طیف شیراز؛ از اکثریت خط امامی تا اقلیت اصولگرا
اکثریت انجمنها با اصرار بر عدم تأیید انتخابات مجعول جریان اقلیت، خواستار برگزاری انتخابات فراگیر و قانونی شدهاند که نویدبخش احیای دفتر تحکیم وحدت واحد باشد. در شرایطی که باقیمانده طیف شیراز به سوی محافظهکاران مذهبی ایران غلطیده و باقیماندههای طیف علامه هم به آغوش نومحافظهکاران آمریکایی، احیای دفتر تحکیم وحدتِ اصیل، قانونی و یکپارچه، مطالبه اکثریت انجمنهای اسلامی دانشجویان است.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – محسن فروردین (دبیر سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه فسا): در آغاز دهه هفتاد، رئیس جمهور وقت در قامت رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، طرحی را با عنوان «آییننامه فعالیت تشکلهای اسلامی دانشگاهیان» به تصویب شورا رساند که ظاهر آن تعیین چارچوب فعالیت تشکلهای دانشگاهی مینمود، اما در باطن، تلاش برای مشروعیت بخشیدن به تشکلهای دانشجویی نوظهوری بود که به عنوان رقیب تشکیلات دفتر تحکیم وحدت (اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی سراسر کشور) شکل گرفته بودند. از آنجا که موضع آن تشکلها («اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان» و «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان و فارغالتحصیلان») برخلاف دفتر تحکیم وحدت – که جزو جناح خط امام (موسوم به چپ) محسوب میشد – به جناح راست نزدیک بود و به عنوان بدنه دانشجویی این جناح و همراستا با دولت وفت ارزیابی میشدند، تمایز فکری این تشکلها کاملا آشکار شده و تنها مسئله اختلافی، شباهت نام آنان بود که با تصویب آییننامه مذکور، این مسئله نیز رفع گردید.
در آن مقطع قاطبهی دانشجویان، هوادار انجمنهای اسلامیِ خط امامی، عدالتخواه و باسابقه عضو دفتر تحکیم وحدت بودند و کمتر کسی تشکلهای اصولگرا را به عنوان نماینده دانشجویان به رسمیت میشناخت. برخلاف دفتر تحکیم وحدت که به عنوان نماینده دانشجویان در جمع احزاب جناح چپ نقش تعیین کننده داشت (از جمله با معرفی لیست «ائتلاف برگ محرومین و مستضعفین» همراه با «خانه کارگر» و «انجمن اسلامی معلمان» که با پیروزی در انتخابات مجلس سوم همراه بود و سه تن از دانشجویان پیرو خط امام و اعضای سابق انجمنهای اسلامی را به مجلس فرستاد)، تشکلهای اصولگرا «جامعه اسلامی» و «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان و فارغالتحصیلان» (بعدها «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویی» موسوم به گروه طبرزدی) دست ساخته جناح حاکم بر دولت و نهادهای حاکمیتی بود و بخشی کوچکی از احزاب جناح راست به شمار میآمد. به همین جهت، در مباحثات رودرو با انجمنهای اسلامی، دفتر تحکیم وحدت با طرح این مطلب که آنان جزو جناح بازار (راست) هستند و نه دانشگاه، با آنان در مساجد بازار مناظره میکرد نه در محیط دانشگاه.
اما با گذشته دو دهه از رویارویی اتحادیههای کوچک و نوظهور دانشجویی جناح راست با تشکل باسابقه دفتر تحکیم وحدت، اینک معادلات دانشگاهها به شکل دیگری رقم خورده است. تعداد تشکلهای دانشجویی اصولگرا و همراستا با اصولگرایان به مراتب بیش از گذشته است (جامعه اسلامی دانشجویان، بسیج دانشجویی، انجمنهای اسلامی مستقل و جنبش عدالتخواه و خیل تشکلهای وابسته به نهاد نمایندگی رهبری) و تنها اتحادیه رقیب آنان (دفتر تحکیم وحدت) هم در معرض انشعاب و اختلافات روزافزون است. اصولگرایان که ۱۴ سال قبل، اقلیت راستگرای انجمنهای اسلامی را تشویق به انشعاب از دفتر تحکیم وحدت کردند (انشعاب «اتحادیه انجمنهای اسلامی مستقل» در ۱۳ آبان ۷۸) هنوز هم دستبردار دفتر تحکیم وحدت نیستند و بواسطه تسلط ۸ ساله بر وزارت علوم و نیز اعمال نفوذ گسترده در «نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها»، در جناح مذهبی این اتحادیه (موسوم به طیف شیراز) نیز نفوذ کرده و نهایتاً با یک اقدام غیرقانونی، اختیار آن را به دست گرفتهاند.
