۰۸:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۰ سید امین طباطبایی:

سازش قمه ترک و تفنگ روس

اینک باید به خدمات متقابل قمه شیعه و تفنگ استعمار نگریست و پرسید که چرا گروهی همچنان بر بدعت‌‌هایی از قبیل قمه‌زنی، عیدالزهرا و... اصرار می‌ورزند؟ چرا از منظر اینان آسیب رساندن به خود برای همدردی با شهدای قیام کربلا واجب است اما قیام برای دفاع از مکتب ایشان ممنوع؟ چرا باید با اهل سنت تندی کرد اما با استعمار سازش؟ و چرا برای اینان، ظواهر شنیع تشیع صفوی بر مفاهیم عمیق تشیع علوی اولویت دارد؟

segatoleslamمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – سید امین طباطبایی: داستان شهادت ثقةالاسلام تبریزی؛ عالم و مبارز مشروطه‌خواه آذربایجانی‌، از عبرت‌های تاریخ نهضت ضداستبدادی و ضداستعماری معاصر ماست. داستانی که پرده از ماهیت تشیع عزاداران تاریک‌اندیش بر می‌دارد و سازش آن با استعمار را برملا می‌سازد. از یک سو سازش قمه‌زنان با استعمار و از سوی دیگر سازش استعمار با قمه‌زنان.

میرزا علی تبریزی مشهور به ثقه‌الاسلام، فرزند ارشد حاج میرزا موسی ثقة‌الاسلام و نوادة حاج میرزاشفیع صدر ثقة‌الاسلام بود. تحصیلات دینی را در تبریز به پایان رساند و سپس در عتبات آن را تکمیل کرد. پس از بازگشت به ایران و فوت پدرش در ۱۳۱۹، مظفرالدین شاه به پیشنهاد ولیعهد، محمدعلی میرزا، لقب ثقة الاسلام را به وی داد و او رسماً ریاست شیخیة تبریز را بر عهده گرفت. او را که به فارسی، عربی، ترکی و فرانسه تسلط داشت و در علم تاریخ، کلام و مثنوی شناسی صاحب نظر بود، در فن سخنوری توانمند دانسته‌اند. مطالعة روزنامه ها و جراید مهم عربی در روشن‌بینی او تأثیر بسزایی داشت و اطلاعاتش دربارة نظامهای جدید اجتماعی، مجالس وعظ و خطابة او را جایگاه هدایت افکار مردم ساخت.

او بویژه نگران هجوم و تجاوز روسها به آذربایجان در شرایط حل نشدن اختلاف فی‌مابین دولت مرکزی با مشروطه خواهان تبریز و آذربایجان بود. ثقه‌الاسلام تلاش بسیاری انجام داد تا اختلاف دولت و انجمن ایالتی تبریز به صورت مسالمت آمیز حل شود تا مردم آذربایجان از فشاری که بر آنان تحمیل می شد، رهایی یابند. اما چنان که دلخواه روس و انگلیس بود بحران فروکش نکرد و به دنبال آن ارتش روسیه به بهانه خطراتی که اتباع آن کشور در آذربایجان و تبریز را تهدید می کرد، در ۹ ربیع الثانی ۱۳۲۷ وارد آذربایجان شد و تبریز را اشغال کرد و بدین ترتیب مشروطه خواهان و دیگر مردم آن سامان تحت فشارهای عدیده روسها قرار گرفتند. این امر مقاومت مردم در برابر اشغالگران را برانگیخت و ثقه‌الاسلام نیز در مخالفت با اشغالگران از پای ننشست. و نهایتا در روز ۹ محرم ۱۳۳۰ از سوی قشون روسیه در تبریز دستگیر شد. اما وی، بر خلاف همگان و به رغم هشدار برخی اشخاص، از جمله نمایندة دولت عثمانی که پیغام داده بود روسها قصد کشتن او را دارند، حاضر به مخفی شدن و پناهندگی نشد.

سرانجام از آنجا که ثقه الاسلام حاضر به همکاری با روسها نشده بود به سرعت محاکمه و به اعدام محکوم شد و در روز عاشورای حسینی سال ۱۳۳۰ق/۱۰دی ماه ۱۲۹۰ش به همراه چند تن دیگر به دار آویخته اعدام شد. صبح عاشورای ۱۳۳۰ق در دادگاهی که قاضی آن روس بود محاکمه و به اعدام محکوم شد. ثقه الاسلام خطاب به یاران محکوم دیگرش گفت: «… برای حیات دنیا خود را در مقابل دشمن حقیر و مخوف نشان ندهید و هیچ وقت واقعه کربلا را فراموش نکنید که خانواده رسالت آن مصائب فوق طاقت را با چه متانت و بردباری استقبال نموده و به تمام شداید متحمل شدند… اگر سرگذشت آل علی را در شب عاشورا درنظر گرفته باشید آن وقت به این اندازه مضطرب و متوحش نخواهید شد. امشب شب عاشورا است، ما هم باید در چنین شب به تمام شداید و مضایق صبر و افتخار بکنیم که این همه شکنجه و آزار که به ما می رسد در راه حب وطن و در راه ملت اسلام است.»

