هیچ یک از دانشجویان از تسخیر لانه پشیمان نشدهاند
متاسفانه، نه تنها عدهای ناآگاه این اقدام شجاعانه ملت ایران را به شوروی نسبت دادند؛ بلکه در کمال ناباوری برخی از دوستان به اصطلاح حزب اللهی در رسانه های خود در دو سه سال اخیر، پیشتر رفتند و این واقعه را به خود آمریکا منسوب کردند... به نظر بنده این امواج تبلیغاتی مولود تمایل و اشتیاق آقای احمدینژاد به مذاکره و ایجاد رابطه با آمریکا در دوره ۸ ساله ریاست جمهوری ایشان بود.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): دکتر فروز رجاییفر یکی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه پلیتکنیک و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام است که در فتح لانه جاسوسی نقش فعالی داشت. خانم رجاییفر در گفتگویی صریح بار دیگر به مسئله ۱۳ آبان پرداخته و تحلیلهای انحرافی از آن را نقد کرده است. وی در این گفتگو برخی مواضع گروههای اصولگرا علیه تسخیر لانه جاسوسی را مورد انتقاد قرار میدهد:
«متاسفانه، نه تنها عدهای ناآگاه این اقدام شجاعانه ملت ایران را به شوروی نسبت دادند؛ بلکه در کمال ناباوری برخی از دوستان به اصطلاح حزب اللهی در رسانه های خود در دو سه سال اخیر، پیشتر رفتند و این واقعه را به خود آمریکا منسوب کردند… به نظر بنده این امواج تبلیغاتی مولود تمایل و اشتیاق آقای احمدینژاد به مذاکره و ایجاد رابطه با آمریکا در دوره ۸ ساله ریاست جمهوری ایشان بود که از ابتدا بعنوان نماینده علم و صنعت در شورایی که اشاره کردم با این طرح مخالفت کرده بود…. در این هشت سال بخشی از فعالین عقبه رسانهای ایشان که این روزها زیر علم شعار «مرگ بر آمریکا» گرد آمده اند، در برابر تحرکات ایشان برای نزدیکی و تعامل با آمریکا نه تنها سکوت کرده بودند؛ بلکه تحلیل هایی را در محیط دانشگاهی پخش میکردند که اشغال لانه اجتهاد دانشجویان در برابر نص صریح امام بوده است!»
متن کامل این گفتگو را در ادامه میخوانید:
خانم دکتر رجاییفر! شما به عنوان یکی از افرادی که در تسخیر لانه جاسوسی جزو دانشجویان مسلمان پیرو خط امام حضور داشتید قطعاً در جریان جزئیات این حادثه قرار دارید. به عنوان اولین سؤال میخواستم بدانم مقدمات فتح لانه جاسوسی چرا و چگونه فراهم شد و چه شد که دانشجویان سفارتخانه دولتی را فتح کردند که در بسیاری از کشورها مصونیت قضایی داشت و قدرت بلامنازع دنیا بود؟
خصومت مابین دولت آمریکا و ملت ایران یک سابقه تاریخی دارد و به بیش از شش دهه میرسد. از زمانی که دولت ملی مرحوم دکتر مصدق با کودتای انگلیسی ـ آمریکایی سرنگون شد و شاه مجدداً و این بار به عنوان عنصر حافظ منافع آمریکا به مقدرات ملت ایران حاکم شد. دخالت آمریکا در امور داخلی ایران در زمان سلطنت شاه برای مردم ایران و حتی جهان اثبات شده بود. اما دستگاه امنیتی شاه با سلب همه گونه حقوق سیاسی و اجتماعی از مردم، اجازه نمیداد که نخبگان و ملت ایران درباره آمریکا صریحاً موضع گیری و اعتراض کنند. پس با پیروزی انقلاب اسلامی، در گام اول با حذف شاه ضربه بزرگی به منافع آمریکا در سطح داخلی و منطقهای وارد شد و در گام دوم با هدایتها و روشنگری های حضرت امام(ره) که منجر به اشغال سفارت آمریکا شد، این ابرقدرت از نفوذ مجدد در ساخت قدرت ایران و تصرف در آن بازداشته شد. اشغال سفارت یا همان لانه جاسوسی آمریکا، به روند جاسوسی علیه امنیت و تثبیت جمهوری اسلامی، از جمله عملیات هماهنگ و همسان ضد انقلابی در استان های مرزی و تحریک اقلیت های قومی و مذهبی کشور پایان داد. تحرکاتی که به نظر میرسید از یک اراده مرکزی هدایت و اجرا میشود که قصد دارد در ابعاد گسترده سیاسی و نظامی علیه حکومتی که با رای بیش از ۹۸درصد مردم روی کار آمده است توطئه کرده و آن را براندازی کند تا شرایط را به وضعیت قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بازگرداند.
حضرت امام(ره) در سخنرانیها و پیام های مختلف میفرمودند که آمریکا منافع خودش را در ایران از دست داده است و از ما عصبانی است و نه تنها مشکلات ما بلکه مصائب همه مسلمانان و حتی مستضعفان جهان از آمریکا و ایادی اوست و به طور مداوم خطر آمریکا را گوشزد میکردند. این یک محاسبه ساده در عالم سیاست است که با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، آمریکا تمام امتیازات و منافع خود را از دست داده و طبیعی بود که واکنش منفی نسبت به انقلاب داشته باشد.
