۰۷:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۳۰ دکتر ابراهیم رزاقی:

تورم ۵۰ درصدی رهاورد اقتصاد نئولیبرال/ واردات ۳۰ میلیارد دلاری در دوره رفسنجانی

پس از جنگ، تفکرات حاکم بر مدیران سیاسی و اقتصادی سبب شد که کشور از یک نیروی بسیار کارا و مدیریت انقلابی که توانسته بود بدون هیچ گونه توقع مادی، هم دشمن نظامی را بیرون کند و هم مدیران توانمندی در بخش های صنعتی باشند به دلیل دیدگاه سرمایه داری که نشات گرفته از غرب بود غافل شود و به نوعی تمام ارزش‌های انقلابی مردم به یکباره فراموش شد.

150067_842«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): تحولات اقتصادی دولت‌‌های آقای هاشمی رفسنجانی همیشه مورد نقد بسیاری از کارشناسان اقتصادی قرار داشته است. دوران سازندگی که با اجرای نخستین برنامه پنج ساله کشور همراه شد، از جهاتی دوران پرفشار اقتصادی بود که برخی شاخص‌های اقتصادی نیز گواه این موضوع اند. در همین باره و در مورد سیاست‌های اقتصادی دوران سازندگی با ابراهیم رزاقی ـ استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی ـ به گفنگو پرداختیم.
ابراهیم رزاقی کارشناس مسایل اقتصادی در گفتگو با خبرنگار «فردا» با اشاره به تقسیم جریان های اقتصادی بعد از پیروزی انقلاب گفت: جریان های اقتصادی در ایران شامل دوره دفاع مقدس که توجه اقتصادی به داخل کشور دارد، دوره سازندگی که به اجرای سیاست‌های تعدیل اقتصادی روی آورد و دوره اصلاحات که درباره ادغام در بازار جهانی و همچنین دوره عدالت‌گرایی که اوج وابستگی اقتصادی و ادغام در بازار جهانی است، می شود. در دور اول مشکلاتی که جنگ ایجاد کرده بود مانع از تمرکز بر روی مسایل اقتصادی شد، البته فراموش نکنیم که در همان دوران جنگ وضعیت معیشت و اقتصاد بسیار بهتر از دوران پس از جنگ بود زیرا تمرکز بر اقتصاد داخلی و تامین معاش مردم بود.

ارزش های انقلابی به دست فراموشی سپرده شد

وی ادامه داد: اما بعد از جنگ، طبق قانون اساسی و بیانات امام(ره)، می بایست استقلال اقتصادی ایجاد می شد. به این معنا که همه مردم باید شغل می داشتند و از رفاه نسبی برخوردار می بودند. در حالیکه نه تنها از لحاظ اقتصادی به آنچه که در قانون اساسی مطرح می‌کند، توجهی نشد بلکه با اجرا شدن سیاست تعدیل اقتصادی در کشور که یک الگوی سرمایه‌داری و مبتنی بر بخش خصوصی است اقتصاد ایران را تا امروز به یک اقتصاد بیمار تبدیل کرده است. این دوران که مشهور به دوران سازندگی است عملاً مخالف مدیریتی بود که در جنگ ایجاد و مبتنی بر ایثار و از خودگذشتگی جلوه یافت. این دوره از مدیرانی بهره برد که سابقه چندانی نداشتند و به دنبال سود خود بودند. آنها معتقد بودند که به هرکس پول بیشتری داده شود بهتر کار می‌کند و مدیران دولتی را نابلد جلوه دادند و سودآوری را در خصوصی سازی خلاصه کردند.

رزاقی معتقد است: پس از جنگ، تفکرات حاکم بر مدیران سیاسی و اقتصادی سبب شد که کشور از یک نیروی بسیار کارا و مدیریت انقلابی که توانسته بود بدون هیچ گونه توقع مادی، هم دشمن نظامی را بیرون کند و هم مدیران توانمندی در بخش های صنعتی باشند به دلیل دیدگاه سرمایه داری  که نشات گرفته از غرب بود غافل شود و به نوعی تمام ارزش‌های انقلابی مردم به یکباره فراموش شد.

