انجمنهای اسلامی؛ روشنفکری دینی یا روحانیت انقلابی
پرتال مناظره و گفتگو، مناظره ای میان نمایندگان دو طیف از انجمن های اسلامی برگزار کرده است. البته در این مناظره که درباره هویت انجمن های اسلامی دانشجویان است، نماینده طیف اصلی انجمن های اسلامی (دفتر تحکیم وحدت) حضور نداشته است که همین مسئله جای انتقاد دارد.

مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): پرتال مناظره و گفتگو، مناظره ای میان نمایندگان دو طیف از انجمن های اسلامی برگزار کرده است. البته در این مناظره که درباره هویت انجمن های اسلامی دانشجویان است، نماینده طیف اصلی انجمن های اسلامی (دفتر تحکیم وحدت) حضور نداشته است که همین مسئله جای انتقاد دارد.
متن مناظره که فیلم آن را می توانید از اینجا دانلود کنید، در ادامه می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم. «فَبَشِّرْ عِبادِ * اَلَّـذینَ یَسْتَمِعُــونَ الْقَــوْلَ فَیَتَّبِعُـونَ أَحْسَنَــه». بینندگان عزیز! سلام علیکم. اینجانب میلاد تتری، با کاری مشترک از پورتال تخصصی مناظره و گفتگو و بنیاد کرسیهای آزاداندیشی، در خدمت شماهستم. ما در برنامههای پیشینمان که میزبان دانشجویان از تشکلهای مختلف بودیم، اختلاف نظر ظاهراً بنیادینی که بین دو تشکل بود و حاضر نبودند که حتی در یک جلسه حضور پیدا کنند، برای ما یک مقداری جای تعجب داشت؛ «انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پرشکی تهران» و «انجمن اسلامی مستقل دانشجویان». ما امروز در خدمت ادوار، در واقع اعضای گذشته و مسئولین سابق این دو تشکل هستیم برای تحلیل فضای جنبش دانشجویی، تشکلهای دانشجویی، خاصّه بحث انجمن اسلامی و انجمن اسلامی مستقل. میهمانان امروز برنامه ما، جناب آقای علی خضریان، کارشناس علوم سیاسی، دبیر سیاسی اسبق اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل و مدیر مسئول خبرنامه دانشجویان ایران و جناب آقای حسین نقاشی، کارشناس ارشد حقوق عمومی دانشگاه تهران، دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی، روزنامهنگار و مدرّس دانشگاه هستند. جناب آقای خضریان در خدمت شما هستیم.
علی خضریان: عرض ادب، سلام و احترام خدمت شما، جناب آقای نقاشی و بینندگان محترم. بحثی را که من میخواستم در خصوص آن صحبت بکنم و فکر میکنم با موضوع برنامه شما همخوان هست، به اختلاف دیدگاهها و اختلاف نظراتی برمیگردد که بین دو جریان فکری در جریانات دانشجویی در حوزهی گفتمانهای جنبش دانشجویی، ضرورتهای جنبش دانشجویی و الزامات جنبش دانشجویی وجود دارد که محصولش به این دو جریان دانشجویی که شما امروز از آنها نام میبرید، رسیده است. واقعیت أمر این است که اگر بخواهیم در مورد این اختلاف دیدگاهها و اختلاف نظرات صحبت کنیم، نیازمند این است که اول با هم یک مروری بر تاریخچهی جنبش دانشجویی داشته باشیم تا حداقل با هم در یکسری از بدیهیّات جنبش دانشجویی به تفاهم برسیم، یک بیسی (Base، پایه) شکل بگیرد، یک پایههایی وجود داشته باشد که در مورد آن پایه و بیس بتوانیم با هم گفتگو بکنیم؛ یعنی حداقل اشتراکات معلوم بشود، بعد از آن در حوزهی مسائل فعلی صحبت شود.
مجری: من تنها تقاضایی که دارم، یک ساعت، زمان خیلی کمی برای این گفتگو است؛ از مقدّمات زودتر بگذرید تا بتوانیم به بحث این دو تشکل برسیم که چرا وضع، اینچنین است؟!
خضریان: من سعی میکنم ولی چارهای نیست! ممکن است کار به قسمت دوم و سوم هم بکشد، اما چارهای نیست! مجبوریم! اگر قرار است بینندگان شما متوجّه بحث شوند، نیازمند این است که یکسری از تاریخچه جنبش دانشجویی مرور بشود تا به این نقطه برسیم. در حوزهی جریان دانشجویی مسلمان و جنبش دانشجویی مسلمان، اولین تشکیلات دانشجوییای که در دانشگاههای ما شکل گرفته، انجمن اسلامی دانشجویان است… .
مجری: در چه سالی؟!
خضریان: در سال ۱۳۲۱ در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، آن چه بنده مطّلع هستم… .
مجری: توسط؟!
خضریان: توسط تعدادی از دانشجویان مسلمان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران. دلیل تشکیل آنها هم زمانی که شما به خاطراتشان و آنچه از آنها نگارش شده مراجعه میکنید، معمولاً از یک دلیل عمده نام میبرند؛ آن هم این است که محیط دانشگاه تهران، به عنوان تنها تشکیلات دانشجویی و دانشگاهی ایران، در آن برهه به عنوان یک تشکیلات معتبر، در آن سالها در اختیار جریان و گفتمان چپ مارکسیستی بود و بچههای مسلمان دانشگاه تهران، خصوصاً دانشکده پزشکی به عنوان اولین دانشکدهای که انجمن اسلامی دانشجویان تأسیس میشود، به این نکته توجه ویژهای میکنند که ما در محیط دانشگاهی و دانشجویی، با ما مثل اقلیّت رفتار میشود! با اینکه ما داریم در یک کشور اسلامی زندگی میکنیم، همه بچه مسلماناند، اکثریت مملکت دست مسلمانهاست، ولی در دانشکده و دانشگاه با ما مثل اقلیّت رفتار میشود و جریان چپ مارکسیستی اینجا غالب است! وقتی تحلیل میکنند، با خودشان بررسی میکنند و طبق خاطراتی که نقل میکنند در یک جریان خارج محیط دانشگاهی، خصوصاً در کلاسهای تفسیر نهجالبلاغه و تفسیر قرآن آیت الله طالقانی این مسائل طرح میشود، به این نتیجه میرسند که چون جریان چپ در دانشگاه، دارای تشکیلات است و بچه مسلمانها تشکیلاتی را ندارند، به همین دلیل در دانشگاه، اقلیّت منسجم با اکثریت غیرمنسجم، مثل اقلیّت دارد برخورد میکند و این را آنجایی نماد میکنند و بیان میکنند که میگویند در آنجاهایی که ما در بین کلاسهایمان میخواستیم اقامه نماز کنیم و صرف نهار کنیم، چون مسجد دانشگاه هم در آن زمان وجود نداشته، همیشه یا مورد تمسخر قرار میگرفتیم یا مورد ضرب و شتم بچههای چپگرا! یعنی خودشان این اقلیّت بودنشان را و نمادشان را در اینجا بیشتر در خاطراتشان ذکر میکنند! معلوم است که دیگر خیلی به آنها سخت میگذشته و به همین دلیل دنبال این رفتند که یک تشکیلاتی را راه بیندازند و انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران تأسیس میشود؛ چرا دارم اینها را ذکر میکنم؟! چون اگر قرار است ما با هم در مورد انجمن اسلامی دانشجویان صحبت بکنیم، نیازمند این هستیم که هویّت این تشکیلات را با هم مرور کرده باشیم؛ برای اینکه بحث واضح بشود، یک مثالی میزنم… .
اگر وقت است من ادامه بدهم و اگر هم نه، آقای نقاشی ادامه بدهد و بعد من بحثم را در موردش ادامه میدهم… . آن هم این است که هویّت با اینکه الآن عنوان تشکیلات در اختیار چه کسی باشد، متفاوت است؛ چرا؟! به خاطر اینکه… مثال! مثال واضح! الآن وزارت کشور در اختیار نظام جمهوری اسلامی است، بخش احزابش هم همین طور؛ ممکن است ما الآن بیاییم، یک حزبی تأسیس بکنیم، بنده، آقای نقاشی و شما برویم درخواست تأسیس یک حزبی را بدهیم، بعد اسم حزبمان را هم بگذاریم حزب توده! ولی قطعاً اصالت حزب توده با ما نیست! حتی ممکن است ما بتوانیم ثبت رسمی هم بکنیم؛ حزب توده را ثبت میکنیم، مؤسسین آن هم ما هستیم، بنیانگذاران فعلیاش هم ما هستیم، شورا هم تشکیل میدهیم، حزب هم کنگرههای خودش را برگزار میکند، با همین عنوان هم بیانیه میدهیم ولی در دنیا، اصالت حزب توده را با ما نمیشناسند! چون حزب توده، اصالت و رفتارش یک اصالت فکریای دارد که با عنوان رسمی امروز متفاوت است؛ ممکن است ما بتوانیم عنوان رسمی آن را به نفع خودمان مصادره بکنیم، ولی نمیتوانیم تشکیلات و اصالت آن جریان را در بچه مسلمانهای امروز خلاصه بکنیم! خلاصه آنها به امثال تقی ارانی و جریان چپ مارکسیستی و اینها بر میگردند که اصلاً با ما متفاوت هستند! انجمن اسلامی دانشجویان هم، ما هرچه جلوتر برویم، باید اصالتهایش را بشناسیم تا وقتی به امروز میرسیم، در مورد آن صحبت بکنیم. پس گام اول تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان در کل کشور ما که در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران به وقوع پیوسته، اولین دلیلش اقامهی نماز در محیط دانشگاه بوده؛ یعنی بر اساس خاطراتی که خودشان نقل میکنند و فکر میکنم مورد توافق طرفین هم قرار بگیرد. این جریان در سالهای بعد، اصالت خودش را تکمیل میکند؛ یعنی جنبش دانشجویی مسلمان در قالب انجمن اسلامی دانشجویان، اصالت خودش را تکمیل میکند؛ به طور مثال، وقتی به دههی ۳۰ مراجعه میکنیم، میبینیم که انجمن اسلامی دانشجویان در دانشکده فنی و در دانشکدههای دیگر، خصوصاً دانشکده حقوق، یکی از اساسیترین کارهایشان رفتارهای استکبارستیزی بوده، خصوصاً بعد از کودتای ۲۸ مرداد؛ یعنی جریان مسلمان در دانشگاه، برخلاف جریان روشنفکری! چون جریان روشنفکری پس از سقوط دولت مردمی مصدّق، معمولاً دو رفتار از آنها سر زد؛ یا در مقابل کودتا سکوت کردند یا با دولت کودتا همراه شدند. اینکه سکوت کردند، غالباً به خاطر ترس از فضایی بود که بر علیه جریان روشنفکری ایجاد شد و اینکه با کودتا همراه شدند، مثل خود زاهدی که در دولت مصدّق هم حضور داشت و خیلی از افرادی که بعد از آن همچنان دولت کودتا را همراهی کردند.