با وجود ریشه دار بودن دشمنی تاریخی ایران و آمریکا به نظر میرسد عوامل دیگر و جزئی تری نیز درتسخیر لانه جاسوسی نقش داشت؟
بله؛ مواردی که به طور مشخص در مقطع اشغال لانه جاسوسی تاثیر داشت، دو رخداد همزمان بود. نخست اجازه ورود شاه به آمریکا به بهانه بیماری و برای معالجه، و دیگری ملاقات هیئت اعزامی دولت موقت ایران در الجزایر با برژینسکی معاون امنیت ملی کارتر. این دو اقدام همزمان حضرت امام(ره) و مردم را به شدت نگران و خشمگین کرد و موج مردمی تقاضای استرداد شاه از آمریکا به منظور محاکمه او در ایران مطرح شد.
چه رابطهای بین ملاقات هیئت ایرانی در الجزایر با پناهندگی شاه به آمریکا وجود داشت که این دو مسئله خودرا در بحث تسخیر لانه جاسوسی نشان داد؟
نمی توانم ادعا کنم که رابطه مستقیمی وجود داشته، زیرا شاه در ۳۰ مهر ماه به آمریکا برده شد و ملاقات در الجزایر حدود ۷-۸ روز بعد انجام شد. پیش از انتقال شاه به آمریکا، در ۲۹ مهر دولت ایران طی مذاکرهای با سفارت آمریکا، آنها را از این اقدام منع کرده بود؛ لکن طرف آمریکایی با همان تبختر و تفرعن برخاسته از قدرت جهنمی خود در ایران در دوره سیاه پهلوی دوم، توجهی به خواسته دولت موقت نکرد. در پی نتیجه ندادن این ملاقات، دولت ایران یک یادداشت رسمی منتشر کرد و عواقب احتمالی این اقدام آمریکا را که حتما موجب خشم و نفرت مردم ایران واقع میشد، به عهده آمریکا گذاشت.
تاریخ این اتفاقات با سالگرد پیروزی و جشن استقلال دولت الجزایر مصادف بود و هیات دولت ایران بعنوان یک دولت انقلابی به این مراسم دعوت شده بود. قدر مسلم انتظار نمیرفت که نخست وزیر و وزیر خارجه دولت انقلاب با بی توجهی به واقعه مهم هفته پیش که موجب تحریک عواطف مردم ایران شده، دعوت آمریکا برای مذاکره و اقدام به تجدید مناسبات را بپذیرند. هنوز ابعاد پشت پرده این ملاقات مشکوک است و از این جهت با اتفاقات امروز تشابه دارد.
چه تشابهی؟ و چرا این قدر مردم ایران از سفر شاه به آمریکا نگران شده بودند؟
این که در همان زمان هم هر دو طرف ادعا کردند که به درخواست طرف مقابل با هم گفتگو کرده اند!
عمده نگرانی مردم از سفر شاه به آمریکا تکرار کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ بود. در مذاکراتی که دولت ایران قبل از انتقال شاه به آمریکا برای ممانعت از این اقدام انجام داد، به دلیل همان روحیه استکباری در طرف آمریکایی، تلاش هایش برای کسب اطمینان از بیماری شاه به نتیجه نرسید. بدین لحاظ برای حضرت امام(ره) بعنوان رهبر هوشیار انقلاب و همچنین مردم، صحت خبر بیماری شاه احراز نشده بود.
حضرت امام در بیانیه دعوت به بزرگداشت شهدای صحن دانشگاه تهران در ۱۳ آبان سال ۵۷ که دهم آبان ۵۸ صادر شد، فرمودند که شاه خائن را به «بهانه» بیماری به آمریکا برده اند. بدیهی است که فرار شاه از ایران در روزهای بحرانی، بسیاری از حامیان او را دلسرد و ناامید کرده بود. در چنین شرایطی سفر شاه به آمریکا میتوانست به معنای تجدید روحیه و اوج گیری دسیسه های سلطنت طلبان و نیروهای معارض از طریق تمرکز نیروهای ضد انقلاب حول محور شاه به قصد ساقط کردن نظام تازه تاسیس اسلامی باشد.
در این شرایط، ملاقات برژینسکی با هیئت اعزامی دولت موقت انجام شد. این اقدام نشان داد که مبانی تحلیلی دولت درباره انقلاب و آمریکا بسیار از دیدگاه حضرت امام(ره)، مردم و دانشجویان فاصله دارد. بر این اساس با تشخیص شکاف بین نظرات حضرت امام و دیدگاه و عملکرد دولت موقت و خطی که از بیانات حضرت امام و خصوصاً پیام های ایشان پس از سفر شاه به آمریکا استنباط میشد و مضافاً احساس خطر از توطئه های دشمن اصلی ملت ایران، دانشجویان به این نتیجه رسیدند که اقدامی را در حمایت از مواضع ضدآمریکایی امام (ره) انجام بدهند.
آیا از قبل برای گروگان گرفتن اعضا لانه جاسوسی برنامه ریزی شده بود؟
باید به این نکته جداً توجه داشت که اقدامی که دانشجویان پیرو خط امام طراحی کرده بودند یک پروژه محدود دانشجویی به شکل تحصنی چند ساعته و حداکثر دو سه روزه در محوطه سفارت برای جلب رسانهها و افکار عمومی جهان بود و طرحی برای گروگان گرفتن ۵۰ – ۶۰ آمریکایی برای مدت ۴۴۴ روز و قطع رابطه با آمریکا و تداوم آن تا چند دهه بعد قابل تصور نبود. در حقیقت میشود گفت که قرار بود تهاجمی به سفارت آمریکا بشود و ضمن تحصن در آن محل، مطالبه استرداد شاه مطرح شود؛ ضمن این که ممکن بود موقعیتی هم برای گروگانگیری برای طرح خواسته استرداد شاه دست دهد. اهمیت چنین اقدامی موجب میشد که در کانون توجه تمام رسانه های خبری دنیا قرار بگیرد و دانشجویان بتوانند خواسته و منطق خود را از طریق رسانه های بین المللی به مردم جهان بازگو کنند. ضمن آن که به زعم خود به مطالبه حضرت امام از دانشجویان در اعتراض به سفر شاه به آمریکا هم پاسخ داده باشند.