انقطاع مدیران فرهنگی از مدیران اقتصادی

این کارشناس مسایل اقتصادی تصریح کرد: در سیاست تعدیل اقتصادی که در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی به کار گرفته شد بخش خصوصی همه کاره است و بخش های غیر خصوصی باید کنار گذاشته شود. این سیاست یک نوع آماده سازی فضا برای اقتصاد جهانی است که قبلا تحت تاثیر شوروی بوده است. در این سیاست دولت کوچک می شود و همه بخش ها به صورت خصوصی اداره شود. همچنین در این دوره شاهد انقطاع مدیران فرهنگی از مدیران اقتصادی هستیم. مدیران دهه ۷۰ متأسفانه در فاصله کوتاهی پس از جنگ روحیه خود را تغییر دادند تا حدی که روحیه ایثار و گذشت نیز در برهه‌ای از زمان در آنها نابود شد.

رزاقی با انتقاد از مدیران تکنو کرات دهه ۷۰ گفت: مدیرانی که بعد از دوران جنگ انتخاب شدند تکنوکرات بودند که الگوی سرمایه داری لیبرال را مطرح کردند. این مدیران قانون اساسی را نادیده گرفتند. هرچند این مدیران کارهای زیادی انجام دادند اما توجه نمیکردند این کار را در کجا و با چه هدفی انجام می دهند.

این کارشناس مسایل اقتصادی تاکید کرد: بیکاری، تمرکز جمعیت در شهرها، مهاجرت های بی رویه همه به دلیل سیاستهای غلطی است که بعد از جنگ اتخاذ شد. اینکه احترام و فداکاری و عرق به وطن کاهش یابد در نتیجه این است که سود مادی و به دنبال پول بودن جای خود را به عزت و شرافت انسانی داده است. البته ناگفته نماند که سیاست های مدیران اقتصادی دولت اصلاحات و دولت احمدی نژاد هم نه تنها وضعیت بیمار فرهنگی و اقتصادی کشور را بهبود نبخشیدند بلکه بیماری آن را نیز شدت  دادند. در دوره آقای هاشمی ایشان بارها گفته بودند که  قصد دارند که سرنوشت اقتصاد  ایران برمبنای تعدیل ساختارهای اقتصادی به مانند کشورهایی چون مالزی و یا ژاپن شود اما فراموش کرده بود که نظام سرمایه‌داری در غرب و کشورهایی مانند آلمان و ژاپن که اجرا شد بر مبنای  سودپرستی نبود. آنها معتقد بودند که سود باید بر مبنای منافع ملی باشد. بر خلاف مدیران ایرانی دهه۷۰   تنها به سودخواهی توجه داشتند و از منافع ملی آن غافل ماندند.

عدم اعتماد به دانش بومی و رواج مصرف گرایی

رزاقی با اشاره به عدم اعتقاد مدیران اقتصادی دهه ۷۰ به اقتصادی که مبتنی بر الگوی ایرانی ـ اسلامی گفت: آقای هاشمی و تیم اقتصادی دولت وقت در دهه ۷۰ معتقد بودند که الگوی ایرانی- اسلامی، مناسب اقتصاد ایران نیست. به همین دلیل به دنبال سیاست‌هایی مانند تعدیل اقتصادی که از غرب دیکته شده رفتند. آنها به دانش بومی اعتقادی نداشتند. با اجرای سیاست تعدیل،  تولید مسیر نزولی به خود گرفت، ارزش ها به غیر ارزش تبدیل شد و طبقات اجتماعی از هم گسسته شد. مدیران اقتصادی دولت آقای هاشمی معتقد بودند که جهش در توسعه مستلزم باز شدن دروازه های ایران به سوی واردات است. این به معنای رواج مصرف گرایی و تنوع طلبی در کشور بود. همچنین اجرای سیاست های نادرست موجب خروج مغزها و سرمایه ها از کشور شد.

