۰۷:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۹

طالقانی قبه نمی‌خواهد!

آنهایی که امروز بر مزار سیدمحمود طالقانی قبه‌ای نهاده‌اند، کجا یک‌بار نشستند قوت و ضعف اندیشه وی را بررسی و بازنمایی کنند؟! طالقانی قبه نمی‌خواست و نمی‌خواهد! طالقانی بازخوانی می‌خواهد و فهم چندباره!

6مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):

یاداشت پیش‌رو به بهانه سی‌و‌ چهارمین سالمرگ (آیت‌الله) سیدمحمود طالقانی نگاشته شده است؛ مردی که کمتر از هشت ماه بعد از انقلاب اسلامی ۵۷ دیده از جهان فرو بست و شاید آن‌چنان ناکام ماند که هنوز هم خیلی‌ها برای درگذشت نابهنگام او در آن سال‌های بحرانی تاسیس غبطه می‌خورند. این نوشته را اما در حالی می‌خوانید که در همین روزهای اخیر شاید بی‌ثمرترین کاری که می‌شد با سیدمحمود طالقانی کرد به همت جمعی از نزدیکانش انجام شده و آن این‌که بر مزار او در چهارراهی در بهشت زهرای تهران، «قبه»‌ای نصب کرده‌اند که لابد نشانه‌ای باشد به نشانِ مردی!
آن نشان را اما چه کار می‌افتد به این نشانه؟! کجا طالقانی اهل آن بود که از خود، نشانه‌ای بنشاند؟!
حکایت برنهادن قبه‌ای بر مزار طالقانی اما فارغ از آن‌که خود او بی‌تردید چنین چیزی را خوش نمی‌داشت، از آن دست حکایت‌هاست که اهل نظر را به کام نمی‌افتد زیرا کسی که چند سالی است علاقه‌مندانش حتی نمی‌توانند در جایی نظیر حسینیه ارشاد برای او مراسم یادبودی برگزار کنند را چه نیاز است به داشتن یک بارگاه و قبه؟ باری… در این مجال اندک اما بگذارید از گفتن حرف‌های تکراری بپرهیزیم، نظیر این‌که طالقانی آموزگار مدارا بود و شورا و حتی از این‌که چتر اندیشه‌اش گسترده بود و راست و چپ و میانه را دربر می‌گرفت و قس علیهذا… این‌ها را درباره سیدمحمود طالقانی بسیار شنیده‌ایم و چیزهایی دیگر را. درست است طالقانی آن‌چنان بود که دورترین سیاست‌پیشگان نسبت به اندیشه‌اش، امروز گاهی خودشان را به او منتسب می‌کنند و در رثایش سخن‌ها سر می‌دهند اما این دلیلی بر آن نیست که درباره طالقانی سخنی به‌واقع گفته نشود. آن‌ها که گذرشان به مسجد هدایت و روستای گلیرد طالقان افتاده باشد – که در این هر دو مکان همه ساله مراسم‌های گرامیداشتی برای طالقانی ترتیب داده می‌شود – خوب می‌دانند که یک‌بار هم نشده که کسی از نزدیکان به اندیشه و مرام سیدمحمود طالقانی در مراسم‌های سالگرد او، تریبون را در دست داشته باشد و حرفی بزند از جنس آن حرف‌هایی که طالقانی روزگاری بر زبان می‌راند. فی‌المثل محمدمهدی عبدخدایی را سالی پیش‌تر دعوت کرده بودند که در طالقان درباره طالقانی سخن بگوید! یا مهدی چمران را! و نیز افرادی دیگر با دیدگاه‌های نزدیک به جناح راست محافظه‌کار! نمی‌دانم در آن روزها چه به گوش مستمعین رسیده است! لیکن واضح است طالقانی را اگر در مسیر سیاست‌ورزی و اندیشه‌ورزی‌اش همچون یک متن بنگریم، همچون هر متن دیگر تاویل‌پذیر است و تاویل چهره‌هایی همچون کسانی که در بالا از ایشان نام برده شد از سیدمحمود طالقانی، از پیش معلوم و مبرهن است.