سخن شما به این معنا است که این حرکت، اقدامی در حد یک اقدام دانشجویی بود؟ پس آن چیزی که به این واقعه بعد ملی و بینالمللی داد چه بود؟
همانطور که عرض کردم این اقدام دانشجویان یک عملیات محدود دانشجویی بود؛ اما آنچه که این اقدام را به سطح یک حماسه ملی و بعد در گذر زمان به یک مقاومت تاریخی ارتقا داد و به الگوی مبارزه با استکبار جهانی تبدیل کرد، حمایت جدی حضرت امام و در پی آن، حمایت گسترده ملت ایران بود تا حدی که میتوان ادعا کرد که پس از حمایت امام راحل و مردم انقلابی، دیگر ابعاد ماجرا از یک اقدام دانشجویی فراتر رفت و به پروژه مقاومت یک ملت در برابر استکبار مبدل شد که در این پروژه امام و امت وظیفه و ماموریت نگهداری از گروگانها را به عهده دانشجویان گذاشتند.
ایده ورود به لانه چه زمانی مطرح شد؟ چه زمانی تصمیم گرفتید که وارد سفارتخانه شوید؟ آیا از قبل برنامهریزی شده بود؟
در جلساتی که قبل از بازگشایی دانشگاهها در مهر ۵۸ برگزار شده بود، نمایندگان انجمنهای اسلامی دانشگاه های پلی تکنیک، شریف، تهران، تربیت معلم و علم و صنعت بر اساس تحلیلهایی که از وضعیت سیاسی کشور داشتند، طرحی را برای تهاجم به سفارت آمریکا مورد بررسی قرار میدهند. ظاهراً نمایندگان دو دانشگاه آخر، با طرح مخالفت میکنند چرا که معتقد بودند که اساساً دشمن اصلی انقلاب ما کمونیسم و تفکر مارکسیستی است و اگر قرار به اقدامی هست، باید این اقدام علیه شوروی انجام شود. البته چون این گروه در اقلیت قرار میگیرند، کلیات طرح مردود نمیشود و قرار میشود که با هدف کسب اجازه از حضرت امام، با دو تن از اعضای شورای مشورتی ـ که حضرت امام برای دانشجویان تعیین کرده بودند ـ در میان گذاشته شود. بدلیل تشرف آیت الله خامنهای به حج تمتع، مساله فقط با آقای موسوی خوئینیها طرح میشود. ایشان هم در مقام مشورت، دانشجویان را از اطلاع قبلی به امام منصرف میکنند و نتیجه گرفته میشود که با انتخاب نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» در واقع موضع عقیدتی و سیاسی این دانشجویان تبیین شود. انتخاب این عنوان مزیتی داشت و آن ظرفیتش برای اعلام تبعیت از امام و موضع ایشان در قبال اشغال بود. اگر حضرتش مخالفت میکردند، دانشجویان خارج میشدند و بدین ترتیب تبعیت خود از امام را ثابت میکردند و اگر سکوت یا تایید میفرمودند باز هم حرکتشان در خط امام بود.
در زمان اجرا نیز در روزهای قبل از انجام عملیات، دانشجویان شروع به شناسایی محل و تهیه نقشه اولیهای از وضعیت ساختمانها و معابر محوطه سفارت میکنند که این کار از طریق هتل روبرو و نیز با سوار شدن به اتوبوس های دوطبقهای که در آن زمان خط خیابان طالقانی به میدان امام حسین(ع) بود و از جلوی سفارت عبور میکرد با رفت و آمد مکرر در این مسیر انجام میشود. پس از وقایع دو هفته آخر و پیام ۱۰ آبان حضرت امام، بچهها مصمم به اجرای طرح در ۱۳ آبان میشوند و در ۱۲ آبان به دعوت از نیروهای مورد نظر برای انجام عملیات اقدام میکنند. البته در حین دعوت تلفنی اطلاعاتی داده نمیشود و فقط قرار جلسهای در ۶٫۵ بامداد یکشنبه ۱۳ آبان در محل هر دانشگاه گذاشته میشود که در این جلسه عملیات اشغال و نقشه محل و نحوه کار نیروها توجیه و نشانه هایی هم برای تشخیص و تفکیک دانشجویان از راهپیمایان دیگر توزیع میشود.
به نظر میرسد دولت موقت با این اقدام دانشجویان مخالف بود، حضرت امام (ره) دقیقاً درچه زمانی حمایت خود ازاین حرکت را اعلام کردند و شما چه زمانی ازاین حمایت مطلع شدید؟
تمایلی در برخی از دانشجویان وجود داشت که قبل از حرکت به سمت لانه و انجام عملیات، حتماً امام مطلع بشوند و از ایشان کسب اجازه بشود؛ حتی بعضی از این افراد که فعال در انجمن اسلامی هم بودند، بعد از تایید علنی حضرت امام به لانه آمدند! اما دیدگاه دیگری مطرح بود که حضرت امام در جایگاه رهبر کشوری که هنوز فاقد ساختارهای حکومتی است، بهتر است که مستقیماً در معرض مسؤولیت این ماجرا قرار نگیرند و بهتر این است که دانشجویان این اقدام ـ تاکید میکنم همان اقدام محدود ـ خود را انجام بدهند و اعتراضات خود را به خبرگزاری های بین المللی منعکس کنند و در صورت واکنش منفی حضرت امام مطیع باشند..
