۱۴:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲

گزیده اشعار ضد امریکایی شاعران ایران

امروز سالگرد حمله ناو امریکایی وینسنس به پرواز 655 ایران و شهادت مسافران بیگناه آن در آب های خلیج فارس است. آنچه در ادامه می آید، گزیده اشعار ضد امریکایی شاعران انقلاب است.

IR655-PRE «مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): امروز سالگرد حمله ناو امریکایی وینسنس به پرواز ۶۵۵ ایران و شهادت مسافران بیگناه آن در آب های خلیج فارس است. آنچه در ادامه می آید، گزیده اشعار ضد امریکایی شاعران انقلاب است که ویژه نامه نخستین دوره جشنواره موسیقی ضد استکباری طبس (که سال گذشته در همین ایام برگزار شد) منتشر گردیده است:

  


پیغمبران
 جنگ

امید مهدی نژاد

پیغمبران فصّ سلیمانی فرنگ!

آموزه هزاره تان جنگ بود و جنگ

انجیلیان رومی تلمود در بغل!

بر خوان شام آخرتان خمر و خون و بنگ!

از وادی کدام شبِ کفر می رسید؟

با صد کرور لوحه مغلوط تان به چنگ

از دور بعد رستم ما نیز می رسد

هرکول های کوکی! هان، اندکی درنگ!

نخجیرگاه شرقی تان گور می شود

فرعون های فربه! تیمورهای لنگ!

این دیو را به کشتن ما گرم کرده اند

ما بندگان منگِ خدایان هفت رنگ

خوابیم و پنجه بر رخ مهتاب می کشد

گیرم عبث – به ناخن پولاد این پلنگ

پیران مان نشسته به امید و کودکان

در جنگ نابرابر آیینه اند و سنگ

کو کاوه ای که بیرق توفان علم کند

اسکندرانه در شب ضحّاکی فرنگ

شاعر لمیده است و غزل ساز می کند

در وصف خط وخال ظریفان شوخ و شنگ

کار از قلم نمی رود، آری، نمی رود

حالی تو غیرتی کن، معشوق من! تفنگ!

******************************

نامهای از گوانتانامو

احسان پرسا

 

این نامه را

از انتها می نویسم؛

دوستدار شما…

                 آرزومند مرگ،

                                   نامزدت ماجد

***

به پسرعموهایم سلام برسان

آنان که شرافت خاکی شده عقال* پدر را

با خون عشیره ی همسایه

                             پاک کردند

بگو چفیه ای برایم نمانده

                            تا عقال ببندم

بگو دشداشه ای برایم نمانده تا …

بگو از شرافت

فقط تکه پارچه ای مانده

نه برای ستر عورت

                       که برای پوشاندن چشم

بگو

شرافت عشیره را

غربی ها برای یکدیگر بلوتوث می کنند

 ***

به مادرم سلام برسان

و بگو دیگر برای وطن

                           پرچم ندوزد

پرچمی که ستاره هایش را **

نذر دوش سروان های اشغالگر می کند

                                               سفید بماند بهتر است؛

                                               این روزها مردم به کفن محتاج ترند

***

به خواهرم سلام برسان

و بگو

او خاطره شود

                بهتر از آن است که من

خواهرزاده هایی چشم آبی داشته باشم

بگو زنده دستگیر نشود

 ***

به پدرم سلام برسان

و با یک پارچ آب دجله

غبار سنگ قبرش را بشوی

***

این نامه را از انتها می نویسم ..

 اگر از احوال من خواسته باشی

                                    هنوز زنده ام

به همسایه ها بگو

                 التماس نفرین و آرزوی مرگ دارم

بگو شیر نخلستان های جنوب

برای دریافت سهمیه شیر

در صف می ایستد

و در کلاس علوم آمریکایی ها شرکت می کند:

