ریاض سیاست تقابل با تهران را دنبال میکند
از مواضع و بیانیههای دولت ایران در تنش جدید میان تهران و ریاض این استنباط میشود که نمیخواهد تنش در خاورمیانه افزایش یابد و میخواهد مشکلاتش را حل کند. امیدواریم سعودیها نیز این سیاست را دنبال کنند. درباره توان ترکیه برای میانجیگری هم باید بگویم که ظرفیت ترکیه، میتواند ظرفیت خوبی باشد ولی این ظرفیت محدود به ترکیه نیست. این توان در پاکستان نیز وجود دارد. در دهه ۶٠ که تهران و ریاض به دلیل کشتار حجاج ایرانی در روابط دچار مشکل شدند، من در پاکستان سفیر بودم و طرفین از ظرفیت این کشور استفاده کردند تا اختلافات میان دو...
مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
بیش از ١٠ روز پیش، عربستان سعودی به بهانه تعرض به سفارتخانهاش در تهران دست به اقدامی یکجانبه در قطع روابط دیپلماتیک خود با جمهوری اسلامی ایران زد. از آن روز به اینسو، ریاض دور جدیدی از اقدامات ضد ایرانیاش را آغاز کرده و با اعمال فشار بر کشورهای منطقه درصدد اجماع منطقهای و بینالمللی علیه تهران است؛ امری که البته تا به امروز در دستیابی به آن ناکام مانده و به نظر میرسد در روزهای آینده هم ناموفق باشد. با این حال، از فردای تنش میان عربستان و ایران، کشورهای مختلف نسبت به این تنش ابراز تاسف کرده و نگرانیهایشان را از سرایت آن تنش به روند مذاکرات سوریه اعلام کردهاند. همزمان با این مساله، کشورهای زیادی آمادگیشان را برای میانجیگری میان ایران و عربستان، اعلام کردهاند که از جمله این کشورها ترکیه است. این در حالی است که تهران و آنکارا با وجود آنکه روابطشان در یک دهه گذشته گسترش بسیاری یافته ولی در سالهای اخیر تحتالشعاع بحران سوریه قرار گرفته و حتی این تنش در ماههای گذشته افزایش یافته است. میرمحمود موسوی، مدیرکل اسبق آسیای غربی وزارت امور خارجه در گفتوگو با «اعتماد» معتقد است دلیل اختلاف ایران و ترکیه در سوریه به دلیل عدم همخوانی و انطباق منافع ملی دو کشور در سوریه است. مشروح گفتوگوی «اعتماد» با میرمحمود موسوی، سفیر اسبق ایران در هند و پاکستان در ادامه میآید:
در چند ماه گذشته، شاهد افزایش تنشها میان تهران و آنکارا بودهایم. چه مسائل و دلایلی موجب شده تا ترکیه رویکرد منفی را نسبت به ایران اتخاذ کند؟
من مقداری با سوال شما نگاهم متفاوت است. من اعتقاد دارم که ایران و ترکیه، میتوانند روابط خیلی بهتری با یکدیگر داشته باشند و به همکاری باهم بپردازند اما متاسفانه به این موضوع به شکل جدی پرداخته نشده است. روابط ایران و ترکیه در شرایط کنونی تحت تاثیر مسائل منطقهای قرار گرفته است. به صورت مشخصتر، هماینک روابط دو کشور تحت تاثیر بحران سوریه است و این میتواند در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت در منطقه مشکلساز باشد. ایجاد رقابتهای اینچنینی و ایجاد فضاهای دو قطبی تاثیرش برای مدتهای زیادی میماند و ضررهایش هم متوجه تمام ملتهای منطقه است. اعتقاد دارم دولت عدالت و توسعه ترکیه و آقای اردوغان دارای ظرفیتهای بسیار زیادی برای همکاری هستند و باید از این فرصت استفاده کرد تا دو ملت بیشتر به یکدیگر نزدیک شوند و در حوزههای مختلف سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی همکاری بهتر و بیشتری داشته باشند.