چند ساعت پس از تثبیت مواضع و تکمیل این عملیات، آقای موسوی خوئینیها که رفاقتی هم با مرحوم حاج احمد آقا فرزند گرامی حضرت امام داشتند، این خبر را به بیت امام اطلاع دادند. حضرت امام زمانی که از طریق آقای موسوی خوئینیها از هویت و ماهیت دانشجویان اطمینان حاصل کردند که از دانشجویان انقلابی و اسلامی دانشگاهها هستند به صورت شفاهی فرموده بودند که: خوب جایی را گرفته اند و بمانند.
این خبر چه زمانی به شما رسید؟ آن زمان در داخل سفارت بودید؟
این خبر اوایل نیمه شب به ما رسید. ما در راهروهای سفارت مستقر شده بودیم و بسیار خسته و مضطرب بودیم و یادم هست که با شنیدن این خبر همگی بی نهایت خوشحال شدیم و تکبیر گفتیم. اما حمایت علنی حضرت امام که در فضای عمومی کشور مطرح شد، حدوداً کمتر از ۲۰ساعت پس از اشغال لانه جاسوسی بود که در بیاناتی که در ملاقات با مردم در صبح ۱۴ آبان ۵۸ داشتند مباحث شیطان بزرگ و انقلاب بزرگتر از انقلاب اول را مطرح فرمودند.
در برخی نقلها میآید که امام (ره)سه روز پس از اشغال اقدام دانشجویان را تایید کردند؟
خیر؛ این تحریف تاریخ است. بعضی در کنار این ادعا مطرح کردند که امام سه روز بعد و پس از اقبال و حمایت مردم، تایید خود را از این حرکت علنی کرده اند؛ در حالی که درست برعکس است؛ چون با اشغال لانه و ظرف همان ۲۴ ساعت اول که خبر اشغال اعلام شده ولی هنوز بیانات امام از اخبار پخش نشده بود، مردم نگران بودند که آیا این کار درست بوده یا خیر و یا چه کسانی آن را انجام داده اند و نکند این عمل موجب تضعیف دولت موقت شود که منصوب امام است. اما با حمایت قاطع معظم له همه این ابهامات رفع شد و مردم هم برای حمایت به صحنه آمدند و حتی استعفا و سقوط دولت موقت هم تاثیری در نگرش و حمایت عظیم آنها از دانشجویان ایجاد نکرد.
لطفاً یک مقدار در رابطه با حضور مجاهدین خلق، حزب توده و سایر جریانات چپ در این مسئله توضیح دهید.
دانشجویان اصرار داشتند که این جریان از گروههای سیاسی بیرون از لانه، استقلال داشته باشد تا کسی نتواند از محبوبیت و اعتبار آن به نفع خود بهره برداری کند؛ تا جایی که ورود چهره های سیاسی به داخل لانه ممنوع شده بود. جریانات چپ هم که با اشغال لانه در واقع علم ضدیت با امپریالیسم از دستشان خارج شده بود و بیشتر نظاره گر بودند و چارهای جز تایید ماجرا در بیانیه های خود نداشتند. از سازمان منافقین هم که در آن زمان هنوز در رویارویی تروریستی با نظام قرار نگرفته بود، یکی دو نفر بودند که به محض شناخته شدن، اخراج شدند.
یک سری شبهات خصوصاً در سال های اخیر درباره حضور نیروهای چپ درلانه جاسوسی مطرح شده و حتی برخی این اقدام را به نیروهای چپ و شوروی منتسب کرده اند.
در مورد شبههای که فرمودید، بحث مهم و حساس و دقیق و درد دل بنده بسیار است و بیان آن مشکل و مطول! متاسفانه، نه تنها عدهای ناآگاه این اقدام شجاعانه ملت ایران را به شوروی نسبت دادند؛ بلکه درکمال ناباوری برخی از دوستان به اصطلاح حزب اللهی در رسانه های خود در دو سه سال اخیر، پیشتر رفتند و این واقعه را به خود آمریکا منسوب کردند و با این ادعا که اسنادش هم بعدها منتشر میشود، اکاذیب مسلمی را به حضرت امام نسبت دادند که بنده علیرغم تهیه مستندات، به جهت فضای رسانهای حاکم نتوانستم آن اسناد را حتی در رسانه های دانشجویی منتشر کنم!
به نظر بنده این امواج تبلیغاتی مولود تمایل و اشتیاق آقای احمدینژاد به مذاکره و ایجاد رابطه با آمریکا در دوره ۸ ساله ریاست جمهوری ایشان بود که از ابتدا بعنوان نماینده علم و صنعت در شورایی که اشاره کردم با این طرح مخالفت کرده بود و پس از ریاست جمهوری هم از همان ماه های نخست سال اول، با انجام ابتکارات و اقداماتی مثل نامه نوشتن به بوش و یا پیشنهادهای مکرر مناظره و مذاکره و نامه تبریک برای اوباما و بسیاری گامهای دیگر، علیرغم مخالفت های صریح و متعدد مقام معظم رهبری، همان مسیر را ادامه داد و عجیب آن که در برخی مواقع، مورد تشویق و استقبال دوستان ولایتمدار هم قرار گرفت؛ مثل موردی که آقای کوثری نامه به بوش را مثل «نامه امام به گورباچف» دانست و در عین حضور رهبری روحانی و فقیه در راس نظام، این فرد را تا حد امام بالا برد و یا در زمانی که آقا میفرمودند ما چه مذاکرهای با آمریکا داریم؟ همین شخص شروطی را برای مذاکره و رابطه مطرح میکرد!
