کهریزک؛ قضاوت دادگاه عمومی، قضاوت افکار عمومی
مرتضوی هم محکوم شده و هم نشده. اما تلویحا برنده شده است. از اتهام معاونت در قتل که مبرا شده است. انفصال از خدمت هم در شرایطی است که اصلا امکان خدمت برای او در دولت آینده وجود ندارد! علیرغم عزل از قضاوت، چهار سال بالاترین مسئولیتهای دولتی را بهصورت غیرقانونی و غیرتخصصی تجربه کرده و دیوان عدالت اداری و مجلس و... را هم به چالش کشیده است.
«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
حالا حکم دادگاه کهریزک صادر شده است؛ درواقع حکم دادگاه قضات متخلف که آخرین مرحله دادگاه پس از رسیدگی به اتهامات کادرهای متخلف نیروی انتظامی و… بود. البته فعلا حکم بدوی است و ظاهرا نباید در رسانهها منتشر شود.
اما گذشته از اینکه در دادگاه تجدید نظر چه اتفاقی میافتد و احکام نهایی چه خواهند بود، باید بازتاب اجتماعی و سیاسی این حکم را دید. باید دید مردم درباره دادگاه چه قضاوتی میکنند و نهایتا نظرشان درباره عدالتی که دادگاه موظف به استقرار آن است، چیست. آیا از دادگاه و بالاتر از آن، عملکرد دستگاه قضا و حتی عملکرد نظام در این ماجرا راضی هستند؟
بهعنوان روزنامهنگار و دبیر سرویس دانشگاه پنجره درباره کهریزک و شخص مرتضوی و حتی قاضی حداد بارها و بارها گزارش نوشته و مصاحبه گرفتهام؛ چراکه در هر مناقشه سیاسی سالهای اخیر دانشگاهها که کار به پیگیری امنیتی و قضائی میرسید، رد پای این دوستان وجود داشت. از پرونده فروش سؤالات کنکور دانشگاه آزاد گرفته تا پرونده نشریات موهن دانشگاه امیرکبیر که با برخوردهای تند و غیرقانونی مرتضوی و حداد از مسیر خارج و به بهانه ضدانقلاب علیه نظام بدل شد. حالا میخواهم تجربه شخصی خودم را بهعنوان یک روزنامهنگار و فعال سیاسی از این وقایع بنویسم. اینهایی هم که مینویسم یادداشت است، برداشتی شخصی و متکی بر قضاوت و احساسات شخصی است و البته برگرفته از روحیات عدالتخواهی و آرمانگرایی، نه حب و بغض شخصی.
دادگاه کهریزک چندین و چند وجه و مدعی دارد، از خانواده جانباختگان و قضات معزول کهریزک که هر دو طرف به رسانهها دسترسی دارند و نظرشان را میگویند، گرفته تا مردمی که ما نظرشان را تنها بهصورت غیرمستقیم در انتخابات میتوانیم بفهمیم. از قوه مجریه که مدافع مرتضوی بود گرفته تا قوای مقننه و قضائیه که منتقد وی یا موظف به قضاوت درباره او بودند. از همه مهمتر، نقش رهبر انقلاب بود که اگر بلافاصله پس از اطلاع از جنایت مذکور، دستور برخورد جدی نمیدادند، شاید این جنایت ابعاد وسیعتری پیدا میکرد و بعد هم اگر از خانواده جانباختگان دلجویی نمیکردند (هم در دیدار با خانواده کامرانی و روحالامینی و هم در دیدار اساتید دانشگاه و خطاب به دکتر روحالامینی) این فاجعه به سوژهای علیه کیان نظام و در انحصار رسانههای بیگانه بدل میشد.
باید کارنامه مدعیان دادگاه کهریزک و مجادلات مرتبط را هم سنجید. برخی پیروز از این دادگاه بیرون آمدهاند و برخی شکست خورده. برخی در ظاهر پیروزند و در باطن، چنان هزینهای دادهاند که دیگر نمیتوانند در پیشگاه ملت سر بلند کنند:
اول؛ مرتضوی. مرتضوی هم محکوم شده و هم نشده. اما تلویحا برنده شده است. از اتهام معاونت در قتل که مبرا شده است. انفصال از خدمت هم در شرایطی است که اصلا امکان خدمت برای او در دولت آینده وجود ندارد! مثل این میماند که فردی را که گواهینامه ندارد، از تمدید گواهینامه محروم کنند! علیرغم عزل از قضاوت، چهار سال بالاترین مسئولیتهای دولتی را بهصورت غیرقانونی و غیرتخصصی تجربه کرده و دیوان عدالت اداری و مجلس و… را هم به چالش کشیده است.
