انقلابیگری، دیپلماسی و بیتدبیری
امروز اما اگرچه آقای احمدینژاد در عرصه مسئولیت نیست و دیپلماسی کشور به عهده دولتی قرار گرفته که مهمترین پروژه خود را اقتصاد و سیاست خارجی میداند - که البته پیداست مواضع آن نه آنچنان انقلابی است و نه آنچنان سطحی - اما گویی اشتباهات دولت گذشته توسط افراد دیگری تکرار میشود. آنچه که از قول رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح و سپس تکذیب شد، نمونهای از این مواضع هزینهافزا در عرصه دیپلماسی بود.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): آیت الله هاشمی اشتباهی را مرتکب شد که پیشتر به احمدینژاد نسبت میدادند: سخنان هزینهزا برای دیپلماسی کشور.
ماجرا از نقل قول نعیمه اشراقی از هاشمی در صفحه فیسبوکش شروع شد که می گفت دولت سوریه مردم خود را بمباران شیمیایی میکند. کمی بعد سایتها صوت و فیلم هاشمی در اینباره را منتشر کردند. هاشمی این ادعاها را تکذیب کرد اما تکذیب نمیتوانست جبران مافات کند.
پیشتر رسانههای اصلاحطلب مدعی بودند هر چقدر دیپلماسی رسمی احمدینژاد ضعیف است، دیپلماسی غیررسمی هاشمی در جهان عرب و خاتمی در جهان غرب قوی است. مصداق توانایی هاشمی هم در پس گرفتن سهمیه حج ایران از عربستان بود که البته محقق نشد. سخنان دو هفته قبل او درباره سوریه هم که در تضاد کلی با دیپلماسی رسمی نظام در حوزه خاورمیانه و جهان عرب بود.
البته نمی توان انکار کرد که انتقادات رسانههای اصلاحطلب به مواضع رئیس جمهور تا حد زیادی هم وارد بود، هرچند که آنان از موضع سازش در برابر کشورهای غربی و ضعف در مقابل قدرتهای بیگانه به وی می تاختند. اما ما پیروان «خط امام(ره)» هم که برخلاف آنها با مبانی ایدئولوژیک و انقلابی به مسائل بینالملل مینگریم و مدعی مبارزه با ظلم در سراسر عالم و علیالخصوص وحدت جهان اسلام علیه اسرائیل و استکبار هستیم، نمیتوانیم اشتباهات رئیس جمهور سابق را نادیده بگیریم.
البته شکی نیست که موضعگیریهای سرسختانه در برابر زیادهخواهی غرب و نیز رابطه با دولتهای اسلامی و آزادیخواه و همچنین ملتهای مبارز که محور دیپلماسی دولت گذشته بود – البته اگر برخی تلاشهای ننگین برای مذاکره با دولت امریکا و دولت سازشکار گذشته مصر را نادیده بگیریم – بازگشت به تفکر اصیل انقلاب اسلامی و «خط امام(ره)» بوده است. چنانچه امام خمینی(ره) خود درباره تعارض تفکر انقلابی با دیپلماسی محافظهکارانه بر اساس معادلات موجود «حقوق بینالملل» و «روابط بینالملل» میفرمایند:
«… آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند. این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.» (صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۲۹۱)
اما تفاوت مواضع ما با مواضع رئیس جمهور سابق این بود که معتقد بودیم باید منطقی سخن گفت و نیز رعایت مناسبات و جایگاه مسئولیت را داشت. از جملهی این مناسبات، تفاوت شأن رهبر انقلاب و رئیس جمهور در موضعگیریهای بینالمللی است. چنانچه مشهور است زمانی که فرانسوا میتران رئیس جمهور فرانسه ریاست جمهوری شهید رجایی را تبریک گفت، مرحوم صابری فومنی به عنوان مشاور رئیسجمهور، از طرف ایشان پاسخ تندی نوشت که انعکاس بسیار بدی در رسانه های خارجی پیدا کرد و مورد واکنش شدید امام هم واقع شد. مرحوم صابری خود میگوید امام در این باره به شهید رجایی فرمودند:
«من در عالم اسلام برای مسلمانان باید حرف بزنم و حرف میزنم ولی تو پست سیاسی قبول کردی. تو رئیسجمهور مملکتی. رئیسجمهور مملکت باید به عرف سیاسی عمل کند. در عرف سیاسی جواب میدهی اما حق توهین که نداری.»
به همین خاطر است که مرحوم صابری(که خود دانشآموخته رشته علوم سیاسی بود) با تمجید از درک امام از مسائل بینالملل میگوید:
«علوم سیاسی را ما خواندهایم و این بنده خدا قم بوده است و در خانهاش بوده در تبعید هم که بوده، باز در خانهاش بوده، حداکثر راهش این بوده که رفته مثلا نجف مرقد حضرت علی (ع) دعا خوانده است، این جور دنیا را با عرف و نزاکت دیپلماسی آن میشناسد که منِ علوم سیاسی خوانده نمیشناسم.»