” بدن انسان رسانای الکتریسیته است “‌

و

” اگر مثانه بسته شود ؛ هندوانه چیز بدی ست “

***

گلادیاتورهای آمریکایی

با سگ‌های پلیسی

به اتاق بازجویی می‌آیند

تا شیرهای عراقی را

                     رام کنند

آنها باید مترجم داشته باشند

تا بلاغت چند هزار ساله عربیم را

به زبان دویست ساله بین المللی

                                     برگرداند

من اعتراف کردم

                    اجدادم

در یکی از هفت دلیل تعجب جهان ؛ بابل

دست داشته اند

آنها از حقوق بشر گفتند

اعتراف کردم

               همه این دودها

از گور پدربزرگم حمورابی

                               بلند می شود

آنها دنبال اسناد مکتوب بودند

به کتیبه های آشور

                      حواله شان دادم

و پای اعترافاتم را

به خط سومری امضا کردم

 ***

من رسما از آمریکا متشکرم

که مرا از زندان ابوغریب

به سفر گوآنتانامو برد

من از آمریکا متشکرم

که مرا از زندانبانان زمخت صدامی

                                        نجات داد

و به دست زندانبانان موبور آمریکایی

                                            سپرد

من از آمریکا متشکرم

که عراق را از چاله در آورد

                                 و در چاه انداخت

***

این، نه یک نامه اداری ست

                           نه نامه عاشقانه

این نامه زندانی آویزانی ست

که آن را

            از انتها می نویسد؛

نامزد صبورم، نجلاء

امیدوارم حالت خوب باشد؛

                               اگر زنده مانده باشی

سلام

بسمه تعالی

   ____________________________________________________________________________

* عقال : حلقه ای مشکی که عرب‌ها برای نگهداشتن چفیه بر سر می بندند و به زمین افتادن آن را ننگی برای صاحب آن می دانند.

** پرچم عراق اخیرا دستخوش تغییراتی شد که به حذف ستاره های آن منجر شد.

******************************

چند سپید ضدآمریکایی

علی داوودی

۱

در افغانستان هرچیز قلابی باشد

درد واقعی است

تریاک اصل است

در هندوستان

حتی اگر رئیس جمهورها مکانیکی باشند

نیش مارها طبیعی است

حتی اگر سیل و زلزله طبیعی نباشد

حتی اگر مسافرت به ماه

دروغی باشد که ژول ورن گفته است

حتی اگر سقوط برجهای منهتن

ساخته فتوشاپ کبیر باشد !

طبیعی است

طبیعی است سرباز آمریکایی در کربلا

طبیعی است ناوهای هواپیمابر در خلیج فارس

طبیعی است تهدید، تحریم، قطعنامه

برای ما

برای ملتهایی که هنوز،

حتی در گور هم

رو به قبله می خوابند

۲

 از آفریقا طلا

از لبنان عشق، از ایران خمینی

شلیک می کنند به دریا

و به نفت!

که معشوقه سیاه آمریکاست

نفت که سیاهرگ کاخ سفید است

هر کشته ای به آمریکا ایمان دارد

چرا که هر تفنگ ، هر موشک

میسیونری است به روز شده

که از آمریکا هدایت می شود

۳

بر صندلی های الکتریکی

خستگی را فراموش می کنم

فرزندان از مزار پدر باز می پرسند

چقدرمانده به ابوغریب؟

بیا تصور کنیم کربلا را

درکنار تانک

و رود علقمه را درقهوه جوش های عِبری

بر پیکر شهیدی ماه می تابد

و کودکان به جای مدرسه

صبح ها به آسمان می روند

مادران آژیرها را نشنیده می گیرند

و هنوز فرزند می آورند

دستمال های کاغذی، جنگل را پاک می کند

و واکسن هاری هنوز کشف نشده است

اینجا غده ای بزرگ می شود در سینه بعضی

- می گویند قلب!

حالا ایستاده اند سربازان، منظم و محکم

چون چهارچوب یک تابوت

دارند حساب می کنند

پوکه های خالی و گورهای پرشده را

در بغداد جوی خون که می گذرد

تکانی می خورد گهواره

و شاخه ای زیتون، شکوفه می زند

به دنیا می آیند

در پاکت های کوچک سیگار

مردانی بزرگ!

با سرانگشتان خونین قلم موها و قلم هایشان

تا دنیا را ترسیم کنند

و دختران را از گورها به قبیله باز گردانند

و بنویسند

:فرات رود نفت نیست

تا اجاق گاو چران ها را روشن نگاه دارد

۴

چگونه می گذرد روزهایت

چه می گذرد از این شیلنگ ها

این کپسول های اکسیژن از کجا می آیند

*

تنها سینه سوختن

کوچه های حلبچه نبود

عطر حرمسراها و حرامزاده های چت هم بود

و رقاصانی که زیر نعشت سینه بزنند

“چشای سیاه تو قربون”

باخت تیم ملی هم بود

و بخشنامه هایی نابالغ

برای خصوصی کردن بخش عمومی و بالعکس

تو از یاد نمی روی

مخصو صاَ از یاد آنها

که دارند می آورند

فنآوری آنفلوانزای مرغی را

که خروس ها را عقیم میکند

و به هر کدام یک دستگاه “کاندولیزا رایس” می دهد

دارند می آورند ورژن جدید ماکروسافت را

با سه برنامه دهکده جهانی

وجنگ های جهانی

و جام جهانی

بعضی ها ماسک می زنند

و فیلتر می کنند که گربه است انشاءا…

و شاخک های هوایی شان

شیطان را ردیابی می کند

می گویند: تو حق حضور نداری در خیابان

کنار نام خودت

که چنین آمده ای بی ماسک و با ایثار…

پنجره را ببند

پرده را بکش

و دور از اینهمه چشم بسته

بخواب!