گفتید که بحران سوریه مهمترین عامل تنش در روابط ایران و ترکیه شده است. از ابتدای این بحران، تهران و آنکارا در مقاطع مختلف با یکدیگر در این باره به گفتوگو پرداختهاند و حتی این رایزنیها در دو سال گذشته شدت گرفته است اما طرفین
نه تنها نزدیک نشدهاند بلکه حتی میتوان گفت که اختلافات افزایش نیز یافته است؛ مشکل چیست؟
اختلافاتی که طرفین با یکدیگر دارند، به دلیل وجود اختلاف در عرصه منافع ملی است که هر کدام برای خود در مساله سوریه تعریف کردهاند. به عبارت دیگر، سیاستهایی که طرفین در منطقهای دارند، با یکدیگر همخوانی ندارد و مشکل هم از اینجا شروع میشود. محوریت اصلی برای ایران در رابطه با سوریه، پیگیری مساله مقاومت، ارتباط با حزبالله یعنی مقاومت در برابر اسراییل است و میتوان آنها را مولفههای اساسی در تعریف سیاست ایران در سوریه دانست. اما ترکیه در سوریه به گونهای دیگر میاندیشد. آنکارا در این مساله با موضوعات دیگری روبهرو است. نگاه ترکیه به اسراییل و تهدید بودن اسراییل برای آنکارا با ایران متفاوت است. به عبارتی، ترکیه تهدیدی از جانب اسراییل برای خود متصور نیست و چنین تعریفی را هم از اسراییل ندارد. ترکیه تهدید اول برای خود را مشکلات کردی میداند اما همین کردها در ایران تهدید محسوب نمیشوند. در کشور ترکیه در طول سه دهه گذشته، دهها هزار نفر به دلیل نزاع میان دولت مرکزی ترکیه و کردها کشته شدهاند. تحولات سوریه منجر به سوخترسانی سیاسی و نظامی به جریانات کردی ترکیه شده است. پشتوانهای که در شمال سوریه برای پ. ک. ک وجود دارد، از منظر امنیتی ترکیه یک تهدید واقعی است. ترکیه تهدید اول خود در سوریه را همین جریانات کردی میداند. دومین تهدید خود را بشار اسد میداند و سومین تهدید متوجه داعش میشود. منافع ترکیه ایجاب میکند تا به دنبال آن باشد که در سوریه، مساله استقلال جریانات کردی پا نگیرد، دوم اینکه دولت بشار اسد تداوم نیابد و سوم آنکه داعش در آنجا نباشد. در این شرایط، ترکیه از مجموعه این شرایط استفاده میکند. شما ممکن است در مجموعه تحولات منطقه مشاهده کنید که اخبار و اطلاعاتی مبنی بر این منتشر میشود که داعش در مقابل کردها در حال فعالیت است و اسم ترکیه نیز به میان میآید و گفته میشود که ترکها از داعش حمایت میکنند. این مسائل، کاملا منطبق با منافع ترکیه است در حالی که منطبق با منافع ایران نیست. اینها مسائلی هستند که در صحنه عمل میان ایران و ترکیه در جریان است. پس میتوان گفت منافع ملی ایران و ترکیه در سوریه جداگانه تعریف میشود و با یکدیگر نیز منطبق نیست.