مشابه این روایت را می توان در متن صحیفه دید. امام نه تنها رئیسجمهور را دعوت به التزام به مناسبات دیپلماتیک میکردند که خود نیز در عین رعایت همین اصول در مواجهه با دولتهای شرق و غرب، تلاش داشتند با ملتها ارتباط برقرار کنند. چنانچه در پاسخ به تلگراف تبریک رئیسجمهور چکسلواکی در سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی، وی را «حضرت آقای گوستاوهوساک، رئیس جمهوری سوسیالیستی چکسلواکی» خطاب کرده، میفرمایند:
«تلگراف تبریک آن حضرت به مناسبت سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی ایران واصل گردید. از ابراز محبت شما به این مناسبت تشکر مینمایم، و پیروزی ملل مستضعف جهان را بر استعمارگران، بویژه امریکای جنایتکار از خداوند تعالی خواستارم.» (صحیفه امام، جلد ۱۶، صفحه ۱۵۳)
«گوستاو هوساک» همان دیکتاتور کمونیست دست نشانده شوروی در چکسلواکی است که بعد از سرکوب آزادیهای مدنی دوره «بهار پراگ» و دستگیری الکساندر دوبچک – رهبر سوسیالیست اما معتدل چکسلواکی- توسط ارتش شوروی به قدرت رسید. اما امام که همواره بلوک شرق و غرب را مورد انتقاد قرار داده بودند، در این پیام هم دو نکته رندانه را مطرح میکنند:
- از مبارزه ملل مستضعف جهان سخن میگویند نه دولتهای سوسیالیستی،
- از مبارزه ملتها علیه استعمارگران سخن میگویند که در اندیشه «نه شرقی نه غربی» امام، شامل شوروی هم میشد.
چنانکه حتی پیش از پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی در سخنرانی معروف ۴ آبان ۱۳۴۳ در قم فرمود:
«تمام گرفتاریهای ما از این آمریکاست. تمام گرفتاریهای ما از این اسراییل است. انگلیس از آمریکا بدتر است. آمریکا از اسراییل بدتر است. شوروی از انگلیس و آمریکا بدتر است. اسراییل هم از آمریکاست و آمریکا از همه بدتر است. یکی از دیگر بدتر و دیگری از یکی دیگر پلیدتر و بدخواهتر!» (صحیفه امام، جلد ۱۶، صفحات ۳۲۴ تا ۳۳۱)
و نیز پس از تشکیل جمهوری اسلامی و عملی شدن سیاست عدم تعهد جمهوری اسلامی به دو قطب استکبار بلوک شرق و غرب، فرمودند:
«شعار نه شرقى و نه غربى ما، شعار اصولى انقلاب اسلامى در جهان گرسنگان و مستضعفین بوده و ترسیم کننده سیاست واقعىِ عدم تعهد کشورهاى اسلامى و کشورهایى است که در آینده نزدیک و به یارى خدا اسلام را به عنوان تنها مکتب نجاتبخش بشریت مىپذیرند و ذرهاى هم از این سیاست عدول نخواهد شد… این سیاست، ملاک عمل ابدى مردم ما و جمهورى اسلامى ما و همه مسلمانان سرتاسر عالم است. چرا که شرط ورود به صراط نعمت، حق برائت و دورى از صراط گمراهان است که در همه سطوح و جوامع اسلامى باید پیاده شود.» (صحیفه، جلد ۲۰، صفحات ۳۱۱ تا ۳۴۷)
بنابراین روایت شفاهی مرحوم صابری فومنی و نیز مستندات مکتوب در صحیفه، نشانگر آنست که نمیتوان با برداشتهای سطحی از اندیشه امام راحل، مرتکب تندروی و کژروی شد. انقلابی بودن نافی منطق نیست و نباید به نام انفلابیگری، چهرهای بیمنطق و ادبیاتی سخیف از ایران و انقلاب در میان ملتها و دولتهای جهان به نمایش گذاشت. به بیان دیگر؛ حرف درست را باید به بیان درست و در زمان و مکان درست زد. آقای احمدینژاد گاهی حرفهای انقلابی را با ادبیات موهن بر زبان میراند و گاه در مسائلی هم که اطلاعاتی از آن نداشت (نظیر هلوکاست) اظهار نظر سطحی میکرد که بهانهای برای مقابله دشمنان خارجی میشد.
امروز اما اگرچه آقای احمدینژاد در عرصه مسئولیت نیست و دیپلماسی کشور به عهده دولتی قرار گرفته که مهمترین پروژه خود را اقتصاد و سیاست خارجی میداند – که البته پیداست مواضع آن نه آنچنان انقلابی است و نه آنچنان سطحی – اما گویی اشتباهات دولت گذشته توسط افراد دیگری تکرار میشود. آنچه که از قول رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح و سپس تکذیب شد، نمونهای از این مواضع هزینهافزا در عرصه دیپلماسی بود. در حالی که آنان خود بیشترین انتقاد را در این زمینه به دولت گذشته وارد میکردند. اما مسئله آنست که روشهای غلط دولت گذشته در مواجهه با قدرتهای زورگو، نباید با محتوای مخالف آن بازتولید شود. در یک کلام؛ اشکال از روش دیلماسی دولت گذشته بود نه محتوا !
:::
[...] سوءبرداشتها از تفکر انقلابی در عرصه دیپلماسی نوشته بودیم که “نمیتوان با برداشتهای سطحی از اندیشه امام [...]