فقیه صبور
مجتهد ۶۴ ساله انقلابی، با ورود به قم صندوقچه اسرار نظام را در گوشهای گذاشته و قفل سکوت بر همه اتفاقات آن سالهای پر فراز و نشیب میزند. سالهایی با ناگفتههایی در پس خود که تنها میشد بنا بر جایگاه او در عالیترین مقام قضایی کشور به آن رسید. با عدم حضور آیتالله موسویاردبیلی در متن سیاست کشور، روابط با انقلابیون همچنان حفظ شد. سالها از پی هم گذشت و او کمکم به گوش شنوای درد دلهای یاران امام و انقلاب تبدیل شد اما باز هم تصمیمی برای شکستن سکوت سنگین خود نداشت تا سال ٨٨؛ سالی که حوادث پس...
مبارزه(رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
نامش را با «احترام» یاد میکنند، رفتارش را با «متانت» میدانند و لقب «سنگ صبور انقلابیون» را بر او میگذارند. همان که ٧ سال پیش سکوت خود را میشکند و به انتقاد از برخی عملکردها برمیخیزد و چهار سال پیش و در پایان سال تحصیلی طلاب، عذرخواهی میکند، حلالیت میطلبد و میگوید «از کارهای کرده و نکرده خود نگرانم». آیتالله موسویاردبیلی دیروز و در سن ٩٠ سالگی دعوت حق را لبیک گفت. «مجتهد آرامی» که در طول سالهای پیش از انقلاب همراه امام بود و در سالهای پس از آن حلقه وصل یاران امام شد؛ «روحانی خوشسیمایی» که هیچگاه از مسیر اعتدال خارج نشد و «فقیه عادلی» که در مراحل حساس سیاسی سکوت نکرد، نام نیکی از خود برجای گذاشت. شهرت او در خوش مشربی بود و بذله گویی. در بین نزدیکان او، «کسی ایشان را در حال پرخاشگوییهای مرسوم این زمانه ندید و در اوج تنشها به افراط و تفریط کشیده نشد».
عالیترین مقام قضایی کشور در سالهای نخستین انقلاب، وظیفه تدوین قوانین کیفری، جزایی و حقوقی و انطباق آنها با موازین شرع را برعهده داشت و از مشاغل و مسوولیتهای دیگر ایشان میتوان به عضویت در شورای انقلاب، عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، عضویت در هیات سه نفره رسیدگی به اختلاف بنیصدر و دیگران، نمایندگی دوره اول مجلس خبرگان رهبری، دادستانی کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور، عضو شورای عالی قضایی و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی و مسوولیت اجرای فرمان شش مادهای آیتالله خمینی اشاره کرد. اما همه این عناوین تنها برای چند سال همراه او بودند. سال ۶٨ و همزمان با رحلت امام خمینی(ره) فعالیت سیاسی ایشان نیز پایان میگیرد، هرچند او تریبون نماز جمعه تهران را برای ۵ سال دیگر در اختیار دارد. سال ٧٣، بیماری او راه را برای ترک پایتخت و آغاز گوشهنشینی هموار میکند تا آیتالله موسویاردبیلی برای گذران باقیمانده عمر خود راهی قم شود.
مجتهد ۶۴ ساله انقلابی، با ورود به قم صندوقچه اسرار نظام را در گوشهای گذاشته و قفل سکوت بر همه اتفاقات آن سالهای پر فراز و نشیب میزند. سالهایی با ناگفتههایی در پس خود که تنها میشد بنا بر جایگاه او در عالیترین مقام قضایی کشور به آن رسید. با عدم حضور آیتالله موسویاردبیلی در متن سیاست کشور، روابط با انقلابیون همچنان حفظ شد. سالها از پی هم گذشت و او کمکم به گوش شنوای درد دلهای یاران امام و انقلاب تبدیل شد اما باز هم تصمیمی برای شکستن سکوت سنگین خود نداشت تا سال ٨٨؛ سالی که حوادث پس از انتخابات او را برای یکبار دیگر عازم تهران ساخت تا شاید کاری برای حل بحران کند؛ این سفر اگرچه بینتیجه ماند اما از آن پس بود که آیتالله موسویاردبیلی منعی برای بیان اظهارات خود نمیدید. او هر از چند گاهی در کلاس درس خود یا در دیدار با مقامات و چهرههای سیاسی نگرانیهای خود را عنوان میکرد، انتقاد میکرد و گاهی هم اعتراض. اعتراض به وضعیتی که او خواستار عذرخواهی مسوولان از مردم میشد و بار مسوولیت را بر دوش روحانیت، سنگینتر دانست. اما در کنار سیاست، آیتالله موسویاردبیلی مسیر علمی را با شتاب بیشتری طی کرد. ایشان با پایان یافتن فعالیت سیاسی اشتغالات جدیدى را در زمینههای تدریس و بحث و تحقیق و تاسیس و اداره دانشگاه مفید برعهده گرفتند. دانشگاهی که بسیاری معتقدند جایگاه روشنفکران دینی است و دست پروردههای آیتالله جایگاه ویژهای در کشور یافتند.