اما جریان دانشجویی مسلمان در قالب انجمن اسلامی دانشجویان، نه سکوت کرد و نه همراه شد! بلکه چهار روز بعد از کودتای ۲۸ مرداد در دانشگاه تهران تجمع میکند؛ ۱۶ مهر ۳۲، یعنی اولین روزهای بازگشایی دانشگاه، تجمع میکند و تجمع آنها آن قدر گسترده میشود که نیروهای نظامی ارتش برای اولینبار وارد محیط دانشجویی و دانشگاهی میشوند و تا چند روز بعد هم در مقابل دربهای دانشکدههای دانشگاه تهران، پست میدادند، کشیک میدادند که مبادا دوباره دانشگاه شلوغ بشود و ۱۶ مهر سال ۳۲ تا ۱۶ آذر سال ۳۲ که به عنوان روز جنبش دانشجویی و روز دانشجو معروف است و نامگذاری شده، این اعتراضات ادامه پیدا میکند و حتی بعد از اینکه دانشجویان را در ۱۶ آذر ۳۲ غلوغم میکنند، باز این اتّفاقات ادامه پیدا میکند، یعنی این طور نبوده که یک اتّفاقی در ۱۶ آذر افتاده باشد؛ نخیر! ۱۶ آذر سال ۳۲ ادامه پیدا میکند و دانشجویان اینبار در اعتراض به ورود ملکه الیزابت به ایران، بچههای انجمن در دانشگاه تهران اعتراض میکنند، در حمایت از اقدامات ضد امپریالیستی دانشجویان مصری، دانشگاه تهران دوباره در همین دهه شلوغ میشود، در اسفند سال ۳۹ یعنی آخرین ماه این دهه، دانشجویان دانشگاه تهران، اینبار ماشین دکتر اقبال رئیس وقت دانشگاه تهران را به خاطر حمایت از سیاستهای خارجی رژیم پهلوی و حمایت از این جریانی که دارد با استکبار همراه میشود، ماشینش را وسط دانشگاه تهران میگیرند، چپ میکنند و آتش میزنند! یعنی روند ضد استکباری در بدنهی جنبش دانشجویی مسلمان، فقط به ۱۶ آذر مربوط نیست؛ اینکه دارم میگویم، میخواهم هویّت آن را بشناسیم! پس، از دههی ۲۰ که به خاطر اقامهی نماز، تشکیلات انجمن اسلامی شکل میگیرد، به دهه سیای میرویم که ضد استکباری میشود، ضد استعماری میشود و دولت مردمی را همراهی میکند، وارد دهه ۴۰ میشویم، اینبار جریان انجمن اسلامی در این دهه، پس از سخنرانی حضرت امام در سال ۴۲، اقبال بیشتری نسبت به روحانیّت انقلابی و گفتمان انقلابی پیدا میکند؛ یعنی بدنهی جریان دانشجویی مسلمان با روحانیّت انقلابی، مَچ (Match، همراه) میشود؛ دلیل آن هم چیست؟! اعتقاد ما این است که بچههای دانشجو، معمولاً آرمانگرا هستند؛ به خاطر سنّشان، به خاطر هویّتشان! تا پیش از حضرت امام، هیچکسی حرف از رفتن شاه نزده بود؛ این را در در تاریخ کسی نمیتواند ادّعا بکند که کسی حرف از رفتن شاه زده! معمولاً مبارزین روشنفکر تا پیش از حضرت امام، صحبتشان این بود که باید پارلمان تقویت بشود، شاه باید قانونمندتر بشود، قانون اساسی دوران مشروطه باید اجرا بشود؛ از اینجور حرفها زده میشد! ولی اینکه امام آمد و گفت که شاه باید برود و اصلاً این رژیم، رژیمی غیرقانونی و نامشروع است، این از زبان امام جاری شد و این صحبت امام، یک فراموجی بود روی صحبتهای قبلی که دانشجویان تا آن روز از اساتیدشان میشنیدند که از حوزه، حرف برای امروز در نمیآید، اینها دارند حرفهای دینی میزنند، اگر قرار است درباره مسائل سیاسی، درباره مسائل دنیا، در مورد مسائل سیاستگذاری کشور، مبارزه و روشنفکری صحبت بشود، باید در دانشکدهی حقوق و اینجور جاها دنبالش بگردید! ولی دانشجویان دیدند که فردی از حوزه، یک حرف نورانیای زد که هیچکس تا آن روز در دانشگاه نگفته بود! به خاطر همین، به حضرت امام اقبال پیدا میکنند و پیوند حوزه و دانشگاه، از این موقع است که به وقوع میپیوندد و روحانیّت انقلابی و تفکّر همراه حضرت امام، مثل شهید بزرگوار مطهری، شهید بزرگوار مفتح، علامه محمدتقی جعفری، حتی تفکّر انقلابی افرادی که روحانی هم نبودند، مثل مرحوم دکتر علی شریعتی؛ اینها از این برهه، ارتباطشان با محیط دانشگاهی برقرار میشود و پاتوقهایی مثل حسینیهی ارشاد از این دهه است که شکل میگیرد. وارد دهههای بعدی که میشویم، باز هویّت جنبش دانشجویی، دارد هویّتهای جدیدی پیدا میکند، مثل هویّت ولایتپذیری جنبش دانشجویی مسلمان پس از انقلاب اسلامی؛ قطعاً شما میدانید، آقای نقاشی هم تأیید میکنند که انجمنهای اسلامی دانشجویان در دیدار با حضرت امام بود که طرح اتحادیه کشوریشان را مطرح میکنند و مورد تأیید حضرت امام قرار میگیرد و ایشان عنوان اینکه «بروید، تحکیم وحدت کنید!» با این مضمون را به کار میبرند و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، در یک أمر ولایتپذیرانه عنوان خودشان را «دفتر تحکیم وحدت» میگذارند و همراهی آنها در جنگ تحمیلی بر همین مبنا، انقلاب فرهنگی بر همین مبنا.
اینها، هویّتهای جنبش دانشجویی مسلمان است که اگر کسی امروز، حتی در قالب جامعه اسلامی دانشجویان، بسیج دانشجویی، جنبش عدالتخواه دانشجویی، انجمن اسلامی دانشجویان یا انجمن اسلامی دانشجویان مستقل، اگر داعیهدار پرچمداری جنبش دانشجویی مسلمان است، باید این هویّتها و اصالتها را رعایت بکند؛ و إلا مثل همان حزب توده میشود؛ یعنی اگر شما میگویید ما جنبش دانشجویی مسلمان هستیم، باید در دانشگاه، شما را به عنوان بچههای حیّ علی الصّلاه بشناسند برای اقامه نماز، آن هم اقامه نماز در تمام چهارچوبش، چون زمانی که شما برای زیارت معصوم میروید، شهادت میدهید که معصوم، اقامهی نماز کرده است؛ «أشهَدُ أنَّکَ قَد أقَمتَ الصَّلاة»! قطعاً منظور شما از اقامهی نماز، شهادت برای معصوم… بنده که هیچ وقت با این نیت نمیخوانم که منظورم این باشد که معصوم، نماز ظاهری را رعایت کرده! نه! نماز یکسری پیشوندها دارد، پسوندها دارد، ضروریّات قبل دارد، ضروریّات بعد دارد، پس کسی که برای اقامهی نماز میآید، باید بتواند همهی اینها را در محیط دانشگاهی پیاده کند! دوم اینکه باید استکبارستیز باشد! استعمارستیز باشد! باید ملیگرا باشد! باید هویّت ایرانی خودش را پاس بدارد، در عین اینکه اسلامی است؛ یعنی منافع ملیاش غالب باشد! باید بتواند با روحانیّت انقلابیِ تفکّر حضرت امام، در ارتباط باشد! باید ولایتپذیر باشد و باید در راه ولایتپذیر بودن خودش، مثل جنگ تحمیلی، خون بدهد! ممکن است در چهارچوبهی اینچنین راهی، شهادت وجود داشته باشد! در أمر ولایتپذیرانه، این مسیر را جلو برود؛ به اعتقاد من اینها هویّتهای اولیه جنبش دانشجویی مسلمان است که اگر هر کسی در هر تشکیلاتی که میخواهد باشد، اسامیاش هم خیلی تفاوتی نمیکند، باید بتواند اینها را رعایت بکند!
مجری: بسیار عالی! مقدّمهی بسیار کاملی بود! جناب آقای نقاشی! تقاضا دارم که ابتداً، اگر در تکمیل این مقدّمه، نکتهای دارید، بفرمایید تا إنشاءالله بتوانیم بر پایه این مقدمه و این بیس (Base، پایه)، یک گفتگویی را داشته باشیم!
حسین نقاشی: بسم الله الرحمن الرحیم وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ. ابتداً خیلی تشکر میکنم از برگزاری برنامهای با این محور و با این موضوع! متأسفانه خیلی کم پرداخته میشود به موضوعاتی از این دست؛ آن هم علی الخصوص در یک مجموعهای از زیرمجموعههای صداوسیمای جمهوری اسلامی! فکر میکنم که این مسیر، میتواند مسیر میمون و مبارکی باشد و امیدوارم که ستارهی سهیلی نباشد در آسمان صداوسیمای ما!
مجری: إنشاءالله… إنشاءالله که این طور، نباشد!
نقاشی: نکات خوبی را که برادرمان آقای خضریان فرمودند، محورها و کلیات مباحثی که طرح شده، همینها است، ولی «هر کسی از ظنّ خود شد یار من» است؛ در واقع من احساس میکنم که تحت تأثیر آن نگاهی که وجود دارد، یک بخشهایی از قرائت ایشان از تاریخ انجمنهای اسلامی و فعالیت دانشجویان مسلمان، مغفول مانده است! من ترجیح میدهم که بحث را از یک توصیفی… . من یک توضیحی هم بدهم؛ من تقریباً سال ۱۳۸۷ بود که یک مقالهی خیلی طولانی و مفصلی در روزنامه اعتماد نوشته بودم که در مورد بررسی تشکلها و گفتمانهای دانشجویی دانشگاهها بود که در آنجا یک اشارهای و به اصلاح، یک تعریضی هم به بحث انجمن مستقل داشتم؛ یک بخشهایی از آن و مباحثی که الآن مطرح میشود را من خدمت شما عرض میکنم. ببینید! انجمن اسلامی دانشجویان، یک مفهوم سه وجهی است؛ در واقع وجه انجمنی آن، برمیگردد به آن بحث تعاون و همگرایی که در قالب بحث اصل دموکراسی و پذیرش کار جمعی در مقابل تفرّد معنا پیدا میکند؛ بحث اسلامی آن، خوب قاعدتاً رویکرد فعّالین دانشجوییای را مطرح میکند که از لحاظ هویّتی به یک مذهب اجتماعی و مسئول، پایبند هستند؛ من این را از این جهت با این تعریف مطرح کردم که یک شاخصی باشد و یک معیاری باشد برای جدا کردن دانشجویان فعال در انجمنهای اسلامی دانشجویان با جریانهایی که بعضاً سکولار هستند؛ سکولارها، اعم از آنهایی که خودشان دینی نیستند یعنی در زندگی و سبک زندگی شخصیشان هم آدمهای دینداری نیستند و همچنین کسانی که در عرصهی زندگی شخصیشان داعیهای این را دارند که مسلمان هم هستند ولی در عرصهی اجتماعی، رویکردها و منش سکولار دارند که این بحث، یک مقدار برای خود من هم گنگ است ولی به هرحال، چیزهایی است که در عالم واقع وجود دارد و ادعا میشود.
و بحث سوم، بحث دانشجویی بودنش است که این دانشجویی بودن، آن صنف و جایگاه اجتماعی انجمن اسلامی دانشجویان را مشخص میکند؛ در واقع هویّت صنفی دانشجویان را مبیّن میکند و بروز میدهد؛ این یک بحث کلی. یک بحث دومی که جا دارد که اشاره بکنم، در اساسنامهی اولیهای که در همان سالهای ۲۰ و ۲۱ در دانشکده پزشکی و در یکی-دو سال بعد هم، اگر اشتباه نکنم در سال ۲۳ در دانشکدهی فنّی نگاشته شد و در واقع محور تأسیس و تشکیل انجمنهای اسلامی دانشکدهها شد، چند محور کلیدی داشت؛ از جمله بحث ترویج اسلامگرایی، اسلام و شعائر اسلامی بود در سطح دانشگاههای کشور، علی الخصوص آن موقع که بحث دانشگاه تهران بود و دانشگاههای کشور به آن معنا، قوام نیافته بود و بحث دوم که خیلی نکتهی مهمی است که به هر دلیلی ممکن است مغفول واقع شده باشد، بحث مبارزه با خرافهگرایی بود! یعنی یکی از نکات مهمی که در برخی از روایتگریهایی که از تاریخ انجمنهای اسلامی دانشجویان انجام میشود، بخش اسلامگرایی و ترویج آیینها و شعائر علوم دینی در سطح دانشگاه به صورت علنی، گفته میشود ولی بحث اینکه یکی از آن چهار موردی که در آن، محورهای اصلی و اساسی انجمنهای اسلامی طرح شده بود، مبارزه با خرافهگرایی بود، معمولاً یک مقدار مغفول باقی میماند؛ از این جهت روی این تأکید میکنم که ما از دوران پیش از مشروطه، یعنی شاید ۳۰-۴۰ سال پیش از مشروطه و به نوعی همزمان با جنگهایی که در خلال جنگهای ایران با روس و ایران با عثمانی رخ داده، برخی از نخبگان جامعهی ایرانی به یک مشکل اساسی و بنیادین رسیدند؛ همان بحث عقبماندگی و بحث عدم پیشرفت در وجوه مختلف زندگی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی اندیشهای مردم ما، مردم ایران.
