من این معقولانه نیست. هیچکدام از مجموعههای ما این حرف را قبول نخواهند کرد. یک سال و خردهای از آغاز این مسیر گذشته است. من موافق نشست هستم اما پس گرفتن درخواست ما منوط به تصمیمی است که از نشست بیرون میآید. اگر به این نتیجه رسیدیم که یک اتحادیه تشکیل شود، ما...
مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
بیراه نبوداگرحسن روحانی درکنفرانس مطبوعاتی خودبه مناسبت دومین سالگرد انتخابات ریاست جمهوری،دربرابر پرسشی درباره وضعیت سیاست داخلی،توجهات را به دانشگاه جلب کرد. رئیس جمهور برای آنکه بگوید در سیاست داخلی هم دولتش کارنامه بدی نداردبه درستی ازتغییرفضای دانشگاه گفت اما آنچه اونگفت،تلاش صدها دانشجوی پرشور بود که بعد از حضورفعالانه درانتخابات ۹۲ و در مدیریت ناپایدار وزارت علوم، منتظر رسیدن نسیم تغییر به دانشگاه نماندندوخوددست به کار شدند.اگر در طول هشت سال دولت اصولگرا،انجمنهای اسلامی
یک به یک تعطیل شدندوبزرگترین اتحادیه دانشجویی کشور یعنی دفترتحکیم وحدت به محاق تعطیلی رفت،امروزامابیشتر دانشگاهها دست کم یک تشکل دانشجویی مستقل دارند.درمهرماهی که به بهمن انتخابات میانجامد«قانون»میزگردی ترتیب داد باحضورفعالان دانشجویی از دانشگاههایی با خصوصیتهای مختلف تا نگاهی جامعالاطراف بیندازد به وضعیت جریانهای دانشجویی کشور در آستانه تاسیس اتحادیهای جدید.
خشایارپورطاهری ،عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف وامیرحسین علیبخشی ، عضو انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه دانشگاه صنعتی امیرکبیر در این میزگرد علاوه بر جریان دانشجویی خود، نماینده فعالانی هستندکه توانستنددرسال گذشته تشکلشان را احیا کنند.مهدی ماندگاری، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز از طرف تشکلی در این میزگرد حضور دارد که در سال ۹۲ به همراه چند تشکل دیگر از طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت خارج شدند و آن را از حد نصاب قانونی انداختند. همچنین فرشته طوسی، عضو شورای احیای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی نیز به این میزگرد دعوت شد تا یادمان باشد که هستند دانشگاههایی که هنوز در آرزوی گشایش حداقلی در فضای دانشجویی به سر میبرند.
دو سال بعد از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، خواست تغییر که در انتخابات ریاست جمهوری تبلور یافت، تا چه میزان به دانشگاهها رسیده است و تا چه میزان روال گذشته همچنان ادامه دارد؟
پورطاهری:برای درک تغییرات در دولت آقای روحانی باید نیمنگاهی هم به وضعیت دانشگاه در دولت قبل بیندازیم. از سال ۸۴ و با آغاز به کار آقای احمدینژاد، استارت بازمهندسی در فضای دانشگاه زده شد. این پروژه با فشار بر فعالان دانشجویی و انجمنها در دانشگاهها آغاز شد و هر چه از سالهای ریاست جمهوری ایشان میگذشت، بر مشکلات انجمنها هم افزوده میشد تا اینکه در سال ۸۸ و با اتفاقاتی که در کشور رخ داد، آن سیر با شتاب بیشتری ادامه یافت به طوریکه تا سال ۸۹ بیش از ۹۰درصد تشکلهای مستقل دانشجویی کشور تعطیل شده بود.
در دانشگاه شریف کی این اتفاق رخ داد؟
پورطاهری: ۱۰ روز بعد از ۲۵ بهمنماه ۱۳۸۹ که تعدادی از اعضای انجمن بازداشت شدند، هیات نظارت حکم تعلیق فعالیتهای انجمن را صادر کرد. با توجه به اینکه مجوز انجمن لغو نشده بود، طبق قانون باید ظرف یک سال انتخابات شورای مرکزی برگزار میشد که متاسفانه این کار چهار سال به تعویق افتاد تا در آذرماه ۹۳ انتخابات انجمن برگزار شد که با استقبال دانشجویان هم مواجه شد.
برای تحلیل وضعیت امروز دانشگاه بایدبه کیفیت فضای دانشجویی هم توجه کرد. فضای دانشگاه بسیار تغییر کرده است و ما باید این تغییر را بفهمیم. امروز احساس بیتفاوتی و ازخود بیگانگی در دانشگاه موج میزند. توجه به منافع شخصی و کوتاهمدت و گریز از مسئولیتپذیری و گریز از ایفای نقشهای اجتماعی از خصوصیات دانشگاه امروز است. الان دیگر کمتر جمعهایی را میبینید که با اهداف فرهنگی، اجتماعی یا سیاسی گرد هم آمده باشند. جمعی هم اگر شکل میگیرد بیشتر بر دوستیهای فردی و منافع کوتاهمدت استوار است. این مسئله فقط مشکل تشکلها نیست. در کانونهای فرهنگی هم برنامه جدیای دنبال نمیشود. این مشکلی است که باید درک کنیم و اگر بتوانیم برای تغییر آن کاری انجام دهیم.
ماندگاری:به نظر من وضعیت فعلی دانشگاه ارتباط مستقیمی با آن هشت سال دارد. هشت سالی که دانشجویان ورودی سه سال اخیر، هرچند هنوز به دانشگاه وارد نشده بودند اما میدیدند که فعالان دانشجویی با مشکلات فراوان ازجمله اخراج یا ستارهدار شدن مواجه میشوند و فکر میکنند فعالیت دانشجویی به دادن هزینههای زیاد میانجامد. این امر باعث بیتفاوتی دانشجویان و حتی گریز آنها از فعالیت شده است. بعضا شاهدیم دانشجویانی که علاقه به فعالیت دارند، بیشتر به سمت کانونهای فرهنگی میروند تا مبادا انتقادی بکنند. دانشگاهی که به دلیل عدم اقبال از سوی دانشجویان یا فقدان آزادی برای مخالفین انتقاد نکند، همانطور که آقای خاتمی در سخنانشان به مناسبت اول مهرماه اشاره کردند، آن دانشگاه دیگر زنده نیست.
دانشگاه علوم پزشکی شیراز چه وضعی دارد؟
ماندگاری:با توجه به شعارهای آقای روحانی در دوره انتخابات، انتظار برای باز شدن فضای دانشگاه بیش از اینها بود اما هنوز شاهدیم که فضای امنیتی بر تشکلها حاکم است. به خصوص در شهرستانها شاهد لغو مجوز برنامهها در لحظه آخر و بیپاسخ ماندن درخواستها هستیم. حتی میبینیم در دانشگاههایی که میخواهند به یک تشکل مجوز بدهند، در مقابل به یک یا دو تشکل محافظهکار مجوز داده میشود. این مسئله فضا را بیش از پیش میبندد. مثلا در دانشگاه علوم پزشکی شیراز که ۱۰هزار دانشجو دارد ۹ تشکل فعالیت میکنند. اصلا فضا برای این تعداد تشکل وجود ندارد. مگر چند نفر فعال دانشجویی در این دانشگاه داریم؟
چه تعداد از این ۹ تشکل، اصلاحطلب هستند؟
ماندگاری:دو تشکل اصلاحطلب محسوب میشوند. ما الان با مشکل فضا برای برگزاری برنامه مواجهیم بهخصوص که امور فرهنگی دانشگاه پیشاپیش اکثر سالنها را برای خود نگه داشته است. این مسئله میتواند به رکود جنبش دانشجویی بینجامد چون تعداد اعضای تشکلها به انگشتان یک دست هم نمیرسد. از سوی دیگر میبینیم که برند انجمن اسلامی از سوی جریانهای انحرافی تسخیر میشود، همانطور که نام دفتر تحکیم وحدت از سوی جریانهای انحرافی تسخیر شد. اگر انتظار میرود که در انتخاباتهای آتی دانشجویان مثل انتخابات ۹۲ نقش موثری ایفا کنند، باید فضای دانشگاه بازتر شود. متاسفانه دانشجویان هنوز برای فعالیت خود هزینه میدهند. یک تشکل وقتی برنامهای برگزار میکند، تا یک ماه بعد درگیر حواشی آن است. نشریاتی که با هزار زحمت منتشر میشوند، با کوچکترین بهانه از سوی حراست دانشگاه جمعآوری میشوند. رئیس حراست عملا مثل عضو چهارم در جلسات هیات نظارت بر تشکلها شرکت میکند و استقلال هیات نظارت را مخدوش میکند.