طالقانی که هر قیام‌کننده‌ای علیه ظلم را در راه انبیا می‌دانست کجا قرابتی دارد با خوانش‌های محافظه‌کار از اسلام و تاریخ اسلام و فقه اسلامی؟ طالقانی که آزادی را حتی بر نان مقدم می‌انگاشت، کجا چنان است که محافظه‌کاران به اقتصاد و سیاست می‌نگرند؟ طالقانی که خطاب قرار دادن قدرت در هر لباس و مرام، مسلکش بود کجا چنان است که بعضی‌ها طی سالیان خواستند او را آن‌گونه بشناسانند؟ طالقانی که مصدقی بود و بر تنبیه‌الامه و طبایع‌الاستبداد مقدمه می‌نوشت و مشروطه‌خواه بود، کجا چنان است که دشمنان سرسخت مشروطیت بودند و هستند و هنوز هم مشروطه را سوغات فرنگی‌مآبان می‌دانند!
از این دست مثال‌ها بسیارند و باز در این مقال نمی‌گنجند لیکن باید پرسیده شود که مساله طالقانی چه بود و او را باید چگونه نگریست؟ مردی را که عمری به مثابه یک مبارز حرفه‌ای عمل کرد و همواره در قامت یک منتقد ِ قدرت ایستاد تا لحظه‌ای که دیده بر جهان بست. مردی که تفسیر گشاده‌اش از متن مقدس توانست دریچه‌های نوینی را به فهم سیاست دینی بگشاید. مردی که از اسلام چهره‌ای نه عبوس می‌نمایاند. این طالقانی را چگونه باید نگریست و چگونه خوانشی از مرام او به حقیقت تفکر و اندیشه‌اش نزدیک‌تر است؟ طالقانی در معنای راستین کلمه یک اپوزیسیون رادیکال بود و برنمی‌تافت هیچ‌کسی در هیچ لباسی مسیر سیاست مبتنی بر مردم را که او خوش می‌داشت، مخدوش کند. او آزادی را با خوانشی حقیقی از مفهوم آزادی و نه با تفسیر و تاویل‌های عجیب و غریب پاس می‌داشت و از این رو بود که برایش آزادی مفهومی مقدس بود و مقدم بر هر چیز دیگری.
شاید لحظه‌ای درنگ در این‌باره که اگر امروز طالقانی زنده بود چه می‌گفت و چه می‌کرد، بد نباشد! او که لحظه‌ای و حتی لحظه‌ای در انعکاس مطالبه رهایی‌بخش مردم درنگ نکرد تا جان باخت.
آنهایی که امروز بر مزار سیدمحمود طالقانی قبه‌ای نهاده‌اند، کجا یک‌بار نشستند قوت و ضعف اندیشه وی را بررسی و بازنمایی کنند؟! طالقانی قبه نمی‌خواست و نمی‌خواهد! طالقانی بازخوانی می‌خواهد و فهم چندباره!
بی‌تردید طالقانی سوژه‌ای سیاسی بود نه سیاست‌پیشه‌ای در جست‌وجوی قدرت به هر قیمت! این‌که می‌گفت مردم باید حاکم باشند ولاغیر، سخنی همچون یک پوستین نبود که بر تن نگرشی اقتدارگرا در سیاست بپوشانند و نه این‌چنین که دموکراسی را تقلیل دهد. امروز در سی و چهارمین سالمرگ سیدمحمود طالقانی، اندیشه او کماکان مهجور و معذب است، هرچند در طالقان و مسجد هدایت با بودجه‌های دولتی برای وی مراسم یادبود برگزار شود که کلامی در حقیقت اندیشه طالقانی گفته نمی‌شود.

منبع: روزنامه بهار

:::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

- 6 = 2