نکتهی کلیدی این است که بعد از این ۳۰-۴۰ سال و رسیدن به بحث مشروطه، ما تقریباً سه تا زاویه داشتیم با این موج تجدّدخواهی که در جامعه به وجودآمده بود؛ یکسری افراد به اصطلاح غربستیز بودند، یعنی اساساً هرگونه تولید و محصولی را اعم از تمدنی و فرهنگی که از غرب میآمد، با آن ستیز داشتند و به اصطلاح، نفی میکردند و طرد میکردند؛ یک جریانی هم بود که… معروف است آن اصطلاح و آن عبارتی که «از نوک سر تا نوک پا غربی شدن و فرنگی شدن» که به آقای تقی زاده منتسب بود که کاملاً معتقد بودند که باید این بحث تمدنی و فرهنگی غرب، پذیرفته بشود تا ما به توسعه و پیشرفت برسیم و این وسط، یک گفتمان میانهای وجود داشت که این گفتمان، معتقد به این بود که باید یک نقد سازندهای از سنتهای فرهنگی اسلامی-ایرانی ما و نقد المانهایی از فرهنگ غربی باید انجام بشود و باید یک راه میانه کشف بشود و از آن پیروی بشود و بتوانیم توسعه را همزمان با فرهنگ ایرانی-اسلامی خودمان به پیش ببریم! این را از این بابت طرح کردم که میخواهم بگویم انجمنهای اسلامی دانشجویان در بدو تأسیس هم و در فرآیندی هم که در سالهای بعد به پیش بردند، مولود این نگاه میانه بودند؛ یعنی دغدغهی اساسی آنها، زیست مؤمنانه بود در دنیای متجدّد امروز! اینکه ما چگونه آداب و شعائر اسلامی و مسلمانی خودمان را در عین حال اینکه تجارب جدید فرهنگی و تمدنی که احیاناً از سوی مغربزمین وارد شده را بتوانیم با هم سازگار کنیم و بتوانیم در چنین عالمی، زندگی کنیم؛ این، دغدغهی اصلی و اساسی بود! نکتهی دیگری که باید اشاره بکنم در سیر فرآیندی که برادر عزیزمان در مورد بحث انجمنهای اسلامی دانشجویان مطرح کردند، سیر تاریخی درست است؛ بعد از اینکه آن فضایی که در اواخر دههی ۲۰ در دانشگاهها حاکم بود و به نوعی دانشجویان مسلمان در یک انزوای نسبی به سر میبردند، جمعی از دانشجویان مثل آقای دکتر عالی، آقای دکتر آزاده که از دانشجویان دانشکده پزشکی بودند و برخی دیگر از عزیزانی که بعداً در دانشکدهی فنی اقدام کردند، دغدغهی این مسائلی که عرض کردم را داشتند؛ یعنی بحث ضدّیت با خرافه، چون آن موقع، آن اندیشهی غربستیز، یکی از مؤلفههایش چه بود؟! همین ترویج اندیشههای خرافه به نام اسلام بود و در کنار آن، بحث شعائر! تقریباً از اواخر دههی ۲۰ که دانشجویان انجمن اسلامی و در کنار آن، تأسیس کتابخانه اسلامی را که داشتیم، در دانشگاهها یک طیف فکری را ایجاد کردند؛ در واقع تا اوایل دههی ۳۰ و اوایل دههی ۴۰ که اینها در جریان ملی شدن صنعت نفت و همراهی با مرحوم دکتر مصدق، یک حضور بالندهای پیدا میکنند، وجه سیاسی بیشتری پیدا میکنند، چون در ابتدا و بدو تأسیس، بیشتر جنبهی یک مجموعه فرهنگی را داشتند، سیاسی هم بودند، افرادی هم بودند که فعالیت سیاسی هم داشتند ولی معمولاً یک دوگانهای و یک تفکیکی بین کارهایشان بود؛ فعالیتهای فرهنگیشان را بیشتر در قالب انجمن اسلامی دانشجویان انجام میدادند و فعالیتهای سیاسیشان را بیشتر در قالب حزب و احزاب و گروههای دیگری که بیرون بود؛ ولی حالا به این ترتیب بگوییم که بیشتر بعد فرهنگی ایشان از بعد سیاسی ایشان پررنگتر بود؛ در واقع نزدیکی به وقایع سال ۳۰ تا ۳۲، وجه سیاسی انجمنهای اسلامی دانشجویان را یک مقدار پررنگتر میکند و نهایتاً دوباره در اوایل دههی ۴۰ تا دههی ۵۰، با ورود به اندیشههای دینامیک و بالندهی مرحوم دکتر شریعتی، یک جهش واقعاً تشکیلاتی و معرفتی ویژهای را ما در فعالان انجمن اسلامی دانشجویان ما شاهدش هستیم؛ یعنی از آن حالت طیف بودن، گعده بودن، تبدیل میشوند به یک حرکت یا به اصطلاح نهاد غیر قابل اغماض در آن تعداد دانشگاههایی که در سطح کشور بود و عملاً هژمونی جریان چپ لائیک را که حالا در قالب توده یا جریانهای دیگر بود را میشکند… .
مجری: جناب آقای نقاشی تقاضا دارم که در یک دقیقه بحث را تا اینجا جمعبندی کنید.
نقاشی: بله! من فقط میخواهم این نکته را اضافه بکنم که نقطه شاخص و کلیدی که احتمالا نقطه نزاع هست این است که دوستان ما در بر شمردن و صحبت از فرآیند و روایت تاریخی از انجمنهای اسلامی، یک جریان فکری مشخص را که انجمنهای اسلامی متأثر از آن بودند را نادیده میگیرند و آن جریان روشنفکری دینی و نواندیشی دینی است! آقای خضریان نام بردند از مرحوم آیت الله طالقانی ولی نمیدانم چرا از آقای مهندس مهدی بازرگان نام نیاوردند که ایشان، بیشائبه و بدون کوچکترین ابهامی، از پدران و راهبران اندیشهای مجموعهی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران در آن زمان و اندیشهی ایشان، آبشخور فکری جریان دانشجویی مسلمان در کشور در دهههای ۳۰ و ۴۰ شمسی بود که بعد از حضور مرحوم دکتر شریعتی، طبیعتاً ایشان به واسطهی آن ادبیات ویژهای که داشتند، در آن جریان اسلامی دانشجویان هم یک وجه قالبی را به دست آوردند، در کنار آن عزیزانی که یاد کردیم!
مجری: بسیار عالی! خیلی ممنونم از شما. من فکر میکنم این نکته را باید حتما تأکید کنم که مخاطب ما، مخاطبی که دارد این فیلم را میبیند، خبر این گفتگو را میخواند، مخاطبی نیست که از مسائل بیاطلاع باشد که ما بخواهیم او را از نقطه صفر به یک نقطهای برسانیم و از آنجا بخواهیم بحث را ادامه بدهیم؛ اما این مقدمهای که گفته شد و تقریباً نصف زمان برنامه را هم گرفته، مقدمهی خوبی بود برای شناختن آن پایههای هویّتی و آن شاخصهای دیگری که بحث داشت برای اینکه بتوانیم بحث را ادامه بدهیم! جناب آقای خضریان! چه اتّفاقی افتاد؟! حضرتعالی هم دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی کرمانشاه بودید، یعنی انجمن اسلامی و هم ظاهراً بعد از انشعاب اگر اشتباه نکنم… .
خضریان: نه! آنجا هنوز هم انجمن اسلامی دانشجویان است… .
مجری: بله! در واقع هم در این طیف بودید و هم دبیر اسبق اتّحادیّه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل کل کشور! بر اساس همین مقدمههایی که گفته شد، میخواهیم بدانیم چه اتّفاقی افتاد که این طیف، به دو بخش تقسیم شد، منشعب شد؟!
خضریان: حالا من برای اینکه ثابت کنم که همهی بینندگان شما از داستان آگاهی ندارند، همین نکتهای بود که حضرتعالی به عنوان کارشناس برنامه فرمودید؛ آن هم این است که انجمن اسلامی دانشجویان، اسم تشکلهای دانشجویی داخل دانشگاه است که الآن در اتّحادیّه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور، وجه غالب تشکلهای عضو، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه هستند… .
مجری: نکتهای که من گفتم، منظورم در رابطه با کلیت بحث، جنبش دانشجویی، تاریخچهاش… .
خضریان: میخواهم بگویم یعنی اینطور نیست که اگر در دانشگاه اسم انجمن اسلامی دانشجویان بیاید، عضو انجمن اسلامی دانشجویان مستقل نیست یا فقط عضو دفتر تحکیم وحدت است یا اصلاً ممکن است انجمن اسلامی دانشجویانی در دانشگاه باشد که نه عضو دفتر تحکیم وحدت است و نه عضو اتّحادیّه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل است که مصداق بارز آن الآن در جلوی ما نشسته است (اشاره به آقای نقاشی)!
مجری: ببینید! شما دو بزرگوار بحثی که داشتید نهایتاً مثلاً تا سال ۷۰ بود، بازخوانی تاریخی بود، این جریان بوده و آن اتّفاق افتاده، کلیّات این را مخاطب ما در جریان است، ولی نه خود بنده و نه مخاطب ما، از این ریزجریانها که چه اتّفاقاتی افتاده است، در جریان نیستنم.
خضریان: انجمنهای اسلامی دانشجویان که در دوران پس از انقلاب اسلامی، غالباً در قالب یک تشکیلات منسجم به نام دفتر تحکیم وحدت حضور داشتند، البته بعد از انقلاب فرهنگی هنوز انجمنهایی در دانشگاه بودند که هنوز عضو دفتر تحکیم وحدت نبودند ولی غالب آنها در تشکیلاتی به نام دفتر تحکیم وحدت حضور داشتند، من معتقد به این هستم که اولین شکافها در درون دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی دانشجویان در دانشگاهها را از انتخابات مجلس دوم به بعد باید پیگیری کنیم؛ یعنی چه اتّفاقاتی در آستانهی انتخابات مجلس دوم و سوم شورای اسلامی میافتد که کمکم، زمینهی برخی از این اختلافات را فراهم میکند که من خدمت شما عرض میکنم که چه اتّفاقاتی افتاد. در فضای سیاسی کشور ما در آن برههی تاریخی، ما شاهد یک اختلاف نظر و اختلاف دیدگاه، بین اعضای جامعهی روحانیّت مبارز بودیم که باعث شد تشکیلات جدیدی به نام مجمع روحانیون مبارز، از دل این تشکیلات بیرون آمد و تأسیس شد. بچههای دفتر تحکیم وحدت، وقتی میگویم دفتر تحکیم وحدت، منظورم انجمنهای اسلامی عضو نیست، منظورم شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت است، چون غالباً هم میبینم که اخیراً اشتباه میشود! بعضی جاها مثلاً یک فردی میگوید که من دبیر دفتر تحکیم وحدت استان فارس هستم! ما اصلاً چنین چیزی نداریم! دفتر تحکیم وحدت، یکی است و در هر زمان، یک اتّحادیّه است! استان فارس که دبیر دفتر تحکیم وحدت ندارد! برای همین تأکید میکنم که دفتر تحکیم! دفتر تحکیم وحدت در آن برهه به دلیل ارتباطات عاطفی که با دفتر حضرت امام داشتند و غالب مؤسسین و بنیانگذاران مجمع روحانیون مبارز هم از اعضای دفتر حضرت امام بودند و در دفتر امام حضور داشتند، به دلیل این ارتباط عاطفی که وجود داشت، از لیست مجمع روحانیون مبارز در انتخابات حمایت میکنند؛ این حمایت که از سوی دفتر تحکیم وحدت انجام شد، اصلاً اصل انشقاق مجمع روحانیون و جامعهی روحانیّت مبارز در آن برهه، اختلافات امروزین نبود و بیشتر اختلافات عاطفی بود! وقتی به خاطرات دو جریانی که از آن طرف بیرون آمدند که خیلی از آنها هنوز حیُّ و حاضرند و قطعاً تأیید میکنند و با آنها که صحبت میشود هم غالباً همین را طرح میکنند، این است که اختلافات، بیشتر، اختلافات عاطفی بود؛ یعنی مثلاً آقای x در مؤسسین مجمع روحانیون میگفت که آقای نقاشی را در لیست انتخاباتیمان بیاوریم، چون ایشان در زندان با ما همسلولی بوده، ایشان آدم خدومتری است، قطعاً ایشان در مجلس بهتر میتواند کمک بکند… .