بسیاری سیاست ترکیه در سوریه را از ابتدای این بحران تا به امروز، به دلیل گرایشهای نوعثمانی شخص اردوغان و قصد ترکها در ایجاد ائتلافی اخوانی میان ترکیه، سوریه و مصر میدانند که با سقوط بشار اسد و روی کار آمدن دولت احتمالی اخوانی در سوریه ممکن میشد. در آن مقطع هم اخوانالمسلمین در مصر در قدرت حضور داشت. آیا این تحلیل را درست میدانید؟
من این مساله را تعیینکننده و پررنگ نمیبینم. شاید با شما تا اینجا همفکر باشم که حکومت اخوانیها در مصر و سوریه یا هر کجای دیگری، مطلوب حزب عدالت و توسعه است ولی باید این حزب را درست شناخت. حزب عدالت و توسعه، حزب اخوانالمسلمین نیست. حزب عدالت و توسعه، حزبی اسلامی هم نیست و در منشورش نیز چنین مسالهای وجود ندارد. به طور کلی در ترکیه یک حزب اسلامی نمیتواند ایجاد شود و حرکت کند. اردوغان مسلمان است و گرایش اسلامی دارد. آقای عبدالله گل نیز همینطور. بسیاری از چهرههای موثر این حزب هم کسانی هستند که علائق اسلامی دارند و به اخوانالمسلمین نیز علاقهمند هستند اما این مسائل درجاتی دارد. مجموعه مسائلی که در ابتدا در سوریه میگذشت فقط شامل موضوع اخوانیها نمیشد بلکه دموکراسیخواهی مردم سوریه را هم شامل میشد که به دنبال جریاناتی به وجود آمد که از آن به عنوان بهار عربی نام برده میشود. در آن جریانات نیز گرایشهای اخوانی دیده میشدند ولی اخوانیها در داخل سوریه تشکل جدی نداشتند. حکومت سوریه چه در زمان حافظ اسد و چه در زمان بشار اسد، اجازه نمیداد تا شاکله اخوان در سوریه فعالیتی داشته باشد.
در چند ماه گذشته شاهد ائتلاف نظامی ایران و روسیه درباره سوریه هستیم. این همکاری میان تهران و مسکو به چه میزان در رویکرد جدید آنکارا نسبت به ایران موثر بوده است؟
آنچه اتفاق افتاده است را میتوان اینگونه بیان کرد که روسیه در سوریه ادامهدهنده سیاست گذشته ایران در حمایت از بشار اسد شده است که این مساله با سیاستهای ترکیه درباره سوریه تطابق ندارد. همانطور که گفتم ترکیه خواستار کنار رفتن حکومت بشار اسد است و طبیعی است که ترکیه نسبت به فعالیت این ائتلاف و همکاری ناخشنود باشد. نارضایتی ترکها از روسها برای حضور در سوریه در سقوط جنگنده روسی خود را نشان داد و به عبارتی علنی کرد. برخوردی هم که روسیه نسبت به این مساله داشت و تحریمهایی که در رابطه با آنکارا اعمال کردند، موجب تشدید این مساله شد. به عبارتی، اقدامات روسیه پس از آن مساله، در جهت کاهش و مدیریت مشکل نبوده بلکه به افزایش آن منجر شده است. این مسائل تاثیرات خود را دارد. به دنبال این مسائل، اخباری را میبینیم که ترکیه مقداری به اسراییل لبخند زد. بیتردید نزدیکی ترکیه و اسراییل متاثر از این تحولات است. آیا این مثبت است؟ من قطعا آن را منفی میدانم.
آیا دور شدن از تهران به دلیل همکاری و نزدیکی ایران و روسیه است؟
اختلاف ترکیه با روسیه هم نشات گرفته از سیاستهای روسها در سوریه است. به عبارت دیگر، آنکارا و مسکو در مسائل مختلف دوجانبه همکاریهای گستردهای با یکدیگر داشتهاند. آنها دو کشوری هستند که در زمینه تجارت، توریسم، انرژی و… با یکدیگر کار میکردند و دعوایی با یکدیگر نداشتند. دعوا کجا درست شد؟ از سوریه. به سخن دیگر، بحران سوریه نه تنها در روابط ایران و ترکیه اخلال ایجاد میکند بلکه روابط روسیه و ترکیه را هم مخدوش میکند.