اکنون یکی دیگر از حلقه یاران امام در سالهای نخستین انقلاب به دیار باقی شتافت. در ادامه نگاهی گذرا به ٩٠ سال زندگی پربار ایشان خواهیم داشت. مردی که از او در کنار افرادی همچون رهبر معظم انقلاب، آیتالله هاشمیرفسنجانی، آیتالله مطهری، آیتالله بهشتی و آیتالله منتظری، به عنوان ارکان اصلی نظام به نیکی یاد میکنند.
ولادت دردانه خانواده موسوی
آیتالله العظمى عبدالکریم موسوىاردبیلى، سیزدهم رجب ١٣۴۴ هـ . ق، مقارن با سالروز میلاد امیرالمومنین(ع)، برابر با ٨ بهمن ١٣٠۴ ه. ش در شهر اردبیل، در خانوادهاى روحانى چشم به جهان گشود. پدر ایشان روحانى بزرگوار مرحوم سید عبدالرحیم و مادرشان، مرحومه سیده خدیجه بود که پیش از آن صاحب هشت فرزند دختر شده بودند. ایشان که آخرین و تنها فرزند ذکور خانواده بودند، در سال ١٣۴۶ هـ . ق، در دو سالگى مادر خود را در اثر بیمارى حصبه از دست داده و تحت مراقبت خواهرانشان قرار گرفتند. یکى از خاطرات ایشان از دوران کودکى، مربوط به خوابى است که در آن سنین دیده بودند. خود ایشان در این باره مىفرمایند: «در کودکى بسیار مشتاق زیارت امام زمان علیهالسلام بودم و از این رو، تمامى اعمالى را که در کتابها جهت ملاقات ولى عصرعلیهالسلام ذکر شده بود، انجام میدادم و سعى میکردم که حتى مستحبات را نیز ترک نکنم؛ تا اینکه شبى آن حضرت را در خواب دیدم و مانند کودکى که خود را به پدرش میچسباند، دامن ایشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارک آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چیزى به من عطا فرمایند. آن حضرت نیز انگشترى فیروزهاى را از انگشت مبارکشان خارج فرموده و در انگشت من کردند. وقتى این خواب را براى پدرم تعریف کردم، به من گفتند که از این پس براى تو هیچ نگرانى ندارم چون زیر سایه الطاف امام زمان علیهالسلام خواهى بود. »
آغاز طلبگی و هجرت به قم و نجف
آیتالله العظمى موسوى اردبیلى تحصیلات خود را در سن شش سالگى با ورود به مکتبخانه آغاز کردند و قرآن کریم را فرا گرفته و آنگاه کتابهایى چون رساله عملیه، گلستان، تنبیه الغافلین، نصاب الصبیان، گلزار بهار، ابواب الجنان، مجالسالمتقین، تاریخ معجم، دره نادرى، تاریخ وصاف، حساب فارسى و برخى کتب دیگر را نزد معلمان خود آموختند. در سال ١٣١٨ فراگیرى دروس عربى را آغاز کرده و در سال ١٣١٩ به قصد ادامه تحصیل در دروس حوزوى، وارد مدرسه علمیه ملاابراهیم در اردبیل شدند. در آن ایام رغبتى براى خواندن دروس حوزوى وجود نداشت به نحوى که این مدرسه تنها داراى چهار طلبه بود. در چنین شرایطی، ایشان طلبگى را آغاز کرده و دروس جامع المقدمات، سیوطى، جامى، مطول، حاشیه ملاعبدالله، شمسیه، معالم و شرایع را تا سال ١٣٢٢ در همان مدرسه به اتمام رساندند. در همین سال بود که ایشان تصمیم گرفتند به شهر مقدس قم مهاجرت کرده و تحصیلات عالیه را در آن شهر ادامه دهند. با ورود به قم، ایشان در یکى از حجرات فیضیه اقامت یافتند. مدت اقامت ایشان در شهر مقدس قم، سه سال و اندى به طول انجامید که در این مدت لمعتین، رسایل، مکاسب، کفایتین، مباحثى از درس خارج اصول و بحث هایى از تفسیر قرآن و فلسفه را فراگرفته و همزمان به تدریس معالم، لمعتین و قوانین مشغول شدند.