۵

چشمه پر بود از ماهیان مرده

پریان جین پوش از بندر می آمدند

و نا خدا ها را با نام بزرگ شان می بلعیدند

بر تن همه نشان استاندارد بود

ما روی نقشه های قدیمی می دویدیم

تا زبان آبها را بفهمیم

امّا ماهیان می دانستند

دریا هر نامی که داشته باشد

آزاد است

ما داشتیم ریسه می بستیم

و تو رفته بودی

ما داشتیم نفت می ریختیم

در چشمهای بی بی

که ادیسون برق را برده بود

تا گونه ستاره های سینما زنده بماند

ما می جنگیدیم

کوه با ما بود، با غروب هایش

که تو از آنها باز نیامده بودی

تو رفته بودی تا استانبول را بیاوری

از حرمسراهای ارزانقیمت pmc و Google

تو رفته بودی تا بغداد را بیاوری

از کنگره آمریکا

از زیر گیوتین های قرون وسطی

رفته بودی آبها را بیاوری

از قو طی های کوکا

ما مشق می نوشتیم

در دفترهای چهل برگمان

که تمامی نداشت

درس مجسمه شاهان بزرگ

که می گفتند روزگاری خودمان خردشان کرده بودیم

ما خسته، ما ردیف نشسته بودیم

در قفسه های داروخانه

و تو رفته بودی

۶

راننده

اتوبوس را نگه می دارد

در آتشباری تابستان

آرام پیاده می شود

آرام لیوان شکسته ای را

آب می کند

و قطره قطره چشم مسافران را می مکد

مسافران صبور

خسته ، بزرگوار

نای اعتراض ندارند

جمعیت مرگ بر آمریکا می گوید

و پیش می‌رود!