اخیرا سه اجلاس بینالمللی درباره سوریه تاکنون تشکیل شده است. قطعنامه ٢٢۵۴ نیز با اجماع کامل قدرتهای بزرگ در شورای امنیت تصویب شد و حتی بشار اسد هم از آن استقبال کرد. آیا این مذاکرات و آن قطعنامه میتواند زمینهساز حل بحران سوریه و نزدیکی ایران و ترکیه شود؟
من مذاکرات وین٢ را مثبت میبینم و معتقدم که پایههای خوبی برای حل بحران سوریه پیریزی شد و تفاهمات خوبی صورت گرفت. مذاکرات نیویورک را نیز مثبت میدانم. ولی این مسائل مقدمات کار هستند و با توجه به تجربیات چند دهه گذشته، اصلا نمیتوان داستان را تمام شده دانست و گفت مسائل حل شده است. باید دانست این اقدامات، گامهای ابتدایی هستند و طرفها هنوز نتوانستهاند وارد کارهای اجرایی شوند. با این حال، روند صورت گرفته درباره سوریه را مثبت تلقی میکنم ولی این نکته را هم باید متذکر شوم که این مسائل سهم و نقش بسیار اندکی دارند چون اراده سیاسی طرفهای درگیر در بحران را هنوز نتوانسته فراهم کند. به عبارتی، این مسائل هنوز به عنوان ابزار استفاده میشود و تا زمانی که اراده سیاسی در طرفهای درگیر در ماجرا مشاهده نشود، به نظر نمیرسد که این ابزارها به کار آیند.
این عدم اراده بیشتر از جانب کدام بازیگر دیده میشود؟
من مایل نیستم به کشورها اشارهای بکنم ولی من اصل قضیه را در منطقه میبینم. به عبارتی، با توجه به تحولات کنونی منطقه، بازیگران اصلی منطقهای درگیر در سوریه، اراده لازم را ندارند.
در منطقه، سه بازیگر اصلی ایران، عربستان و ترکیه هستند. تهران از دو سال پیش تا به امروز آمادگی خود را برای رایزنی در این باره اعلام کرده و طرحی را هم در این باره تهیه کرده است که به زعم جان کری، وزیر امور خارجه امریکا قطعنامه ٢٢۵۴ بسیار شبیه به آن است. آیا این اراده در همه بازیگران وجود دارد؟
من قصد ندارم سیاست خارجی ایران را نقد کنم. قدرتهای منطقهای باید این اراده سیاسی را در عمل نشان بدهند. تبلیغات و رسانهها و اعلام مواضع پوسته و بخش بیرونی ماجرا هستند و نمیتوان آن را اراده سیاسی دانست. اراده سیاسی این است که عربستان واقعا بپذیرد در سوریه یک حکومت مبتنی بر آرای مردم بر سرکار بیاید، این در حالی است که شاید شما در برخی از بیانیهها مشاهده کرده باشید که سعودیها میگویند باید یک حکومت مردمی بر سرکار بیاید. میخواهم بگویم که میان مواضع و اراده سیاسی فاصله وجود دارد. اراده سیاسی این است که ترکیه به این تصمیم مهم برسد که با طرفهای مختلف فارغ از بازیهای سیاسی، به دنبال راهحل باشد. روسیه، امریکا، اسراییل و… در دایره و حلقه دوم موثر در سوریه قرار میگیرند. البته من نمیخواهم بگویم که آنها تاثیرگذار نیستند ولی عمده تاثیر در سوریه توسط حلقه اول یعنی ایران، عربستان و ترکیه صورت میگیرد. اگر اراده سیاسی در این کشورها باشد، من تصور میکنم که میشود تاثیر بسیار جدی بر روی حلقه دوم گذاشت.
