مجاهد

آیت الله سید محمود طالقانی در یک نگاه

73_1

یک روز نصیری (رئیس ساواک شاه) برای بازدید به زندان آمد. آیة‏اللّه‏ سیّد محمود طالقانی قرآن می‏خواند و عینکش نیز تا نوک بینی پایین آمده بود. رئیس زندان که پشت‏سر نصیری می‏آمد، با دستپاچگی به طرف طالقانی اشاره کرد و گفت: «از جا بلند شو! مگر نمی‏بینی رئیس کل ساواک می‏آیند؟». آیة‏اللّه‏ طالقانی خیلی خونْ‏سرد و بدون این که قرآن را کنار بگذارد یا عینک را روی چشمش مرتب کند، دستش را بلند کرد و به صورت تحقیرآمیزی به طرف رئیس زندان اشاره کرد و گفت: «این مرد، ارباب توست. چرا به من می‏گویی بلند شو؟!».