رئیس دانشگاه علوم پزشکی شیراز البته از بازماندگان دولت گذشته است. دانشگاه علامه طباطبایی که از نخستین دانشگاههایی بود که رئیس آن عوض شد، در چه وضعیتی است؟
طوسی:درست است که دانشگاه علامه این شانس را داشت که دومین دانشگاهی باشدکه رئیسش تغییر کرد، اما هشت سالی که دانشگاه تحت مدیریت آقای شریعتی بود،آنقدرهزینههای سنگینی از تعطیلی تشکلها و کانونها، دانشجویان و اساتیداخراجی و…داده شدکه هنوز ردپای آن دردانشگاه دیده میشود. به نظر من مدیریت آقای شریعتی بسیار هوشمندانه بود.مثلاانجمن اسلامی را نه تعلیق کرد و نه تعطیل.آن را ازفعالان دانشجویی گرفت وبه گروهی از دانشجویان نزدیک به تفکرخودداد.درطول این دو سالی که مدیریت جدید دانشگاه را به دست گرفته، وضعیت به همان منوال بوده بااین تفاوت که صورت قشنگی یافته است. صورتی که دارددردانشگاههای کشورنهادمند میشود.یعنی تشکلهایی در دانشگاهها تشکیل میشوند،ممکن است یکی دونفر از اعضای هیات موسس نزدیکی ظاهری به اصلاحطلبان داشته باشند، اما از جایگاه واقعی در بین دانشجویان برخوردار نیستند.انجمن علامه هم همین وضعیت را دارد و شکایتهایی نیز به هیات نظارت وزارت علوم شده که قراراست رسیدگی کنند اما بحث من این است که هویتهایی که داردبه نام انجمن اسلامی جعل میشودوحتی صورت اصلاحطلبی هم به خود گرفتهاند، نه تنها کمکی به فضای دانشگاه نمیکنندبلکه ممکن است به جنبش دانشجویی ضربه بزنند. این مشکل در دانشگاه علم و صنعت هم وجود دارد.درکل به نظر من هرمدیریتی که بخواهدفضای دانشگاه را تهی کند، باید ساختارها و نهادها را کمرنگ کند و آقای شریعتی در این مسیر خوب عمل کرده است. در نتیجه امروز بایدبپذیریم دردانشگاه امر سیاسی معنایی ندارد.یعنی در طول این
۱۰ سال امر سیاسی کمرنگ وامر فرهنگی پررنگتر شده است. نمیتوانم بگویم این اتفاق مطلقا منفی است. اتفاقا برای اینکه پایهگذار گفتمانها و فرمهای جدیدی باشیم، باید صورتهای پیشین را عوض کنیم. یعنی درست است که در دانشگاه همه بیتفاوت شدهاند و اکثریت شاید میترسند از اینکه فعالیت کنند اما اگر این تغییر ماهیت کنشگری هدایت شود شاید بتواند راه اصلاحی بهتری را جلوی پای ما بگذارد.
برخلاف علامه،رئیس دانشگاه امیرکبیر به سه انجمن اصلاحطلب مجوز داده است.
علیبخشی:اگر بخواهم به طور کلی شرایط دانشگاه را در این دو سال تحلیل کنم، نیروهای تاثیرگذار در آن را به سه دسته میتوان تقسیم کرد: دسته اول فعالان دانشگاههایی هستند که تشکلهای مستقل آنها به دلیل فضای سرکوبی که دوستان به خوبی آن را تشریح کردند، بسته شده بود. نتیجه این امر همان مرگ امر سیاسی است که من اینجا چندان با خانم طوسی درباره تسلط امر فرهنگی موافق نیستم. معتقدم آن چیزی که تحت عنوان دغدغه فرهنگی در دانشگاه میبینیم، یک صورتبندی مبتذل از امر فرهنگی است و امر اصیل فرهنگی نیست امااگر به سوال شما برگردم، واقعیت این است که خودمان را نباید گول بزنیم و اسیرشعارها شویم.واقعیت این است که یک سیستمی هشت سال دانشگاه را سرکوب کرده و سعی داشته فضا را به عقب برگرداند و دانشگاه هم هیچ ملجأ و پناهگاهی نداشته است. مسئله شکاف بین نسلی جدی است. بعد از سال ۸۸ عملا فعالان دانشجویی وجود نداشتند یعنی یا از ایران رفته بودند یا در زندان بودند یا سرخورده بودند و در خارج یا احیانا داخل دانشگاه منزوی شده بودند. لذا ما در خرداد ۹۲ در دانشگاههای دسته اول از یکسو با یک توده بیتفاوت و از سوی دیگر با یک نسل بیتجربه طرف بودیم که عملا فضای فعالیت واقعی دانشجویی را درک نکرده بودند و در دوره مرگ امر سیاسی و فرهنگی وارد دانشگاه شده بودند. ما در آن سالها در پلیتکنیک حتی کانون قرآن هم نداشتیم. به نظر من این دسته نسبت به وضعیتی که داشتند فراتر از حد انتظار عمل کردند و توانستند دفاتر انجمنها را یا با اسامی جدید یا با همان اسامی -البته به جز چند دانشگاه انگشتشمار- باز کنند و به فعالیت بپردازند. اکنون زمان آن است که یک استراتژی و چهارچوب مشخص برای فعالیت ترسیم شود. این فضای بیمحتوا اگر بخواهد ادامه پیدا کند، موجب بازتولید مدام بحرانهای فعلی و سابق میشود. متاسفانه بعد از گذشت دو سال میبینیم که این ابزار جای هدف را گرفته است. در بعضی دانشگاهها انجمنبازی باب شده و فراموش شده که قرار است اهدافی را دنبال کنیم.
نیروی دومی که بر فضای دانشگاه تاثیر میگذارد، دولت است. مهمترین ویژگیای که در این دو سال در وزارت علوم دیدیم فقدان هرگونه برنامهریزی و استراتژی از سوی دولت بود. به نظر بنده دانشگاههای کشور به شکل کاتورهای و بینظمی دارد اداره میشود به خصوص بعد از رفتن آقای فرجیدانا. در زمان وزارت ایشان برنامههایی در ساختار وزارت علوم دیده میشد اما الان شرایط خیلی شانسی شده است یعنی در دانشگاهی مثل امیرکبیر شانس میآوریم و یک رئیس دانشگاه خوب منصوب میشود؛ سه تا انجمن جدید راه میافتد، فضا باز میشود، برنامهها پشت سر هم برگزار میشود، اما دانشگاه علامه ریاست مناسبی ندارد و وضعیت هیچ تغییر چشمگیری نکرده است. یکی از بزرگان دانشگاه علامه میگفت ما اینقدر هول بودیم شریعتی را از رأس دانشگاه برداریم که دیگر به جانشینش فکر نکردیم. در نتیجه دوستان ما برای داشتن یک نشریه دراین دانشگاه دچار مشکل هستند انجمن که جای خودرا دارد. همین وضعیت را دانشگاه علم وصنعت هم دارد. انجمن علم و صنعت که دردولت قبل بسته شده بود را بین گروههای درخواستکننده به افراد نزدیک به جبهه پایداری دادهاند! شما تصور کنید که انجمنی در این دولت میخواهد افتتاح شود و سخنران افتتاحیه آقای کامران دانشجو است!یامثلادانشگاه رازی کرمانشاه مجوز تاسیس انجمن صادر کرده است، بعد در اثر یکسری فشارها از خارج دانشگاه مجوز خود را باطل کرده است یا دانشگاه دیگری که از آن اسم نمیبرم چون خوشبختانه مشکلش حل شد، مجوز موقت یک ساله برای تشکیل یک تشکل صادر کرده بود.لغومجوزیاندادن مجوز برای برنامه هم که فراوان داشتهایم.تاکنون بالای ۱۰ مورد از برنامههای انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز لغو شده است. به نظر من اینکه مدام مجلس را باعث این وضعیت معرفی کنیم، مسئلهای را حل نمیکند. پس از استیضاح آقای فرجیدانا فضای دانشگاه حداقل دو دلیل سقوط کرده هرچند دوران ایشان هم چندان فعالان دانشجویی را راضی نمیکرد اما بیشک خیلی بهتر از امروز بود. وزیر علوم واقعا انتظارات را برآورده نکرده است.دسته سوم فعالان دانشگاههایی هستندکه انتظار میرفت در این دو سال به تغییر در فضای دانشگاههای کشور کمک کنند. دانشگاههایی که -بدون آنکه بخواهیم به دلایل آن بپردازیم- انجمنهایشان در آن هشت سال باز مانده بود و به قول خودشان تشکلهای موثر و باسابقهای بودند و شرایط لازم برای کمک به دیگر دانشگاهها را داشتند اما میبینید که هیچ کمکی به این روند نکردند. حتی از یک جایی به بعد گفتیم: «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان»
لذا دسته سومی که دانشگاه نباید رفتار آنها را فراموش کند زیرا امکان بازتولید آن همیشه وجود دارد، شامل انجمنهایی است که دو سه مورد هم بیشتر نبودند و از آنها انتظار میرفت به روند تغییر فضای دانشگاهها در کشور کمک کنند اما این اتفاق نیفتاد.