فکر میکنید اختلاف درباره آینده بشار اسد و لیست گروههای تروریستی و گروههای معارضه به چه میزان میتواند آن همه اجلاس و مذاکرات درباره سوریه را به شکست بینجامد؟ آیا این قفلها
باز شدنی هستند؟
هر دوی این قفلها باز شدنی هستند و باز شدن گره هر دو مساله، نیازمند همان اراده سیاسی است. اگر اراده سیاسی شکل بگیرد، من فکر میکنم میتوان هر دو گره را باز کرد. درباره آینده بشار اسد هم باید بگویم که هیچ کدام از طرفهای درگیر جریان سوریه قسم نخوردهاند که بشار اسد برای همیشه در قدرت باشد. این سیاستهای کلی است که ایجاب میکند تا بشار اسد باشد. در یک زمانی اگر سیاستها دچار تحول شد یا آنکه طرفها به توافق جمعی نزدیک شوند، حتما کنار رفتن یا ماندن بشار اسد یکی از دعواهای مهم نخواهد بود. اینکه ساختار سوریه آنچنان برهم نریزد که کسی قادر نباشد آن را جمع کند، یکی از موضوعات جدی است که مورد اشتراک و توافق جدی همه بازیگران است. به نظر من، این نقطه، نقطه شروع خوبی است. اگر اراده سیاسی بخواهد شکل بگیرد، به نظر میرسد که باید از این نقطه باشد که وضعیت سوریه بدتر از این نشود. اگر این اراده از این نقطه شروع شود، به بخش دوم که تعیین گروههای معارضه است، بهتر جواب داده خواهد شد. یعنی با آن اراده قدرتهای بزرگ میتوانند بهتر توافق کنند که چه گروههایی در آینده سوریه و در دوره انتقالی نقشآفرین باشند و چه قدرتهایی حذف شوند. من تصور میکنم، باز شدن این گرهها ممکن و مقدور است و حتی برخی از صحبتهای اولیه در این باره صورت گرفته است هرچند که با نهایی شدن آنها فاصله داریم.
در تنش جدید میان ایران و عربستان، ترکیه در کدامین سو قرار میگیرد؟
نکته نخستی که من باید متذکر شوم این است که من نقشی برای آنکارا در این مساله قایل نیستم. یعنی اینکه بگوییم ترکیه در اعدام شیخ نمر دست داشت، آن را رد میکنم. با این حال باید دانست که ترکیه در این تنش جدید، جانب کسی را نمیگیرد. آنکارا هم با تهران و هم با ریاض رابطه دارد و نمیخواهد این رابطه را قطع کند. در زمان جنگ تحمیلی نیز در حالی که حزب عدالت و توسعه بر سرکار نبود، شاهد بیطرفی ترکیه بودیم. میخواهم بگویم ترکیه نمیخواهد روابط خود با ایران را به دلایل منافع اقتصادی و سیاستهای کلانش تخریب کند. از طرفی آنکارا نمیخواهد روابط خود با ریاض را دچار خدشه کند که این مساله به دلیل منافع اقتصادی و علایق دینی بخش عمدهای از جامعه ترکیه به عربستان است. در مجموع ترکیه ضرورتی نمیبیند که روابط خود با یکی از این دو کشور را خراب کند زیرا از این خدشه در روابط نه تنها سودی نمیبرد بلکه زیان هم خواهد دید.
پس از تنش ایران و عربستان، وزارت امور خارجه ترکیه برای میانجیگری میان دو کشور اعلام آمادگی کرده است. آیا آنکارا برای این کار واقعا عزمی دارد؟
تصور میکنم به دلیل اختلافاتی که میان ایران و ترکیه درباره سوریه وجود دارد، مقداری امکان موفقیت مانورهای اینچنینی از سوی آنکارا کم است. اکنون نیز مشاهده میکنم که برخی مقامات پاکستانی در این باره اعلام آمادگی کردهاند و میتوان از توانمندی آنها استفاده کرد.
