امام را نجاتدهنده ایران میدانستم
ما که در جریان مبارزات سیاسی بودیم، میدانستیم که حرف اول و آخر را امام میزد و تبعیتی که مردم از ایشان داشتند منجر به پیروزی انقلاب شد و رأی قاطع ۹۸ درصدی مردم، فقط به خاطر وجود امام بود. جاذبه امام برای مردم، به خاطر شخصیت مبارزش بود و با همه قدرتها به خاطر مردم در ستیز بود و از کسی نمیترسید و از سوی دیگر همه پیشبینی های ایشان نیز درست از آب در میآمد.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): دکتر ناصر میناچی که روز گذشته دار فانی را وداع گفت، از موسسان «حسینیه ارشاد» در کنار شهید مطهری و محمد همایون بود که با حکم مهندس بازرگان در دولت موقت به عنوان نخستین وزیر فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی نیز انجام وظیفه نمود. مرحوم میناچی جزو چهرههای ملی- مذهبی به شمار میآمد، اما آنچه میخوانید گفتگویی متفاوت از ایشان است که درباره رهبری امام خمینی و دیدگاه ایشان در قبال نواندیشان دینی همچون دکتر شریعتی سخن گفته است. این گفتگو که در زمستان سال ۸۳ در ساختمان هیأت مدیره حسینیه ارشاد انجام شده، از وبلاگ تورجان به مناسبت درگذشت مرحوم میناچی، با اندکی ویراست بازنشر داده میشود.
ویژگیهای امام
امام در عرفان و فلسفه در اوج بود و مرحوم مطهری که خود، محضر ایشان را درک کرده بود، همواره با نهایت جلال و جبروت از ایشان یاد میکرد. در سیاست هم، تدبیر ایشان بینظیر و فوقالعاده بود. ما مثل امام یکی را داشتیم و واقعا حیف شد. او همه چیز را زیر نظر داشت، مقتدرانه و با خوشفکری، همه چیز را با تدبیر و استحکام میگفت و پای آن هم میایستاد. در قضایای افشای اسناد در سفارت که علیه من اسنادی منتشر شد، امام چون از اصل قضایای ارتباط با سفارت آمریکا و چند و چون آن اطلاع داشتند با ما برخوردی منصفانه داشتتند. ما در راستای فعالیت در «انجمن ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» به آمریکاییها گفتیم که اگر یک مو از سر امام کم شود امکان ندارد وضع مملکت حل شود و تنها کسی که میتواند اوضاع مملکت را سر و سامان بدهد امام است.
سیاست امام
امام سیاست را در درجه اعلای آن رعایت مینمود فلذا به خوبی توانست امور را اداره کند. من از دیدگاهها و تواناییهای دیگر روحانیون مطلع بودم، کار اینها نبود. امام سیاست را در اوج داشتند و تصمیمات قاطع ایشان بسیار با ارزش بود و این انقلاب را آفرید بدون اینکه کشته زیادی داشته باشیم. تاکتیک امام در کنار همدلی روحانیون و روشنفکران، این انقلاب را با کمترین هزینه و تلفات به پیروزی رساند. خدا امام و انقلاب را داد و به مردم ما رحم کرد. در مورد برخورد امام با مخالفان، ایشان با انصاف برخورد میکرد. وقتی در غیاب بازرگان علیه او صحبت شد، امام مخالفت کرد و تنها زمانی که عصبانی بودند به این اکتفا کردند که «بازرگان قدری کج سلیقه است». حتی وقتی کسی به صدام تهمت زنا زد ایشان برخورد کرد.
نفوذ کلمه امام
ما که در جریان مبارزات سیاسی بودیم، میدانستیم که حرف اول و آخر را امام میزد و تبعیتی که مردم از ایشان داشتند منجر به پیروزی انقلاب شد و رأی قاطع ۹۸ درصدی مردم، فقط به خاطر وجود امام بود. جاذبه امام برای مردم، به خاطر شخصیت مبارزش بود و با همه قدرتها به خاطر مردم در ستیز بود و از کسی نمیترسید و از سوی دیگر همه پیشبینی های ایشان نیز درست از آب در میآمد. حتی در جریان بازگشت ایشان، بسیاری از بزرگان با بازگشت ایشان مخالف بودند و آن را خطرناک میدانستند اما ایشان مصرّ به بازگشت بود.
امام؛ یک روشنفکر دینی
امام را میتوان یک روشنفکر دینی نامید. برخی فتاوایی که ایشان داد، از عهده هیچ مرجعی ساخته نبود. روشنبینی ایشان در تدوین قانون اساسی و قانونمند شدن کشور نمایان بود. ایشان بر ما فشار میآوردند که قانون اساسی سریعتر تدوین شود و مملکت قانونمند گردد. ایشان حتی در مسائل راهنمایی و رانندگی رعایت قوانین را شرعا لازم میدانستند.