******************************

قداره کشان مست

علی طیبی

 ای قداره‌کشان مست که تحریم می‌کنید

ای آنکه نوچه برابر ما تیم می‌کنید

ای شاه گربه‌های خفته بر چاه‌های نفت

که بر قبله نیویورک تعظیم می‌کنید

به راستی شمایان ز بمب اتم می‌ترسید

یا ز علم و جسارت ما بیم می‌کنید

ما فرزند رستم و از کیش حیدریم

شاید کزین وحشت بدخیم می‌کنید

انگار نمی‌دانید که اینجا پهلوی مرده است

هنوز به سبک قجری طلب سیم می‌کنید

خود چون درازگوش در کارتان گیرید

اما مکتب غربی به ما تقدیم می‌کنید

عمریست که خاک برصورت آفتاب می پاشید

ما را چه غم است خود را تحریم می کنید

 ******************************

در رفته

علی فردوسی

زمام طغیان، از دست نیل در رفته

چقدر فرعون از این مسیل در رفته

همین که نعره برآورده شیر شرزه، گراز

گریخته است به سوراخ و فیل در رفته

فقط نه دشمن بعثی به جنگ تهمتنان

هزار دشمن از این قبیل در رفته

قدم به راه تجاوز گذاشتی، هش دار

که هرکه آمده از این سبیل در رفته

به جز به سینه‌ی دشمن نبوده بنشیند

ز چله تیری اگر بی دلیل در رفته

نبین که مردم این روستا کشاورزند

چقدر اسلحه از ترس بیل در رفته

o

تویی که وهم برت داشته است-ها! بشنو

آهای آمریکای سبیل در رفته

******************************

مجسمههای آزادی

حمیدرضا شکارسری

۱

با آن مشعل می‌توانست

یک لشکر اسرائیلی را ذغال کند

با آن کتاب قطور می‌توانست

هزار تانک اسرائیلی را له کند

با زنجیرهای زیر پایش می‌توانست

دست‌های اولمرت و لیونی را ببندد

با خارهای تاجش می‌توانست

مبارک را به سیخ بکشد

اما مجسمۀ آزادی

به احترام غزّه سکوت کرد …

۲

مجسمۀ آزادی هرگز نگذاشت

کودکان غزّه در سرمای زمستان بلرزند

با مشعل مهربانش

پیراهن آنان را آتش زد و

گرم‌شان کرد…

۳

مجسمۀ آزادی

در اندوه کشتگان

گریست

غزّه را سیل برد…

۴

مجسمۀ آزادی

آه کشید

آن‌قدر سوزناک

که مانند بمبی فسفری در غزّه منفجر شد …

۵

مجسمۀ آزادی

با کتاب قطورش

مهربان

نگران

آتش غزّه را باد زد

کباب‌ها برشته شدند …

۶

مجسمۀ آزادی

با مشعل فروزانش

پرنده‌ای کباب کرد

و همراه کاروان کمک‌های انسان‌دوستانه

از راه غزّه

به تل‌آویو ارسال کرد…

۷

مجسمۀ آزادی

با آن‌که نود و سه متر بلندی دارد

از غزّه دیده نمی‌شود …

۸

مجسمۀ آزادی

سرک کشید غزّه را ببیند

آسمان‌خراش‌های مزاحم نیویورک نگذاشتند…

۹

هیروشیما

کره

ویتنام

افغانستان

عراق

غزه…

تاجِ مجسمۀ آزادی

چند خارِ دیگر دارد؟

**********************

متهم

راضیه رجایی

چاقوهای آلمانی

جگر معصوم خواهرم

و قلب کوچک کودکانش را در آوردند

دادگاه در قهقهه‌ی نازی‌ها سیاه شد

و من در میدان آزادی گریستم

سلاح‌های آمریکایی

در میدان التحریر حمام خون گرفتند

و کمپانی‌هایشان در کاخ‌های سفید

جشن صلح آمیز

ومن در میدان آزادی خون گریستم

هواپیماهای فرانسوی در لیبی

بر سر کودکان بمب شادی پاشیدند

و تانک‌های اسراییلی در میدان لؤلؤ

بدن خواهران و برادرانم را مثله کردند

و من در میدان آزادی گریستم

خون گریستم

و متهم شدم

و شغال‌های ولگرد بی بی سی

مثل سگ دروغ گفتند

من سالهاست متهمم

سال‌هاست گریسته‌ام

وقتی مستشاران روسی

لبخند را از خانه‌ی همسایگان افغانی‌ام دزدیدند

و ژنرال‌های غربی طالبان را

جایگزین بهار تقویم‌هایشان کردند

وقتی چکمه‌های چرکین اشغالگران

حرمت مسجد ‌الاقصی را شکست

من سال‌هاست

بر اجساد متحیر زنان و کودکان حلبچه گریسته‌ام

سال‌هاست

بر مزار بی‌شمار شهیدان وطنم

من سال‌هاست متهمم

که گریسته‌ام

وقتی پدرم با سرفه‌هایش

لخته‌های خون

و فشنگ‌های آمریکایی بالا می آورد

متهم منم

نه چاقوهای متعصب آلمان

نه سلاح‌های عصبانی آمریکا

نه جنگنده‌های هرزه‌ی فرانسه

ونه حتی

تانک‌های دیوانه‌ی ‌اسراییل!

بگذار شغال‌های ولگرد بی بی سی

مثل سگ دروغ بگویند

و سازمان شوم ملل در پشت نقشه‌‌های جغرافیا

تصمیم بگیرد

که من ۲۲بهمن را

در آشپزخانه‌‌ام

با همسرم

کیک پرتقالی بپزم

و طعم گازدار نوشابه‌های کوکا کولا را

از میز عصرانه‌ام منتشر کنم

تا اوضاع جهان مساعدتر به نظر برسد

سازمان‌های حقوق بشر همه دیوانه شده‌اند

از بس

در جام شرابشان خون و نفت سرکشیده‌اند

هی بیانیه صادر می‌کنند

هی روزنامه منتشر می‌کنند

تا من در اتاق تنهایی‌ام بنشینم

و جدول‌های لا ینحل روزنامه‌هایشان را حل کنم

و آنقدر مگنا دود کنم

تا از پشت پنجره‌های گیج

اوضاع جهان مساعدتر به نظر برسد

اما من می‌خواهم

در میدان التحریر

در میدان اللولو

در میدان آزادی

و در همه‌ی میدان‌های آزاده‌ی جهان

بایستم

خشمگین‌تر از هواپیماهای بی سرنشین آمریکا

تا پرچم جنایتکار کریستف‌کلمب را پایین بکشم

و در خاطرات صدف‌ها و مرجان‌ها مدفون کنم.

:::

 

۱ دیدگاه

  1. gg :

    شیطان چو جلد آدمیان را اجاره ساخت
    تیمور شد و با سر آدم مناره ساخت

    معمار هرم ها وسپس تخت جم شد او
    هم رهبر حجاج که دارالاماره ساخت

    صد بار نرون مرد و فرو ریخت کاخ او
    آن دیو ولی; کاخ سفیدی دو باره ساخت

    تندیس رهایی شد و بند از اتم گشود!
    از حق بشر گفت و بشر پاره پاره ساخت

    وز ذکر تاج و تخت و جنایات آن پلید;
    تاریخ پدید آمدوچندین هزاره ساخت

    آن گاه ز دریای منور سروش وحی
    کشتی شد و بر ساحل آدم کناره ساخت

    برخیز تو ای آدم افتاده در قفس
    باید ز زمین بحر بشر گاهواره ساخت

    فریاد بزن دولت دیوان شکسته باد
    برخیز که باید زقفس رفت و چاره ساخت

    باید ردای دولت حق را ز دوش دیو
    بگرفته بر پیکر آدم قواره ساخت

پاسخ دادن به gg (لغو پاسخگویی)

*

27 - 21 =