۰۹:۱۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۲

«خودحق‌پنداری» چگونه جامعه ایرانی را نابود می‌کند؟

ایران بیش از هر زمان در این دوران و در سال‌های پیش روی به چنین فضایی نیاز دارد و شاید پیش‌زمینه تحقق پذیرش خطای خود و عمل نیک دیگری، غلبه بر «دیکتاتوری درون» است که کار‌ چندان آسانی نیست.

«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):

از مهم‌ترین چالش‌هایی که پیش روی جامعه ایرانی و به ویژه ساحت سیاست که در حال تشدید است، گذاردن خود در جایگاه «حق مطلق» و تعبیر رقیب یا جریان ناهمسو و اشخاص نزدیک به جریان‌های «رقیب» و «ناهمسو» به «باطل» است؛ رویدادی که در سال‌های پیش روی نیز با شدت بیشتری ‌خواهیم دید و بخشی از بدنه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور در قبالش هزینه خواهد داد.

«مطلق‌گرایی» یکی از رویکردهایی است که به استثنای ساحات به اثبات رسیده برای خیل وسیعی از جامعه بشری، عموماً نفی می‌شود و این «مطلق‌گرایی» سوای «مطلق‌گرایی اخلاقی» است. در واقع آنچه مورد اشاره قرار می‌گیرد، عمدتاً «مطلق‌گرایی» در «عملکرد‌ها» و «روش‌ها»ست تا «مطلق‌گرایی در ایدئولوژی»؛ به عبارت ساده‌تر، آنچه محل بحث است، نوع کنش و واکنش‌‌های جریان‌های گوناگون با اعتقاداتی زیر یک چتر است.

در جامعه اسلامی با اکثریت شیعه ایران نیز هرچند چنان رویکردهای رادیکالی نیست،‌ در مجموع «مطلق‌گرایی» یک فرهنگ و رویکرد جاری برگرفته از «خودحق پنداریِ مطلق» است. این «خودحق پنداری» بدین گونه است که یک یا چند جریان، منش و روش خود را «عین حق» می‌داند و در مقابل منش و روش دیگر جریان‌ها را «باطل» یا «قریب به ابطال» تعبیر ‌کرده و به طور کامل یا نسبی رد ‌و طبیعتاً بر پایه همین نگاه، رفتار‌هایش را تنظیم می‌کند.

وقتی در چنین رویکرد «مطلق‌گرایی» بیندیشیم، با کنار‌‌ همان گذاردن گزاره‌های متناقض رفتاری و گفتاری در بلندمدت، می‌توان این قاعده را ثابت کرد که این شیوه نه اعتقاد، بلکه روشی است که این جریانات نیز در کنه باور‌هایشان، اعتقادی به آن ندارند.

در واقع «خودحق پنداری مطلق»ی که در سایه «مطلق‌گرایی» برای برخی اشخاص و رفتارهایشان ذکر می‌شود، حتی اعتقاد راسخ بسیاری از سردمداران این جریانان نیز نیست، ولی چون ساده‌ترین روش برای منکوب کردن جریان رقیب برایشان تصور شده، بدان دست یازیده‌اند.

بنا بر این گزارش، در گذشته‌ چنین رویکردی تنها در یک جریان سیاسی ـ که عمدتاً پایگاه راست قابل طبقه‌بندی بود ـ دیده می‌شد و جریان چپ، به ویژه چپ رادیکال با مرز ابطال لزوم وجود روی کره خاکی پیش می‌رفت؛ اما به خصوص در یک دهه اخیر، همین رویکرد در جریان چپ نیز پدید آمد و ‌فضای «خودحق پنداری مطلق» در هر دو جریان سیاسی کشور رویکرد محوری و پررنگ شده و جریاناتی که مدعی برخورداری از «گفتمان» در هر دو سو هستند، به این «مطلق‌گرایی» در «خودحق پنداری» روی آورده‌اند؛ بدین معنا که شیوه کشورداری و مردم‌داری‌شان را عین اسلام و مردم‌سالاری دینی دانسته و سمت مقابل را عین کفر یا تحجر تعبیر می‌‌کنند.

این رویکرد در دو شق کردن ساحات فرهنگی و اجتماعی و قرار دادن مردم مقابل یکدیگر برای به دست آوردن قدرت نقش اساسی دارد و می‌بینیم که فرهنگ «خودحق پنداری» در سطح جامعه نیز توسعه یافته و بسیاری از عموم را ـ به رغم تکیه بر گفتار منطقی ـ نمی‌توان در بسیاری از کشمکش‌ها و تقابلات اقناع نمود و به تغییر اندک جهت‌گیری فکری و عملی متقاعد ساخت و طبیعتاً چنین برخورد خشکی از سوی دو طرف و عدم انعطاف پذیری منطقی، منجر به تنش‌هایی می‌شود که همیشه نیز در سطح کلامی خلاصه نمی‌شود.

از این حیث، به نظر می‌رسد نخبگان خواسته یا ناخواسته با چنین خودحق پنداری و نسبی نگرفتن فضای منفی و مثبت کشور، موجب رضایت مطلق گروهی شده‌اند که گمان می‌کنند همه تصمیم‌ها و برآیندهای تصمیماتشان مثبت است و از آن است که موجب نفی تصمیمات گروهی شده‌اند که لزوماً تمام تصمیماتشان منفی نیست و خدمات مثبتی نیز داشته‌اند. نوع بررسی کارکرد جریان چپ نسبت به راست و راست نسبت به چپ و بعضاً نقد هر دو نسبت به جریان میانه، به چنین رگه‌های دفع کامل رقیب ولو با وجود کارنامه دارای نقاط مثبت و همچنین جذب کامل رفیق ولو با وجود برخورداری از کارنامه سراسر منفی است.

این رویکرد بی‌گمان در سال‌های پیش روی بیش از این نیز دامن زده خواهد شد، چرا که برخی جریانات قائل بر این هستند که با چنین ممیزهای دقیقی، مردم یکی از دو رویکرد را برگزینند و‌ حد میانی ‌نماند و متأسفانه پمپاژ گفتارهای خرد به سطح جامعه (متناسب با اولویت‌های حیاتی مردم) برای گرایش دادن عامه مردم به یکی از دو سنگر در حال وقوع است. با این اوصاف، اگر قرار باشد این فضاسازی از هر دو سو استمرار یابد، دیر یا زود شاهد بازتولید رفتارهایی نه چندان عقلایی بر مبنای «خودحق پنداری مطلق» خواهیم بود که سطح و کیفیتش قابل پیش‌بینی است.

از این حیث اگر واقعاً برای ایران و مصالح این مملکت ارزشی قائل هستیم، توقع می‌رود از «خودحق‌پنداری» ـ که دامنه تنازعاتش از بعدی قابل پیش‌بینی و از ابعادی، غیرقابل عمق‌سنجی است و در عمل نمود می‌یابد ـ پرهیز کرد و جامعه را به سمت نقد نسبی و پذیرش نسبی سوق داد و کارکرد گروهی را «بد مطلق» یا «خوب مطلق» تعبیر نکرد. ایران بیش از هر زمان در این دوران و در سال‌های پیش رو به چنین فضایی نیاز دارد و شاید پیش‌زمینه تحقق پذیرش خطای خود و عمل نیک دیگری، غلبه بر «دیکتاتوری درون» است که کار چندان آسانی نیست.

منبع: تابناک

:::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

- 2 = 5