خرداد ۱۳۵۸، مراسمِ دومین سالمرگِ علی شریعتی، زمینِ چمنِ دانشگاه تهران. نشسته (ردیف جلو) از راست به چپ: حجةالاسلام صدر بلاغی، محمدتقی شریعتی، دکتر ناصر میناچی، آیتالله خامنهای، دکتر کاظم سامی، دکتر احمد صدر حاجسیدجوادی.
نگرش امام به روشنفکران
ظلمستیزی و آزادیخواهی امام و تلاش ایشان برای سقوط نظام استبدادی، باعث جذب روشنفکران دینی به امام شد.
امام به عمل افراد کار داشتند و خود اشخاص برای ایشان مهم نبود. حتی وقتی فردی مثل علیاصغر حاج سیدجوادی نامه معروف انتقادآمیز به شاه نوشت از امام شنیدم که میگفت: از این شخص یاد بگیرید که در زمان حکومت ظالم پهلوی، رشیدانه علیه شاه مینویسد و پس هر کسی که خدمتی در جهت اهداف امام میکرد و در راه مبارزه با شاه گامی بر میداشت امام از آن جهت او را تأیید میکرد، هر چند که با او در جهات دیگر موفقت نداشت.
اشتراکات اندیشه امام و شریعتی
شریعتی مرد آزادهای بود و با غرب در ستیز بود. او همچون امام میخواست اسلام واقعی و ناب محمدی که او آن را «تشیع علوی» میخواند در جامعه احیا شود و هر اسلام دیگری جز این اسلام رهاییبخش، اسلام آمریکایی است و اگر اسلام ناب، امروز هم پیاده شود موفق خواهد بود. اسلام آمریکایی، اسلامی است که در آن ظواهری از اسلام باشد ولی تفکر در آن جایی نداشته باشد. اسلامی که امام پیامآور آن بود، در جامعه ایجاد حرکت میکرد و اما در نقطه مقابل آن اسلام آمریکایی است که به قمهزنی و زنجیرزنی و…. اکتفا میکند و جامعهای شبیه عربستان ایدهآل اوست. اما سمبل شریعتی هم که در «امت و امامت» مطرح شده است، رهبری معتمد است که آن را در قالب ائمه معصومین میداند.
امام و حسینه ارشاد
امام حرکت حسینیه ارشاد را تایید میکرد و من خود در زمانی که از پاریس به همراه مرحوم مهندس بازرگان خدمت ایشان رسیدم، ایشان در همان جا حسینیه ارشاد را تایید کرد و حتی بعد از پیروزی انقلاب، با اجازه ایشان حسینیه بازگشایی شد. در مورد مواضع امام در مورد دکتر شریعتی، سخنان آقای دعایی به اندازه کافی گویاست. شریعتی هم به امام علاقه خاصی داشت و خود را مقلد او میدانست و حتی شعری در تجلیل از امام سروده است.
ارتباط امام و شریعتی
شریعتی هیچگاه نتوانست به طور خصوصی به دیدار امام برود. علیرغم اینکه بسیار مایل بود که امام را از نزدیک ببیند، این دیدار متأسفانه فراهم نشد. حتی زمانی که مرحوم مطهری به همراه عدهای از اساتید به دیدار امام رفتند، شریعتی نیز مشتاق بود که در این سفر همراهشان باشد، اما ساواک از خروج او ممانعت کرد.
زمانی که شریعتی در نامه ای به پدرش «اسلام منهای روحانیت» را مطرح کرد بیشتر از برخورد افرادی چون حاج اشرف کاشانی ناراحت شده بود. حاج اشرف در مسجدی بحث امامشناسی میکرد و در آن پیرامون فضایل معصومین (ع) گفته بود که ”فضولات آنها بوی عطر میدهد!” در آنجا عده ای از دانشجویان به او میگویند که امامشناسی شما کجا و امامشناسی و اسلام شریعتی کجا؟! که در آنجا حاج اشرف شروع به فحاشی کرده و نسبت زنا به دکتر شریعتی و پدرش میدهد. امثال این قضایا موجب میشد که شریعتی آنگونه با عصبانیت سخن بگوید. اما به طور کلی در عمل و نظر مدافع جدی روحانیت آگاه و متعهد بود.
نهضت حجاب
دخترانی که به سخنرانی شریعتی میآمدند، روند بیحجابی در دانشگاهها را به نهضت حجاب تبدیل کردند و آن را به عنوان سمبل مبارزه خود میدانستند. حتی با دربانهای دانشگاه که مانع از حجاب به سر داشتن دانشجویان دختر میشدند، همیشه درگیر بودند و این امر نشاندهنده عمق اثرگذاری شریعتی بود که دانشگاهها را به دامن مذهب کشاند.
