نگاهی به مبارزه روحانیت در انقلاب
کسی که تا زمان حضور آیت الله بروجردی در زیر سایه ایشان حضور داشت بعد از فوت او به عنوان شخص اول جامعه روحانیت کشور شناخته میشود و به یک باره در همان سالهای ابتدایی مرجعیت رویکرد جامعه روحانیت را نسبت به حکومت دچار تغییر تاکتیکی اساسی میکند. اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بهانه خوبی برای شروع قیام محسوب میشود و از این جاست که مبارزه حضرت امام کلید میخورد.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – علی علیرضایی (دبیر فرهنگی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی قم)
نقش روحانیون در انقلاب اسلامی ایران چه بوده است؟ و آیا اساسا روحانیون نقشی در انقلاب اسلامی داشتهاند یا نه؟ اگر بخواهیم حضور روحانیون را در مسایل مربوط به انقلاب بررسی کنیم به دو برهه زمانی بر میخوریم: اول دوران قبل از انقلاب، و دوم سالهای انقلاب و بعد از آن.
برهه قبل از انقلاب
حضور روحانیون در کارهای سیاسی تا اواخر دوره قاجار به معنای واقعی پراکنده است. هر چند نمیتوان از اقدامات میرزای شیرازی در جنبش تنباکو؛ آیت الله طباطبایی و بهبهانی در قیام مشروطه و همچنین اقدامات پراکندهی شیخ جمالالدین اسدآبادی و سایر روحانیون در کارهای سیاسی چشمپوشی کرد، اما چیزی که در این میان بسیار به چشم میآید – همان طور که گفته شد – عدم انسجام و وحدت بین جامعه روحانیت است. برای مثال همانطور که میبینید در همه اقدامات بالا یک یا چند روحانی برجسته به طور مستقل نقش داشتهاند و هیچ گاه جامعه روحانیت به طور کل جنبشها را پیش نبرده است. چیزی که خلاف اتفاقاتی است که در انقلاب اسلامی افتاد؛ برای مثال اختلاف نظرهای اساسی و شدید شیخ فضل الله نوری با آیات عظام طباطبایی و بهبهانی که حتی باعث به ثمر نرسیدن آنچنان باید و شاید قیام مشروطه شد؛ شهره شهر است در حالی که در مقابل در جریان انقلاب اسلامی آن چه که بین جامعه روحانیت میبینیم تماما وفاق و وحدت و یکپارچگی است.
اما اگر بخواهیم دقیق تر حوادثی که منجر به انقلاب شد را بررسی کنیم بایستی شروع اثرگذاری جدی روحانیت در انقلاب اسلامی ایران را از تاسیس حوزه علمیه توسط آیت الله حایری بدانیم. در دورانی که رضا شاه با شدت عمل بسیار به نابودی کامل حوزهها و حلقههای علمی طلاب کمر همت بسته بود؛ تاسیس حوزه علمیه قم به عنوان یک حوزه علمیه مستحکم و پایهریزی مجدد حوزهها خدمت بزرگی بود که آیت الله حائری انجام داد؛ اما شاید بزرگتر از این خدمت نقشی باشد که آیت الله بروجردی در تحکیم و تثبیت حوزههای علمیه داشت، در روزگاری که مبارزات زیادی از سوی گروهها و جناحهای مختلف و حتی بعضی از روحانیون شکل میگیرد. بسیاری شیوهی آیت الله بروجردی را مماشات گونه و سازشکارانه تلقی میکنند و بر آن خرده میگیرند، ولی شاید بتوان اقدامات ایشان را مصداق حرکت کردن طبق شرایط روز دانست. در طی سالهایی که گروههایی مثل فداییان اسلام و اشخاصی مثل دکتر مصدق و آیت الله کاشانی در اوج اثرگذاری هستند حوزه علمیه و جامعه روحانیت هنوز به آن پختگی که باید و شاید نرسیده و نمیتواند پیشتاز همه گروهها و جریان ساز باشد پس آیت الله بروجردی با زیرکی کامل به دور از حاشیه به پرورش نیروهای زبده میپردازد و بنیان جامعه روحانیت را محکم میکند؛ اقدامی که با پرورش افراد بزرگی مانند امام خمینی(ره) عملا پایههای یک انقلاب را بنا میکند.
سالهای انقلاب
بعد از تحکیم و تثبیت جامعه روحانیت به نظر میرسد زمان آغاز کار گسترده و فعالیات علنی روحانیت رسیده است … در این فضای رعب و وحشت حاصل از سرکوب تمامی نداهای مخالف و بعد از سکون سیاسی حدودا ده ساله و تکصدایی بودن فضای کشور که ناشی از سرکوب ملی مصدقیها و نبود جامعه روحانیت قدرتمند است پیگیری اقدامات جدی در معارضه با حکومت نشدنی به نظر میآید نکته ی جالب این است که با القاءات حکومت به مردم به وسیله گروه اندکی از روحانیون موسوم به درباری شعار “سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما”ی مرحوم مدررس به طور کلی در بخش عظیمی از جامعه و حتی حوزههای علمیه فراموش شده و بسیاری از طلبهها هم به این باور رسیده اند که روحانی خوب روحانی است که به سیاست کاری نداشته باشد اما در این بین امام خمینی نقش خود را به خوبی در پیوند بین دیانت و سیاست بازی میکند و جو خوابیده حوزههای علمیه را بیدار مینماید.