همچنانکه از بیانیههای انتقادی اکثریت انجمنهای اسلامی پبداست، اقلیت شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت با اعمال روشهای غیرقانونی و خلاف نص صریح اساسنامه، بر شورای مرکزی حاکم شده است. به نحوی که شاهد هستیم، افرادی که در پی انتخاباتی مجعول (که هنوز توسط نهادهای مسئول به تأیید نرسیده و غیرقانونی است) خود را به عنوان اعضای شورای مرکزی «دفتر تحکیم وحدت» در رسانههای اصولگرا معرفی میکنند، تمایز آشکاری با شورای مرکزی تشکلهای دانشجویی اصولگرا – با گرایشات رادیکال و غیرعقلانی- ندارند. چنانکه در مقاطع حساس ماموریت خود را به نحو احسن انجام دادهاند. دور از ذهن نبود که ما به ازای برخی رفتارها و گفتارهای نسنجیده و افراطیِ برخی از فعالینشان، مانند فشار و جریانسازی سیاسی امنیتی برای لغو نشست میثاق انجمنهای اسلامی با خط امام(ره) در شیراز، کودتا علیه رأی اکثریت شورای مرکزی مبنی بر دبیر تشکیلاتی سیدعلی محمد پرورده، جلوگیری از گسترش تشکیلات و در نهایت برگزاری انتخابات مضحک ۸ انجمنی برای اتحادیهای که طبق نص صریح قانون بدون حداقل ۲۰ انجمن نه تنها رسمیتی ندارد که غیرقانونی است، متاعی گرانبها دریافت کنند. اما بعدها با افشای لیست جذب ۱۰۰ نفرهی اعضای هیات علمی در دانشگاه علامه مشخص شد، حریت و آزادی خود را به متاعی فروختهاند که چیزی جز شرم و ننگ برایشان نداشت.
مواضع این افراد در شرایطی به نام انجمنهای اسلامی، طیف شیراز و دفتر تحکیم وحدت تمام میشود که طیف شیراز هیچگونه نسبت مبنایی و تشکیلاتی با اصولگرایان نداشته است. به گواه مستندات تاریخی و شفاهی موجود، ریشههای جریان مذهبی دفتر تحکیم وحدت (موسوم به طیف شیراز) که در زمستان ۱۳۷۰ بواسطه انشقاق تشکیلاتی در دفتر تحکیم وحدت تشکیل شد و در مقابل جریان مدرن موسوم به «طیف علامه» قرار گرفت، را باید در «طیف سنتی» دفتر تحکیم وحدت یافت که در طول یک دهه پس از جنگ همواره در مقابل جریان موسوم به «طیف مدرن» وجود داشته است. با توضیح که مواضع این دو طیف در ادوار مختلف تفاوتهایی داشته و مصادیق سنت و مدرنیسم هم یکسان نبوده، همچنان که انجمنهای هوادار این دو طیف هم در ادوار و حتی نشستهای مختلف تشکیلاتی و انتخاباتی، متفاوت بودهاند و هماره شورای عمومی و مرکزی میان این دو جریان دست به دست میشده است.
اما در مقطع نهایی و پس از وقوع رادیکالیسم ناشی از حوادث کوی دانشگاه ۷۸، این جریانات و تعارضات فیمابین شکل جدیتری به خود گرفتند و مناقشه میان دو طیف سنتی و مدرن که موجب تأخیر در برگزاری انتخابات و تعیین شورای مرکزی سالهای ۷۹ و ۸۰ اتحادیه شد، سرانجام بعد از برگزاری نشستهای اضطراری در گیلان و شیراز به انتخاب شورای مرکزی جدیدی انجامید. شورایی که طیف سنتی دست بالا را در آن داشت و به «طیف شیراز» مشهور شد. در مقابل جریان مدرن، با برگزاری نشستی دیگری در دانشگاه علامه طباطبایی، شورای دیگری را انتخاب کرد که به «طیف علامه» شهرت یافت.