جالب این که در این هشت سال بخشی از فعالین عقبه رسانهای ایشان که این روزها زیر علم شعار «مرگ بر آمریکا» گرد آمده اند، در برابر تحرکات ایشان برای نزدیکی و تعامل با آمریکا نه تنها سکوت کرده بودند؛ بلکه تحلیل هایی را در محیط دانشگاهی پخش میکردند که اشغال لانه اجتهاد دانشجویان در برابر نص صریح امام بوده است! به طوری که در سال های اخیر در بیشتر جلسات دانشگاهی، بنده از سوی گروهی از دانشجویان به ظاهر حزباللهی محاکمه میشدم که چرا علیرغم مخالفت آقای احمدینژاد در آن زمان (یعنی مخالفت یک دانشجوی ۲ـ۲۱ ساله علم و صنعت)، سفارت آمریکا اشغال شده است! در بعضی شهرستانها هجوم آوردند که چرا با سند و مدرک این گرایش را در رییس دولت نهم افشا کرده و هشدار دادهام! حتی برخی از جوانان به خود بنده مراجعه کردند که همکاری کنم تا فیلم مستندی در باره اشغال لانه بسازند که نشان بدهد روحانی همراه با دانشجویان، جاسوس شوروی بوده و دانشجویان فریب خورده را برای حفظ منافع شوروی با خود همراه کرده است!
البته قضیه تمایلات رییس جمهور سابق در این زمینه مربوط به سال ۹۱ و ۹۲ نیست که برخی رسانهها و افراد بالاخره در برابر آن موضع گرفتند؛ بلکه در تمام این هشت سال تداوم داشته تا جایی که خود ایشان در آخرین سفر به اهواز در اوایل اردیبهشت ۹۲ به صراحت اعلام کرد که با مقامات آمریکایی ملاقات و مذاکره داشته است؛ اما باز هم از جماعت با بصیرت و استکبارستیز این روزها صدای اعتراض و یا حتی سؤالی برنخاست! پس بعید نیست که بتوان منشاء پوشیده تحرکات کنونی را رقابت در قدرت سیاسی دانست؛ نه آنچه عنوان میشود!
دراین سالها بارها مجبور شدهام توضیح بدهم که در حقیقت کسانی که مایل به رابطه با آمریکا هستند، اولین مأموریتشان این است که به اصطلاح عوامانه، زیرآب تسخیر ۱۳ آبان را بزنند و بگویند که این حرکت از ابتدا غلط بوده است؛ یا آقای خوئینیها از نیروهای چپ و هواداران حزب توده بوده و این حرکت برای تامین منافع شوروی انجام شده است! روشن است که قرائت این افراد از حماسه ۱۳آبان اهانت مستقیم به حضرت امام، دانشجویان، شعور مردم ایران و در این دوره توهین به مقام معظم رهبری است؛ به این معنا که عدهای دانشجوی ساده و بی فکر با تحریک یک جاسوس شوروی به سفارتخانه آمریکا حمله و آن را اشغال کردند! امام هم متوجه این قضیه نشده و حرکت دانشجویان را تایید کردند و حتی بعد از خاتمه اشغال، در نظام اسلامی به آن جاسوس شوروی، مناصب عالی در قضای اسلامی و امارت حجاج دادند! بعد از امام هم نوک حمله به سوی ملت است که توان فهم معادلات پیچیده سیاسی و نیرنگ چپها را نداشت و آن را کورکورانه تایید کرد! بنابراین تحلیل، تایید و تجلیل مکرر رهبری از اقدام دانشجویان نیز ساده اندیشانه ارزیابی میشود! در حالی که حتی در همین دو سال گذشته با این که بعضی از دانشجویان اثرگذار در این حماسه در زندان بودند، مقام معظم رهبری صفاتی چون شجاعت، آگاهی و جسارت را به دانشجویان پیرو خط امام نسبت دادند و حماسه اشغال را تایید نمودند.
این نوع قرائت و تفسیر از واقعه ۱۳آبان بدون شک یک قرائت و تفسیر اشتباه و یا خائنانه است که مغایرت کامل با آرای ثبت شده امام راحل و رهبری در خصوص این حماسه دارد. زیرا به محض باور به آن، پی و بنیان بنای استکبارستیزی انقلاب ایران که واقعه تسخیر لانه جاسوسی آمریکاست تخریب میشود و با فرو ریختن این بنای عظیم و مبارک این طور تبلیغ میشود که از ابتدا این کار اشتباه بوده، در این سی و چند سال به آمریکا ظلم شده و خلاصه این که جلوی ضرر را از هر جا بگیریم، منفعت است! پس بشتابیم برای جبران مافات و رابطه با آمریکا!
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام جدا از این که بعدها چه نوع گرایشی پیدا کردند، در زمان فتح لانه چه گرایشی داشتند؟ خانم دکتر رجایی فر! در یک جمله بفرمائید آن موقع که دانشجویان تصمیم گرفتند لانه جاسوسی را فتح کنند تفکر آنها از کجا نشأت گرفت؟ مرجع فکری دانشجویان چه کسی بود؟
یک جمله هم نمیخواهد! پاسخ شما در عبارت خط حضرت امام(ره) خلاصه میشود. مسلماً این دانشجویان تبیین حضرت امام از اسلام سیاسی و انقلابی را پذیرفته بودند، ضمن آن که به ایشان عشق میورزیدند. بسیاری از آنها بعداً دانشگاه را رها کردند و به حوزه علمیه رفتند با این قصد که اسلام را از مسیر فقاهت بیاموزند و بیاموزانند تا جامعه گرفتار اسلام التقاطی نشود. در لانه جاسوسی خیلی از شب جمعهها آقای علی اکبر پرورش که نیروی شناخته شده راست بودند، میآمدند و دعای کمیل را برگزار میکردند. دانشجویان به عبادات مستحبی پایبند بودند. هر هفته دو روز دوشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفتند و نماز جماعت و مراسم مذهبی چون عزاداری ماه محرم را در لانه برگزار میکردند. در زمان اشغال، هنوز حجاب برای بانوان به قانون تبدیل نشده بود؛ ولی همه خواهران دانشجو در لانه، حجاب کامل انتخابی و اختیاری داشتند.