آقای علیبخشی از دوگانه توده و نخبه در دانشگاه صحبت میکنند. انجمنها نسبتشان را با هر یک چگونه باید ترسیم کنند؟
پورطاهری:در تاریخ معاصر دانشگاه و افرادی که وارد دانشگاه میشوند دارای یک اعتبار و پرستیژ خاصی بودهاند. دورههایی وجود دارد که جامعه به دانشجویان به عنوان گروه مرجع اجتماعی نگاه میکند و دانشجویان اگر نگوییم روشنفکر، اما حلقه واسط روشنفکران و توده جامعه هستند و وظیفه تبدیل سخنان آنها برای استفاده مردم را برعهده دارند. شما در اوایل انقلاب میبینید که دانشگاهها و گروههای دانشجویی، چقدر فعال هستند. این فضا را با امروز مقایسه کنید که آنقدر دانشگاه زیاد میشود که دانشجو بودن و دانشگاه رفتن یک اتفاق خاص نیست، دیگر دانشگاه هم یک مکان خاص نیست. در این شرایط فضای دانشگاه خصلت تودهوار پیدا میکند. افراد با ویژگیها و انگیزههای متفاوتی مثل تامین معیشت در آینده وارد دانشگاه میشوند و دیگر دانشگاه فاقد جایگاه راهبردی سابق خود است. این مسئله بر شرایط فعالیت تشکلها هم سایه میافکند. امروز تشکل ما و البته بیش از ۹۰درصد انجمنها با بحران فقدان محتوا مواجهند. یعنی حتی فعالان دانشجوییمان هم درگیر همین مسئله هستند. ظرفی به نام انجمن اسلامی تشکیل شده اما چه محتوایی درون آن است؟ آیا امروز تشکلهای دانشجویی حرف خاصی برای زدن دارند؟ آیا نسبتی با جریانهای اندیشه روز دنیا دارند؟ تشکلهای دانشجویی به سمت جایگزین شدن حاشیهها با متن رفتهاند. فضای فعالیت دانشجویی در خیلی جاها مسموم شده است. فضاهای رفاقتی جای تفکر و عقیده را گرفته و نتیجه آن اختلافاتی است که گروههای دانشجویی دچار آن شدهاند. گروههایی که اگر بنشینند و حرف بزنند شاید خیلی هم در اهداف و نظریاتشان با هم اختلافی نداشته باشند اما میبینید که چقدر علیه هم موضع میگیرند. اینها همه ناشی از همان خصلت تودهواری است که امروز دانشگاه دچار آن شده و به جای آنکه جایگاه فکر و اندیشه باشد، تبدیل به کارخانه تولید مدرک شده است.
به نظر من مشکلات عمیقتر از آن است که راهکار کوتاهمدتی داشته باشد. تشکلها باید خودشان را قوی کنند به خصوص از نظر فکری. چون حتی نسبت به مشکلات امنیتی و حقوقی که تشکلها با آن دست به گریبانند،
به نظر من مشکل محتوایی اولویت دارد. اگر این اتفاق نیفتد روزی را خواهیم دید که این تشکلها تبدیل به پاتوقهای رفاقتی میشوند بدون اینکه هیچ هدف یا برنامه خاصی داشته باشند.
اگر انجمنها امروز به ظرف بیمظروف تبدیل شدهاند،پس چراشاهد فعالیت جریانهای متعدد در دانشگاهها هستیم؟
ماندگاری:این مسئله برمیگردد به درک فعالان دانشجویی از مفهوم استقلال جنبش دانشجویی.برخی تشکلهامعتقدند که استقلال جنبش دانشجویی به معنای این است که بدون شنیدن سخنان روشنفکران و فعالان سیاسی تصمیم بگیرندوآن راعملیاتی کنند.بالاخره حداکثر زمانی که یک نفر میتواند دانشجو باشد چهار تا ۶ سال است. چون بدون استفاده از تجربیات دیگران میخواهند فعالیت کنند، به راهکارهای متعددی میرسندودر نتیجه جریانهای مختلفی به وجود می آید. البته من فکر میکنم این جریانها همپوشانیهایی هم با همدیگر دارند و اینگونه نیست که هر کدام بخواهند کلا مسیر جداگانهای را طی کنند ولی اختلافاتی هم بینشان وجود دارد. نمیتوان جلوی آن را هم گرفت. ربط مستقیمی هم به میزان تولید محتوا ندارد. اتفاقا محتواها و نظرات متفاوت است که باعث ایجاد جریانهای مختلف میشود. این تنوع در فکر اصلاحطلبی هم مشاهده میشود.
به نظر من اینکه بخواهیم ابتدا صرفا خودسازی کنیم غلط است. نیروسازی باید بازدهی هم داشته باشد. نباید طوری عمل کرد که بعد از خودسازی نیرو فارغالتحصیل شده باشد. ما باید از همه ظرفیتهای دانشگاه استفاده کنیم. یکی از این ظرفیتها هیاتهای علمی هستند که متاسفانه امروز به سراغ مسائل روز نمیروند. اساتیدی هم که به مسائل سیاسی و اجتماعی روز میپرداختند یا بازنشسته شدهاند یا اخراج شدهاند. به این ترتیب رابطه دانشجویان با نخستین حلقه روشنفکران و صاحبنظران در درون دانشگاه قطع شده است.اگرهم بخواهند با احزاب و تشکلهای بیرون دانشگاه تعامل کنند، برند حزب روی آنها میخورد. هرچند به نظر من استقلال جنبش دانشجویی تضادی با مشورت ندارد. اتفاقا این رشد و عقلانیت آنان را نشان میدهد که برای انجام کارهایشان مشورت میکنند.دلیل دیگر اختلافات دانشجویی این است که در طول آن هشت سال ارتباط میان جریانهای دانشجویی از بین رفته است.این عدم ارتباط باعث سوءتفاهمهایی شده که شاید امروز اصلا وجود خارجی نداشته باشد.درفضای فعلی اختلاف دیدگاه بین فعالان دانشجویی وجود ندارد. بلکه اختلاف نظرهایی دارند و تبادل نظر درباره آن اتفاقا باعث پویایی فضای دانشجویی میشود و میتوانند به جمعبندیای برسند که مورد تایید جریانهای مختلف باشد.
پورطاهری:من فکر میکنم وقتی تولید محتوا محلی از اعراب نداردووقتی حاشیه برمتن غلبه میکند، تشکلها به تریبونی برای دیگران تبدیل میشوند و در صورت داشتن تعداد معینی تشکل در کشور به قدرت سیاسی دست پیدا میکنند. اینجاست که با پدیدهای مواجه میشویم به نام قدرتطلبی. وقتی محتوا در فضای دانشجویی تضعیف میشود، این شاخص قدرتطلبی است که بر اساس آن گروهها و جریانها از همدیگر منفک میشوند و به جای آن که شاخص، محتوا و اندیشه و گفتمان باشد، قدرتطلبی خواهد بود کمااینکه میبینیم اختلاف نظر در بین جریانهای دانشجویی بعضا به دلیل منافع شخصی و گروهی است.
ماندگاری:البته که قدرتطلبی خصلت اشتباهی است امابایدبه چندنکته توجه کرد:اول اینکه دانشجو بودن یک بازه زمانی کوتاهی دارد و معمولا به قدرتطلبی نمیرسد. دوم اینکه مگر چند نفر از جریانهای دانشجویی قرار است به سطوح بالا برسند.اگربحث قدرتطلبی باشد آن چند نفر هم باید دعوا کنند. به نظر من اصلا قدرتطلبی در جنبش دانشجویی جایی ندارد و حتی فرض آن هم توهینی است به خودمان. با این نگاه هر کسی که بخواهد تشکلی را تاسیس کند به دنبال قدرتطلبی است چون الان نه محتوایی هست و نه هویتی.
در دانشگاههایی که هنوز مشکل بازگشایی دفاتر انجمنها را دارند، آیا اختلافاتی که اشاره شد، دست مدیران را باز نمیگذارد تا بین جریانهای دانشجویی انتخاب کنند یا حتی با دخالت در این اختلافات، یک جریان را به سود خود جذب کنند؟ در این صورت چرا جریانات دانشجویی علاقهای به همگرایی نشان نمیدهند؟
طوسی:اگربخواهم صریح صحبت کنم، نقطه اصلی اختلاف این است که عملکرد برخی بزرگان اصلاحات و مدیران دانشگاه و وزارت علوم باعث شده برخی جریانات احساس کنند از نفوذ بیشتری در دانشگاهها برخوردارند و به تنهایی میتوانند برنامههایشان را پیش ببرند و تشکیلاتشان را تاسیس کنند. لذا به نظر من نقطه اصلی اختلاف، استقلال دانشگاه است. استقلال گفتمانی گاهی هزینه سیاسی دارد. آقای ماندگاری میگویند باید مشورت بگیریم. البته که مشورت چیز خوبی است اما مشورت گرفتن راه رفتن روی یک لبه باریک است. ممکن است مشورت بگیریم اما عملا تمام کارهایی را انجام دهیم که طرف مشورت دارد میگوید. این مشورت چه فرقی با دخالت دارد. اگر قرار است این نسل تصمیم بگیرد اجازه بدهید واقعا این نسل تصمیم بگیرد. اگر قرار است کسانی که برای همه ما عزیز و محترم هستند و همه دوستشان داریم تصمیم بگیرند، دیگر چه احتیاجی به جریانهای دانشجویی هست، هر کسی باشد میتواند همان راهبردها را پیش ببرد.
البته من انصافا دست کم به نسبت گذشته این تمایل را کمتر در بین فعالان سیاسی میبینم. شاید این تمایل از سوی برخی از دانشجویان برای اتصال به منبعی از قدرت باشد.