دوم؛ دولت. در مورد دفاع دولت از مرتضوی سخن زیاد است. دولت دهم از ابتدای عزل مرتضوی از قضاوت توسط رئیس جدید دستگاه قضا، او را بهعنوان رئیس ستاد قاچاق و سپس رئیس سازمان تأمین اجتماعی منصوب کرد، لذا مرتضوی چهار سال پس از عزل از قضاوت در این دولت مسئولیت داشته و زمانی حکم انفصال از خدمتش میرسد که عمر دولت به پایان رسیده و در دولت آینده هم مثل قوه قضائیه بخت مدیریت ندارد. دولت با پناه دادن به مرتضوی، چهار سال تمام دادگاه کهریزک را طولانی کرد. دولت همچنین منتقدان خود در قوه قضائیه (مثل محسنی اژهای و پورمحمدی که از دولت به دستگاه قضا رفتند) را به مبارزه طلبیده و میتواند بگوید که پیروز است.
اما این تمام ماجرا نیست. دولت میتواند در ظاهر ژست پیروزی بگیرد، اما در باطن باخته است. دولت مدعی عدالت، به تمام ارزشهایش پشت کرده و هرچه میگفته را نقض کرده است. من در دیدار و افطار سال ۸۶ نمایندگان تشکلهای دانشجویی با آقای احمدینژاد حاضر بودم و شنیدم که ایشان رئیس دانشگاه آزاد را مورد تندترین انتقادها قرار داد. یادم هست که وقتی دکتر علیرضا زاکانی گزارش تحقیق و تفحص مجلس از دانشگاه آزاد را به روزنامه ایران داد که منتشر بشود اما مرتضوی مانع شد و تهدید کرد اگر منتشر شود، روزنامه رسمی دولت را توقیف میکند. حالا مرتضوی عزیز دُردانه رئیسجمهوری است و جاسبی هم به پیشنهاد رئیسجمهوری در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی حضور دارد.
دولت عدالتخواهی که ما میشناختیم خودش را قربانی بیعدالتیهای بزرگ کرده و همین مرتضویها، احمدینژاد را به اینجا رساندند. فیلم انتخاباتی سال ۸۴ احمدینژاد را خاطرتان هست؟ زنی که به احمدینژاد مراجعه کرده و میگفت دخترم را در آمریکا کشتهاند و هیچکس پروندهاش را پیگیری نمیکند؟ از قضا در حاشیه چهارمین جلسه دادگاه کهریزک، گزارش و عکس زن میانسالی منتشر شد که از صبح در مقابل در دادگاه منتظر ایستاده بود تا یک جمله را به دادستان سابق بگوید. او در جمع خبرنگاران گفت: «دخترم را در آمریکا کشتند. برای پیگیری پروندهاش چندبار به دادسرا رفتم. اینقدر به آنجا رفت و آمد داشتم که یک روز مرتضوی مرا به سخره گرفت و گفت: امروز کارت ورود زدهای؟ امروز اینجا آمدم تا وقتی از دادگاه میآید به او بگویم کارت ورود و خروجت را زدهای؟» شما نگاه کنید گردش روزگار را. یک روز خانمی از بیکفایتی قوه قضائیه و کسانی چون سعید مرتضوی به شهردار تهران پناه برده بود، حالا همان آدمها، مقربین شهردار سابق و رئیسجمهور فعلیاند!
سوم؛ قوه قضائیه که دادگاه کهریزک آزمونی مهم برای سنجش عملکرد مسئولان جدید آن (همچون آملی لاریجانی، محسنی اژهای، پورمحمدی و…) در مقایسه با عملکرد آقای هاشمی شاهرودی بود. پیش از این مرتضوی با چهار پنج محافظ وارد جلسات دادگاه میشد، و در دادگاه اول حتی تلفن همراه خود را هم به داخل جلسه برده بود! از درب پشت دادسرا که مخصوص قضات است وارد و خارج میشد و چنان عمل میکرد که گویی همچنان قاضی است نه متهم! برخلاف متهمان تنها یک روز بازداشت شد و آن یک روز هم که بلافاصله به آزادی وی انجامید، مربوط به دادگاه کهریزک نبود! طبیعتا با چنین حواشیای، استقرار عدالت در دادگاه کهریزک دور از انتظار به نظر میرسید.