ایشان در این مدت از محضر اساتید بزرگوارى استفاده برده و کسب دانش کردند؛ از جمله مقدارى از مکاسب و جلد اول کفایه را نزد آیتالله العظمى سید محمدرضا گلپایگانى، بیع مکاسب و جلد دوم کفایه و شرح هدایه میبدى را نزد آیتالله العظمى حاج سید احمد خونسارى، رسایل را نزد آیتالله حاج شیخ مرتضى حائرى و آیتالله سلطانى، منظومه را نزد آیتالله حاج میرزا مهدى مازندرانى و اسفار را نزد آیتالله سید محمد حسین طباطبایى، به تحصیل پرداختند. در همان ایام، برخى فضلای حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند که براى اعتلای حوزه علمیه، مرحوم آیتالله العظمى بروجردى رحمهالله را به قم دعوت کنند. با فعالیت پیگیر این علما، ایشان به قم آمده با شروع تدریس، حوزه علمیه را با نشاطتر، پر بارتر و پر جنب و جوشتر ساختند. در آن سالها به واسطه هجوم نیروهاى بیگانه به ایران، وضعیت سیاسى کشور و به تبع آن قم، آشفته بود. از طرف دیگر، به دلیل حضور نیروهاى روسى در آذربایجان که منجر به قطع کمک هاى ارسالى از طرف خانواده هاى آذرى شده بود، طلاب آذرى در مضیقه شدید مالى قرار گرفته بودند. اما در همان روزها حوزه نجف آرامش سابق خود را حفظ کرده محیط علمى آرامى به شمار میرفت. حضرت آیتالله العظمى موسوى اردبیلى که آن روزها سخت تشنه تحصیل بودند و محیطى آرام و مناسب را براى تحصیل و تدریس جستوجو میکردند، نجف را براى این منظور مناسبتر تشخیص داده عزم سفر به آن دیار کردند. ایشان نیز با شور و شوقزایدالوصفى، در دروس اساتید بزرگ حوزه در آن روزگار حاضر شده و با علاقه مفرطى به تحقیق و تفحص پیرامون مسائل علمى مطرح در دروس حوزوى پرداخته و قسمتى از دروس آن اساتید را نیز به رشته تحریر درآوردند.
بازگشت به ایران
اوضاع نابسامان سیاسی در عراق و نگرانى ناشى از بیمارى پدر موجب شد آیتالله موسویاردبیلی، با وجود میل باطنى ناچار به ترک عراق و عزیمت به ایران شوند. ایشان پس از بازگشت از عراق، در سال ١٣٢٧ وارد قم شده در مدرسه فیضیه اقامت گزیدند. اگرچه هنگام مراجعت از عراق مصمم بودند در اسرع وقت به نجف بازگردند ولى دیگر امکان مسافرت مجدد جهت تحصیل در عراق براى ایشان فراهم نشد. هنگامى که به قم رسیدند، با دریافت خبر سلامتى پدر، براى اطلاع از وضع حوزه و کیفیت و کمیت دروس، چند ماهى در قم ماندند و در همین مدت در جلسات درس خارج فقه مرحوم آیتالله العظمى بروجردى، فقه و اصول مرحوم آیتالله داماد و فلسفه مرحوم علامه طباطبایى (منظومه) حاضر شدند، تا اینکه در ماه رجب به اردبیل رفته با پدر بزرگوارشان دیدار کردند. پدر ایشان مایل بود بقیه عمر خود را در نجف یا قم اقامت کند و چون رفتن به نجف با خانواده ممکن نبود، به اتفاق به قم رفته منزل کوچک و محقرى تهیه کردند و در آنجا مشغول تدریس و تحصیل شدند. ادامه اقامت در قم براى پدر معظم له به دلیل شرایط سخت زندگى مقدور نشد؛ لذا به اردبیل بازگشته و در سال ١٣٣٠ به رحمت خدا پیوست.
