۰۷:۲۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۷

گزیده دیدار انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی قم با آیت الله موسوی تبریزی

در جامعه این طور تبلیغ می کنند که عموم حوزه طرفدار فکر خودشان هستند اما شما باید حوزه را هم مثل گروه های دانشگاهی و صنفی و از این دست بدانید؛ در حوزه هم گروه های مختلفی با عقاید مختلفی وجود دارند مثلا عده ای ولایت فقیه را قبول دارند اما عده ای معتقدند اصلا در زمان غیبت حکومت متعلق به شخص خاصی نیست و یک چیز عرفی است که مردم باید تعیین کنند.

مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): شورای مرکزی و اعضای انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی قم سه شنبه این هفته با آیت الله موسوی تبریزی دیدار کردند. در این دیدار، دانشجویان ضمن استفاده از بیانات ایشان؛ مواضع خود و مشکلات جنبش دانشجویی را مطرح کرده به بیان دیدگاه های خود پرداختند.

anjomam gom

آنچه در ادامه می آید، بخشی از بیانات آیت الله موسوی تبریزی در این دیدار است:

- ابتدا خیلی به شما خوش آمد می گویم اینکه دوباره انجمن ها می توانند دور هم جمع بشوند و به دیدار ما بیایند این خود نعمت بزرگی است.
- مهم تر از خود یک نعمت نحوه استفاده از آن نعمت است؛ برای مثال نعمت بزرگی که در ابتدای انقلاب به مردم ایران داده شد آزادی بیان بود به طوری که قانونی برایی تاسیس حزب و انتشار عقاید وجود نداشت اما استفاده بد عده ای باعث شد که این نعمت بزرگ از ملت دریغ شود.
- شعار اصلی آقای خاتمی توسعه سیاسی و فضای باز و آزادی بیان بود به طوری که تا قبل از دوره آقای خاتمی حدود بیست حزب در کشور وجود داشت اما در دوره ایشان دویست و بیست حزب دیگر پروانه فعالیت گرفتند و تعداد احزاب رسمی به حدود دویست و چهل رسید.
- برخی از نویسندگان با وجود اینکه نویسنگان خوبی بودند اما برحسب شرایط روز ننوشتند و نمی نویسند. گاهی اوقات انسان باید بخشی از قلم را به خاطر حفظ همان بخشی از قلم خودسانسوری کند.
- شرایط زمانه یکی از بهترین دانش هاست چون جلوی بسیاری از اشتباهات و مشکلات را می گیرد؛ سعی کنید در انجمن اسلامی شرایط زمانه را درک کنید.
- انجمن اسلامی یعنی در وهله اول ما یک خداشناس مسلمان متعهد به اسلام هستیم که البته می توانیم برداشت های مختلفی در زمینه های گوناگون از مسایل گوناگون داشته باشیم.
- هنوز هم مساله ی ستاره دار بودن دانشجویان و محرومیت ها وجود دارد که این بسیار باعث تاسف است هرچند که دولت در حال تلاش برای رفع این مشکلات است اما خود تحت فشار است و باید این را درک کنیم.
- این فشارها اگر از سوی عده ای عوام باشد شاید اشکالی نداشته باشد اما انسان تاسف می خورد که نمایندگان مجلس وزیر را احضار می کنند و او را بازخواست می کنند که چرا می خواهی محرومیت ها را برداری؟ در حالی که نماینده مجلس باید از وزیر بپرسد برای چه این محرومیت ها ایجاد شده و حالا چرا زود برداشته نشده است؟
- انسان بسیار متاسف می شود که این حق خوری ها را می بیند. برای مثال اسم نمی برم اما یکی از دانشجویان که در علم کلام که علم دین است رتبه هفت کشور را به دست آورده در مقطع دکتری اما با کمال بی شرمی در دولت قبلی تنها به دلیل اینکه این جوان در ستاد مهندس موسوی حضور داشته از ورودش به دانشگاه جلوگیری کرده اند و حالا هم که وزیر علوم می خواهد حق را به آنان بازگرداند عده ای بازخواست می کنند.
- این بزرگترین ظلم در یک جامعه است که جلوی درس خواندن عده ای را بگیرند خواه طرف مسلمان و حزب اللهی باشد خواه غیر مسلمان باشد ؛ تحصیل و کسب علم حق هر ایرانی و هر انسان است.
- حضور در جنگ تحمیلی یک از خود گذشتگی بزرگ بود و همان طور که می دانید آنهایی که در جنگ بودند اکثرا از بین جوانان بودند و هیچ خواسته ای اعم از مادی و غیر مادی نداشتند و در راه امام حسین قدم بر می داشتند؛ این جوانان واقعا عجیب بودند و اصلا نمی شود با حرف خوبی های آن ها را بیان کرد.