مجری: منظورتان از اختلافات عاطفی یا نظراتی، به نظرم بحث سلیقه را میگویید!
خضریان: بله! اختلافات عاطفی و سلیقهای؛ اینکه من بیشتر با ایشان دوست هستم و سعی میکنم بیشتر با ایشان باشم، آن آقا با یکی دیگر بیشتر دوست بود، سعی میکند بیشتر با او سلایقش را جلو ببرد! یا مثلا آقای y در جامعهی روحانیّت مبارز میگفت که آقای فلانی بیشتر با من همخوان است، این را در لیست انتخابات بگذاریم! اینجوری شد که این دو لیست انتخاباتی درست شد و دو قطب سیاسی چپ و راست کشور ما از این برهه است که شکل میگیرد و دفتر تحکیم وحدت میآید از لیست مجمع روحانیون مبارز حمایت میکند. بنده معتقدم بزرگترین خطای تشکیلاتی دفتر تحکیم وحدت در تاریخ جنبش دانشجویی، در این برهه است که رقم میخورد! نه اینکه رفت از مجمع روحانیون مبارز حمایت کرد، خطا است؛ اگر میرفت از جامعهی روحانیّت مبارز هم حمایت میکرد، خطا بود!
مجری: ورود به مصداق، منظورتان است.
خضریان: به نظر من ورود به مصداق، به عنوان یک جریان حزبی وارد صحنهی سیاسی شدن، برای جنبش دانشجویی یک سم بود! دلیلش چیست؟! دلیلش این است که شما بعد از این انتخابات میبینید که در درون انجمنهای اسلامی عضو دفتر تحکیم وحدت، کمکم اختلاف نظر ایجاد میشود! همین الآن هم همینطور است! شما میدانید که انتخابات مجلس در شهرستانها و حوزههای انتخابی به غیر از تهران، مردم خیلی سیاسی نمیروند رأی بدهند؛ بر اساس خیلی معیارهای دیگر رأی میدهند که شاید سیاسی، یکی از آخرین اولویتهای رأی آنها باشد! وقتی مثلاً دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز، آن موقع چنین خبری را میشنود، شاید او در شهر خودش به این نتیجه رسیده باشد که باید برود مثلاً به گزینهی جامعهی روحانیّت مبارز رأی دهد، به خاطر همین، اینها دچار اختلاف نظر میشوند و به این حمایت، تمکین نمیکنند؛ اما یک جریان اقلیّتی بودند، چون گفتمان دفتر تحکیم وحدت در آن برهه فراگیر بود، چون در وسط جنگ تحمیلی هم بود، خلاصه در حوزهی دانشگاهی و دانشجویی، یک گفتمان فراگیری را شکل میداد، این جریان اقلیّت، کمکم ریزش میکنند، از آن انجمنهای اسلامی خارج میشوند، سعی میکنند دیگر خودشان آن جریان را همراهی نکنند و اولین انشقاق در درون دفتر تحکیم وحدت از این برهه است که دارد رقم میخورد و در قبال جریان دفتر تحکیم وحدت که به نفع چپ سیاسی در انتخابات حضور پیدا میکند، کمکم شما شاهد هستید که این افراد اقلیّتی که خارج میشوند به همراه تعدادی از بچه مسلمانهایی که اصلاً در انجمنهای اسلامی عضو نبودند، میروند، شروع میکنند و یک تشکیلات جدیدی را در دانشگاهها راه اندازی میکنند به نام «جامعه اسلامی دانشجویان» که این بار به نفع جریان راست سیاسی وارد صحنهی انتخابات میشوند و انجمنهای اسلامی هم به نفع چپ سیاسی جلو میروند.
در ادامه داستان، وقتی شما جلوتر میروید، در انتخابات مجلس چهارم، بعد از جنگ تحمیلی، چند اتّفاق در کشور ما میافتد که اینها بیشتر باعث افول در مجموعه انجمنهای اسلامی میشود و یکسری اتّفاقاتی میافتد که همهی اینها ناشی از آن انتخابات مجلس دوم و سوم بود که دفتر تحکیم، آن خطای تاریخی را انجام داد و کم کم، شکافها بین بچههای انجمن اسلامی بیشتر میشود. شکافها چی بود؟! ۱- بعد از جنگ تحمیلی، فضا و محیط گفتمانی در فضای دانشگاهی ما و حتی محیط اجتماعی ما، یک گفتمانی در محیط سیاسی-اجتماعی را حاکم میکند که من اسم این گفتمان را گفتمان توجیهگرا میگذارم؛ گفتمان توجیهگرا یعنی چه؟! یعنی اینکه محیط دانشجویی به این سمت میرود که بنده و آقای نقاشی که مثلاً در دانشگاه تهران فعالین دانشجویی بودیم، سعی میکردیم دوستانمان را نسبت به نقایص موجود در کشور توجیه کنیم؛ سعی کنیم انتقاد نکنیم! سعی کنیم محیط را به این سمت ببریم که آقا اگر انتقاد کنیم خلاصه اینها همه یاران و نزدیکان حضرت امام هستند! اگر اینها یک جایی خطا دارند، شاید إنشاءالله بخشی از آن را ما نمیدانیم! إنشاءالله که اینطور نیست! شاید ما همهی ابعادش را نمیدانیم! ممکن بود حتی من و آقای نقاشی هم خودمان نسبت به این داستان منتقد باشیم، اما سعی میکردیم دوستان و دانشجویان را توجیه کنیم! این حتی در قالب شعار نمازجمعهی مردم هم دیده میشد؛ یعنی مردم در نمازجمعه هم همین شعار را میدادند!
مجری: چه شعاری دقیقاً؟!
خضریان: شعار «مخالف هاشمی، مخالف رهبری است! مخالف رهبری، دشمن پیغمبر است!» آقای هاشمی نه به عنوان شخص آقای هاشمی، به عنوان نماد اجرایی کشور! وقتی شما این شعار را میدادید، شما در دانشگاه میخواستی یک انتقادی هم به رئیس دانشگاه بکنی که چرا این اتّفاق افتاده، میگفت که من رئیس دانشگاه، منصوب وزیر علوم هستم، وزیر علوم هم منصوب آقای هاشمی است، پس شما الآن مخالف آقای هاشمی هستی، پس شما الآن دشمن پیغمبری! بچههای انجمن اسلامی به دلیل آن گرایش سیاسیای که کمکم هم گرایش به چپ سیاسی پیدا کرده بودند و آقای هاشمی در آن برهه در راست سیاسی تعریف میشد، این قاعده را نمیپذیرفتند؛ یعنی سعی میکردند همچنان انتقاد هم بکنند، البته این انتقادها بعضی جاها به حق هم بود، درست هم بود، یعنی دفتر تحکیم وحدت انتقادات درستی میکرد، چند تا از مثالهایش را نمیدانم بزنم یا نزنم… .
مجری: اینجا جای گفتن ناگفتههاست! بسم الله!
خضریان: انتقاد درستی هم میکردند؛ مثال بزنم؛ یکی از انتقاداتی که در آن برهه به مجموعه اجرایی کشور صورت میگرفت، یک مثالی را جریان سیاسی آن موقع و دولت اجرایی آن موقع طرح میکرد مبنی بر اینکه الآن دوران بعد از جنگ است، شرایط کشور باید به سمت سازندگی و آبادانی برود، ممکن است این باعث شود که مردم یکسری سختیهایی را بکشند، خلاصه مردم باید تحمل کنند تا کمکم زمینهی آبادانی در کشور فراهم بشود و رفاه ایجاد بشود! بچههای انجمن اسلامی، آن موقع تعریفشان این بود، قلمدادشان این بود و امروز گذر زمان نشان میدهد که این حرف بچههای انجمن اسلامی در آن برهه، درست بود؛ آنها میگفتند که این حرف شما، تفسیر یک نمودار اقتصادی است که در اقتصاد لیبرالیستی تعریف میشود که نامش نمودار U اقتصادی است؛ شما یک حرف U انگلیسی را در یک نمودار عمودی و افقی قرار بدهید، محور عمودیاش را بگذارید رفاه و محور افقیاش را بگذارید زمان! حالا اگر شما توانستید بعداً در برنامهی تلویزیونیتون، این را بکشید تا مخاطبین متوجّه منظور من بشوند.
مجری: مخاطبین ما، متوجهتر از این حرفها هستند.
خضریان: به مرور زمان، رفاه در جامعه پایین میآید ولی این پایین آمدن رفاه، زمینهی یکسری آبادانیها را دارد فراهم میکند که در گذر زمان، رفاه کمکم بالا میرود؛ انتقاد بچههای انجمن اسلامی این بود که اولاً اصل این محور و این صحبت دولت در نماد اقتصادی و علمی، این میشود که این، خودش لیبرالیستی است! نماد سرمایهداری است. دوماً شما تعیین نکردید، نیمبخش اول این نمودار U، چقدر طول میکشد؟! یعنی اولاً چه زمانی طول میکشد که به سمت بالا رفتن برود؟ دوماً در محور عمودی، این پایین آمدن تا کجا قرار است پایین بیاید و دوباره برگردد و بالا برود؟! اینها سؤالات اساسی بود که به نظر من، هنوز هم در اقتصاد ایران، باید این سؤالات پرسیده شود! یعنی هنوز هم این سؤالات به روز است که ما تا کجا قرار است زیربناسازی کنیم و رفاه مردم از کجا قرار است بالا برود؟! اینها حرفهای درستی بود که در آن برهه پرسیده میشد! ولی دولت وقت و مدیران اجرایی وقت و خصوصاً وزارت علوم وقت، از آن گفتمان توجیهگرا بدشان نمیآمد. من معتقدم که بر خلاف آن چیزی که بعضیها طرح میکنند که این گفتمان را آقای هاشمی مطرح کرد، معتقدم که این گفتمان، مطالبهی اجتماعی بود! من گاهاً میشنوم که بعضیها میگویند که در دورهی آقای هاشمی کسی نمیتوانست انتقاد کند و هرکس انتقاد میکرد را میگرفتند! من اصل این را قبول ندارم و معتقدم که محیط اجتماعی به این سمت رفته بود و خود مردم… .
مجری: خودبهخود رفته بود؟!
خضریان: بله! یک فضای اجتماعی بود! البته دولتمردان هم بدشان نمیآمد که این شرایط حاکم باشد و آنها هم از اینکه این شرایط حاکم بود، خیلی ناراحت نبودند!
مجری: یعنی شما میگویید که یک فرهنگی، خودبهخود حاکم شده بود؟!
خضریان: بله! یک فرهنگی بود که حتی در برههی جنگ هم بود ولی پس از جنگ، این نماد پیدا میکند، چون استدلال مردم این بود که آقایانی که در دولت هستند و آقایانی که دارند کشور را اداره میکنند، اینها نزدیکان امام بودند! یاران امام بودند! اینها که خطا نمیکنند! اگر هم خطا میکنند و ما بگوییم، حرف ضدّ انقلاب را زدهایم! هنوز هم خیلیها همین تفکّر را دارند!
مجری: متوجه شدم! من دو نکته را بگویم! یکی اینکه دوستان میپرسند که این شعاری را که در نماز جمعه گفتید، خود مردم، خودجوش میدادند یا در واقع کسی مدیریت میکرد؟!
خضریان: من، سنم نمیرسید ولی این شعار را میدادند! من شهادت میدهم که این شعار را میدادند!
مجری: نکتهی دوم که دوستان مطرح میکنند اینکه میگویند بحث را حول انجمن اسلامی متمرکز کنید و کمتر به حواشی بپردازید.