فعالیتهاى سیاسى پیش از پیروزی انقلاب
نگرش و دیدگاه سیاسى آیتالله موسویاردبیلی، عمدتا در صحبتها و سخنرانیها خود را نشان میداد که از جمله آنها میتوان به هفت سال سخنرانی هاى پرشور تبلیغى در شهرستان ارومیه اشاره کرد. از تاریخ ١٣٣٩ که ایشان در اردبیل ساکن شدند، مبارزات سیاسى جزو لاینفک فعالیت هاى ایشان شد و به همین سبب همواره از جانب دستگاه، تحت تعقیب قرار میگرفتند. رژیم پهلوى نسبت به همه فعالیت هاى ایشان مانند منبر، تبلیغ، سخنرانى، تدریس، رفت و آمد معمولى، مهمانیها و نامهها، حساس بود و آنها را کنترل میکرد. یکى از موارد درگیرى علنى ایشان با رژیم پهلوی، در جنگ ۶ روزه اعراب و اسراییل رخ داد. در آن زمان تمامى دستگاههاى تبلیغى رژیم، از اسراییل طرفدارى و به نفع اسراییل و علیه اعراب خبر منتشر میکردند. ایشان در منبر شدیدا به نفع اعراب و مسلمین موضعگیرى کردند که در پى آن رژیم شاهنشاهی تصمیم گرفت ایشان را دستگیر و به تبریز تبعید کند. در پى این حادثه علما و ائمهجماعت اردبیل متحد شدند و همه به مسجد ایشان رفته و اعلام کردند که اگر رژیم به دستگیرى و تبعید معظمله اقدام کند، تمامى مساجد را تعطیل کرده و از شهر خارج خواهند شد. رژیم پهلوى که با مقاومت روحانیون مواجه شد و از عواقب کار نگران بود، از دستگیرى ایشان منصرف شد. مورد دیگر در جریان تصویب کاپیتولاسیون بود که معظم له به آگاهسازى پرداخته و در نتیجه مردم به نشانه اعتراض تصمیم به تعطیل کردن بازار گرفتند ولى عوامل رژیم دست به کار شده و با تهدید مانع از تعطیلى بازار شده و ایشان را تحت تعقیب قرار دادند. این آزار و اذیتها به حدى بود که ایشان به ناچار تصمیم گرفتند اردبیل را ترک گفته و به محل دیگرى مهاجرت کنند. در نتیجه ایشان ناچار شدند نظر مشورتى حضرت امام رحمهالله را در مورد مهاجرت از اردبیل جویا شوند. امام نیز در پاسخ دادند: «ما صلاح نمى دانیم که آقایان شهرها را ترک کنند و به تهران یا قم بروند، ولى گویا وضع شما به گونهاى است که ناچارید مسافرت کنید. در عین حال خودتان بهتر مىدانید و میتوانید تصمیم مناسبترى بگیرید.» پس از دریافت نظر امام که اتخاذ تصمیم مناسب را به شخص ایشان واگذار کرده بودند، معظم له تصمیم گرفتند که از اردبیل هجرت کنند. آیتالله العظمى موسوىاردبیلى در تابستان ١٣۴٧ وارد تهران شدند و پس از چند روزى، مقدمات لازم جهت اقامه نماز جماعت توسط معظم له در مسجد امیرالمومنین علیهالسلام واقع در خیابان نصرت فراهم شد. ضرورت تاسیس مرکزى جهت برگزارى جلسات سخنرانى، کلاس هاى تبیین و بررسى معارف دینى و مسائل عقیدتى و فرهنگى، روزبهروز بیشتر احساس میشد. به همین منظور، مسجد و کانون توحید توسط ایشان در خیابان پرچم احداث شد که کلاس هاى متعددى توسط سخنرانان و متفکران مذهبى ایران در آنجا برگزار شد. بهعلاوه، در راستاى همین اهداف، مدارس راهنمایى و دبیرستان مفید را نیز در تهران احداث فرمودند که هنوز هم تمام این مراکز به فعالیت خود ادامه میدهند. همه این مراکز تحت پوشش موسسهاى به نام موسسه خیریه مکتب امیرالمومنین علیهالسلام قرار داشت. این فعالیتها تا ١٣۵٧ ادامه داشت. در این سال مبارزات ملت مسلمان ایران شکل حادترى به خود گرفت. حضرت آیتالله العظمى موسوىاردبیلى که یکى از نزدیکان حضرت امام و از ارکان انقلاب اسلامى محسوب میشد، در تمامى صحنه هاى سیاسى در قبل از انقلاب و در دهه نخست انقلاب نقش اساسى ایفا کردند که بیان آنها در این مختصر میسور نیست و از این رو ما به اجمال تنها فعالیت هاى علمى و فرهنگى ایشان در این دوره زمانى را متذکر میشویم.