طوسی:ممکن است اینگونه باشد اما با توجه به خبرهایی که از وزارت علوم و وزارت بهداشت شنیده میشود و برخی مسائل دیگر میتوان نتیجه گرفت که فضا اتفاقا بالا به پایین است. به خاطر همین است که من بر استقلال جنبش دانشجویی تاکید میکنم.
ماندگاری:در مشورت کردن تصمیم آخر با دانشجویان است. شما نمیتوانید بگویید که با ادوار انجمن علامه هیچ ارتباطی ندارید. این برمیگردد به خود دانشجو که بتواند خودش فکر کند و قوه تصمیمگیری داشته باشد تا چنین آسیبی به وجود نیاید.
طوسی:با توجه به گسست تاریخی بین نسلهای فعالان دانشجویی چگونه میتوانیم از دانشجو انتظار داشته باشیم که به آن خودآگاهی رسیده باشد که در جذابیت حضور در کنار چهرههای مطرح سیاسی و شنیدن مشورت آنها غرق نشود. باید تجربه کنشگری و آگاهی زیادی داشته باشد که بفهمد دارد مسیر آنها را دنبال میکند.
من میخواهم به اهمیت محتوا که آقای پورطاهری گفتند هم اشاره کنم. در این شکی نیست که در تولید محتوا دچار مشکل هستیم ولی ایجاد محتوا و ایجاد تشکل با همدیگر و در جریان یک رابطه دیالکتیکی میتوانند شکل بگیرند. به نظر من هیچ نهاد دانشجویی ای با صرف نظر کردن از یکی و تاکید بر محتواسازی یا تشکلیابی نمیتواند به هیچکدام دست پیدا کند و این خطر هست که دوباره فضا پراکنده شود و فضای تودهای شکل بگیرد.
علیبخشی:به نظر من دقیقا چون محتوایی وجود ندارد جریانهای متعدد دانشجویی به وجود میآید. در شرایطی که تشکلها دارای هویت و گفتمان مشخص هستند، هر چقدر هم با هم اختلاف داشته باشند، میتوانند حول مسائل مشخص دیالوگ کنند ولی مسئله این است که وقتی هویتی وجود ندارد دیگر گفتوگو معنایی ندارد یعنی ما فرضا نمیتوانیم درباره استقلال دانشگاه بحث کنیم چون اساسا موضع مشخصی وجود ندارد. من فکر میکنم وقتی محتوا نیست یکسری تبعات به وجود میآید: اول اینکه اختلافات به یکسری دعوا و گفتوگوی خصلتی تقلیل پیدا میکند و دعوای خصلتی و فردی دیگر به این سادگیها حل نمیشود. اتفاقا طیفها دست کم در یک سال اخیر چندین بار سعی کردهاند با همدیگر صحبت کنند اما چون حداقل در سطح کلان هویت مشخصی وجود ندارد، امکان رسیدن به توافقی هم وجود ندارد. دومین مسئله این است که فقدان محتوا به فقدان نگاه انتقادی در دانشگاه منجر میشود و مسئله سوم که خشایار[پورطاهری] به خوبی به آن اشاره کرد، ظهور افراد فرصتطلب است. افرادی که از ضعف در تولید محتوا و فقدان نیروهای کیفی در دانشگاه استفاده کرده و موجسواری میکنند. امروز میبینیم طیفها برای اینکه هویتی برای خود ایجاد کنند سعی میکنند با بهره برداری از یک اسم این کار را انجام دهند، مثلا با مصادره آقای خاتمی سعی میکنند این کار را انجام دهند. بماند که این کار هم به دانشگاه ضربه میزند و هم به آقای خاتمی. به نظر من ایشان یکی از بزرگترین سرمایههای اجتماعی جریان اصلاحات هستند و چنین رفتارهایی
بیش از همه ضربه به آن سرمایه و در وجه کلان ضربه به نیروهای تحولخواه است. میخواهم در جواب پرسش شما بگویم که دقیقا علت اینکه جریانات دانشجویی به چند طیف تقسیم شدهاند و نمیتوانند با یکدیگر توافق کنند نبود مظروف است. یعنی این ظرفها دچار اختلافات خصلتی شدهاند و برای چرخاندن بازی به نفع خود حتی از لابی کردن علیه یکدیگر هم استفاده میکنند. به نظر من راهکار اصلی این است که نیروهای کیفیتر و برنامههای کیفیتری در دانشگاه ایجاد کنیم. من با این نظر مخالفم که انجمنها دست کم در کوتاهمدت میتوانند به صورت سلول جدا از هم فعالیت کنند و به محتوا دست پیدا کنند. به نظر من همه تشکلهای دانشجویی دست در دست هم میتوانند به برنامهریزی برای حل این مشکل بپردازند. اتفاقا اولین گام برای این هدف میتواند تاسیس اتحادیه باشد. شکلگیری اتحادیه در یک پروسه ۶،۷ ماهه میتواند به نیروسازی در انجمنها کمک کند. اینکه انجمنها موظف شوند درباره اتحادیه طرح بیاورند، تن به گفتوگو بدهند، درباره این پروسه مطالعه کنند یا تاریخ فعالیتهای دانشجویی ازجمله تحکیم را بخوانند، میتواند به کیفیتبخشی به فضای دانشجویی کمک کند. اینکه بگوییم صبر کنیم تا انجمنها قوی شوند تا بعد اتحادیه را تشکیل دهیم، صرفا آرزویی را طرح کردهایم که معلوم نیست کی به آن دست پیدا میکنیم. اتحادیه میتواند چتری بالای سر انجمنها باشد به شرط آن که به دنبال بازتولید کلیشه تحکیم نباشیم. تحکیم ساختاری بوده که حدود ۳۰ سال در این مملکت فعالیت داشته، دستاوردهای زیادی هم داشته که باید از آنها آموخت اما واقعیت این است که اشتباهات زیادی هم داشته است. ما باید ساخت اتحادیه را با نقد رادیکال تحکیم آغاز کنیم. بالاخره تحکیم نزدیکترین اتحادیه به فضای دانشگاه بوده و ما نباید از نقد خود ترسی داشته باشیم. همه اینها البته باید همراه با یک برنامهریزی بلندمدت باشد. داخل پرانتز میخواهم بگویم این فضای یک سال اخیر که مدام سیاستمداران وارد دانشگاه شدهاند بسیار خوب است و شور و نشاط هم لازمه فضای دانشگاه است اما ببینیم چند اندیشمند به دانشگاه آمدند؟ در همین تابستان چند گروه مطالعاتی منظم در دانشگاهها تشکیل شد؟ چند کلاس برگزار شد؟
پورطاهری:این حرف مثل این است که از یک پدر انتقاد کنیم که چرافرزند هشت سالهاش را کلاس خوانش ارسطو نمیفرستد! ما باید ابتدا ببینیم چه فضایی در دانشگاه هست.فکر میکنید چقدر این برنامهها مخاطب داشته باشد؟بایدبپذیریم وقتی درباره جریان دانشجویی صحبت میکنیم، درباره انسانی صحبت کنیم که به کما رفته است. وقتی این را بپذیریم، اولویت اول این خواهد بود که این فرد از کما خارج شود. بعد از آن میتوانید به او کتاب بدهید یا برایش موسیقی پخش کنید. اما فعلا اولویت این است که از کما خارجش کنیم. امروز در دانشگاه ما اخبار روز جامعه را هم پیگیری نمیکنند؛ اصلا خیلی از سیاستمداران برجسته را نمیشناسند چه برسد به اندیشمندان برجسته. البته این شاید خصوصیت دانشگاه شریف باشد اما به نظرم دانشگاههای دیگر نیز همین مشکل را کم و بیش دارند. واقعیت این است که امروز پویایی سیاسی در دانشگاه وجود ندارد. اگر دعوت از شخصیتهای برجسته به دانشگاه نشاط را به دانشگاه بازگرداند، اتفاق خوبی است چون بعد از بازگشت نشاط به دانشگاه نیاز به محتوا نیز به وجود میآید. به هر حال نشاط سیاسی لازمه تولید محتوا در دانشگاههاست. یعنی وقتی علاقه به امر سیاسی به وجود بیاید،کم کم احساس نیاز به محتوای جدید هم ایجاد میشود. آن وقت میتوان صحبت از برنامه مطالعاتی یا دعوت از اندیشمندان کرد. ولی امروز وضعیت جامعه دانشگاهی و دانشجویان نامناسبتر از این حرفهاست و کیلومترها و فرسنگها با آن نقطه فاصله داریم. الان اولویت ما باید این باشد که دانشجویان را نسبت به اتفاقات بسیار مهم و کنشگریهای بسیار مهم مثل انتخابات مجلس حساس کنیم. البته نمیگویم انتخابات مجلس در اولویت است بلکه میگویم بدنه و حتی الیت دانشجویی علاقهای به بحثهای سنگین ندارند و در این شرایط تشکلهای دانشجویی نمیتوانند سطح گفتمانشان را در این حد بالا ببرندوناگزیرند فضای دانشجویی را نسبت به مهمترین مسائل کشور دچار حساسیت کنند. حتی در مسئلهای مثل توافق هستهای که به زندگی اقتصادی دانشجویان مرتبط است و در دانشگاه ما به خاطر ادامه تحصیل در خارج از کشور اهمیت مضاعف دارد، میبینیم که اطلاعات در حد برداشتن تحریمهاست و در مورد چند و چون قضیه آگاهی ندارند. به نظر من اولویت تشکلها باید آشنایی دانشجویان با این مسائل باشد تا حداقلهای کنشگری را از سوی دانشجویان شاهد باشیم.
