۱۲:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۹

تحلیل،پازل گمشده ایرانیان در سیر تاریخ

همه میتوانیم به صورت کاملا ریز بیبانه تمام این وقایع را بررسی کنیم، اما هیچ تحلیل مشترکی برایشان نداریم.نمی دانیم مشکل دولت اصلاحات بی عرضگی خاتمی بود یا افراط گرایی اطرافیان؟ وقتی ما نمی توانیم به این سوالات به این راحتی پاسخ دهیم چگونه می توانیم مثلا از بروز این اتفاقات در دولت روحانی جلوگیری کنیم؟

مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)-کیوان محمدی:

چندین سال پیش در یکی از خبرگزاری های خارج از کشور یادداشتی خواندم در مورد موضوع همیشه داغ حافظه تاریخی مردم ایران.نویسنده به ریشه یابی دقیق این موضوع پرداخته بود.موضوعی که از نظر من از اساس غلط است و به هیچ نتیجه ای نخواهد رسید.

ناپلئون جمله معروفی دارد که می گوید: «تاریخ مجموعه دروغ‌هایی است که انسان‌ها بر سر آن توافق می‌کنند».
منظور این است که تعریف کردن خود تاریخ انقدر گنگ و پیچیده هست که حرف زدن از حافظه تاریخی را دوچندان گنگ و مبهم نشان دهد.
سوال من این است.منظور ما از نداشتن حافظه تاریخی دقیقا چیست؟
اگر مظور ما از حافظه تاریخی دانستن نام رییس جمهور ها و پادشاهان قدیمی است که باید بگویم این ادعا تملما غلط است. در این مورد اتفاقا به راحتی میتوان مشاهده کرد که ایرانیان علاقه زیادی به مرور وقایع تاریخی خود دارند.حتی مردم عادی و بی‌سواد هم از جهان‌گشایی نادرشاه و کشورداری شاه عباس و مردم‌داری کریم خان وکیل‌الرعایا و قلدری رضاشاه و اصلاحات و درایت امیرکبیر داستان‌ها برای گفتن دارند.
این اطلاعات نتیجه شیوه آموزش تاریخ در کشور ماست.یعنی آموزش حفظی اتفاقات به عنوان تاریخ.
من فکر می‌کنم اگر انتقاد به حافظه تاریخی مردم ما، گلایه از تکرار یک اشتباه باشد،دلیل آن فراموش کردن وقایع پیشین نیست. بلکه دلیل آن، نداشتن تحلیل درست از وقایع تاریخی است.از نظر من خود تاریخ، به شکل مجموعه‌ای از وقایع، صرفا یک ملات خام است.آنچه در اینجا حائز اهمیت است تحلیل درست و مشترک ما از این وقایع تاریخی است.
بعد از گذشت بیش از نیم قرن از کودتای ۲۸ مرداد هنوز مردم ما نمی توانند تحلیل درستی و مشترکی از وقایع ارئه دهند.هنوز نمیدانند دلیل آن شکست بزرگ چه بود؟لجبازی و افراطی گری مصدق؟ کارشکنی حزب توده؟ دخالت بیگانگان؟
هرکدام از تحلیل های بالا برای خود تعداد زیادی طرفدار دارد و تا زمانی که این حد از اختلافات در تحلیل ها وجود دارد ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که مردم ما از تجربیات تاریخی خود درس بگیرند.برای همین هست که با این که تاکنون صدها سند از طرف های غربی در مورد پشت پرده های ان کودتا منتشر شده بازهم در باورهای مردم ما در مورد کودتا تغییری ایجاد نکرده است.یعنی حتی افزایش اطلاعات هم نمی تواند تحلیل های مارا به اشتراک برساند.

بیایید این مسئله را در مورد دیگر رویداد های تاریخی گسترش دهیم:
به ماجرای شکست رویای مشروطیت. به ماجرای سقوط محمدرضا پهلوی. به دلایل ظهور جنبش دوم خردادی ها به مسئله شکست اصلاحات،به مسئله خیانت اعضا لیست امید و یا خیلی مسائل دیگر.
همه میتوانیم به صورت کاملا ریز بیبانه تمام این وقایع را بررسی کنیم، اما هیچ تحلیل مشترکی برایشان نداریم.نمی دانیم مشکل دولت اصلاحات بی عرضگی خاتمی بود یا افراط گرایی اطرافیان؟
وقتی ما نمی توانیم به این سوالات به این راحتی پاسخ دهیم چگونه می توانیم مثلا از بروز این اتفاقات در دولت روحانی جلوگیری کنیم؟

من دوباره همه شمارا به جمله ناپلئون ارجاع میدهم.
تاریخ را راست و دروغ ها به وجود نمی آورند،مهم توافق های همگانیست که ما نداریم.
چرایی این موضوع خودش یک مبحث طولانی است و شاید به چندین میز گرد نیاز داشته باشد.
اما برای مثال میتواند بخشی از ان را نداشتن نهادهای مرجع و مستقل دانست.شما تصور کنید دو شهروند بریتانیایی اگر بر سر موضوعی اختلاف داشته باشند به راحتی به آکسفورد یا کمبریج یا مراجعی از این نظیر مراجعه می کنند. اما ما باید چه کار کنیم؟

در پایان باید بگویم ما ایرانیان حافظه تاریخی نسبتا خوبی داریم اما مشکلمان این است که تحلیل‌گران و مراجع مستقل نتوانسته اند یک تحلیل درست و مشترک از وقایع تاریخی را در اختیار مردم قرار دهند.
::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

74 + = 81