فعالیتهاى دهه نخست انقلاب
از جمله اشتغالات جدید آیتالله موسویاردبیلی در یازده سال اول انقلاب، تدوین قوانین کیفرى، جزایى و حقوقى و انطباق آنها با موازین شرع و فقه اسلامى بود. با توجه به اینکه پارهاى از قوانین موضوعه قبل از انقلاب به ویژه قانون مجازات عمومى برگرفته از قوانین اروپایى بود، چنین کار گسترده و وسیعى نیازمند صرف وقت فراوانى بود. براى این منظور کمیسیونى از فقها و حقوقدانان تشکیل شد و با همکارى دوستان متفکر و اندیشمند، این مهم به انجام رسید و در نهایت قوانین جدید به صورت مدون و منقح و مطابق با شرع، تنظیم و ارایه شد. یکى از مشکلات قوه قضاییه در آن روزها، جایگزینى قضات بازنشسته و تصفیه شده با قضات جدید بود که غالبا آشنایى زیادى با کارهاى ادارى نداشتند. با توجه به اینکه شرط قضاوت از نظر شرع مقدس اسلام، رسیدن به درجه اجتهاد در مبانى فقهى است اما کسانى که متعهد بودند در قوه قضاییه کار کنند، اکثرا با مسائل قضا آشنا نبودند. از طرف دیگر آنچه در کتب قضا نوشته شده است، تناسب چندانى با اوضاع اجتماعى جوامع امروزى ندارد. همه این عوامل دست به دست هم داده و مشکلات حادى را براى قوه قضاییه به بار آورده بودند. براى حل این دو مشکل بهطور همزمان، معظم له تدریس یک دوره خارج کتاب قضا را براى قضات آغاز کردند و همزمان، کتاب فقهالقضا را به رشته تحریر در آوردند و در آن مسائل جدیدى را که در متون فقهى سابق وجود نداشت ولى پیدایش آنها در جوامع فعلى اقتضاى فهم احکام شرعى آنها را دارد، مورد بحث و بررسى قرار دادند. از مشاغل و مسوولیتهای او پس از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان به عضویت در شورای انقلاب، عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، عضویت در هیات سهنفره رسیدگی به اختلاف بنیصدر و دیگران، نمایندگی دوره اول مجلس خبرگان رهبری، دادستانی کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور، عضو شورای عالی قضایی و عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی و مسوولیت اجرای فرمان شش مادهای آیتالله خمینی اشاره کرد. چهاردهم خرداد ١٣۶٨ و پس از رحلت حضرت امام خمینى(ره) حضرت آیتالله العظمى موسوى اردبیلى که در دوران حیات حضرت امام(ره) بارها تقاضاى کنارهگیرى از مسوولیتها و پرداختن به اشتغالات علمى را از ایشان کرده و پاسخ منفى شنیده بودند، در شهریور همان سال به قم هجرت کردند و اشتغالات جدیدى را در زمینههای تدریس، بحث، تحقیق، تاسیس و اداره دانشگاه مفید را برعهده گرفتند که تا زمان فوت ایشان ادامه یافت.
منبع : اعتماد
::::