مجموعهای از کشورها مانند اندونزی که کشور مهمی در جهان اسلام است تا ترکیه و پاکستان برای میانجیگری اعلام آمادگی کردهاند. آیا این میانجیگری در شرایط کنونی تاثیری خواهد داشت؟
من از طرف عربستان نمیتوانم به این سوال پاسخ دهم ولی فکر میکنم پاسخ ایران به این میانجیگریها مثبت باشد. اما اینکه چرا نمیتوانم از طرف عربستان پاسخ دهم، به آن خاطر است که هنوز زود است بتوان در این باره از سوی آنها قضاوت کرد. اشتباهی که در مورد سفارت عربستان در تهران رخ داد، فرصت طلایی خوبی را برای ریاض فراهم کرد تا بتوانند به ترتیبی بر سیاست خارجی ایران اثر بگذارند که در این زمینه متاسفانه تا حدودی هم موفق شدند. عربستان تا زمانی که بتواند در این مساله موجسواری کند، همچنان بر سیاستهای خود اصرار خواهد کرد و آن را کش میدهد. هر دو طرف در این مساله در حال فعالیت کردن هستند؛ ایران تلاش میکند تا مساله را به پیش از وقوع حمله به سفارتخانه بازگرداند ولی عربستان سعی میکند از آن حداکثر بهرهبرداری را داشته باشد. نکته دوم نیز این است که ما باید تحلیل داشته باشیم که ریاض چه سیاستی را هماینک در دستورکار خویش قرار داده است. آیا سیاست عربستان، سیاست مقابله است؟ آیا ریاض دستورکاری را برای خود تنظیم کرده که متفاوت از گذشته نسبت به ایران است؟ این چه میتواند باشد؟ اینها سوالاتی قابل تامل هستند. از زمانی این فکر برایم ایجاد شده است که عربستان اقدام به اعدام شیخ نمر کرد. این کار در چارچوب تحلیلهای سیاسی معمول نمیگنجد و کار غلطی با توجه به بسترهای موجود منطقه محسوب میشود. این اقدام تنها یک تفسیر میتواند پیدا کند و آن، اینکه دولت عربستان سیاست جدیدی مبتنی بر تقابل جدی با ایران را اتخاذ کرده است و میخواهد فضا را به یک مرحله بالاتر انتقال دهد. به عبارتی، ریاض میخواهد تقابل را در یک فضای جدیتری قرار دهد و کشورهای بیشتری را در اطراف خود جمع کند. شاهدی که برای این قضیه میتوان ذکر کرد، تشکیل یک ائتلاف شامل ٣۴ کشور است. تشکیل این ائتلاف، میتواند بخشی از یک نقشه خطرناک باشد و میتواند تقابلی در مقابل توافق ایران و ١+۵ باشد. در صورتی که عربستان این سیاست را انتخاب کرده باشد، ما نمیتوانیم در کوتاهمدت این قضیه را فیصله بدهیم و در آینده هم باید شاهد قدمهای بیشتری علیه ایران توسط عربستان باشیم و نمیتوان این انتظار را داشت که عربستان به این سادگیها به مرحله پیشین بازگردد.
آیا با تنش جدید عربستان و ایران، شاهد افزایش کمکهای آنکارا و ریاض به شبهنظامیان مخالف
بشار اسد خواهیم بود؟
این مساله در سوریه وجود داشته و چیز جدیدی هم نیست که تنش جدید ایران و ریاض بخواهد آن را کاهش یا افزایش دهد. به عبارت دیگر، من فکر نمیکنم این مساله تاثیری در این باره داشته باشد. پیش از این نیز قدرتهای منطقهای درگیر در سوریه، در حال کشتی گرفتن با یکدیگر بودند. من فکر میکنم شاید این مساله بر سایر پروندههای منطقهای تاثیر داشته باشد و محورهای جدیدی را در منطقه باز کند. قطعا موضع اخیر بحرین را باید در چارچوب سیاست جدید عربستان تحلیل کرد. در این سیاست جدید، بازیهای جدیدی ایجاد خواهد شد، مثلا قبلا بازی در حوزه سودان، سومالی و جیبوتی نبود ولی اکنون مشاهده میکنیم که حوزه جدیدی در این تنش میان ایران و عربستان باز شده است.
منبع:اعتماد
::::