ماندگاری:من هم با این تحلیل تا حدودی موافقم. اینکه تنها بگوییم فضای سیاسی در دانشگاهها بسته است، حرف غلطی است و پویایی و انگیزهای که باید از سوی دانشجویان وجود داشته باشد را هم نمیبینیم. به نظر من میتوان این امر را با برنامهریزی از سوی هر تشکل یا تشکلهای هر استان به صورت جمعی تغییر داد چون فضای هر استان برای فعالیت مخصوص به خود است. به نظر من با توجه به اهمیت انتخابات مجلس، بحث پیرامون آن در دانشگاهها چه در بین توده دانشجویان و چه در بین فعالان دانشجویی داغ خواهد شد به خصوص که جایگاه مجلس در استیضاح وزیر علوم و در تایید برجام اهمیت یافت. همینطور تجربه انتخابات ۹۲ نشان داد که دانشجویان در شرایط انتخاباتی چقدر میتوانند فعال شوند و نباید خیلی نگران نشاط دانشگاهها در دوره انتخابات بود. فقط میماند جهتگیری و جریانسازی پیرامون آن که به نظر من با حضور شخصیتهای سیاسی در دانشگاه و طرح مباحث، این امر نیز انجام خواهد شد. برای حذف محافظهکاران تندرو از مجلس، دانشگاه باید به وظیفه خود عمل کند. در شرایطی که اکثریت تشکلهای دانشجویی از این جریان هستند، انجمنها باید با دعوت از سخنرانان اصلاحطلب فضای دانشگاه را متوازن کنند. حتی در این شرایط دلیلی برای برگزاری مناظره وجود ندارد چون در مجموع تریبون بیشتری در اختیار این جریان قرار دارد. به نظر من برای چنین سیاستگذاریهایی باید ابتدا هماهنگیهای لازم بین انجمنها شکل بگیرد.
این هماهنگی از چه طریق میتواند شکل بگیرد؟
ماندگاری:برای ایجاد این هماهنگی اگر اتحادیه تاسیس بشود، میتوان درون آن کمیتههای استانی را تشکیل داد تا این هماهنگیها انجام شود اما اگر اتحادیه تا آن زمان تاسیس نشد، خود انجمنها در هر استان میتوانند با میزبانی دانشگاه مادر و با حضور شورای مرکزی هر تشکل، جلساتی را برای هماهنگی تشکیل دهند و سعی کنند برای انتخابات مجلس به توافق نظر برسند و برنامههای هماهنگی را در آن استان برگزار کنند. البته این امر ممکن است با مانعتراشی از سوی هیاتهای نظارت و نهادهای خارج از دانشگاه همراه باشد ولی اگر نگاهها واقعبینانه باشد، میتوانند این موانع را برطرف کنند.
طوسی:امسال سال مهمی در فعالیتهای دانشجویی محسوب میشود. از یکسو دو انتخابات مهم برگزار میشود و از سوی دیگر سالی است که وزارت علوم آن را سال تاسیس اتحادیه مینامد. در این وضعیت من به شدت نگران تصمیماتی هستم که قرار است تحت تاثیر شرایط انتخابات برای دانشگاه گرفته شود. اختلاف بین جریانهای دانشجویی در کنار عدم استقلال برخی جریانات و همچنین شرایط انتخابات و فشار افکار عمومی بر دولت میتواند به واکنشهایی از سوی طرفهای مختلف منجر شود که چندان عقلانی نباشد و تحت تاثیر فشار فضای سیاسی حاکم بر کشور باشد. در استانها البته این گروه از فعالان دانشجویی به همکاری مستقیم با شوراهای اصلاحطلب استان روی آوردهاند تا تاثیرگذاریشان را حفظ کنند.اما این وضعیت هم میتواند تبعات منفی در درازمدت داشته باشد. ازجمله اینکه برنامههای تئوریک و علمی که میتواند به محتواسازی در دانشگاه کمک کند، جایی در فعالیتها نخواهند داشت چون منافع سیاسی را در کوتاهمدت تامین نمیکند. تصمیم ما در دانشگاه علامه این است که دست کم کسانی که برای احیای انجمن تلاش میکنند به صورت گروهی وارد بحث انتخابات نشوند. البته به صورت فردی آزاد هستند که برای انتخابات یا هر کنش سیاسی دیگر فعالیت کنند ولی اینکه بخواهیم با این شرایط حقوقی که داریم، وارد مبارزات انتخاباتی شویم و دانشگاه رابه نفع یک فهرست بسیج کنیم،چنین اتفاقی تا زمان احیای تشکیلات نخواهدافتادحتی اگر به قیمت به حاشیه رانده شدن این جریان از معادلات سیاسی و دانشجویی تمام شود.
علیبخشی:من در دو پارت قبل فضای دانشجویی را آسیبشناسی کردم اما بیش از حد هم نباید فضا را بحرانی دید. باید فضای دانشگاهها را پیچیدهتر تحلیل کنیم. به نظر من دانشجویان زیادی به فعالیت علاقهمندند اما این وظیفه ماست که جنس دغدغه آنها را بشناسیم و بتوانیم برای آنها خوراک تهیه کنیم. دوستان هم اشاره کردند که قرار نیست و اساسا در این جایگاه نیستیم که این خوراک را خود ما تهیه کنیم. ما فقط باید با حضور اندیشمندان و روشنفکران و با تشکیل کارگاهها و کلاسها و حلقههای مطالعاتی و این تیپ کارها، بستری فراهم کنیم که محتوا تولید شود. اما باید دغدغهها را هم بفهمیم. امروز دغدغهها فرهنگی شده یا دغدغههای صنفی پررنگتر از گذشته است. در واقع ما هم که ادعا داریم فعال دانشجویی هستیم به این موارد کمتر پرداختهایم. مثلا در مورد مسئله بورسیهها که شاید صنفیترین مسئله ما در سال گذشته بود چه کار کردیم؟ یا همینطور در مورد فشارهایی که از بیرون دانشگاه به وزارت علوم میآید؟ شاید امروز برای دانشجو اردوی مختلط خیلی مهمتر باشد تا یک امر سیاسی. منتها باید در ساحت تاکتیک به این مسائل توجه کنیم. یعنی نباید مقهور توده دانشجویان شد. این دانشجو همان است که بعضیشان جلوی سفارت عربستان میروند و شعار نژادپرستانه میدهند. باید در ساحت تاکتیک به مسائل فرهنگی و صنفی توجه کنیم اما در بعد استراتژیک اینگونه دغدغهها را به سمت سیاسی شدن ببریم. واقعیت این است که در کشور ما میدان سیاست آنقدر فراخ است که حوزههای دیگر را دربر میگیرد و این امر سیاسی است که تعیینکننده است. یکی از دوستانی که به کار فرهنگی معتقد بود میگفت ما سه، چهار تا کنسرت برگزار کردهایم. من گفتم دست شما هم درد نکند! به پویایی فضای دانشگاه هم کمک کردهاید. اما آن کنسرتی که شما برگزار میکنید میتواند با یک خط نامه تا ابدالدهر متوقف شود. متاسفانه پیشگویی من هم خیلی سریع به واقعیت تبدیل شد. این امر سیاسی است که پایدارتر است. امروز شاهد همدستی بعضی از دانشجویان فعال در پروژه مرگ امر سیاسی در دانشگاهها هستیم. در پلیتکنیک که امر سیاسی در دهههای اخیر همیشه پررنگ بوده من دارم میبینم که یکسری به اسم کار فرهنگی امر سیاسی را میزنند. اصلا تباینی ندارد که کار فرهنگی و کار سیاسی در کنار هم انجام شود. اما اینکه به اسم کار فرهنگی یا کار
محیط زیستی بگویید فلان فرد یا فلان تشکل یا فلان طیف تندرو است چون کار سیاسی میکنند، این گفتمان خطرناکی است. این میشود همان همدستی با فضای غالب برای مرگ امر سیاسی.
در مورد انتخابات مجلس هم امسال خوشبختانه دانشجویان خیلی تعیینکننده نیستند چون ظاهرا یک لیست از سوی اصلاحطلبان ارائه خواهد شد. این امر امکان بازی را از افراد فرصتطلب میستاند. بدین ترتیب تا حدودی فضای دانشگاه از این دست آلودگیها مصون میماند. البته صحبت من بیشتر ناظر بر تهران است. به نظر من در مورد انتخابات مجلس، دانشگاه چند کار را میتواند انجام دهد: یکی وحدت کلان استراتژیک با اصلاحطلبان است. یعنی فضا و تریبونی برای بازگو کردن مواضع نیروهای دموکراسیخواه و تحولخواه در دانشگاه ایجاد کنیم. دوم طرح مطالبات معطلمانده دانشگاه است. یعنی مطالباتمان را در این فضا طرح کنیم تا نمایندهای که وارد مجلس میشود، خود را مقید به انجام آن بداند. صرفا به سراغ اسمها نرویم بلکه مطالباتمان را
-نه شبیه مطالبهمحوری که در ۸۸ مطرح شد- برای نمایندگانمان مطرح کنیم و خودمان هم با کنش فعالانه پای آن بایستیم. مهمترین وظیفه ما جهتدهی به انتخابات با این دو ابزار است.