خضریان: این به آنجا میرسد! مشکل اساسی، اینها است! اگر اینها را نگوییم، به آنجا نمیرسیم. یعنی اینکه اولاً بچههای انجمن اسلامی انتقاد میکردند و انتقاد آنها هم خیلی جاها به حق بود، درست بود، من مثالش را هم برای شما زدم، حالا یک مثال دیگر هم برای شما بزنم؛ مثال کیک آقای هاشمی در آن برهه معروف بود، ایشان یک نکتهای را طرح میکردند که من دیدم حتی در جلسهی رأی اعتماد به وزرای دولت فعلی هم، این نوع جنس نگاه طرح شد؛ یعنی نشان میدهد که آبشخور فکری آن کجاست! این نوع نگاه طرح شد که سرمایهی کشور، اندازهی یک کیک کوچک میماند؛ اگر ما بخواهیم آن را عادلانه بین همه توزیع کنیم، به هر کس یک ذره کیک میرسد! ما به جای اینکه این کار را بکنیم، آن را در اختیار مدیران شایسته قرار میدهیم و مدیران شایسته، آن را تبدیل به یک کیک چند طبقه میکنند! حالا در تبدیل این کیک کوچک به کیک چند طبقه، ممکن است چند برشی هم در این وسط گم بشود! حرفی که در جلسهی رأی اعتماد به وزیر نفت زده شد و حتی نمایندهی مدافع ایشان، آمد و پشت تریبون این را رسماً گفت! گفت شما فکر میکنید مثلاً چقدر گم شده است؟! ۱۰ میلیون دلار، ۲۰ میلیون دلار، ۳۰ میلیون دلار! ایشان تا ۳۰ میلیون دلارش را پشت تریبون رسمی مجلس بیان کرد! حالا این چند برش هم گم شد ولی حالا آن سهمی که به مردم توزیع میشود، از سهم عادلانهی اول آنها بیشتر است! ضمن اینکه بچههای انجمن اسلامی میگفتند که شما نمیدانید تغییر این کیک کوچک به کیک چند طبقه که چند برش آن دارد گم میشود، اولاً چه فرهنگی را دارد ترویج میکند؟! تازه آن کیکهایی که دارد گم میشود، در محیط اجتماعی دارد دست یک عدهای میرود که دارد سبک زندگی تولید میکند! زندگی اشرافیگری را دارد ایجاد میکند! این برای چه کسانی دارد میرود؟! ۲- دریغ از اینکه این مدیران شایسته، گاهاً نه تنها چند برش از این کیکهای چند طبقه را برنداشتند که بقیّهاش به مردم برسد، گاهاً ظرف کیک را لیس زدند و چیزی برای مردم باقی نگذاشتند تا شما بخواهید به مردم توزیع کنید و بگویید از سهم عادلانه شما بیشتر است!
مجری: مصداق حرف شما را گرفتیم!
خضریان: حالا میروم جلوتر! بر اساس همان تحلیل اشتباه، کمکم یک پلاکی در آنجا به بچههای انجمن اسلامی زده شد که اکثر از سوی جریانهای مذهبی هم زده میشد، که میگفتند بچههای انجمن اسلامی، ضد انقلاب هستند که دارند این حرفها و انتقادها را طرح میکنند! با اینکه انتقادها درست بود… .
مجری: تقاضا دارم در دو دقیقه این بحث را جمعبندی بفرمایید که نوبت به آقای نقاشی هم برسد!
خضریان: البته این حرفها، حرفهای دل آقای نقاشی هم هست ولی من سعی میکنم که بحث را جمع کنم! انتقادات آنها انتقادات درستی بود! در ادامه داستان در انتخابات مجلس چهارم، هیچگزینهای از مجمع روحانیون مبارز، هیچ کرسی را در تهران کسب نمیکند! وصل شدن دفتر تحکیم وحدت به مجمع روحانیون باعث شد که با افول آنها، اینها هم کمکم افول بکنند. دولت وقت، یک جریان دولتساختهای را هم در دانشگاهها به نام انجمنهای اسلامی دانشجویی و فارغ التحصیلان راه انداخت! راهاندازی این تشکیلاتِ به اعتقاد بنده، بیریشه و بیپایه هم که یکی-دو نفر از درون دفتر تحکیم وحدت هم با آن همراهی کردند تا راهاندازی شد و یکی از پرتیراژترین نشریات دانشجویی تاریخ جنبش دانشجویی وقت را هم به نام «پیام دانشجو» منتشر میکردند، همهی اینها باعث شد که افول انجمنهای اسلامی در دانشگاهها، بیشتر شود.
مجری: مدیر مسئول یا سردبیر آن نشریه؟!
خضریان: آقای حشمت الله طبرزدی بودند! پیام دانشجو! اینها همه در کنار هم باعث شد که بچههای انجمن اسلامی که تشنهی انتقاد به محیط اجرایی کشور بودند، در آن برههها با یک افولی همراه بشوند؛ جریان راست سیاسی دارد یک تشکیلات دیگری را در دانشگاه اداره میکند، جریان راست دولتی دارد انجمنهای اسلامی دانشجویی را اداره میکند، کمکم و به سرعت دارد دفتر در اختیار آنها قرار میدهد، انجمنهای اسلامی عضو دفتر تحکیم وحدت هم که جریان فکری آنها به چپ سیاسی نزدیک شده بود و از آن طرف هم بچههای ارزشی محیط دانشگاه بودند ولی انتقادهایی را هم به محیط اجرایی کشور داشتند، در اینجا دارد پلاک ضدّ انقلاب به آنها میچسبد! این فضا، ما را به انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد میرساند که البته باید بدانید طرح این، ابتدا در انتخابات مجلس پنجم، باعث یک اتّفاق اساسی در کشور ما شد؛ آن هم این است که در انتخابات مجلس پنجم، اینبار جریان راست دولتی با نام جمعی از کارگزاران سازندگی و یا حامیان دولت سازندگی که الآن اسمش را دقیقاً یادم نیست، در انتخابات لیست ارائه میکند با سرلیستی خانم فائزه هاشمی رفسنجانی! این لیست، محصول اختلافات جناب آقای هاشمی با راست سیاسی بود که با این عنوان و جریان راست دولتی، وارد مجلس میشوند که آقای هاشمی میخواست ۶ نفر را از طریق جریان راست سیاسی در مجلس وارد کند که ۱۸ کرسی را از طریق راست دولتی کسب میکند؛ یعنی راست سیاسی را شکست میدهد، چپ سیاسی را هم در تهران شکست میدهد و راست دولتی را به عنوان لیست اکثریت وارد مجلس میکند که این قضیه در آن سال اگر خاطر شما باشد، خیلی هم سروصدا کرد و از اینجا به بعد، شکافهایی بین آقای هاشمی و راست سیاسی، کمکم شکل میگیرد. جریان چپ سیاسی هم که در مجلس چهارم، هیچ فردی از آن از کرسی تهران وارد مجلس نشده بود، اینبار در مجلس پنجم، چند نفری را وارد میکند، مثل حجت الاسلام و المسلمین آقای انصاری و بقیّهی دوستان. اینها به همراه جریان راست دولتی نزدیک به آقای هاشمی، میروند و یک فراکسیونی را در مجلس به نام فراکسیون رهروان ولایت ایجاد میکنند! ببخشید! فراکسیون حزب الله! البته خیلی هم تفاوتی نمیکند!!!
مجری: از پایان دو دقیقه شما، دو دقیقه هم گذشته! تقاضا دارم که نوبت به آقای نقاشی هم برسد!
خضریان: فراکسیون حزب الله را تشکیل میدهند و در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶، بین این جریان و جریانهای دیگر، یکسری اتّفاقاتی میافتد که زمینههای اتّفاق را در دانشگاه و محیط دانشگاه قرار میدهند که این اتّفاقات، باعث یکسری اختلافاتی میشود که شما امروز شاهد آن هستید! حالا آقای نقاشی بفرمایند! من اگر وقت بکنم، باز ادامه میدهم. از شما عذرخواهی میکنم.
مجری: بسیار عالی! جناب آقای نقاشی در خدمت شما هستیم.
نقاشی: من فکر میکنم مباحثی که آقای خضریان توضیح دادند، بیشتر یک تحلیلی از فضای بعد از انقلاب بوده! من سعی میکنم با صحبتهایم به آن اصل مطلبی که دغدغهی شما است … .
مجری: که ۴۵دقیقه از جلسه گذشته است اما هنوز نتوانستهایم که به آن برسیم… .
نقاشی: … ورود کنم و حساسیّت شما این است که ما زودتر به آنجا برسیم! ببینید! من باز به بخشی از صحبتهای پیشینم برمیگردم؛ انجمن اسلامی دانشجویان، به عنوان یک مجموعهی دانشجویان مسلمان، یک پایه و مایهی هویّتیای دارد؛ این پایه و مایهی هویّتی، به آموزهها و اندیشههای اندیشمندان و روشنفکران دینی باز میگردد. در قسمت قبلی گفتم که اسلامگرایی آنها به معنای ترویج آموزههای دینی و ضدیّت آنها با خرافه گرایی، دو محور از مهمترین محورهایی بود که آنها را وارد کار تشکیلاتی و سازمانی کرد! من در اینجا میخواهم بگویم که نقطه اختلافها و نقطه تفاوتهای هویّتی که بین این دو مجموعهای که وجود دارد، اینکه یک سو معتقد است که سوی دیگر، این ریشههای هویتی لازم را ندارد، آن کجاها است؟! انجمن اسلامی دانشجویان خواه ناخواه، در برههی بزرگی از زیست سیاسی و اجتماعی خودش، مدیون اندیشههای روشنفکران دینی بوده است. مؤلفههای فکری روشنفکران دینی چگونه بوده است؟! چنان که باز در قسمت پیشین گفتم، ما سه جریان اندیشهای لااقل در ۱۵۰ سال اخیر داشتیم؛ غربستیزان، غربگرایان و حاملان گفتمان نواندیشی یا روشنفکری دینی که میخواستند زیست مسلمانی را در عصر جدید دنبال کنند و تلفیق نقدهایی به سنت ایرانی-اسلامی داشتند و نقدهایی به فرهنگ مدرنیته یا تجدد داشتند و دنبال این بودند که تکنولوژی یعنی تمدن به اصطلاح غربی که باعث پیشرفت میشد و تقریباً همه به آن اعتقاد داشتند که ما باید به آن مرحله برسیم را کسب کنند.
تفاوت اصلی، اینجاست! عقبهی جریان انجمن اسلامی دانشجویان در هفتاد و چند سال گذشته، بر مدار روشنفکری دینی بوده، بر مدار آموزههای افرادی چون آقای طالقانی بوده، آقای بازرگان بوده، یدالله سحابی بوده، بعدترها آقای دکتر علی شریعتی بوده! رویکرد اینها نسبت به روحانیّت سنتی و حتی روحانیّت سنتی انقلابی در عصر پیش از انقلاب ما، متفاوت بوده است! دو تا جریان مختلف بودند! ما نمیتوانیم بگوییم که رویکرد خدا بیامرز آیت الله ربّانی یا سایر روحانیّت مبارزی که قبل از انقلاب تحت عنوان روحانیّت سنتی ولی به اصطلاح انقلابی ما آن موقع معروف میشدند و تیپهایی مثل هیئتهای مؤتلفه اسلامی در آن موقع، حول و حوش آنها را چه در زندان، چه در بیرون میگرفتند، همان آبشخوری را داشتند که انجمن اسلامی داشتند! نه! قاعدتاً رویکرد انجمنهای اسلامی و مبادی کسب اندیشهی دینیشان با آنها فرق میکرده! قاعدتاً اندیشههای آقای طالقانی و نوع نگاهش به قرآن و نهج البلاغه با روحانی سنتی آن زمان قابل مقایسه نبود که اگر بود، نمیرفت با دو روشنفکر دینی دیگر مثل آقای یدالله سحابی و مهدی بازرگان، نهضت آزادی ایران را تشکیل بدهد! من نام نمیخواهم ببرم چون نام بردن، خیلی اهمیتی ندارد اما چرا بخش عمدهای از روحانیّت سنتی ما نمیتوانند بیایند و یک مجموعه سیاسیای مثل نهضت آزادی را راهاندازی بکنند ولی آقای طالقانی میتواند؟! به خاطر اینکه قرابت فکری و اندیشهای، چه در وادی اندیشهای یعنی نوع نگاه ایشان به اسلام، یعنی قرآن و نهج البلاغه و روایات شیعی به طور خاص، با جریان روشنفکران دینی ما دارد و آنها نمیتوانند این قرابت را ایجاد بکنند و عملاً میبینیم در سالهای بعدتر که جلوتر میروند، واگرایی هم اتّفاق میافتد. انجمنهای اسلامی دانشجویان، به طور قطع تا پیش از انقلاب اسلامی، به طور مستقیم، آبشخور فکریشان، روشنفکری دینی بوده است! بله! پیش از انقلاب اسلامی، دو جریان، همزمان با رژیم شاه، چه از لحاظ گفتمانی و هم از لحاظ سیاسی، مبارزه میکردند؛ جریان روشنفکران دینی اعم از تیپهایی مثل نهضت آزادی و ملی-مذهبیها و شخص مرحوم دکتر علی شریعتی و تیپهای روحانیّت مثل آیت الله میلانی و آیت الله طالقانی و اینها که اینها جزء روحانیّت به مصطلح کلمهی آن زمان منصوب نمیشدند! مثل امروز که آقای خاتمی بیش از آن که یک روحانی به معنای مصطلح آن باشد، یک تیپ روشنفکری است؛ یعنی چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران، با این تیپ او را میشناسند و این وجه ایشان، پررنگتر است! آبشخور فکری انجمنهای اسلامی اینها بودند، نه روحانیّت سنتگرا ولو انقلابی! عرض کردم، در واقع دو جریان داشتند با شاه و رژیم ستمگر شاهنشاهی مبارزه میکردند، هم از لحاظ گفتمانی و هم از لحاظ سیاسی، روشنفکران دینی و روحانیّت سنتی و انقلابی ما بودند که مؤتلفه اسلامی، معمولاً حول این افراد و این روحانیّت ما جمع شد و دانشجویان انجمنی و انجمن اسلامی، حول آن جریان دیگر جمع شدند.