بهویژه مرتضوی از معاونت در قتل کامرانیفر تبرئه شده و خانواده جوادی فر هم انصراف دادهاند. اما آنکه بدانیم پرونده شکایت خانواده روحالامینی از مرتضوی به اتهام معاونت در قتل همچنان در دادسرای کارکنان دولت مفتوح است.
چهارم؛ قوه مقننه و نمایندگان مجلس که هم با نظارت بر عملکرد مسئولان قضائی و هم با نظارت بر عملکرد قوه مجریه در انتصاب مرتضوی به پستهای کلان خود را نشان دادند.
پنجم؛ رسانهها. مطبوعات با افشای اقدامات غیرقانونی انجامشده در کهریزک و سپس انتقاد از انتصاب مرتضوی به پستهای دولتی، وظیفه خود را انجام دادند. بنابراین رسانهها بیشترین سهم را در افشای حقیقت و مطالبه خواسته بهحق خانوادههای داغدیده و همچنین خواست عمومی ملت داشتهاند. یکی از اولین رسانههایی که به ماجرای کهریزک پرداخت، هفتهنامه پنجره بود که در میان سکوت رسانهها احتمال سوءاستفاده رسانههای بیگانه خط خبری جدیدی با حفظ خطوط قرمز با بیگانه، ایجاد کرد. خانوادههای روحالامینی و کامرانی هم که در مصاحبههایشان سعی در رعایت و حفظ خطوط قرمزشان با دشمن داشتند، در این مسأله مؤثر بودند. البته بعدها اخبار کهریزک به اخبار داغ رسانهها بدل شد و خیلیها نه برای مطالبه قانونی و دفاع از آبروی نظام که برای بالا بردن تعداد خوانندگانشان به این اخبار جنجالی میپرداختند، اما نخستین گزارشهایی که در اینباره منتشر شد، فتح بابی در زمینه عدالتخواهی و مطالبات قانونی بود که رسانهای مثل «پنجره» کوشید تا پایان کار دادگاه کهریزک این مهم را به انجام رساند.
بیاغراق باید بگویم که علت انگیزش کسانی چون من به هفتهنامه پنجره و همکاری با آن – علیرغم اختلاف سلایق سیاسی که البته در فضای آزاداندیشی موجود، به همفکری و همکاری میانجامید – همین ژانر عدالتخواهی و همین سلسله گزارشها بودند. شاید به همین جهت وقتی در اسفندماه گذشته به من خبر دادند که مقالهام در نقد رویکردهای ژورنالیسم زرد در مطبوعات ایران، در جشنواره مطبوعات دوم شده است، ترجیح دادم بهجای حضور در مراسم اختتامیه و دریافت جایزهام، به دعوت خانواده روحالامینی در دادگاه همزمان کهریزک حضور پیدا کنم.
هرچند که شاید نتیجه دادگاه کهریزک، آنچنانکه میخواستم نبود، اما حرکت رسانهها بهسمت مطالبات جدی اینچنینی جهت رفع آسیبهای موجود در ساختار نظام و جلب اعتماد مردم، خود پیروزی بزرگی است. ما برای پیروزی عدالت بر ظلم مینوشتیم و کهریزک ظلم بزرگی به انقلاب و مردم بود. در اثر این افشاگریهای چهارساله بود که آسیبهای مغفول موجود در ساختار قضائی و انتظامی و امنیتی ما روشن شد و مراحل مختلف دادگاه کهریزک برای رسیدگی به تخلفات مأموران متخلف نیروی انتظامی و قضات متهم، به انجام رسید. شاید اگر مسئولان امر انتقادات اصحاب رسانه از این جنایت را جدی گرفته بودند برخی خطاها تکرار نمیشد و فیالمثل ستار بهشتی در بازداشتگاه فتا جان نمیسپرد. همچنانکه اگر دستور ابتدایی رهبر انقلاب برای تعطیلی کهریزک را جدی گرفته بودند و کار به پیگیری مجدد ایشان نمیکشید، هزینههای این ماجرا کمتر میشد.