پورطاهری:تشکلهای دانشجویی این سابقه را داشتهاند که پشت لیستهایی رفتهاند و چون مطالبات دانشجویی و مطالبات عمومی برآورده نشده اعتماد و اعتبارشان ضربه خورده و پایگاهشان را از دست دادهاند و متهم شدهاند که آلت دست نیروهای سیاسی هستند و شاید در واکنش به این پدیده، انتخابات بعدی را تحریم کردهاند و به نوعی از آن طرف پشت بام افتادهاند. لذا به نظر من نحوه ورود به انتخابات باید خردمندانه باشد یعنی فرضا از کلیت شرکت در انتخابات حمایت کنند، از فرصت استفاده کنند و مطالباتشان را مطرح کنند، حتی سعی کنند مطالباتشان را در برنامهها و شعارهای کاندیداهای اصلاحطلب بگنجانند. اما بزرگترین آفت برای تشکلهای نوپایی که در برخی از شهرستانها با سه چهار نفر اداره میشوند، این است که از لیستی حمایت کنند و همین حیات سیاسی محدودشان هم به خطر بیفتد. بنابراین باید نوع مشارکت تشکلهای دانشجویی در انتخابات به صورت بیان دغدغهها و مطالبه خواستهها و درخواست از دانشجویان برای حضور در پای صندوقهای رای عملی شود.
با توجه به اهمیت فعالیت دانشجویی در سال جاری، نوع و الگوی مطلوبتان از همکاری و هماهنگی بین انجمنها چیست؟
پورطاهری:فکر میکنم همه متفق القولند که نیروها و جریانات سیاسی با این بضاعت کمی که دارند نباید درگیر مسائل سیاسی سنگین بشوند و نباید وقت و انرژی اندکشان را در بیرون از فضای دانشگاه خودشان صرف کنند. سابقه دفتر تحکیم وحدت را دیدهایم و قبول داریم که یکسری آفتها داشته است. به هر حال وقتی ۳۰،۲۰ تشکل در قالب اتحادیه جمع میشوند، خواه ناخواه یکسری بازیها برای کسب کرسیهای قدرت شکل میگیرد و این باعث میشود وقت و انرژی زیادی صرف زدوبندهای داخل اتحادیه یا بین اتحادیه با نیروهای سیاسی شود. من فکر میکنم اگر قرار باشد نیروی اندک ما صرف این بخش هم بشود، ممکن است از دانشگاه غافل شویم؛ اتفاقی که در سالهای آخر تحکیم رخ داد و از همانجا هم بزرگترین ضربه را خورد. وضعیت ما از وضعیت آنها خیلی بدتر است. فکر کنید که دو نفر از همان انجمنهای سه، چهار نفره بخواهند درگیر بحث اتحادیه بشوند. دیگر کسی برای کار در دانشگاه نمیماند. انجمنهای دانشگاههای تهران هم تصویر روشنی از اتحادیه ندارند. همه از این میگویند که اگر بخواهیم اتحادیه بزنیم شبیه تحکیم نخواهد بود. در صحبت البته خیلی آسان است. از سوی دیگر وقتی ۳۰ تشکل جمع شوند حساسیت نیروهای امنیتی و سیاسی برانگیخته میشود و هر کدام سعی میکنند به نفع منافع خود آن را هدایت کنند. نمیگویم عبور از این آسیبها در تشکیل اتحادیه نشدنی است ولی باید برای آن فکر شود. ما در انجمن شریف به این نتیجه رسیدهایم که امروز برای ایجاد قالبی مثل اتحادیه زود است. شاید یک طرف تشکیل اتحادیه این باشد که تشکلها به یکدیگر کمک میکنند اما یک طرف دیگرش این است که نیرویی که باید صرف دانشگاه بشود را از انجمن میستاند. برای اینکه هم به اهدافی که امیرحسین[علیبخشی] گفت برسیم شاید باید به دنبال غالبهای دیگری به جز اتحادیه باشیم. لازم است روی این مسئله بیشتر فکر بشود. اما همکاریهای غیررسمی که نه تعهدآور است و نه پای منافعی را برای زدوبند وسط میکشد، میتواند الگوی مناسبی باشد. تجربیاتی از همکاری بین تشکلها -و نه طیفها- وجود دارد که به نظر من بسیار مثبت هستند. به نظر من این تجربیات را میتوان پختهتر کرد و به سطح کل کشور تعمیم داد تا انتقال اندیشه و تجربه ادامه داشته باشد و هم بتوان مشکل انجمنها را رفع کرد و هم اینکه دچار آن آسیبها نشد.
ماندگاری:استارت کار برای تشکیل اتحادیه جدید در انجمن ما از سال ۹۳ خورد. بعد از انتخابات غیرقانونی دفتر تحکیم وحدت[طیف شیراز] که در سال ۹۲ برگزار شد و یک شبه تعداد حق رایهای هر تشکل تغییر پیدا کرد که با اعتراض اکثر تشکلها مواجه شد و به دلیل مماشات وزارت علوم به صدور بیانیه و در نهایت خروج از اتحادیه انجامید، تشکلهای خارج شده که انتظاراتشان از دولت برای برگزاری مجدد انتخابات برآورده نشد، جرقه تشکیل اتحادیه جدید را زدند. با رایزنیهایی که با وزارتخانه انجام شد در خردادماه ۹۳ نشستی برگزار شد. هر چند برخی تشکلها در آن شرکت نکردند اما همان تعدادی که بودند مسائل دفتر تحکیم وحدت[طیف شیراز] را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که تحکیم را دیگر نمیشود احیا کرد و تصمیم بر تشکیل اتحادیه جدیدی تحت عنوان اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان پیرو خط امام گرفته شد. امیرحسین[علیبخشی] گفت برای تشکیل اتحادیه۷-۶ ماه لازم است. ما گفتیم تا زمانی که همه انجمنها تاسیس نشدهاند و همانطور که خشایار[پورطاهری] گفت نهادینه و فعال نشدهاند، وارد بحث اتحادیه نمیشویم. این زمان میتواند بیش از ۷ ماه هم طول بکشد و شاید به یک سال هم برسد.
علیبخشی:شما در خرداد ۹۳ اعلام تاسیس اتحادیه کردید و تا آنجا میدانم که در خرداد ۹۴ درخواست اتحادیه را به هیات نظارت مرکزی دادید. الان در مهر ۹۴ میگویید که باید یک سال دیگر صبر کنید. من البته از این گردش موضع استقبال میکنم و نمیخواهم شما را در موضع توجیه عملتان قرار دهم. اما باید بپذیریم که این یک تغییر موضع بوده و خوب است که الان علت آن را بگویید تا سایر انجمنها هم از این تجربه استفاده کنند. به نظر من مشکل آنجایی ایجاد شد که با اعلام موجودیت و ارائه درخواست تاسیس اتحادیه راه را بر گفتوگو با دیگر جریانات دانشجویی بستید.
ماندگاری:به نظرم از اعلام اتحادیه برداشت بدی صورت گرفت. اعلام اتحادیه برای این بود که بگوییم ظرفی ایجاد شده است. اما هنوز مجوزی نگرفتهایم. ملاک گرفتن مجوز است. راه گفتوگو بعد از گرفتن مجوز بسته میشود. چون در آن زمان شما با یک اتحادیه روبه رو هستید ولی الان با هیات موسس اتحادیه روبهرو هستید.
البته انتخاب اعضای هیات موسس هم میتواند بخشی از پروژه توافق باشد. اما لطفا از این قضیه عبور کنید.
ماندگاری:در آن زمان دانشجویان حاضر در نشست اصرار داشتند که با توجه به زمانبر بودن پروسه گرفتن اتحادیه، این روند حداقل آغاز شود اما قرار بود گفتوگو ها هم ادامه پیدا کند. ما در همان بیانیه اعلام موجودیت، یک بند آوردیم که از تمامی گروهها و تشکلهای دانشجویی دعوت کردیم که به اتحادیه بپیوندند.
در طول یک سالی که از اعلام موجودیت میگذرد، ما در بعضی از دانشگاهها تشکلهایی را توانستیم تاسیس کنیم. همچنین انجمنهای نوپا را تقویت کردیم که وقتی نخستین اتحادیه اصلاحطلب تاسیس شد، نیروهای زبده و کارکشتهای داشته باشد که نخواهند درون اتحادیه دست به آزمون و خطا بزنند. ما تا الان صبر کردهایم و انجمنها هم آماده شدهاند و درخواستی هم ارائه شد ولی پیگیری مصرانهای صورت نگرفت تا زمان برای جمع شدن انجمنها وجود داشته باشد. ظاهرا هیات نظارت مرکزی هم دارد آییننامه داخلی تنظیم میکند و فعلا موردی را بررسی نمیکند. ما هم از این فرصت برای تقویت خود استفاده و از بقیه تشکلها دعوت میکنیم چون معتقدیم از این ظرفیتی که به وجود آمده باید حداکثر استفاده را برد.