- پایان جنگ هم به گونه ای نبود که به ما تحمیل شود بلکه دنیا پیروزی های پیاپی ما را دید و پیروزی پایانی هم با ما بود. به همین دلیل امریکا خودش به جنگ ما آمد و دیدید که ایرباس ما را زدند و مارا تحریم اقتصادی و نظامی و مالی کردند و از هر زمینه ای در مضیقه بودیم و به مردم فشار می آمد تا این که فرماندهان سپاه به حضرت امام نامه نوشتند که سلاح و آذوقه و مهمات رو به پایان است و بعد از آن هم مهندس موسوی که خدا خیرشان بدهد خدمت امام گزارش دادند که از لحاظ مالی نمی توانیم جنگ را ادامه بدهیم و با این احوالات امام قطعنامه را پذیرفتند.
- در ابتدای انقلاب ما با کمبود نیرو مواجه بودیم و هیچ کس سابقه مدیریت نداشت اما گروهی از جوانان از دانشگاه آمدند و عده ای هم از طلاب حوزه آمدند و به کمک هم کشور را اداره می کردیم و پیش می بردیم. مثلا خود من در سی و چهار سالگی دادستان بودم یا همین مهندس موسوی که الحق بهترین مدیر کشور بوده و هست، در سی و دو سالگی بعد از شهادت شهید رجایی و باهنر توسط حزب جمهوری اسلامی معرفی شد و آمد و نخست وزیری کشور را به دست گرفت و به بهترین وجه ممکن در سخت ترین شرایط ممکن کشور را اداره کرد.
- در سال هفتاد و شش یادم هست که گزارش شد در بسیاری از شهر ها چند برابر ظرفیت شهر رای به صندوق ها ریخته اند یعنی به اندازه مرده ها و بچه ها و افرادی که حق رای نداشتند رای ریخته بودند و عزمشان جزم بود اما آقای هاشمی خودش به این مساله ورود کرد و بازرسان زیادی گسیل کرد و جلوی تقلب را گرفت.
- کار خوب آقای هاشمی این بود که فضایی ایجاد کرد که از دل آن فضا آقای خاتمی بیرون آمد البته آقای خاتمی هم فضا را به شخصه خوب آماده کرد اما یک سری کم کاری ها و اشتباهات از سوی عده ای باعث شد که کشور هشت سال عقب بیفتد.
- در جامعه این طور تبلیغ می کنند که عموم حوزه طرفدار فکر خودشان هستند اما شما باید حوزه را هم مثل گروه های دانشگاهی و صنفی و از این دست بدانید؛ در حوزه هم گروه های مختلفی با عقاید مختلفی وجود دارند مثلا عده ای ولایت فقیه را قبول دارند اما عده ای معتقدند اصلا در زمان غیبت حکومت متعلق به شخص خاصی نیست و یک چیز عرفی است که مردم باید تعیین کنند.
- حضرت آیت الله منتظری از همان زمان امام معتقد بود و کتاب های زیادی هم درین باره نوشت که مشروعیت فقیه به مقبولیت وی توسط مردم بستگی دارد. یعنی مردم باید ولی فقیه را انتخاب کنند هرچند که مردم بایستی یک فقیه مدیر و مدبر اسلام شناس را انتخاب کنند.
- طبق اصل پنجاه و شش قانون اساسی حاکمیت فقط از آن خداست و هیچ کس حقی برای حکومت بر مردم ندارد و بندهبسیاری از جاها گفته ام شاید اگر بعد از غیبت تمامی علما را نگاه بکنیم و نظراتشان را بخوانیم کمتر از پنج درصد آن ها به ولایت فقیه به طور مطلقه معتقد هستند.
- بسیاری از مراجع مثل آیت الله وحید و غیره در این شرایط برخورد علنی با وضع موجود را جایز نمی دانند ولی نقدهای بسیاری دارند. برای مثال بسیاری از علما در هشت سال گذشته کم کم دیدار هایشان با رییس جمهور سابق و دولتش کم و سپس قطع شد و آن هایی که دیدار می کردند هم بسیار محدود بودند اما در دولت جدید با اعضای هیات دولت هم دیدار می کنند چرا که همگی از انتخاب شخص مدبری و باسوادی چون دکتر روحانی خوشحالند.
- حرف خوبی که آقای خاتمی زیاد می زنند و البته اصلش متعلق به مرحوم مطهری است اینست که هر جا اسلام در برابر آزادی قرار گرفته است اسلام ضربه خورده است و امام هم از این موضوع بسیار دفاع می کرد مثلا در همین تلویزیون ملی ما دکتر بهشتی و دکتر سروش با کمونیست ها و اعضای حزب توده مثل کیانوری و فدایی و نگهدار مناظره و مردم را آگاه می کردند اما بعد از حضرت امام متاسفانه این رویه دنبال نشد و شاهد تک صدایی شدیم.
- یادم می آید در دانشگاه تبریز هفته ای یک بار جلسه می گذاشتیم که در این جلسات ما بودیم، مجاهدین خلق بودند، توده ای ها بودند، دیگر کمونیست ها بودند و…  خلاصه همه دور هم می نشستیم و بحث می کردیم و مشکلی نبود. چون در دوره ی امام (ره) و با صبر و بردباری و استدلال با مخالفین بحث می شد نه با تندخویی و پرخاشگری.
منبع: انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی قم‎
-

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

5 + 4 =