بعد از انقلاب و از اوایل سال ۴۰ که مصادف با وفات آیت الله بروجردی به عنوان زعیم حوزههای علمیهی قم و زعیم حوزههای شیعی است، پیش از آن مرحوم امام، فعالیتهای سیاسی داشتند ولی بیشتر در قامت مشاور سیاسی آقای بروجردی اقدام میکردند و خیلی خودشان را مشخص مطرح نمیکردند، به خاطر آن احترامی که ایشان به شئون مرجعیّت داشتند، در واقع خودشان را در قالب یک مشاور، حتی گاهاً به برخی از رفتارهای سیاسی مرحوم آیت الله بروجردی انتقاد هم داشتند، ولی به هرحال این را حفظ میکردند، برای اینکه آن شأن و شوکت مرجعیّت شیعه در آن زمان که در آیت الله بروجردی متجلّی بود، حفظ بشود. بعد از سال ۱۳۴۰، در واقع با وقوع حوادث سال ۴۱ و ۴۲، وجهی سیاسی مرحوم امام، پررنگتر میشود. انجمنهای اسلامی دانشجویان همچنان با حفظ آبشخور فکری پیشین که گفتم، در آن سالها یک روحانیای را میبینند که در قالب و جامهی روحانیّت، اکثریّت روحانیّت را در آن سالها در یک فاز دیگری میبینند، میبینند که یک روحانیای که خودش را در سطح مرجعیّت هم مطرح کرده و از لحاظ سطح اندیشهی سیاسی و فقهی که در یک مرحله و موقعیت بالایی هم قرار دارد، صحبتهایی میکند که رادیکال است! صحبت از اصلاح بنیادین نظام سیاسی میکند! البته من این را اشاره کنم که احساس میکنم که یک ایراد و خبط تاریخی وجود دارد؛ مرحوم امام در سال ۴۲، نوع رویکردشان به رژیم پهلوی، هنوز براندازانه نیست! ایشان در آنجا بارها تأکید میکنند که من به شما میگویم آقای شاه! خودت را اصلاح کن، به خاطر اینکه شاه یک کشور شیعه هستی! خودت را از امریکا دور کن! خودت را از اسرائیل دور کن! و مسائل اینچنینی. حالا این نکتهی اصلی داستان ما نیست. میخواهم بگویم که سال ۴۰ به بعد هم، بحث کاریزمای اندیشهای حضرت امام هنوز مطرح نبود؛ هنوز کاریزمای اندیشهای و آبشخور، همان آبشخور بود ولی از لحاظ سیاسی، یک مرجعیّت دینیای را که این اقدام و این رویّه را در پیش دارد، به ایشان احترام میگذاشتند و به ایشان نزدیک شدند. کمکم در سال ۵۶ و ۵۷ که دوباره نهضت اسلامی یک اوجی میگیرد و در واقع بعد از رحلت شهادتگونهی آیت الله مصطفی خمینی و وفات شهادتگونهی مرحوم دکتر علی شریعتی، یک اوجی میگیرد؛ یعنی هم در محافل روحانیّت سنتگرای ما و هم در محافل دانشگاهی و روشنفکری ما و از قِبَل آن، سایر جریانهای غیر مذهبی هم، استفاده میکنند و نهضت، یک اوج مجددی میگیرد.
در این برهه هم، همچنان مسئلهی انجمنهای اسلامی دانشجویان، همان آبشخور فکری است! همان که عرض کردم! در انقلاب اسلامی ما، در طول این ۷۰ سال، آن چیزی که دوستان ما، در واقع آقای خضریان و دوستان در انجمنهای اسلامی مستقل میفهمند و میگویند و سعی میکنند آن را پررنگ کنند، برشی از تاریخ انجمنهای اسلامی دانشجویان است که من در آن مقاله به آن اشاره کردهام؛ برش سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۶۸! دوستان ما با پررنگ کردن آن برش تاریخی و مغفول قرار دادن سایر برشهای تاریخی انجمنهای اسلامی دانشجویان، سعی دارند که با اینهمانی انجمنهای اسلامی مستقل با آن برههی سال ۵۸ تا ۶۸ از لحاظ گفتمانی، یعنی انجمنهای اسلامی دانشجویان، بعد از انقلاب اسلامی و در آستانهی بحث تسخیر سفارت امریکا، نزدیکی بسیار زیادی با روحانیّت سنّتی و انقلابی ما پیدا میکند؛ به نوعی یک دگردیسی و به اصطلاح یک پشت کردن به پدران بنیانگذار اتّفاق میافتد؛ پدران بنیانگذار چه کسانی بودند؟! در کتابهای خاطرات مختلفی که هست، ابراهیم یزدی، جزء بنیانگذاران انجمنهای اسلامی هم در داخل و هم در خارج کشور بود؛ آقای دکتر صادق طباطبایی که از خانواده امام هم هستند، جزء بنیانگذاران انجمنهای اسلامی در اروپا و امریکا بود؛ یک نوع نگاه غربستیزانه به واسطهی سالها نگاه استعماریای که از طرف امریکا و غرب در کشور حاکم بود و نزدیکی به روحانیّت سنّتی و انقلابی ما که رویکردهای غربستیزانهاش همیشه پررنگ بوده، باعث میشود که یک دهه، در واقع در یک برش، انجمنهای اسلامی دانشجویان به پدران بنیانگذار، به نوعی پشت کند؛ از آبشخور گفتمانی خودشان دور بشوند. این آبشخور گفتمانی، بله… و در عین حال، همچنان از ادبیّات مترقّیانهای استفاده میکنند؛ یعنی آن موقع بحث عدالت اجتماعی، بحث رویکردهای ادبیّات سیاسی روز ایشان، در جهان آن روز هم، همچنان از اقبال برخوردار بودند! از اواخر دههی ۶۰ شمسی، یعنی از سال ۶۸-۶۹-۷۰ به بعد، با طرح دوبارهی چند موضوع، که حالا حتماً مناقشهبرانگیز هم هست… .
مجری: مشخصاً چه موضوعاتی؟!
نقاشی: الآن خدمتتان عرض میکنم! درسگفتارها و سخنرانیهای جدید و تحوّلیافتهای که از طرف دکتر عبدالکریم سروش طرح میشود؛ در سالهای ۶۰ تا سال ۷۰ تا به جلو. مطالبی که ایشان در رابطه با مدیریت جامعهی اسلامی، بحث حکومت دینی، بحث دموکراسی، بحث حقوق بشر و به اصطلاح چگونگی نزدیکی و ارتباط حقوق بشر با آموزههای اسلامی طرح میکنند و رفته رفته، سایر افراد دیگری مثل آقای دکتر هاشم آقاجری، آقای محسن کدیور و دیگرانی که به اصطلاح این اندیشهی روشنفکری دینی را بعد از انقلاب اسلامی و بعد از یک دورهی ده سالهی فطرت که اتّفاق میافتد، در کنار نیروهای ملی-مذهبی که خودشان را به نوعی میراثدار اندیشه شریعتی میدانستند، رو میآید؛ فضا به گونهای میشود که دانشجویان انجمنهای اسلامی نمنمک، یعنی باید به اینکه میخواهم بگویم تأکید بشود، مثلاً برخی انجمنها دیرتر، مثل انجمن اسلامی دانشگاه تهران، به واسطه یکسری خصلتهای خاصّی که در انجمنهای اسلامی دانشگاه تهران وجود دارد و یکسری انجمنها هم مثل انجمن اسلامی دانشگاه پلیتکنیک و مثلاً صنعتی اصفهان یا جاهای دیگر، یک مقدار زودتر؛ میخواهم بگویم که نوع نگاهشان به اسلام، از آن خاستگاه برش یک دههای دور میشود و به نوعی به آن آبشخور اصلی برمیگردد؛ من اینجا فعلاً نمیخواهم قضاوت ارزشی بکنم، بحث آسیب شناسی و قضاوت ارزشی را در آن پنل (Panel، قطعه) آخر، در آن ده-یکربع آخر میشود طرح کرد؛ من فعلا فقط دارم روایت میکنم که این اتّفاق افتاده است!
مجری: دوستان، من همان ابتدای برنامه تأکید داشتم که ما خیلی زود به انتهای برنامه میرسیم! شما میگویید ده-یکربع آخر!!! الآن دو-سه دقیقه بیشتر از زمان برنامه باقی نمانده است!! من تقاضایی که از مسئولین جلسه دارم، این است که اگر امکان داشته باشد، برای اینکه ناچار نباشیم قسمت دومی داشته باشیم، زمان برنامه، یکربع-بیست دقیقهای تمدید بشود. اگر هم محدودیّت ضبط دارید که… !
نقاشی: ما محدودیّت نداریم!
مجری: چون الآن فقط یک ساعت بحث، کلاً مقدمه بوده! هر چه قدر که ما به دوستان تأکید داشتیم که این یک ساعت، زود میگذرد، کسی حرف ما را گوش نکرد!
نقاشی: اتّفاقا من دارم به بحث ورود میکنم!
خضریان: همهی این مقدّمات است که کار را… .
نقاشی: دقیقاً دارد درست میرود!
خضریان: مسیر دارد درست میرود!
مجری: خیر است إناشاءالله!
نقاشی: ببینید! دقیقاً همین اتّفاقات که در مسیر انجمنهای اسلامی دانشجویان میافتد، در واقع بازگشتی به ادبیّات که من تحت عنوان سلف صالح میگویم و به اصطلاح به آبشخور اصلی، بازمیگردد. در کنار اینکه هنوز، در بسیاری از انجمنهای اسلامی، احترام و قرابتها باقی میماند؛ یعنی شما فرض کنید که با اینکه کمکم از اواسط دی ۷۰، نزدیکی به آن جریان آبشخور اصلی، یعنی روشنفکران دینی، به فضای انجمنهای اسلامی باز میگردد، این ارتباط با جریانهای روحانیّت نواندیش، همچنان برقرار است و این طور نیست که یک دوگانهی روحانی-کلاهی به وجود بیاید! نه! گفتمان نواندیشی و روشنفکری دینی، معمم یا غیر معمم برای بچههای انجمن اسلامی نداشته، کما اینکه میگویم از جملهی معممین آن، آقای کدیور، آقای شبستری و دیگرانی که بودند و از جملهی غیر معممین آن، آقای سروش و آقای آقاجری و دیگران بودند که وارد گفتگو میشدند و ارتباط برقرار میکردند. میخواهم بگویم که این حلقهها نباید مفقود بشود! دوستان ما اگر صحبتی میکنند و میگویند که تاریخچهی انجمن اسلامی دانشجویان و هویتش به یغما رفته، از کدام انجمن اسلامی دانشجویان سخن میگویند؟! انجمن اسلامی دانشجویان که یک برش نبوده! انجمن اسلامی دانشجویان، بازرگان را هم داشته که مطمئناً وجه غالب اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل که البته من نسبت به همین اسم هم ایراد دارم، نسبت به فردی مثل آقای بازرگان با آموزههای ایشان یا حتی آقای طالقانی و آموزههای ایشان؛ چون مرحوم آقای طالقانی، فقط یک شانس آورد و آن هم این بود که مرحوم امام، ایشان را تأیید کرد و گر نه اگر ایشان این شانس را نمیداشتند، مطمئناً ایشان هم مغضوب علیهم بودند! نوع ادبیّات و سیمای سیاسی و منش اندیشهای ایشان نشان میدهد که ایشان در کنار چه کسانی قرار داشتند و چه مجموعهای را راه انداختند و این فرد، یعنی مرحوم آقای طالقانی از آبشخورهای فکری انجمن اسلامی بودند؛ بنابراین موضوع از همین جاست که دوستان ما، فقط یک برش تاریخی را میگیرند، در صورتی که انجمنهای اسلامی دانشجویان، یک برش تاریخی نبوده!