ایشان در این شرایط شروع مخالفت با حکومت را کلید میزند؛ کسی که تا زمان حضور آیت الله بروجردی در زیر سایه ایشان حضور داشت بعد از فوت او به عنوان شخص اول جامعه روحانیت کشور شناخته میشود و به یک باره در همان سالهای ابتدایی مرجعیت رویکرد جامعه روحانیت را نسبت به حکومت دچار تغییر تاکتیکی اساسی میکند. اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بهانه خوبی برای شروع قیام محسوب میشود و از این جاست که مبارزه حضرت امام کلید میخورد. اما وقایع از این پس به بعد از انقلاب سفید و مخالفتها و روشنگریهای امام تا همگام شدن جریان روحانیت با امام و همچنین مردم با جریان روحانیت؛ خود زمینه ساز رویارویی مستقیم حکومت با جامعه روحانیت در عید ١٣۴٢ و مردم با حکومت در قیام پانزده خرداد ١٣۴٢ میشود که نتیجه نهایی اش دستگیری و سپس تبعید امام به خارج از کشور است. اقدامی که به نظر میرسد پرونده انقلاب را همین ابتدای کار مختومه کرده است اما عواملی باعث شعله ور تر شدن جنبش میشوند که از نظر نگارنده عبارت اند از: ”وجود نیروهای زبده؛ وحدت و یکپارچگی بین نیروهای روحانیت و مردم، مقبولیت مردمی روحانیت موجود و همچنین ناشناخته بودن نیروها و فضای موجود برای حکومت استبدادی وقت”…
با این حال تقریبا از سال ١٣۴٣ الی ١٣۵۶ جنبش دچار فضای رکود و سکون میشود و رفاه نسبی اقتصادی طبقه متوسط رو به بالا در کلان شهرها هم به این موضوع دامن میزند. اما در شرایطی که همگی قضیه را فیصله داده شده تلقی میکنند دو حادثه دوباره نام امام خمینی و به طبع آن جامعه روحانیت را بر سر زبانها میاندازد؛ یکی فوت فرزند ارشد امام یعنی حاج مصطفی خمینی و دیگری چاپ مقاله ی موهن در رابطه با آزادی خواهان و جامعه روحانیت و شخص امام خمینی. این دو حادثه دوباره باعث پیگیری جنبش از سوی مردم عادی میشود و به نوعی آتش زیر خاکستر را احیا میکند. در این بین جوانان و علی الخصوص دانشگاهیان هستند که نقش مهمی ایفا میکنند که در این بین باز هم رد پای روحانیت را میتوان به خوبی مشاهده کرد … جوانان و دانشگاهیان اعم از دو گروه هستند؛ دسته ی اول در انجمنهای اسلامی داخل و خارج کشور به طور مخفی ولی بسیار سازماندهی شده مبارزه میکنند. که در سازماندهی این گونه انجمنها و گروهها میتوان از امثال شهید دکتر بهشتی نام برد که جزو روحانیون دانشگاهی کشور هستند و نقش خود را این گونه در انقلاب نشان میدهند. این دسته از جوانان که گروهی از آنان در انجمنهای اسلامی خارج کشور هم فعالیت داشتند، نقش مهمی را در ایجاد رابطه بین امام و روحانیون داخل کشور و مردم عادی ایفا میکردند.
و اما دسته دیگر جوانان با وجود این که بعضا دانشگاهی هم نبودند اما با حضور در مجالس سخنرانیها و حلقههای فکری در مساجد به نیروهای ی قابل اتکا برای انقلاب تبدیل میشدند که در این بین باز باید به نقش دستهی دیگری از روحانیون مثل شهید مرتضی مطهری اشاره کرد که وظیفه بزرگی همچون تربیت عوام مردم و جوانان و خط دهی فکری به آنها را بر عهده داشتند و نیروهای زبده ای را برای انقلاب تربیت کردند علاوه بر گروههای بالا بایستی به گروههای ملی مذهبی همچون نهضت آزادی نیز اشاره کرد که در راس آنها افراد بزرگی چون آیت الله طالقانی حضور داشتند و با وحدتی که در بین تمامی ملت ایران و گروههای سیاسی به وجود آوردند زمینه ساز وقوع انقلاب شدند که در راس این گونه گروهها نیز نقش روحانیون برجسته و انکار ناپذیر است مجموعه این عوامل با همراهی و رشادت جانانه مردم از دی ماه ١٣۵۶ تا دی ماه ١٣۵٧ با اقداماتی که صورت میدهند به نوعی تمامی اقدامات پیشین ملت را کامل میکنند و با فرار شاه از ایران انقلابی را پایه ریزی میکنند که با بازگشت امام خمینی به کشور و رهبری ایشان طی ده روز به نتیجه میرسد.
نتیجه گیری
همانطور که در بالا گذشت شاید مهمترین نقش روحانیون را باید رهبری تودههای عظیم مردم و ایجاد وحدت بین آنها و جلوگیری از ایجاد تفرقه یا خلل بین جریان انقلاب دانست. نقش مهم دیگری که روحانیون در انقلاب داشتند بدون شک تربیت نیروهای زبده و انقلابی است هرچند که نمیتوان از نقش روحانیون در پایهگذاری اصول انقلاب نیز به راحتی گذشت. با این تفاسیر شاید یکی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب را بایستی حضور مثمرثمر روحانیون در بطن اتفاقات دانست.
منبع: بهاران نیوز
::::