واکنش دولت به درخواست شما تاکنون چه بوده است؟
ماندگاری:وزارت علوم و وزارت بهداشت کمکهایی کردهاند به خصوص وزارت بهداشت در برگزاری نشستها با ما همکاری لازم را انجام داده است و امکانات مالی در اختیار ما قرار داده تا بتوانیم جمع شویم و اساسنامه و مرامنامه اتحادیه را تدوین کنیم. برنامه این است که دو نشست دیگر یکی در بهمنماه و یکی در اردیبهشتماه برگزار کنیم. این نشستها عموما بدون دعوت از سخنران یا شخصیتی خارج از دانشگاه شکل خواهد گرفت. مسئله فعلی تعداد انجمنهاست که باید به رقم حداقل قانونی برسد و البته همینطور اصلاح آییننامه هیات نظارت مرکزی باید به اتمام برسد.
آقای ماندگاری از سرنوشت طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت گفتند، آیا برای احیای طیف علامه دفتر تحکیم وحدت هم مثل انجمنها فعالیتی صورت گرفته است ؟
طوسی:پروژه احیا ناظر بر انجمنها بود و ارتباطی با تحکیم نداشت و ما هم فعالیتی در این زمینه انجام ندادیم به خصوص که حساسیتهای زیادی در این مورد وجود دارد و ما هر چقدر هم تحکیم را ظرفی تعریف کنیم که میتواند مظروف دیگری داشته باشد و توضیح دهیم که گفتمان نسل فعلی لزوما ربطی به فعالان قبلی ندارد، عدهای نمیتوانند یا نمیخواهند این تفاوت را بفهمند و به سرعت فضا را امنیتی میکنند. به خاطر همین من فکر میکنم بهتر است فضای فعالان فعلی را با شرایط امروز بسنجیم و از گذشته جدا کنیم.
پورطاهری:البته این نیست که شما نسبت به مسئله اتحادیه موضعی نداشته باشید.
طوسی:بله ، ما معتقدیم باید یک نشستی با حضور همه انجمنها شکل بگیرد و در آنجا ما طرحمان را برای تشکیل یک اتحادیه متشکل از همه طیفها مطرح میکنیم. البته فعالان دانشجویی در هر جا که به هم میرسند چه در تهران و چه در شهرستانها در این باره گفتوگو میکنند. منهای آن، شورای احیا با شورای هماهنگی و با بچههای خط امام گفتوگوهایی انجام داده تا بتواند نقاط مشترک را پیدا کند.اما مقاومت در برابر اینکه از پایین تصمیم گرفته شود باعث شده اعتماد خدشهدار و جریان گفتوگو با بنبست مواجه شود. دلیل خوشبینانه این مقاومت این است که اختلافات گفتمانی مانع توافق شده است ولی دلیل بدبینانه بنبست، قدرتطلبی بعضی جریانهاست.
علیبخشی:الان نمایندگان سه نظر مختلف اینجا حضور دارند. حرف من این است که هر طرحی که بخواهد شکل بگیرد باید با تفاهم حداکثری بین انجمنهای اسلامی سراسر کشور باشد. یعنی حداقل ۷۰درصد از انجمنها برای اجرای این طرح اقناع شوند. من امروز مشکلی با چند اتحادیه هم دیگر ندارم ولی حرف این است که این مسئله هم باید با توافق انجام شود. ما الان در پلیتکنیک سه انجمن داریم. قبل از تشکیل انجمنها با همدیگر کار میکردیم. قبل از ارائه درخواست تشکل نشستیم با هم حرف زدیم که ما با هم اختلاف هویتی و اختلاف گفتمانی داریم، اگر زیر یک چتر برویم شبیه انجمنهایی میشویم که چندین ماه طول میکشد تا شورای مرکزی خود را ببندند. قرار شد توافقا به چند انجمن برویم اما روابطمان را حفظ میکنیم. اگر قرار است چند اتحادیه شکل بگیرد باید از طریق گفتوگو باشد تا این اتحادیهها بعد از تاسیس باهم موضع تخاصم نگیرند.یعنی اگر چند اتحادیه داشتیم که به نظر من به دلایلی که بعدا خواهم گفت،غیرممکن است این چند اتحادیه شدن کارکرد برایمان خواهد داشت و درگیر دعوای داخلی نمیشود.
دلیل اینکه گفتوگوهای بین طیفها به توافق منجر نشده به نظر شما چیست؟
علیبخشی:بیشترگفتوگوهابین گروههای غیررسمی بوده وبخش خندهدار داستان این است که این گروهها نتوانستهاند یک نشست مشترک برگزار کنند و کار را به دست مجموعههای حقوقی بدهند. دلیل این امر وجود افرادی است که جایگاه حقوقی در دانشگاه ندارند و افتادن بازی دست مجموعههای حقوقی این میدان فراخ را از دستشان میگیرد. ما از اول گفتوگو درباره فرصتطلبی هشدار میدهیم، به نظرم گفتوگو به عنوان ارزشی که همه ما به آن معتقدیم میتواند شاخصی برای تعیین افراد فرصتطلب باشد. هر کس با گفتوگو مخالف است، همان فردی است که آدرسش را دادیم.
بحث دیگر من این است که مصداق رفتار آسیبزا همین است که یک اتحادیهای اعلام موجودیت کند، اسم و اساسنامه و مرامنامه آن را هم بنویسد، بعد به بقیه بگوید به ما بپیوندید. شما میگویید یک ظرفی را ساختهایم، حالا بیایید با هم وارد آن قالب بشویم. شرط اول گفتوگو این است که زمین بازی برای یکدیگر تعریف نکنیم، با هم زمین بازی را طراحی کنیم. شما زمین بازی را طراحی کردهاید، نصف راه را هم رفتهاید، حالا میگویید بیایید گفتوگو کنیم.
دوستان پیرو خط امام نگران از دست رفتن زمان هستند.
علیبخشی:اتفاقا یکی از عوامل اینکه زمان گذشته و ما به نتیجه نرسیدیم این است که تن به گفتوگوی برابر ندادهاند. الان یکی از موانع نشست مشترک همین است که بعضی انجمنها میگویند چه موضوعیتی دارد که با آنها صحبت کنیم درحالی که اعلام اتحادیه هم کردهاند. باید اعلامشان را پس بگیرند تا با آنها گفتوگو کنیم.
ماندگاری:این هم نوعی تعیین زمین بازی برای ماست.
علیبخشی:نه. این رسیدن به موضع برابر برای گفتوگو است. انجمنها الان نگرانند که سه یا چهار ماه وقت برای مذاکره بگذارند، بعد یک روز ببینند طرف مقابل به تنهایی اتحادیهاش را تشکیل داده است. این چه بازی دوگانهای است که شما از یک طرف درخواستتان را دادهاید و دارد مراحلش طی میشود و از این طرف میخواهید گفتوگو کنید.
ماندگاری:شما میگویید برای چیزی که هنوز جمعبندی نشده ما درخواستمان را پس بگیریم و همه این مسیری را که رفتهایم به خاطر یک نشست که معلوم نیست تکاتحادیه یا چنداتحادیه از توی آن دربیاید، برگردیم و اگر چنداتحادیه تایید شد، دوباره از صفر شروع کنیم؟ به نظر من این معقولانه نیست. هیچکدام از مجموعههای ما این حرف را قبول نخواهند کرد. یک سال و خردهای از آغاز این مسیر گذشته است. من موافق نشست هستم اما پس گرفتن درخواست ما منوط به تصمیمی است که از نشست بیرون میآید. اگر به این نتیجه رسیدیم که یک اتحادیه تشکیل شود، ما همانجا اعلام انحلال میکنیم. ولی اینکه بخواهیم پیشاپیش این کار را انجام دهیم، کار غیرمعقولی است.
دلایل شما برای دفاع از تز چنداتحادیه چیست؟
ماندگاری:برگزاری یک نشست از اتحادیهای که ۷۰ تشکل دارد،به مراتب سختتر ازبرگزاری یک برنامه برای یک اتحادیه با ۲۰ تا ۳۰ عضو است.چون سازوکاراداره این مجموعه فوق العاده سنگین است. نکته دیگر اینکه اگر این اتحادیه ضربهای بخورد، جبران آن بسیار مشکل است چون در واقع ۷۰ تشکل ضربه خوردهاند. همچنین در بعضی از دانشگاهها مثل پلیتکنیک چند تشکل اصلاحطلب وجود دارد. اگر یک اتحادیه بخواهیم داشته باشیم حضور یکی از آنها در اتحادیه توجیه منطقی و حقوقی دارد.مسئله دیگر این است که در شیوه تکاتحادیه عملا تا ۱۰ سال بازی در دست دانشگاههای مادرو اصلی میماندو کرسیهای شورای مرکزی بین این دانشگاهها تقسیم خواهد شدواعضای انجمن یک دانشگاه تیپ سه دریک شهرستان قطعا نمیتوانند در آن معادلات عرض اندام کنند.به نظرمن برای اینکه اتحادیهها به تقابل نیفتند میتوان شورای هماهنگی اتحادیهها را با حضور شوراهای مرکزی تشکیل داد تا با هم همکاری کنند و خروجیشان هم ممکن است همان خروجیای باشد که یک اتحادیه دارد و میتوانند همزمان از مواهب چند اتحادیه مثل داشتن تریبونهای متعدد بهره ببرند و در کنار آن ضربهپذیری کمتری هم خواهد داشت. به نظر من مطمئنا در بلندمدت فعالیتهای اتحادیهها همسو با هم خواهد بود.