باید مشخص بشود که کسی که میگوید انجمن اسلامی دانشجویان مستقل، قرابتش با روشنفکری دینی چیست؟! تاریخ بیش از ۴۰ سال، جز آن برش که یک برش محدودی بوده و به اصطلاح یک بازگشتی به آن عقبههای پیشین شده و البته در یک مرحلهای هم کلاً از یکسری جاها خروج کرده که باید به آنجاها هم برسیم که نمیدانم چقدر فرصت کنیم، قرابت این دوستان با روشنفکر دینی چیست؟! با دموکراسی به معنای واقعی دموکراسی، نه با مضافش، آن چیزی که برخی دوستان تحت عنوان دموکراسی اسلامی مطرح میکنند که سر و ته یکسری چیزها را بزنند! دموکراسی به معنای نقد و نصب و عزل تمام ارکان نظام سیاسی. با بحث حقوق بشر و مؤلفههایی که وجود دارد و روشنفکران دینی، چه در پیش از انقلاب و در چه بعد از انقلاب، نسبت به آن اقبال داشتند و معتقد بودند حتی فردی مثل آقای مطهری با انتقادات کوچکی که به بخشهایی از اعلامیّهی حقوق بشر داشت، نسبت به کلیّت آن اقبال داشت! میخواهم ببینم که این ارتباط چگونه است؟! چگونه است که کسی میگوید، انجمن اسلامی دانشجویان هستم و با این عقبهی تاریخی، خودش را کات (Cut، جدا) میکند و میگوید فقط یک برش ۵۸ تا ۶۸ و این هست و لا غیر!
مجری: خواهشاً مختصر بفرمایید آن ایرادی که به اسم انجمن اسلامی مستقل دارید، مشخصاً چیست؟!
نقاشی: ببینید! من معتقد هستم که ما در انجمن اسلامی دانشجویان، چرا هیچ وقت با جامعهی اسلامی دانشجویان یا به قول خودشان «جاد»، مشکل وجودی نداشتیم؟! چرا ما با جنبش عدالتخواه دانشجویی، هیچ وقت مشکل وجودی نداشتیم؟! یعنی ما هیچ وقت با آنها مشکل تیتر نداشتیم! اختلاف گفتمانی داشتیم، اختلاف سیاسی داشتیم! ما با دو مجموعه، همیشه اختلاف سیاسی حاد به معنای تیتر داشتیم؛ یکی با انجمن اسلامی دانشجویان مستقل بوده، به واسطهی اینکه معتقدیم یک هویّت تاریخیای پشت انجمن اسلامی دانشجویان وجود دارد که این دوستان ما آن را به یغما بردهاند، حالا فارغ از دوستی و علاقه و ارادتی که من به شخص علیآقا دارم و… .
مجری: ابتدای جلسه، آن قدر گرم با هم روبوسی کردید که … .
نقاشی: نکتهی دوم اینکه نسبت به بسیج دانشجویی هم انتقاد داریم به خاطر ساختار تشکیلاتیاش؛ ما معتقدیم ساختار تشکیلاتی بسیج دانشجویی، دانشجویی نیست! اینکه رئیس یک مجموعهی دانشجویی را از بیرون مثلاً سپاه ناحیه بخواهد انتخاب کند و منصوب کند، این دانشجویی نیست و حضور نظامیان در ساختار دانشگاه هم منطقی نیست! وگرنه ما با جامعهی اسلامی هیچ وقت مشکل هویّتی به معنای تیتر و لیبل (Label، برچسب) نداشتیم! ما هیچ وقت با جنبش عدالتخواه دانشجویی این مشکل را نداشتیم!
مجری: … .
خضریان: پیش از آن که شما سؤال طرح کنید… .
مجری: من میبینم که بدون سؤال طرح کردن من، جلسه به هر سمتی که شما میخواهید، میرود! و آن هم اینکه… .
خضریان: من یک نکتهای را عرض بکنم!
مجری: شما بفرمایید!
خضریان: آن هم این است که اول از همه، من خیلی خوشحالم چون آقای نقاشی، نکتهای را فرمودند که من باید سالها تلاش میکردم تا این را اثبات بکنم! آن هم این است که دوستانی که عقبهی فکریشان به امثال آقای نقاشی برمیگردد، خیلی از سال ۵۸ تا ۶۸، خوششان نمیآید؛ یعنی در دوران حاکمیّت حضرت امام! این برای من خیلی لذّتبخش بود که توانستم این حرف را در این جلسه بشنوم!
مجری: دقیقاً از کجا به اینچنین نتیجهای رسیدید؟!
خضریان: ایشان فرمودند که مقطع ۵۸ تا ۶۸ را نمیشود کات (Cut، جدا) کرد و فقط به این مطلب پرداخت… .
نقاشی: این نشان دهندهی چیست؟!
مجری: نظر نهایی با مخاطب است!
خضریان: بله! نظر نهایی با مخاطب است! نکتهی دوم اینکه ما دقیقاً بر اساس همین برههی تاریخی که برههی تاریخی انجمنهای اسلامی هم هست و بر اساس نگاه حضرت امام که من نفهمیدم که باید حضرت امام را یک روحانی روشنفکر بدانیم یا ندانیم، ما با برخی از تفکّرات آقای بازرگان مشکل داریم! حضرت امام طرح کردند! ما که نمیتوانیم در این داستان حضرت امام را کنار بگذاریم! در واقع، این، حسن بود! یعنی با آقای سحابی، با آقای بازرگان، هر کدام از دوستانی که ایشان، از آنها نام بردند، مرجعیّت رفتاری و فکری ما با آنها، گفتمان حضرت امام خواهد بود! و این برای ما حسن است که شما این را در این جلسه فرمودید! برای من خیلی قابل احترام است، البته به عنوان یک نگاه!
نقاشی: من فعلاً… .
مجری: ایشان از حرف شما برداشتی داشتند که هم میتوانید جواب بدهید و هم مخاطب میتواند تصمیم بگیرد!
خضریان: این موضوع بعداً هم پخش میشود… . این برای من، حسن بود! من استقبال میکنم! این بسیاری از مشکلات بخش هویّتهای انجمنهای اسلامی دانشجویان در قالب اتّحادیّه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل را شفاف کرد! نکتهی دوم، مطالبی بود که شما در حوزهی انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل فرمودید که یک هویّتی را… . اولاً من خدمت شما عرض بکنم که اینکه ما داشتیم تاریخ را جلو میآمدیم، دلیلش همین است و اسامیای را که دوستان نام بردند، دلیلش این است که ما انجمنهای اسلامی دانشجویان در قالب اتّحادیّهی انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل، انشقاقی است در مجموعهی دفتر تحکیم وحدت، مثل خود انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران که از یک تاریخی به بعد، صلاحش در این بود که در دفتر تحکیم وحدت نباشد! حالا البته به دلایل تشکیلاتی و… .
نقاشی: و سیاسی!
خضریان: و نه دلایل اعتقادی! دلایل اعتقادی نبود! دلایل سیاسی و یا تشکیلاتی! سر حق رأی و مسائل دیگر بود! ولی اتّحادیّهی انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل هم، همین طور بود! ۱۸ انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاههای کشور در سال ۷۸ به این نتیجه میرسند که آن سیر رفتاری که دارد در دفتر تحکیم وحدت ادامه پیدا میکند که به شما عرض کردم، از مجلس دوم شروع میشود و به مجلس چهارم و پنجم میرسد… .
مجری: ۱۸ دفتر از چند دفتر؟!
خضریان: از دفاتر تحکیم وحدت که فکر میکنم آن موقع بیش از ۵۰ دفتر بودند… نزدیک به ۵۰ دفتر بودند! که البته برخی از این ۱۸ انجمن اسلامی، عضو دفتر تحکیم وحدت بودند و برخی از آنها هم عضو نبودند! اصلاً یا عضو بودند یا عضو نبودند؛ مثل انجمن اسلامی دانشگاه سمنان، چون دانشگاه سمنان تازه تأسیس بود، اصلاً انجمن آن عضو دفتر تحکیم وحدت هم نبود! بعضی هم عضو بودند، مثل انجمن اسلامی دانشگاه شهید چمران و علوم پزشکی اهواز که اتّفاقاً یکی از اعضای مؤثر دفتر تحکیم هم بود؛ در آن برهه، حالا بچههای تشکیلاتی این را متوجّه میشوند که در آن برههی تاریخی سال ۷۸، فقط دو تشکیلات، در دفتر تحکیم وحدت دارای سه حق رأی در انتخابات بودند؛ یکی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران بود، یکی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شهید چمران و علوم پزشکی اهواز بود؛ یعنی یکی از اعضای مؤثر و یکی از ستونهای دفتر تحکیم وحدت، اعلام خروج میکند! پس یعنی ما نرفتیم هویّتی را از جای دیگری بیاوریم! اصلاً تفاوت بین اتّحادیّهی انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل با اتّحادیّهی انجمنهای اسلامی دانشجویی که اصلاً تشکلها از اول با این عنوان، نوظهور شکل میگیرند که بنده هم نسبت به آن نقد داشتم که بیان کردم و در دفاع از یک جریان سیاسی دولتی توسط همان دولتمردان برای تخریب دفتر تحکیم وحدت شکل میگیرند و من تعجب میکنم که مثلاً در برههی فعلی، ما فکر میکنیم همان دولتمردان علاقهمند به دفتر تحکیم و یا انجمنهای اسلامی و یا جنبش دانشجویی خواهند بود!
مدل ادارهی آنها را در همین چند سال پیش در دانشگاه آزاد همه خاطرشان است که چه بلایی بر سر جنبش دانشجویی میآورند ولی ما فکر میکنیم که در این برهه، قرار است اتّفاق خاصّی بیفتد! و انجمنهای اسلامی دانشجویان عضو اتّحادیّهی انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل، متفاوت از آن میشوند؛ یعنی اینها خودشان در دفتر تحکیم وحدت بودند، همین تاریخچهای که بنده دارم در مورد دفتر تحکیم وحدت بیان میکنم، تا ۱۳ آبان سال ۷۸ مشترک است! اینکه میبینید بنده و آقای نقاشی وقتی داریم تاریخچه را بیان میکنیم، همهی اینها را با هم بیان میکنیم، دلیلش این است که تا ۱۳ آبان سال ۷۸، یک اتّحادیّه به نام دفتر تحکیم وحدت بوده و انجمنهای اسلامی عضو این اتّحادیّه! که انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، همان قدر در این تاریخچه، در تاریخچهی دفتر تحکیم که بعد از انقلاب شکل میگیرد، نقش دارد که انجمن اسلامی دانشجویان شهید چمران و علوم پزشکی اهواز نقش دارد و همان قدر هم مؤثر است! ولی وقتی جلوتر میآییم، چرا در اینها انشقاق ایجاد میشود؟! چه اتّفاقی میافتد که انجمنهای اسلامی خارج میشوند؟! اینجا مبحث رفتار ما است؛ نه آن بحث روشنفکری و اینها که دوستان گفتند! ما هم خودمان را روشنفکر میدانیم و بزرگترین روشنفکر دینی تاریخ اسلام را حداقل در دوران معاصر، حضرت امام میدانیم! اتّفاقاً همان برههی تاریخیای که ایشان سعی میکند نادیده بگیرد را برههی صحبت کردن حضرت امام، ترویج تفکّرات حضرت امام و این مسائل میدانیم که دارد اتّفاق میافتد و ایشان که میگوید این مقطع را حذف کنیم، یعنی استعفای آقای بازرگان را که با اعتراض بچههای دفتر تحکیم وحدت و در اعتراض به تسخیر لانهی جاسوسی اتّفاق میافتد را ایشان میخواهند نادیده بگیرند! یعنی سخنان حضرت امام در خصوص نهضت آزادی را ایشان میگوید که ما نادیده بگیریم! یعنی سخنان حضرت امام در مورد افرادی مثل سحابی و دوستان ایشان که در آن جریان بودند را ما باید نادیده بگیریم! یعنی ما باید همهی اینها را کنار بگذاریم تا بعد برگردیم… .
