۰۷:۲۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۶ مرتضی رستمی:

نگاهی به تاریخ پدیده روشنفکری

در دهه ی هفتاد، این جریان دوباره قدرت گرفت و البته این بار مشکلات گذشته اش را حل کرده بود. تسلط نسبی نسبت به معارف دینی داشت و روشی به نسبت علمی را پیش گرفت. این جریان تا به امروز نیز با قدرت به کار خود ادامه می دهد و با مطرح کردن مسائلی چون اسلام دین اخلاق، اسلام منهای سیاست و … سعی در عملی کردن هرچه بیشتر تئوری اسلام سکولار! را دارد.

پدیده روشنفکریمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)- مرتضی رستمی: کلمه ی روشنفکر در دوران مختلف و در فرهنگ های متفاوت، طیف گسترده ای از معانی را در بر می گیرد، اما محور مشترک تمامی این تعاریف اصلاحگری است. دغدغه ی اصلی جریان های روشنفکری، اصلاح جامعه و تلاش برای بهبود وضعیت جامعه است. این جریان به زیر بنایی ترین مسائل انسان- جهان بینی او می پردازد. روشنفکران بر این باورند که با تغییر جهان بینی و اصلاح نگرش فلسفی به دنیا که زیر بنایی ترین بنیان بشری است، می توان به جامعه ی متکامل دست یافت. این گروه همواره از روش های علمی و فلسفی در طرح مباحث خود استفاده می کنند و روش شناسی علمی از بزرگترین ارکانشان است. بنابر این روشنفکری، نه یک جریان سیاسی که یک جریان فکری و معرفتی است. این ها تعاریفی است که در دنیای غرب از پدیده ی روشنفکری ارائه و به صورت عینی دیده شده است.

و اما در ایران؛

در اواخر دوران قاجار و حوالی انقلاب مشروطه که مصادف بود با پیدایش جریان های روشنفکری در اروپا، کلمه ی روشنفکری وارد فرهنگ ایران شد. این پدیده متناسب با شرایط سیاسی و همچنین وضعیت مذهبی و سنتی ایران در آن زمان، تغییر ماهیت پیدا کرد. ما در این نوشتار سعی در بررسی جریان های مختلف روشنفکری در ایران از قبل از دوران مشروطه تا به امروز داریم. روشنفکری در ایران به پنج گروه کلی تقسیم می شود؛

۱- روشنفکری لائیک-سکولار

۲- روشنفکری لیبرال(جبهه ی ملی،  نهضت آزادی)

۳- روشنفکری مارکسیسم(سازمان مجاهدین خلق)

۴-روشنفکری مذهبی شبه وهابی

۵- روشنفکری دینی(شهید مطهری و پیروانش)

هرکدام از این گروه ها در دوره ای از تاریخ آغاز شده اند. برخی از این ها دیگر دنباله ای ندارند و برخی  شان هنوز هم در جامعه طرفدارانی دارند. حال به بررسی هر کدام می پردازیم:

۱- روشنفکران لائیک-سکولار:

در اواخر دوران قاجار، دانش جویانی که با بورسیه ی دولت به فرنگ فرستاده شده بودند بسیار تحت تاثیر تکنولوژی و تمدن غربی قرار گرفته بودند. برخی از این دانش آموختگان فرنگ رفته، پس از بازگشت از اروپا با عنوان روشنفکر شروع به فعالیت های اصلاحی کردند. اینان پنداشته بودند با تغییر در یک سری ظواهر، جامعه ی پیشرفته ای همچون غرب خواهیم داشت اما غافل از اینکه تمدن غربی، ریشه در فلسفه ی فیلسوفانی دارد که سال ها مورد مناقشه ی دانشمندانشان بود تا بالاخره منجر به یک نوع جهان بینی شد و این جهان بینی حاکم بر غرب بود که تمدنش را ساخت.

از آنجایی که موتور محرک و عامل پیشرفت غرب، تضاد با دین و سنت بود. روشنفکران اولیه ی ایرانی نیز به تبعیت از اسلاف اروپایی خود، نقطه ی آغاز خود را تضاد با دین و سنت و به اصطلاح خودشان خرافات دست و پا گیر قرار دادند، اما آن ها به جای اتخاذ یک روش علمی و فلسفی دقیق، شروع به تخریب چهره ی دین و تحقیر سنت و پیروانش کردند. گروه های اولیه ی روشنفکری نه تنها منابع علمی دینی را که به آن نقد داشتند مطالعه و بررسی نکرده بودند بلکه درک درستی هم از فلسفه ی غرب نداشتند.