در اوج مناقشات این دو طیف که از آغاز سال ۷۸ تا پایان ۸۰ – کوی دانشگاه تا انشقاق- به طول انجامید، طیف سنتی و مدرن دفتر تحکیم هر کدام به دو شاخه تقسیم شدند. اواخر این دوره؛ بخشی از طیف مدرن که لیدر آن علی توکلی بود و به حزب همبستگی (به دبیرکلی ابراهیم اصغرزاده) گرایش داشت، به طیف سنتی به لیدری سیدمهدی طباطبایی نزدیک شد و بخشی از طیف سنتی با ترکیب انجمن تهران، شهید بهشتی و تربیت مدرس، با طیف مدرن که لیدر آن علی افشاری بود، همراهی کردند. در این زمان، همبستگی میان طیف سنتی(بعدها طیف شیراز) به گروههای معتدل اصلاحات (همچون سازمان مجاهدین انقلاب و مجمع روحانبون مبارز) که مواضع خط امامی خود را حفظ کرده بودند، نزدیکتر شدند و طیف مدرن به جبهه مشارکت و سپس جریانات ملی مذهبی. به ابن ترتیب، تا سالها پس از انشقاق دفتر تحکیم وحدت، طیف شیراز به جریان خط امامی دفتر تحکیم و همسو با سازمان مجاهدین شهرت داشت و طیف علامه به جریان رادیکال و همسو با جبهه مشارکت. اما کمی بعد، هر دو گروه از «شورای هماهنگی اصلاحات» و «جبهه نیروهای دوم خرداد» فاصله گرفتند. طیف شیراز تغییر مواضع اصلاحطلبان را برنتابید و طیف علامه هم اصلاحات حاکمیتی و درون نظام را. در نتیجه هر دو شاخه دفتر تحکیم از احزاب اصلاحطلب جدا شدند، به نحوی که طیف شیراز در انتخابات سال ۸۴ از هیچ کدام از کاندیداها حمایت رسمی نکرد و طیف علامه هم انتخابات را تحریم نمود. (که البته با حمایت از آقای کروبی در انتخابات سال ۸۸، چرخش ۱۸۰ درجهای از مواضع رادیکال چهار سال قبل خود نشان دادند).
در ابتدای مواجهه میان ابن دو طیف اصلاحطلب دفتر تحکیم، اصولگرایان (که در آن زمان به جریان محافظهکار یا جناح راست مشهور بودند) نقشی نداشتند، چرا که بدنه همسو با آنها در انجمن اسلامی در اوج این مناقشات (آبان ۷۸) میدان را ترک و ضمن انشعاب از دفتر تحکیم وحدت، اتحادیه دیگری با عنوان انجمنهای مستقل به وجود آورده بود. چنانچه مواضع طیف شیراز همسو با اصولگرایان بود، انجمنهای مستقل به طیف سنتی دفتر تحکیم پشت نمیکردند و یا آنکه پس از انشقاق، به طیف شیراز میپیوستند.
البته امروز با گذشت ۱۲ سال از انشقاق دفتر تحکیم وحدت و بواسطه دستاندازی عوامل دولت اصولگرا در دانشگاهها به انجمنهای اسلامی و نیز دخالت نهادهای امنیتی در انتخابات شورای مرکزی دفتر تحکیم، جریان اصولگرایی شکل گرفته که مواضع آن تفاوتی با مواضع انجمنهای مستقل ندارد. گواه ابن مطلب آنکه مواضع آنان عموما در سایت خبرنامه دانشویان ایران – که همسو با اتحادیه مستقلها بوده و مواضع بسیار تندی علیه احیای دفتر تحکیم اصیل اتخاذ میکند – منعکس میشود. این گروه؛ همان تعداد انگشتشماری از انجمنها هستند که مهرماه، انتخابات مجعولی را با حضور ۸ انجمن و با حمایت نهاد رهبری و معاون فرهنگی معلومالحال وزارت علوم دولت دهم برگزار کردند.