طوسی:یکی ازنگرانیهایی که به توجیه چند اتحادیه میانجامد،بحث تمرکز قدرتی است که در تحکیم بود. کسی این انتقاد را نفی نمیکند. اما قرار نیست برگردیم به همان ساختارهای قبلی. به جای بازتولید گذشته، میخواهیم با توجه به آن تجربیات و شرایط امروزمان ساختار جدیدی را طراحی کنیم. من به جای تشکیل چند اتحادیهای که بخواهند با هم همکاری کنند یک اتحادیه با بسط شدید قدرت را پیشنهاد میکنم یعنی قدرت توزیع در تمام سطوح اتحادیه بشود تا جلوی تمرکز قدرت گرفته شود. وارد جزییات آن نمیشوم اما همینقدر بگویم که طرح آن هم که با کمک اساتید این حوزه و نه سیاستمداران، نوشته شده، امروز آماده است. این طرح، تمام انجمنها، تمام تفکرات و تمام فراکسیونها را به رسمیت میشناسد و بستر را برای حضور آنها آماده میکند و جلوی حذف آنها را هم میگیرد. با توجه به آسیبپذیری فضای دانشجویی من فقدان اتحادیه را به داشتن چند اتحادیه ترجیح میدهم. ما امروز احتیاج به همگرایی داریم تا نقاط ضعفمان را پوشش دهیم. ۲۰ تشکل توان عبور از بحرانها را ندارند و ریزش یک انجمن میتواند کل اتحادیه را با مشکل حقوقی مواجه کند. چند شاخه شدن به جای همگرایی ضربه زدن با دست خودمان به جنبش دانشجویی است و میتواند بسیار خطرناک باشد.
علیبخشی:درباره چارچوب فرمیک اتحادیه، اولین مسئله هویت است. اساسا ما وقتی باید وارد بحث چند اتحادیه بشویم که چند هویت داشته باشیم. تنها نکتهای که در این میزگرد همه ما کاملا روی آن اشتراک نظر داشتیم این بود که هویتی وجود ندارد. وقتی هویتی وجود ندارد، چگونه میخواهید چند اتحادیه تاسیس کنید و چند هویت بسازید؟ ما الان چند هویت داریم که اختلاف گفتمانی و تحلیلی با هم ندارند ولی امروز ببینید که در شهرستانها به خصوص چقدر این رقابت هویتی شده است. وقتی دالی تهی است و مدلولی ندارد، سعی میکند هویت خود را سلبی تعریف کند. چرا ما باید با دست خودمان هویتهای تصنعی ایجاد کنیم و آنها را به جان هم بیندازیم.
پورطاهری:ما چند هویت نداریم ولی آیا چند منش سیاسی هم نداریم؟
علیبخشی:ما در بهترین حالت چند تاکتیک اصلاحطلبانه داریم.این مقدار از تنوع فکر باید در یک مجموعه باشد. اگر این سطح از
اختلاف نظر هم در اتحادیه نباشد، به مردابی تبدیل میشود که هیچ زایشی نخواهد داشت. تجربه تحکیم قبل از انشقاق و بعد از انشقاق جلوی چشم ماست. در هر دو طیف شیراز و علامه، بعد از انشقاق نیروهای رادیکال رشد میکنند چون مجموعه یکدست شده و نماد تمایز، میزان تعصب و پایداری بر شعارهاست. ولی تا قبل از انشقاق دو طرف مجبورند نیروهای کیفی تربیت کنند؛ در رقابت است که نیروی کیفی تربیت میشود. پس اتفاقا داشتن حداقل اختلاف تاکتیکی در یک اتحادیه مهم است؛ باید حداقل تضاد وجود داشته باشد تا نیروها مجبور شوند خود را قوی کنند. این نکته دوم!
نکته سوم من هم ناظر برتجربه تحکیم قبل وبعدازانشقاق است.درشرایط چنداتحادیه،آنهابه اتحادیههای خوب و بد و خودی و غیرخودی تقسیم خواهند شد و اتحادیهای که برچسب غیرخودی و تندرو بخورد از یک سو با برخورد امنیتی و قضایی مواجه و از سوی دیگر در بدنه دانشجویان به شدت محبوب میشود. در مقابل اتحادیه دوم که بدنه را از دست داده از ترس برخورد، به حاکمیت نزدیک میشود. عین اتفاقی که در مورد طیف شیراز و طیف علامه تحکیم افتاد.طیف شیراز روز به روز به حاکمیت نزدیک شد تا جایی که در سال ۸۸ درخواست اعدام کرد،طیف علامه هم روز به روز رادیکالتر و البته در بین بدنه دانشجویان محبوبتر شد.یعنی یک طیف،بدنه داشت ولی امکان فعالیت نداشت و یک طیف امکان فعالیت داشت اما بدنه نداشت.
بعضی میگویند اصولگرایان چطور چهاریاپنج تااتحادیه دارند،ماچرا نداشته باشیم.اساسا سیستم آن طرف با ما فرق میکند. آنها استقلال دانشگاه را قبول ندارند. یک دست وحدتبخش از بالا دارند که در شرایط بحران و مناقشه همه را دور هم جمع میکند. حالا مهدی[ماندگاری] درباره مشکلات اجرایی اداره ۷۰ تشکل میگوید. اینها به نظر من جزییات است. ما درباره کلیات اگر به تفاهم برسیم، جزییات را میتوانیم مدیریت کنیم. سادهترین راه حل میتواند فراکسیونبندی باشد. من میگویم ما هنوز مشکل هویتی داریم. اجازه بدهیم یک اتحادیه مشترک تشکیل شود، شاید در ادامه مثلا ۱۰ سال بعد به انشقاق رسیدیم، ایرادی هم ندارد. دیدیم دو هویت مجزا داریم که بهتر است از هم جدا شوند اما چرا از ابتدا هویتسازی تصنعی میکنیم و پیشاپیش جریانها را در موضع تخاصم میاندازیم؟ نکته مهم این است که در اتحادیه جدید به فراکسیونها قدرت بیشتری بدهیم.
پورطاهری:متاسفانه بحث تعداد اتحادیه که بسیار مسئله تخصصی هست و باید درباره مزایا و معایب آن سخت کار کنیم، تبدیل به اختلافات شخصی و گروهی شده است. من فکر میکنم باید درباره این مسائل مطالعه و مشورت کنیم به خصوص با حقوقدانها و اعضای سابق تحکیم. بحث چنداتحادیه و تکاتحادیه هر کدام یکسری مزایا و معایب دارد. اما چند مسئله خیلی مهم وجود دارد: یکی اینکه اتحادیهای که پنجاه انجمن اسلامی را بخواهد جمع کند، حساسیت خیلی از گروهها را برانگیخته میکند. شما فکر کنید در این بین چهار انجمن مواضع اعتقادی یا سیاسی ساختارشکنانه داشته باشند. در شرایط امنیتی آنها همه انجمنها را آسیبپذیر میکنند و در واقع کثیری از تشکلها قربانی تعداد محدودی میشوند. مسئله دیگر تعداد تریبون است. اینکه در یک مراسم رسمی آن طرف چهار سخنران خواهد داشت، این طرف یک سخنران یا در تقسیم بودجه این طرف یک بودجه خواهد گرفت، آن طرف چهار بودجه! باید به این نکته هم توجه کنیم که اگر چند اتحادیه بزنیم و برای یکی مشکلی به وجود آمد، دو اتحادیه دیگر هستند و تشکلها میتوانند زیر چتر آنها بروند. هزینه زدن سه اتحادیه هم خیلی سنگینتر از زدن یک اتحادیه است. امروز شرایط برای گرفتن اتحادیه وجود دارد. ولی فردا ممکن است فضای برخورد باشد. اگر امروز سه اتحادیه بگیریم، فردا میتوانیم بهتر در برابر فشارها دوام بیاوریم. ما نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم.اما من هم با امیرحسین[علیبخشی] موافقم که هر تصمیمی در این رابطه باید در نشستی که همه انجمنها حضور دارند شکل بگیرد. همه گروهها باید جمعبندی انجمنها را در این زمینه بپذیرند. یعنی اگر چند اتحادیه هم شدیم -که من به آن بیشتر راغبم- باید شبیه همان تشکلهای پلیتکنیک باشیم. چون چند اتحادیهای که بخواهند به جان هم بیفتند و یکدیگر را تخریب کنند، بدترین اتفاق ممکن است.
ماندگاری:من انتقادم به امیرحسین[علیبخشی] این است که تاریخ تحکیم را گزینشی طرح میکند. تاریخ تحکیم نشان داده که فراکسیون باعث انشقاق میشود. اگر شما نگرانید که سه اتحادیه همدیگر را تخریب کنند، چه تضمینی وجود دارد که آنها درون یک مجموعه همدیگر را تخریب نکنند. چون بالاخره افراد که همان افرادند و تشکلها هم همان تشکلها هستند. چه تضمینی هست که آسیبهای سه اتحادیه در یک اتحادیه با سه فراکسیون ایجاد نشود؟
منبع: قانون
::::