عالم شهید قبل از شهادت دو رکعت نماز به جا آورد و خطاب به شیخ سلیم خطیب (که با وی اعدام شد) گفت: «چه سعادتی بالاتر از اینکه در این ایام به فیض شهادت نایل می شویم و همه با شهیدان کربلا محشور خواهیم شد.»
segatoleslam

اما روایتی از شهادت وی وجود دارد که گویای انحرافات فکری در میان برخی شیعیان است که تشیع سیاه عزا را بر تشیع سرخ مبارزه مقدم می‌دانند:

«در سال ۱۳۳۰ قمری، زمانی که عالم بزرگ شیعه، شهید ثقه الاسلام میرزا علی آقای تبریزی توسط روس ها در تبریز به دار آویخته شد، روز عاشورا بود. در همین هنگام، با فاصله ای نه چندان دور، دسته ها و گروه هایی به قمه زنی و عزاداری، به سبک خود مشغول بودند. تعدادی از حامیان ثقه الاسلام، به طلب یاری نزد عزاداران شتافتند و گفتند: شما بر مظلومیت امام اشک می ریزید و حتی از فرط ناراحتی قمه می زنید و می گویید ای کاش در کربلا بودیم و از امام دفاع می کردیم و در رکاب امام به شهادت می رسیدیم. حال موقعیتی پیش آمده، بیایید و نگذارید گلویی دیگر را به ناحق خفه کنند. شما بیش از دو سه هزار نفر هستید درحالی که تعداد روس ها از صد نفر تجاوز نمی کند، حتما بر  آنها غلبه خواهید کرد. اما سر گروه قمه زنان به درخواست حامیان ثقه الاسلام پاسخ منفی داد و گفت: آنها تفنگ دارند و آدم را می کشند…» (قمه زنی سنت یا بدعت: ص ۱۲۶)

روی دیگر سازش قمه شیعیان ترک و تفنگ استعمارگران روس، عدم مخالفت استعمار روس با قمه‌زنی است. چنانچه رهبر انقلاب در یکی از سخنرانی‌های خود در مخالفت با بدعت قمه‌زنی می‌فرمایند:

«کسی که با مسائل کشور شوروی سابق و این بخشی که شیعه‏نشین است – جمهوری آذربایجان – آشنا بود، می‏گفت: آن وقتی که کمونیست‎ها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آن ‏جا محو کردند؛ مثلاً مساجد را به انبار تبدیل کردند؛ سالن‎های دینی و حسینیه‏ها را به چیزهای دیگری تبدیل کردند و هیچ نشانه‌ایی از اسلام و دین و تشیع باقی نگذاشتند؛ فقط یک چیز را اجازه دادند و آن «قمه‎زدن» بود! دستورالعمل رؤسای کمونیستی به زیردستان خودشان این بود که مسلمانان حق ندارند نماز بخوانند؛ نماز جماعت برگزار کنند؛ قرآن بخوانند؛ عزاداری کنند؛ هیچ کار دینی نباید بکنند؛ اما اجازه دارند که قمه بزنند! چرا؟ چون خود قمه‎زدن، برای آنها یک وسیله تبلیغ بر ضد دین و بر ضد تشیع بود! بنابراین، گاهی دشمن از بعضی چیزها این‏گونه علیه دین استفاده می‌کند. هر جا خرافات به میان بیاید، دینِ خالص بدنام خواهد شد.» (بیانات رهبری در دیدار عمومی با مردم مشهد در اول فروردین ۱۳۷۶)

اینک باید به خدمات متقابل قمه شیعه و تفنگ استعمار نگریست و پرسید که چرا گروهی همچنان بر بدعت‌‌هایی از قبیل قمه‌زنی، عیدالزهرا و… اصرار می‌ورزند؟ چرا از منظر اینان آسیب رساندن به خود برای همدردی با شهدای قیام کربلا واجب است اما قیام برای دفاع از مکتب ایشان ممنوع؟ چرا باید با اهل سنت تندی کرد اما با استعمار سازش؟ و چرا برای این گروه، ظواهر شنیع تشیع صفوی بر مفاهیم عمیق تشیع علوی اولویت دارد؟

منبع:

شهید نامدار عاشورا ثقة الاسلام تبریزی، سیدهادی خسروشاهی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

قمه زنی سنت یا بدعت، مهدی مسائلی، انتشارات گلبن.

تصویر:

صحنه اعدام میرزا علی ثقه الاسلام، شیخ سلیم خطیب، ضیاء العلماء، حاج محمد قلی خان، میرزا صادق الملک، آقا محمد قفقازچی و فرزندان ۱۶ و ۱۸ ساله کربلایی علی مسیو

:::::

۲ دیدگاه

  1. سید سعید :

    سلام
    وقت بخیر
    احتمالا کسی این مطلب رو نوشته است یا از نه از تشیع خبر داشته است نه از فرقه ضاله شیخیه …. .(((میرزا علی تبریزی مشهور به ثقه‌الاسلام، فرزند ارشد حاج میرزا موسی ثقة‌الاسلام و نوادة حاج میرزاشفیع صدر ثقة‌الاسلام بود. تحصیلات دینی را در تبریز به پایان رساند و سپس در عتبات آن را تکمیل کرد. پس از بازگشت به ایران و فوت پدرش در ۱۳۱۹، مظفرالدین شاه به پیشنهاد ولیعهد، محمدعلی میرزا، لقب ثقة الاسلام را به وی داد و او رسماً((( ریاست شیخیة)) تبریز را بر عهده گرفت.)))
    برای تضعیف عزاداری حضرت عبد الله الحسین دست کمک به سوی هر کس و ناکسی دراز میشود حتی رئیس شیخیه.
    شاید از دید شما فرقه انگلیسی شیخیه و پدر بابیت و بهاییت تشیع واقعی هستند.

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

+ 46 = 49