مرحوم فلسفی و شریعتی
در جریان حملات بعضی منبریها علیه دکتر شریعتی، مرحوم فلسفی که رییس منبریها محسوب میشد با آنها همراهی نکرد. در جلسهای که با شریعتی و فلسفی داشتیم، مرحوم فلسفی تنها ایرادی که از شریعتی گرفت، نیاوردن کلمه «حضرت» در کنار نام معصومین بود که شریعتی گفت: در کشوری که «اعلیحضرت» داریم، «حضرت» برای پیامبر سبک است و نام «محمد» تجلیگاه صفات والای اوست. بعدها که من، کتاب «حج» دکتر شریعتی را برای ایشان فرستادم گفته بودند که این کتاب مبانی فلسفی و فکری مناسک حج را به بهترین وجه تبیین کرده و نشان دهنده توان ذهنی فوقالعاده نویسنده کتاب است.
فرق امام و آیت الله شریعتمداری
هرچند به نظر من آقای شریعتمداری وابسته به دستگاه نبود، اما همانند امام هم با قدرت و قوت به مبارزه نمیپرداخت و اهل مماشات بود. ولی به هر صورت در قضایای تکفیر شریعتی ایشان حاضر به شرکت در این قضایا نشد و علیه شریعتی بیانیهای صادر نکرد. اما بعد از انقلاب، اطرافیان ایشان به خصوص در حزب خلق مسلمان، سابقه ایشان را تخریب کردند.
چند نکته
• معرف بنده در کابینه بازرگان، استاد مطهری بود که با موافقت امام، به عنوان وزیر ارشاد انتخاب شدم. رابطه من با استاد، علیرغم اختلاف سلیقه ها صمیمانه بود.
• در مورد نامه امام به شهید مطهری، من گفتهام که یا این نامه به امام ارسال نشده بود و یا امام با توجه به وضعیت شریعتی که آواره از وطن بود و در هر حال مشغول خدمت بوده امام پاسخی به نامه ندادهاند.
• شهید مطهری و شریعتی قصد داشتند که در قالب یک هیأت علمی دانشگاهی به عراق بروند تا به این بهانه با امام دیدار کنند. شریعتی چون از طرف ساواک ممنوعالخروج شده بود نتوانست در این سفر حاضر باشد اما استاد مطهری خوشبختانه چون در قالب یک هیأت علمی در حال سفر بودند، مشکلی برایشان پیش نیامد. آقای مطهری در بازگشت از نجف از رنج دائم امام در تبعید میگفتند که حتی امام غذای خوب و مناسب را بر خودشان حرام کرده بودند و به همین سبب دچار ضعف و لاغری شده بودند. استاد مطهری به امام گفته بودند که برای آینده مملکت به شما احتیاج داریم و شما با خوردن یک آبگوشت ساده در هر روز، ضعیفتر میشوید و از امام خوسته بودند که حداقل یک سیخ کباب در روز بخورند تا تقویت شوند. دکتر شریعتی هم در آن جلسه بود و خطاب به آقای مطهری گفت: «آقای خمینی که داعیه رهبری جهانی اسلام را دارند و ملت حاضر است از ایشان تبعیت کند. مناسب بود شما چیز مهمتری را با ایشان در میان میگذاشتید تا توصیه کباب. باید در این فرصت پیش آمده مسائل اساسی را مطرح میکردید.»
• گروه فرقان هیچ ارتباطی با دکتر شریعتی و افکار او نداشت و عامل خارجی در این گروه موثر بود. ما در دوران فعالیت ارشاد، هیچ اثری از این گروه ندیدیم. ناگهان در زمان پیروزی انقلاب این گروه رویید و عزیزترین کسان ما را گرفت. آنها برای این کار بایستی یک ایدئولوژی برای خود میتراشیدند که از شریعتی سوء استفاده کردند.
• با استعفای دولت موقت، من با مخالفت با این کار معتقد بودم که الان وقت رفتن نیست و باید ماند و خدمت کرد، فلذا در دولت شورای انقلاب هم بودم و در اواخر سال ۵۹ قصد کنارهگیری داشتم که مرحوم حاج احمد آقا به من گفتند که امام میخواهد که تا اتمام مراسم حج در وزارت ارشاد باقی بمانم و در دولت مرحوم رجایی هم به ایشان گفتم که با ماندن من در ارشاد، اداره حسینیه با مشکل روبرو میشود، فلذا ایشان هم با استعفای من موافقت کردند.
• من امام را نجاتدهنده ایران میدانستم و در سخنرانیهایم به این مطلب اشاره کردهام.
:::::
حالا پیش خودمون بمونه
دانشجویان خط امام تو ماجرای تسخیر لانه یه سری اسناد از مرحوم میناچی هم منتشر کردن.
پیدا کردین بخونین. جالبه.