۱۷:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۵

سوریه؛ نقشه ای که برای ما هم کشیده شده

سوریه نقشه ای است که برای ما هم کشیده شده است. نقشه ای که می تواند یک ملت را نابود کند. نابودی یک ملت حتما نیاز به خشم الهی و زلزله های مرگ آور و طاعون و دشمنان ویرانگر مانند دنیای قدیم ندارد. یک کشور و یک ملت با سلب مسئولیت یک ملت از آینده خود، با نخبگان بی مسئولیت و متوهم و جاهل و دولت مداران رذل و دشمنان خارجی خطرناک به سادگی می تواند از بین برود. همان طور که سوریه از بین رفته و تا ده ها سال دیگر سر بلند نمی کند، همان طور که عراق...

syria«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):

«چنان است که مردم به امید روزگاری بهتر می خواهند فرمانروای خود را به زیر کشند و بدین امید برای برانداختن وی دست به سلاح می برند. اما این خیالی بیش نیست. زیرا سپس به چشم می بینند که روزگارشان بدتر شده است. این امر پی آمد یک اصل طبیعی و عادی دیگر است. و آن اینکه شهریار جدید می باید بر مردمانی که که به شهریاری وی گردن نهاده اند مهار زند و بر سر ایشان سربازان خویش را بگمارد و …» (نیکولو ماکیاولی، شهریار، فصل سوم)

تصور می کنم نبود دموکراسی و معیار های پذیرفته شده آن مانند آزادی بیان، رسانه های آزاد، فساد دولتی گسترده، تبعیض بر علیه بخش زیادی از شهروندان مانند کرد ها و امثالهم از مهمترین مسائلی است که مخالفان دولت اسد ها از آن سخن به میان می آوردند/می آورند. همه اینها کاملا درست است. شکی در غیر دموکراتیک بودن، دیکتاتور بودن حکومت و یا حتی استبدادی بودن نظام حاکم بر سوریه نبود و نیست. اما سوال این است آیا تنها معیار خوبی و بدی نظام های سیاسی دموکراتیک بودن یا نبودن آن نظام است!؟

خانه آزادی و بسیار دیگر از نهاد های حقوق بشری هر سال فهرست هایی را منتشر می کنند در مورد نظام های دموکراتیک و غیر دموکراتیک ! به عبارت دیگر یک نظام سیاسی در منطق مدرن ما خوب است اگر دموکراتیک باشد و بد است اگر غیر دموکراتیک باشد. این تفکیک صفر و صدی که بسیار جدید است و برای کلاسیک های بی معنا بود. برای قدما نظام های سیاسی، تقسیم هایی متفاوت با منطق و سرشتی متفاوت وجود داشت. معلم اول در اخلاق و سیاست اقلا از شش نظام سیاسی نام می برد و حتی از رژیم های سیاسی مختلط نیز بحث می کند. نظام های سیاسی تقسیم بندی های صفر و صدی نداشت. نظام های سیاسی خیلی خوب بودند، خوب بودند، کمی خوب بودند یا کمی بد بودند. حتی تیران ها (مستبدان) را هم به یک چوب زده نمی شدند. چنین تقسیماتی اما در منطق امروز یافت نمی شود.

باز می گردیم به سوریه. مشکلات نظام سیاسی بعثی سوریه بر همگان هویدا بود اما هنرش را نیز باید گفت. نظام آموزشی معقولی بر کشور حاکم بود، تاسیسات زیربنایی حداقلی وجود داشت، شبکه درمانی سازمان یافته کار می کرد، قوانین آن در برخی مسائل از بسیاری از کشورهای منطقه جلوتر بود، اقتصاد ضعیف اما اقلی ای وجود داشت، اقلیت های مذهبی غیر مسلمان وضعیت مناسبی نسبت به کشورهای منطقه داشتند، بروکراسی ای در کشور حاکم بود و امنیت، مهمترین معیار من برای یک نظام سیاسی در کشور وجود داشت. اما امروز چه !؟ وقتی معصیت ای کشیده شده ناگاه قدر عافیت دانسته می شود !

تمام شبکه های آموزشی و درمانی و تاسیسات زیربنایی و زندگی شهری و اقتصاد ملی و همه و همه از بین رفته میلیون ها نفر آواره شدند و صد هزار نفر کشته و چند صد هزار نفر مجروح و بذر کینه و نفرتی کاشته شده که بعد است به این زودی ها از بین برود. اما جای آن نظام سیاسی دیکتاتوری سابق را از یک طرف حکومتی گرفته که تا آخرین نفس ادامه می دهد و در طرف مقابل غازیان متعصب و جاهل و خطرناکی که به مرده شیعه و مسیحی و دروزی و اهل سنت معتدل رحم نمی کنند تا چه رسد به زنده آنها و همچنین گروه های مزدور غرب (فرانسه و آمریکا و بریتانیا و …) و کشورهای مرتجع عرب مانند قطر و امارات و عربستان !

سوریه تجربه ای مهم برای ماست. سوریه نقشه ای است که برای ما هم کشیده شده است. نقشه ای که می تواند یک ملت را نابود کند. نابودی یک ملت حتما نیاز به خشم الهی و زلزله های مرگ آور و طاعون و دشمنان ویرانگر مانند دنیای قدیم ندارد. یک کشور و یک ملت با سلب مسئولیت یک ملت از آینده خود، با نخبگان بی مسئولیت و متوهم و جاهل و دولت مداران رذل و دشمنان خارجی خطرناک به سادگی می تواند از بین برود. همان طور که سوریه از بین رفته و تا ده ها سال دیگر سر بلند نمی کند، همان طور که عراق صد سال دیگر هم رنگ آرامش را به خود نمی گیرد.

فکر کنم مکلفیم به همه این مسائل فکر کنیم…

س.ا.کوهزاد

منبع: وبلاگ «تاسیان»

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

+ 81 = 88