ششــم؛ خانوادههای جانباختـگان. بیشترین هزینـــه را خانوادههــای جانباختگان پرداختهاند و شدیدترین احکام صادره هم تنها مرهمی است بر زخمهایشان که البته نمیتواند این زخمها را برطرف سازد. اما با توجه به احکام فعلی و واکنشهایی که در گزارشات رسانهها منتشر شده ظاهرا خانواده جوادیفر که پیشتر از شکایت در باب معاونت در قتل صرفه نظر کرده بودند، از حکم راضی هستند. خانواده روحالامینی هم گفتهاند: «از عملکرد قوه قضائیه در برخورد با صاحبمنصبان سابق قوه قضائیه راضی هستیم و از گام عبرتآموزی که این قوه برداشته تقدیر میکنیم، البته توقع میرفت برای پیشگیری از تخلف مشابه و احترام و اقناع افکار عمومی از مجازاتهای تکمیلی با استفاده از سایر ظرفیتهای متناسب ثانوی استفاده میشد.»
هفتم؛ افکار عمومی. من در مورد درستی یا نادرستی قضاوت و حکم آن نمیتوانم قضاوت کنم اما کافیست سری به رسانههای اجتماعی بزنید تا واکنش اجتماعی را ببینید. اولین واکنش مقایسه حکم ۲۰۰ هزار تومانی مرتضوی در کهریزک، با حکم حبس ۹۱ روزه سرباز وظیفه اروجعلی ببرزاده در هجوم نیروهای انتظامی و لباس شخصی به کوی دانشگاه ۷۸ بود و طبق معمول انتقادات به زبان طنز تلخ و نیشدار در شبکههای اجتماعی بیان میشد.
البته با روندی که از دادگاه کهریزک دیده شد و به خصوص غیرعلنی شدن آن، انتظار افکار عمومی از نتیجه دادگاه هم چندان مثبت نبود. در همان جلسه نخست دادگاه قضات معزول، من به دعوت دکتر روحالامینی حضور داشتم؛ ولی نهایتا نتوانستم وارد جلسه شوم. وقتی با ورود مرتضوی اعلام شد که دادگاه به دستور قاضی پرونده غیرعلنی است، حجتالاسلام دکتر محمدرضا زائری (مدیرمسئول نشریه خیمه) که به دعوت دکتر روحالامینی حاضر شده بود، خیلی صریح به ایشان گفت که «شما امیدی به این دادگاه نداشته باش» و ایشان که مثل همیشه چفیهای به گردن داشت، گفت: «امیدم به خداست». همانجا دکتر زائری به خبرنگاران گفت که «قانون اساسی میگوید دادگاه علنی است و قاضی افتخاری هم گفته بود که دادگاه علنی است، اما متأسفانه در نهایت اینگونه نشد. من معتقدم این دادگاه بدون نتیجه است.»
وقتی نخبگان انقلابی ما که عمر خود را برای دفاع از انقلاب گذاشتهاند، به دستگاه قضا اطمینان ندارند، مردم عادی که مشکلات اقتصادی آنها را از رأی هشت سال قبل به احمدینژاد (در انتقاد به هاشمی) به جایی رسانده که اکنون به نماینده گفتمان هاشمی رأی میدهند، آیا مشکلات و آسیبهای اینچنینی را میتوانند تحمل کنند؟
مگر بخشی از وظایف دستگاه قضا مقابله با فساد اقتصادیای نیست که به این بیعدالتی دامن زده است؟ وقتی ناکارآمدی دولت اینچنین مردم را تحت فشار قرار داده و عمل به وظیفه مسئولان قضائی در مقابل این مسائل هم به دعوای سران قوا میانجامد، مردم چه برداشتی میکنند؟ اینجاست که نه مواضع انتقادی قوه قضائیه و عملکرد مثبت آن در پرونده اختلاس ۳ هزار میلیاردی کام مردم را شیرین میکند و نه مواضع ملایم و مماشات با دولت قانونگریز در برخی پروندهها مثل کهریزک. اینجاست که میفهمیم حتی صدور احکام شدیدتر در این دادگاه هم نمیتوانست در جبران برخی خسارات معنوی بهوجود آمده سالهای اخیر چندان مؤثر باشد.
منبع: پنجره
:::
چقدر زیبا و فصیح نوشته شده بود . بسیار عالی بود.