در طول سالهای حاکمیت دولت اصولگرا، انجمنهای اصلاحطلب و خط امامیِ طیف شیراز، با مماشات در مقابل مواضع انجمنهای نوظهور اصولگرا که مورد حمایت عوامل دولت و حاکمیت بودند، کوشیدند دو سیاست را پیگیری کنند:
نخست؛ با ادامه حضور در شورای عمومی و تعدیل مواضع خود – علیرغم متحمل شدن هزینههای بسیار که نگارنده امید دارد روزی مجال بازگویی آن فراهم گردد و در شرایطی که حتی مدعیان افراطی اصلاحطلبی هم عطای هرگونه فعالیتی را به لقایش بخشیده بودند – مانع از فروپاشی طیف شیراز توسط دولت و نهادهای امنیتی شوند که هیچگونه تشکل منتقدی را بر نمیتابیدند (بهویژه با عنوان دفتر تحکیم وحدت). برخلاف طیف علامه که به سرعت به سه فراکسیون سنتی (روشنگری)، دموکراسیخواه ملی و مدرن منشعب شد،
دوم؛ با پذیرش نقش حداقلی در شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت اعتراض خود به استحاله روزافزون و گسترش جریان فرصتطلبی همسو با کانونهای قدرت دولتی و حاکمیتی اعلام کنند.
این سیاست اگرچه باعث بقای طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت شد و برخی انجمنهای همسو با آن را موقتا از چنگال تعلیق و توقیفهای سیاسی در امان نگاه داشت اما از سوی دیگر، سبب رشد جریان دست ساخته اصولگرا در انجمنها گردید. تا جایی که آنان علیرغم اقلیت بودنشان در شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت، عموما با اعمال تهدیدهای بیرونی، شورای مرکزی را در اختیار خود گرفته و هر بار نیز که شورا را به صورت نسبی واگذار نمودند، با اقسام روشهای غیرقانونی مانع از فعالیت آن شده و اساسنامه و مرامنامه را برای کسب منافع خود زیر پا گذاشتند. ضمن آنکه در طول این سالها، از کسب مجوز فعالیت برای انجمنهای اسلامی تازه تأسیس یا نوسازی شده که گرایش اصلاحطلب یا خط امامی داشتند، ممانعت نمودند تا مبادا ترکیب انجمنهای اسلامی به ضرر آنها گردد. این ممانعت غیرقانونی و انحصارطلبانه شامل انجمنهای دارای مجوزی هم که خواستار ورود به شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت بودند، میشد. تا آنجا که در جریان نشست مشهد تابستان ۹۱ و در آستانهی برگزاری انتخابات سراسری شورای مرکزی یک شبه شورای عمومی و حق رأیهای آن را منحل کردند و مطابق میل خود و بدون هیچ توجیهی برای خالی نبودن عریضه به وضعیت سال ۸۶ برگرداندند و شوربختانهتر اینکه به همان وزن آراء و ترکیب سال ۸۶ هم وفادار نماندند و بدین نرتیب یک جریان اقلیت با دخالتهای فراقانونی و برونتشکیلاتی مانع از گسترش شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت (طیف شیراز) شد تا شورای مرکزی را نیز در انحصار خود نگه دارد.
ادامه این روند منجر به همراهی و همکاری انجمنها در قالب یک سایت تحلیلی با عنوان «مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) شد که خواستار احیای تئوریک و تشکیلاتی انجمنهای اسلامی و دفتر تحکیم وحدت بر مبنای تفکر اعتقادی خط امام و حفظ مشی انتقادی خود نسبت به معضلات موجود دانشگاه و جامعه بودند. جریانی که بیش از ۲۰ انجمن اسلامی را در بر میگیرد و با صدور بیانیهها و اطلاعیههای افشاگرانه در مقاطع حساس، مواضع اصیل انجمنهای اسلامی را به نمایش گذاشته است تا مدعای دفتر تحکیم وحدت بیش از پیش رنگ ببازد. جریانی که عروسک گروههای افراطی خارج از دانشگاه است و اگر قرار بر رقابت قانونی بر مبنای مرامنامه و اساسنامه با حضور اکثریت انجمنهای اسلامی باسد، حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
خاصه آنکه اکثریت انجمنهای اسلامی با اصرار بر عدم تأیید انتخابات مجعول این جریان اقلیت، خواستار برگزاری انتخابات فراگیر و قانونی با حضور سلایق مختلف انجمنهای اسلامی شدهاند که نویدبخش احیای دفتر تحکیم وحدت واحد باشد. در شرایطی که باقیماندههای طیف شیراز به سوی محافظهکاران مذهبی ایران غلطیدهاند و آخرین باقیماندههای طیف علامه هم به آغوش نومحافظهکاران آمریکایی، احیای دفتر تحکیم وحدتِ اصیل، قانونی و یکپارچه، مطالبه اکثریت انجمنهای اسلامی دانشجویان است.
:::::