جامعه ی سنتی ایران در دوران مشروطه پایبند مذهب بود و هنجارها و ارزش ها و اخلاقیات اجتماعی حول مذهب شکل گرفته بود. دوگانگی سنت و مدرنیته ی مطرح شده توسط این روشنفکران باعث شد تا سنت، مذهب و عقب ماندگی در یک جبهه و تمدن و پیشرفت و تکامل در جبهه ی دیگر قرار بگیرد. این جبهه بندی ها عملا باعث سست شدن بنیان های جامعه و هرج و مرج در آن شد. از آنجایی که روشنفکری اولیه ریشه ای علمی نداشت به تبع آن جایگزین مناسبی برای هنجارهای جامعه به عنوان چسب و کنارهم نگه دارنده ی اجزای آن ارائه نشد و فقط در کتاب ها و مجامعش، سنت را بی هیچ جایگزینی و از همه بدتر بدون هیچ روش علمی ای تخریب و تحقیر می کرد.

با روی کار آمدن رضاخان، تئوری دیکتاتور مصلح توسط این روشنفکران مطرح شد چرا که اعتقاد داشتند در جامعه ی به شدت سنتی ایران تنها دیکتاتوری جواب می دهد- همانند مصطفی کمال پاشا در ترکیه.

بعد از آن با روی کار آمدن محمد رضا و همچنین پیشرفت سینما و تلویزیون گسترش لامذهبی شدت گرفت.

در این دوران شاهد فاجعه هایی همچون جشن هنر شیراز هستیم. جشنی که در آن بازیگران گروه تئاتر ایرانی، روی سن و در جلوی چشم تماشاگران، با وقاحت تمام دست به اعمال شنیعی می زنند که به گفته ی نماینده انگلستان ”اگر این اتفاق در خیابان های ما رخ می داد مردم شورش می کردند“. از طرف دیگر با بررسی سینمای ایران در همین دوران متوجه می شویم که موضوع بسیاری از فیلم های دهه ی چهل و پنجاه ایران موضوعات مبتذل و صرفا بهانه ای برای اکران عمومی صحنه های غیر اخلاقی بود.

در دهه ی چهل، در پاسخ به جریان های اسلامی-انقلابی، جریان روشنفکری سکولار پدید آمد. این جریان قائل به جدایی دین از عرصه ی اجتماعی بود و آن را جز خصوصی ترین مسایل انسانی می دانست. این جریان با روشی علمی تر و با آگاهی بیشتر نسبت به فلسفه ی غرب سعی در اصلاح جامعه داشت. اما متاسفانه گروه روشنفکری پدید آمده از دل روشنفکری متاخر نیز نگرش متعصبانه و غیر علمی را نسبت به دین و سنت پیش گرفت. این جریان با ظهور گسترده ی جریان انقلابی کمرنگ شد و به حاشیه رفت. البته افراد آن در متن جریان های روشنفکری دیگر به فعالیت می پرداختند و تاثیرات عمیقی نیز در روند گروه های دیگر داشتند.

در دهه ی هفتاد، این جریان دوباره قدرت گرفت و البته این بار مشکلات گذشته اش را حل کرده بود. تسلط نسبی نسبت به معارف دینی داشت و روشی به نسبت علمی را پیش گرفت. این جریان تا به امروز نیز با قدرت به کار خود ادامه می دهد و با مطرح کردن مسائلی چون اسلام دین اخلاق، اسلام منهای سیاست و … سعی در عملی کردن هرچه بیشتر تئوری اسلام سکولار! را دارد.

با این همه درست است که سردمداران این جریان تا حدودی و البته با تاکید بیشتر تا حدودی با روش های علمی به بحث و حل مسائل می پردازند اما پیروان آن ها که خود را رهروان روشنفکری معرفی می کنند، هنوز هم با روش های متحجرانه ی روشنفکران قدیم سعی در تخریب و تحقیر چهره ی سنت و مذهب و اسلام سیاسی دارند.

منبع: مجمع حزب الله

::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

+ 50 = 58