در آن زمان مسئله ناراحتی حزب جمهوری اسلامی از دانشجویان پیرو خط امام (ره) ناشی از چه بود؟
دانشجویان تصمیم گرفته بودند که گروههای سیاسی را در اداره امور لانه و نگاهداری گروگانها دخالت ندهند. شاید بعضی هواداران حزب جمهوری اسلامی به همین دلیل از این اقدام ناراحت بودند؛ چون حزب بزرگترین تشکل اسلامی و سیاسی وقت بود و بسیاری از چهرهها و شخصیت های مبارز و انقلابی در آن عضو بودند. البته با اصل حرکت اشغال هیچ شخص و گروهی مشکل نداشت؛ یا حداقل میتوان گفت که اگر مشکلی هم وجود داشت، به طور علنی مطرح نمیشد. شما اگر روزنامههای آن موقع را بررسی کنید حتی یک گروه سیاسی و یا اجتماعی در یک نقطه در ایران یا خارج از ایران پیدا نمیکنید که این حرکت را محکوم کرده باشد و گفته باشد که این کار درستی نبوده است.
حتی دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه وقت که از اعضای نهضت آزادی هم بود، در آن زمان از حرکت دانشجویان دفاع کرد و خود نهضت هم در تایید اشغال بیانیه داد. بنیصدر هم که آن زمان یک فعال سیاسی و در دولت انقلاب وزیر بود، در حمایت از اقدام دانشجویان با مخاطب قرار دادن مردم آمریکا، نامهای علیه کارنامه سیاه آمریکا در ایران نوشت. قدر مسلم این است که در سطح علنی، همه گروهها و افراد سیاسی اعم از چپ، راست و لیبرال، حرکت دانشجویان پیرو خط امام در سال ۵۸ را تایید کردند.
آیت الله مهدوی کنی به نظر میرسد یک واکنش منفی به این اقدام دانشجویان داشتند؟
ظاهراً در شورای انقلاب هم بعضی از مقامات روحانی، مثل آقای هاشمی نظر مساعدی نسبت به ادامه جریان اشغال نداشته اند. البته این بحثها در سال های بعد و به طور مبهم مطرح شده است نه در آن زمان. آقای مهدویکنی هم که در آن زمان رئیس کمیتههای انقلاب بودند و به نوعی میشود گفت که مسؤولیت انتظامی کشور را به عهده داشتند، از موضع منصب خود، شاید این اقدام را بی نظمی تعبیر کرده و لابد حمایت از آن را به صلاح نمیدانستند
آقای هاشمی علیالظاهر در آن زمان در ایران حضور نداشتند و در سفر حج بودند. بعدها مصاحبهای انجام دادند و گفتند که اگر در ایران بودم نمیگذاشتم این اتفاق رخ دهد و یا حادثه به گونهای دیگر رقم بخورد.
بلی؛ آقای هاشمی نقل کرده اند که در آن زمان در سفر حج بوده اند که از این اتفاق مطلع میشوند. مساله مخالفت ایشان حدود بیست سال پس از فتح لانه جاسوسی و در یک مصاحبه، آن هم به این مضمون مطرح شده که مثلاً اگر ما ایران بودیم، شاید قضیه طور دیگری رقم میخورد. ولی با این وجود آقای هاشمی در آن مقطع اظهار نظر علنی در خصوص مخالفت خود نکرد. حتماً حمایت قاطع حضرت امام راه را بر منتقدین کم شمار بسته بوده و بواسطه این که ملت ایران یکپارچه حرکت تسخیر لانه جاسوسی را تأیید میکردند، طرح چنین موضع مخالفی قطعاً پایگاه مردمی هم نداشته است.
الان برخی از افرادی که در فتح لانه جاسوسی نقش داشتند به خاطر فعالیت در فتنه ۸۸ در زندان هستند و برخی از آنها هم که بیرون هستند بسیار مشتاق برقراری مجدد رابطه میباشند. مثل آقای اصغرزاده، آقای میردامادی، خانم ابتکار، آقای حجاریان، آقای عباس عبدی، محمدرضا خاتمی. چرا این افراد اینقدر آشکارا تغییر موضع داد ه اند؟
اولاً من بارها گفتهام که بعضی از افرادی که نام بردید را اصولاً «دانشجوی پیرو خط امام» نمیدانم. حکم کردن درباره علت مواضع کنونی افراد بحث نسبتاً پیچیدهای است که پاسخ به آن نیازمند انجام مطالعات پژوهشی علمی است. اما در سطح عمومی اگر بخواهیم تحلیل کنیم، بالاخره تحولاتی در سطح شخصی و روحی ـ روانی افراد و در سطح جایگاه آنان در طبقات اجتماعی و نیز تحولات فاز جامعه و حتی محیط بین الملل اتفاق میافتد که در اندیشهها و مواضع سیاسی افراد و گروهها مؤثر است.
شایعه دیگری هم وجود دارد که این دانشجویان و برخی افرادی که شما نام بردید، از عمل تسخیر لانه در سال ۵۸ پشیمان شدهاند. درحالی که به هیچ وجه این مسئله صحیح نیست و هیچ یک از دانشجویان تا به حال چنین اظهاری نداشته است. البته ممکن و طبیعی است که امروز عدهای تحلیل و نظر دیگری راجع به مسائل کشور داشته باشند؛ اما در درستی و حقانیت اشغال در سال ۵۸ هیچ کسی تردید نکرده است. حتی سال ۸۸ آقای میردامادی از زندان نامهای را منتشر و در آن از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا دفاع کرد.