رزاقی با انتقاد به پیامدهای منفی اقتصادی دولت هاشمی در دهه ۷۰ تاکید کرد: کاهش ارزش پول موجب افزایش تورم و بیکاری شد. از این رو بر اقشار کم درآمد و حقوق‌بگیر فشار  اقتصادی وارد شد  و قدرت خرید مردم کاهش یافت.  بیکاری افزایش یافت. کاهش ارزش ریال منجر به افزایش هزینه واردات شد. تورم در سال ۷۴ و پایان دولت سازندگی به ۴۹ درصد نزدیک شد و همین مسئله موجب شکست برنامه‌های آزادسازی قیمت‌ها گردید.

 تبلور فرهنگ اشرافی گری در دوره سازندگی

این کارشناس مسایل اقتصادی افزود: ایران زمانی که اجرای برنامه های تعدیل اقتصادی را آغاز کرد بدهی‌های خارجی‌اش نزدیک به صفر بود اما پس از آن در بدهی‌ خارجی غوطه‌ور شد. در این زمان دولت سازندگی اعتقاد داشت که با اجرای کامل سیاست تعدیل و ایجاد رشد اقتصادی، حتی وضع فقرا هم نسبت به قبل بهبود خواهد یافت. غافل از اینکه طبقات فقیر و کارگر وقتی احساس فقر و بی عدالتی کنند در اجرای سیاست‌ها همکاری نمی‌کنند و حتی ممکن است وقتی خصوصی‌سازی و آزادسازی را مغایر با منافع خود ببینند، در آن اخلال هم ایجاد کنند.

رزاقی با انتقاد از تبلور فرهنگ اشرافی گری در دوره هاشمی رفسنجانی نیز گفت: تبلور فرهنگ اشرافی گری از دوره مدیریت آقای هاشمی آغاز شد. در سال ۶۷ درآمد نفتی کشور حدود ۷میلیارد دلار بود. از این عدد، حدود ۴میلیارد دلار هزینه جنگ بود و کشور در آن برهه با درآمدی معادل ۳ میلیارد دلار اداره می‌شد. در آن دوره، بحرانی وجود نداشت، چرا که همه، خودشان را با شرایط وفق می دادند. اما در سال ۷۰ ایران با درآمد ۱۵ میلیارد دلاری و با اخذ وام چند ده میلیارد دلاری از بانک جهانی حدود ۳۰میلیارد دلار واردات انجام داد. این واردات سبب شد که فرهنگ مصرف گرایی در زندگی مردم وارد شود و پولدارها به زندگی لوکس و تجمل گرایش پیدا کنند. در حالی که دولت می‌توانست به‌جای واردات چند ده میلیارد دلاری با تزریق این پول‌ها کارخانه بسازد و تولید مولد را آغاز کند.

رواج الگوی دزدی و خیانت در سیستم های اقتصادی و اداری

این استاد بازنشسته اقتصاد در پایان تاکید کرد: در این دوره رابطه ها بر ضابطه غالب شده بود. رانت خواری و پارتی بازی جز لاینفک سیستم های اداری شده بود. متأسفانه برخی از مقامات ارشد و مدیران نیز، ارتباط تنگاتنگی با مقامات حوزه قضا داشتند. به همین بسیاری از پرونده های فساد اقتصادی پیگیری نمی شد و یا مجازات‌ها توسط دستگاه قضایی کشور بسیار کاهش پیدا کرده بود. هر مدیری به خود اجازه می‌داد تا با استفاده از رانت، فساد اقتصادی خود و همفکرانش را ادامه دهد. بنابراین پس از مدتی این روال به یک الگوی مدرن مبدل شد؛ الگویی که دزدی، خیانت و اخلاق بد را در دهه ۷۰ گسترش داد و  فساد را زرنگی می‌دانست.

منبع: فردا

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

13 - = 11