کسانی که این شایعات را درباره فتح لانه جاسوسی مطرح میکنند و میگویند کار شوروی بوده یا کار آمریکا بوده و باز میگویند که خود دانشجویان از اشغال آن موقع پشیمان شده اند، همه این شایعات و مساعی برای این است که این بنیان ضداستکباری را خراب کنند که متاسفانه در حال حاضر تاحدی نیز موفق شدهاند.
آقای هاشمی چندین بار برای برقراری رابطه با آمریک تحرکاتی داشتهاند؛ مثل ماجرای مک فارلین و برخی اقداماتی که در سال ۶۹ داشتند. دانشجویان پیرو خط امام در آن ایام در ماجرای مک فارلین و پس از آن در سال ۶۹ نسبت به برقراری رابطه چه نظری داشتند؟ مخالف بودند؟
تشکلی با نام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، پس از تحویل گروگانها دیگر وجود نداشت؛ اگر چه در مقطع انتخابات سال ۷۶ از این نام بهرهبرداری شد. اما اگر سؤال شما از جنبه افکار حاکم به افراد منتسب به این واقعه در سالهای بعد است، به خاطر دارم و در منابع مستند هم هست که در همان سال ۱۳۶۵ که سفر مک فارلین در خردادماه آن سال انجام شده بود، و خبر آن در یک روز مانده به ۱۳ آبان برای ضربه زدن به حیثیت نظام اسلامی از سوی ضدانقلاب نفوذی در بیت قائم مقام رهبری در یک روزنامه عرب زبان بیروت منتشر شد، مراسم گستردهای برای بزرگداشت ۱۳ آبان برگزار شد که جمعی از دانشجویان اشغالگر با شور و تعصب در آن شرکت کردند و آقای موسوی خوئینیها هم سخنرانی ضدآمریکایی بسیار پرشوری انجام داد. تا سال ۷۰ یا ۷۱ هم فکر میکنم با این قضایا مخالف بودند. تحولاتی که در عرصه قدرت پس از رحلت حضرت امام رخ داد که در جای خود قابل بررسی است، موجب آغاز تغییرات و حرکت دفتر تحکیم به سمت تجدیدنظرطلبی شد و بعضی دوستان که در این زمینه مرتبط بودند و این تشکل دانشجویی را ملک مطلق خود محسوب میکردند، در آن اثرگذار شدند. البته تصور میکنم سال ۸۰ یا ۸۱ بود که یک بار آقای میردامادی مطرح کرد کهای کاش ما در زمانی که مک فارلین به ایران آمده بود با او مذاکره میکردیم! در آن زمان در نشریه صبح دوکوهه به این حسرت پاسخ دادم.
شما قبول دارید جزء معدود افراد از دانشجویان پیرو خط امام هستید که هنوز روی موضع قبلی خودتان پایدار ایستادهاید و اگر۱۳ آبان سال ۵۸ دقیقاً همین امروز بود، شما باز هم به آن جا میرفتید و اکثر دوستان شاخص شما آن موضع قبلی را ندارند و عقبنشینی کرده اند؟
الان که لانهای نداریم تا فتح کنیم.(با لبخند)
این که اکثریت دوستان شناخته شده ما تغییر موضع دادهاند و مساله پشیمانی یا عقبنشینی آنها از اصل اشغال توضیح داده شد و با توجه به جمیع تحولات احتمالی بعید نیست که در حال حاضر مواضعی متفاوت داشته باشند. اما بنده تنها کسی نیستم که امروز این موضع را دارم؛ شاید تنها کسی هستم که به لحاظ تخصص و انگیزه اعتقادی خود در صحنه و در تعامل با رسانهها بوده و اظهارنظر کردهام. قطعاً دوستان دیگری هم هستند که اگرچه شاخص و مشهور نیستند، اما در بخش های مختلف نظام در حال خدمت هستند و این مواضع را کماکان تأیید میکنند؛ البته جای تأسف است که ما نتوانستهایم تشکل و هماهنگی خاصی هم ایجاد کنیم که صدا و چهرهمان قویتر شود.
شما اتفاقاتی که در سفارت انگلیس افتاد را قبول دارید؟ همچنین نظرتان درباره مذاکرات صورت گرفته بین ایران و آمریکا چیست؟
مسئلهای که امروز فهم و قبولش مهم است، این است که اندیشه، شیوه و عمل مقام معظم رهبری در امتداد خط امام است. به همین جهت اگر مقرر شود که در جمهوری اسلامی به شکل رسمی مذاکره یا رابطهای با آمریکا برقرار شود، به لحاظ وجود ساختارهای قوی قانونی در نظام و انسجام آنها در سیاست های کلان و جواز رهبری و اشراف و تسلط ایشان بر روندهای اجرایی، دیگر اشغال دانشجویی محلی از اعراب ندارد. اگرچه این به معنای عدم تحرک دانشجویان و سکوت تحمیلی نیست؛ بلکه باید راه های مناسب دیگری را برای حضور در صحنه و دفع خطرات و توطئه های دشمن پیدا کرد. به همین دلیل اشغال سفارت انگلیس را در آذر ماه ۹۰ که از سوی بعضی تجدید ۱۳ آبان لقب گرفت، درست ندیدم و بلافاصله اظهار نظر و در روزهای بعد حتی مناظره کردم.
به هر حال مسلم است که بنده بعنوان یکی از مخالفین سرسخت مذاکره و رابطه با آمریکا از تحولات فعلی در این موضوع خوشحال نیستم؛ لکن معتقدم در این زمینه باید حق تعیین تکلیف را به رهبری داد و با رفتارهای افراطی حوزه مانور و نرمش قهرمانانه مورد نظر معظم له را محدود نکرد.
۳۴ و ۳۵ سال بعد از اتفاقی که شما و دوستانتان رقم زدید، الان در اروپا این لفظ لانه جاسوسی برای سفارتخانه آمریکا در آلمان و سایر کشورها به کار برده میشود. در این رابطه اگر صحبتی دارید بفرمایید؟
تحولات بعد از سال ۲۰۰۰ و اشغال وقیحانه دو کشور در هزاران کیلومتر دورتر از آمریکا و کشتار و جنایت علیه مردم بیگناه این کشورها چهره آمریکا را بیش از پیش برای مردم جهان آشکار کرد. به فضل الهی افشای مسئله جاسوسی آمریکا حتی از دوستانش در آستانه ۱۳آبان، نشان دهنده این است که ادعای ملت ایران مبتنی بر انجام عملیات جاسوسی در سفارت آمریکا در تهران و ارائه حدود ۹۰ جلد کتاب در مستندات این ادعا، آن هم بیش از سی سال پیش، نماد آگاهی و بصیرت و پیشگامی مردم ایران در کشف این خیانت سیاسی و برای ملت ایران یک پیروزی بزرگ است.
اگر نکته پایانی مدنظرتان هست بفرمایید.
بحث ایران وآمریکا ابعاد گسترده و مسائل مختلفی دارد و بعضی وقتها با کمال تاسف میبینم برخی اساتید مسائلی را مطرح میکنند که از یک استاد علوم سیاسی پذیرفته نیست. مثلاً گفته میشود که فتح لانه جاسوسی چه منفعتی برای ما داشته است؟
بنده عرض میکنم که همان طور که در مقوله رابطه منافع ملی با امنیت ملی و تعریف منافع ملی و درجه اولویت آنها به شکل آکادمیک در کتاب های تخصصی درج شده است، اولین سطح منافع ملی حفظ و بقای یک نظام سیاسی در دو حیطه شکلی و محتوایی است که حتی حفظ تمامیت ارضی در درجه بعدی و ذیل این منفعت اولی قرار میگیرد. بسیار روشن است که آمریکا در طول سی و چند سال گذشته به طرق مختلف در صدد براندازی نظام اسلامی در ایران بوده و برای تضعیف و شکست آن از هیچ کوششی خودداری نکرده و کلام مکرر مقامات آمریکایی در این روزها که بدنبال براندازی نظام سیاسی ایران نیستیم، نیز گواهی بر وجود این قصد در گذشته است که اگر نخواهیم به این قسم آمریکا خوشبین باشیم، باید چنین موضعی را هم یک اقدام تاکتیکی برای کشانیدن ایران بر سر میز مذاکره تلقی کنیم. به هر صورت ملت ایران توانست با اشغال لانه جاسوسی و کوتاه کردن دست آمریکا از داخل ایران، بقا و هویت نظام جمهوری اسلامی را که منافع ملی با اولویت سطح اول تضمین و استقلال خود را هم حفظ کند.
منظورتان آقای دکتر صادق زیبا کلام است؟
ایشان حق معلمی به گردن من دارند؛ بحث دیگری که مطرح شده این است که داراییهای ایران را آمریکا پس داده است؛ در حالی که این ادعا درست نیست. در گزارش نخستوزیر به مجلس در زمان آزادی گروگانها برخی جزییات مقادیر و اقلام مسترد شده، مسدود شده و اقدام نشده، آمده است. به یقین ما هنوز اموال منقول و غیرمنقول زیادی در آمریکا داریم که حسب آرای صادره از دادگاه های آمریکا و به اقرار خود آن ها، گاه و بیگاه از این منابع برای پرداخت خسارت و غرامت به مدعیان استفاده میشود! پس اطلاق این ادعا که آمریکا مطالبات ایران را پس داده است ـ اگر بواقع موضع ایشان این باشد ـ قطعاً صحت ندارد.
دیگر این که ظاهراً گفته شده که عملیات نظامی آمریکا در صحرای طبس هم اقدامی برای انتقال گروگانها بوده و آن را حمله ندانسته و از نامگذاری یک روز در تقویم به مناسبت این روز هم انتقاد کرده اند. این تحلیل را هم صحیح نمیدانم؛ زیرا برای خود آمریکا و از نگاه طراحان، مجریان و حامیان منطقهای آمریکا در انجام عملیات طبس، ماهیت این اقدام کاملاً نظامی و مبتنی بر توانمندی نیروها و تدارکات ارتش آمریکا بود. اگر چنین عملیاتی حمله نظامی نیست، پس چیست؟ آیا یک حمله نظامی نمیتواند ابعاد محدودی داشته باشد و یا برای تحقق هدف محدودی انجام شود؟ آیا حمله نظامی حتماً باید گسترده و در حد اشغال سراسر یک کشور باشد؟ آیا میشود ادعا کرد که اگر این گروه نظامی به تهران میرسیدند، مرتکب هیچ جنایتی نسبت به دانشجویان و ملت ایران نمیشدند و خیلی دوستانه و در کمال مهرورزی اقدام به آزادسازی گروگانها میکردند؟ البته امروز که این عملیات به لطف الهی خنثی شده و شکست خورده، ابعاد سبعیت ارتش آمریکا در صورت پیروزی عملیات پوشیده مانده و فاجعهای اتفاق نیفتاده تا شمار قربانیها و خسارات آن در تاریخ ثبت و حمله نظامی بودن آن اثبات شود! و به راستی سؤال اساسی این است که چطور میشود ارزش و عظمت معجزه الهی در حمایت از مؤمنین را در مقابل ابرقدرت این مقطع از تاریخ ادراک نکرد و به بودن آن در تقویم و یادآوری سالانهاش انتقاد داشت؟!
منبع: هماندیشی
::::::