آقای نقاشی! اتّفاقاً من از شما خواهش میکنم، شما در دانشگاهها این را بیان کنید و بفرمایید که دوستان، حضرت امام را کنار بگذارند و با آقای سروش و اینها… . شما اگر این تابلو را بالا بگیرید، ما از شما ممنون میشویم! آن چه که شما در اینجا بیان کردید را به دوستانتان در دانشگاهها بفرمایید که علناً همین را بیان کنند و از حضرت امام، نکتهای را بیان نکنند؛ اتّفاقاً ما از این نکته استقبال میکنیم! اگر حضرت امام، یک فرد غیر روشنفکر دینی است، مال ما! اگر شما، حضرت امام را یک روحانی سنّتی میدانید، مال ما! آقای نقاشی! ما خریدار حضرت امام هستیم! حضرت امام مال ما و آقای سروش هم مال شما! نکتهای ندارد! این را عهد بکنیم که چنین اتّفاقی، بیفتد! ما قول میدهیم که هیچ وقت از آقای سروش حرف نزنیم! اصالت پدرها و آبا و اجداد این جریان مال شما و حضرت امام مال ما! شما قول بدهید که آن جریان مال شما و شهید همتّی که در انجمن اسلامی علامه طباطبایی بوده، مال ما! آن جریان مال شما و شهید باکری انجمن اسلامی تبریز مال ما! آن جریان مال شما و شهید علم الهدای فردوسی مشهد، مال ما! ایرادی ندارد! ما سر این، با هم دعوایی نداریم! اصلاً حرف ما این است که شما بگذارید اینها مال ما بماند! انجمن اسلامی این دههای که دارید میفرمایید مال ما، انجمن اسلامی آبا و اجدادش مال شما! ما قول میدهیم که هیچ وقت ورود به امثال آقای سروش و آقای مجتهد شبستری و آقای بازرگان و اینها نکنیم! من همین جا این را به شما قول میدهم! علناً هم دارم اعلام میکنم! نکتهی بعدی که میماند، این است که چه اتّفاقی میافتد که این به سال ۷۸ میرسد که همین بحث فکری است و دیگر سیاسی نیست، آن هم این است که جریانی تلاش میکند، بعد از دوم خرداد سال ۷۶، به مرور، همان طوری که آقای نقاشی فرمودند، به مرور؛ چرا میگویم به مرور، چون شما ۴۰ روز بعد از دوم خرداد سال ۷۶، میبینید که فردی به نام شیخ حسینعلی منتظری، یک صحبتهایی را در تحلیل خود از انتخابات ریاست جمهوری میکند و رأی به رئیس جمهور منتخب را «رأی نه» به رهبر معظم انقلاب برمیشمرد و اعضای دفتر تحکیم وحدت که آن موقع در حمایت از رئیس جمهور منتخب، در انتخابات فعالیّت کرده بودند، به شهادت همهی تاریخ، به شهادت همهی کسانی که در آن برههی تاریخی در دانشگاهها بودند، این حرف آقای منتظری را نمیپذیرند! اعتراض میکنند! دانشگاه را سیاهپوش میکنند! در دانشگاه تهران، عقبهی آقای نقاشی، البته در آن برههی تاریخی که عضو دفتر تحکیم بودند و انجمنهای اسلامیای هم که امروزه زیرمجموعهی اتّحادیّهی انجمن اسلامی دانشجویان مستقل هستند، آنها هم عضو دفتر تحکیم بودند؛ یعنی دفتر تحکیم وحدت در مقرّ خودش در تهران و در دانشگاه تهران، دانشگاه را سیاهپوش میکند، در حمایت از رهبر معظّم انقلاب!
مجری: در سال ۷۶؟!
خضریان: بله! ۴۰ روز بعد از دوم خرداد سال ۷۶! در سال ۷۸، یک مناظرهای بین نمایندهی دفتر تحکیم وحدت و نمایندهی انجمن اسلامی دانشجویان شهید چمران و علوم پزشکی اهواز برگزار میشود، سر اینکه چرا شما میخواهید از اتّحادیّه جدا بشوید؟! یک مناظره برگزار میشود… . ابتدای این مناظره، نمایندهی دفتر تحکیم وحدت در نشست، در سالن رو به جمعیّت میکند و میگوید: اول، سه تا صلوات برای سلامتی مقام معظم رهبری بفرستید! من گفتمان حاکم در دفتر تحکیم وحدت در سال ۷۸ را دارم برای شما میگویم؛ یعنی میخواهم بگویم، «مرور زمان» کار را به آن نقطه میرساند! این مرور چه بوده است؟! آقای نقاشی! این مرور، همراه شدن در منافع حزبی و سیاسی خارج از محیط دانشگاه بوده است! این بوده که خانم حقیقتجو از درون دفتر تحکیم وحدت، در لیست انتخاباتی مجلس ششم سال ۷۸ شرکت میکند؛ یعنی همراه شدن با جریان سیاسی خارج از دانشگاه، باعث میشود بخش مهمی از مجموعهی دفتر تحکیم وحدت، چشمش را بر روی معایب سیاسی جریانهای سیاسی اصلاحطلب ببندد و به محاسن و قدرتی که دارد از آن طریق کسب میکند، اهمیّت بدهد و به همین دلیل، اسلامگرایی سقوط میکند و مسائل سیاسی در اولویت قرار میگیرد. اینها باعث میشود که مجموعهی اتّحادیّهی انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در ۱۳آبان ۷۸ اعلام موجودیّت میکند، از انجمنهای اسلامی عضو دفتر تحکیم! یعنی این طور نبوده که مثلاً در دانشگاه شهید چمران، انجمنی باشد و انجمن اسلامی دانشجویان مستقل بیاید و در کنارش تأسیس بشود! این طور نبوده! انجمنهای اسلامی عضو دفتر تحکیم میآیند این اتّحادیّه را تأسیس میکنند و بر مبنای همان بحثی که شما میفرمایید، بر مبنای دموکراسی، دانشجویان به این انجمن اسلامی رأی داده بودند! آقای نقاشی! چرا ما ناراحت هستیم؟! دانشجویان، به انجمن اسلامیای رأی داده بودند که نمیخواستند در دفتر تحکیم باشد! چه ایرادی دارد؟! چرا شما دموکراسی را تا آنجایی که خودتان قبول دارید، میپذیرید؟! آنجایی که دانشجویان بر خلاف نظر شما رأی میدهند، دموکراسی نیست؟! من حرفی ندارم… .
مجری: بسیار عالی! خب! زمان برنامه، در واقع تمام است! اگر دوستان اجازهی ادامهی بحث را بدهند… .
خضریان: بیانصافی میشود! اگر لازم است از بحث بنده قطع کنید تا آقای نقاشی صحبت کنند.
مجری: ابتدای بحث عرض کردم که زمان برنامه یک ساعت است و از شما تقاضا کردیم… .
نقاشی: ساعت که اصلاً نداشتیم!
مجری: ساعت روبروی شماست! ساعت روبروی شماست که یک ساعت و ۱۰ دقیقه را … .
خضریان: آنجایی که شما گذاشتید، ما نمیبینیم!
مجری: من از دوستانی که در اتاق فرمان هستند، راهنمایی میخواهم! اگر اجازه هست، ما بحث را ادامه بدهیم! آقای خضریان، یک دریایی از شبهات را مطرح کردند که واقعا نیاز به جواب دارد. خوب… . جناب آقای نقاشی در رابطه با نکاتی که آقای خضریان مطرح کردند، خصوصاً در رابطه با بحث حضرت امام، در خدمت شما هستیم!
نقاشی: خدمت شما عرض کنم که من فکر میکنم که دوست عزیزمان آقای خضریان، بخشی از بحثی را یا من بد مطرح کردم یا ایشان درست متوجّه نشدند که من فکر میکنم گزینهی دوم است! من گفتم که من دارم یک فرآیند را توصیف میکنم و بحث قضاوت را به بعد میسپاریم و نکتهای که الآن میخواهم مطرح کنم این است که انجمنهای اسلامی دانشجویان بر بحث امام و خط امام، سبقت داشتند! به هرحال شما در نظر بگیرید این مجموعهها در سال ۱۳۲۱ به وجود آمده و بحث گفتمان امام، سالها بعد شکل گرفته و علی الخصوص در آن برههای که من به برش سال ۵۸ و ۶۸ طرح میکنم، در آنجا این تبلور خارجی، البته پیش از انقلاب در مواجهه با رژیم شاه و بعد در قالب حکومتداری… . مقصود من این نیست که آن برهه باید حذف بشود! من میگویم که آن برهه، جزئی از برههها بوده و انجمن اسلامی دانشجویان مستقل، فقط آن برهه را میچسبد و مابقی را حذف میکند! اتّفاقاً این ایراد من به شما است! نه اینکه من بگویم آن برهه را باید حذف کرد! مگر میشود برههی تاریخیای را از یک مجموعهای با قرابت نزدیک به ۷۰ سال یا ۷۰ و اندی سال، حذف کرد؟! انتقاد من اتّفاقاً این است که دوستان به آن برهه میچسبند و مابقی برههها و برشها را حذف میکنند! نکتهی بعد این است که ایشان در خلال صحبتها به نکتهای اشاره کردند که باز به همین موضوع برمیگردد، این است که دفتر تحکیم وحدت که بحث سفارت و اینها را انجام نداد! دانشجویان خط امام بودند! اتّفاقاً آن جریانی که از لحاظ گرایشهای سنّتی با امروز و حال وصف امروز جریانهای تشکلهای دانشجویی اصولگرا نزدیکتر هستند، در آن برهه، مقابل جریان با تیپهایی مثل آقای میردامادی و آقای بیطرف قرار داشتند و… .
خضریان: رأی آقای بیطرف، بیطرف بود!
نقاشی: حالا! ولی نهایتاً با آن طرف همراهی میکرد! … و آمدند بحث سفارت امریکا را انجام دادند و آنجا، آن جریان دیگری که بیشتر گرایشات راست و تمایلات راست داشتند، آنها به سمت جای دیگری میرفتند و میگفتند باید برویم شوروی را بگیریم! که اتّفاقاً امام در آنجا، یک نکتهی بسیار حسّاسی را مطرح کردند؛ در یکی از سخنرانیها در همان برهه مطرح کردند که آن کسانی که بحث شوروی را در مقابل امریکا مطرح میکنند، یا ناآگاه هستند یا خودشان را به تغافل میزنند و این نکته، نکتهی مهمی بوده!
خضریان: مثل ۱۳ آبان ۸۸!
نقاشی: میخواهم بگویم که در آن برهه و در شرایط همان زمان، چه کسانی بودند که به خط امام و به بحث امام، پایدار بودند و پایبند بودند و امروز عقبهی آن افراد در دانشگاه چه کسانی هستند؟! بحث «میزان، حال افراد است» را من خواهش میکنم که به صورت سلیقهای استفاده نکنید! چون اگر بحث «میزان، حال افراد است» باشد، در دههی ۶۰ هم، حال بعضی از افراد جور دیگری در مقابل امام بوده! امام به برخی از افراد در عرصهی سیاسی به صورت عمومی تمایل بیشتری داشته یعنی چیزی که فهم و شعور به اصطلاح سیاسی… . بعد آن موقع هم اگر قرار بود که ما به حال افراد میخواستیم مراجعه کنیم، یکسری افراد که ممکن است بعدها در مقامات عالیه هم قرار گرفتند، باید حذف میشدند!
خضریان: حذف بشوند!
نقاشی: نه! میخواهم بگویم که اگر به میزان حال، به این معنای افراطی، بخواهیم توجه کنیم… . چون من میدانم دوستان بلافاصله میگویند: «میزان، حال افراد است»! خوب اگر میزان، حال افراد است در دههی ۶۰… .
خضریان: تفکر حضرت امام است! اگر از نظر شما هم افراطی است، تفکر حضرت امام است!
نقاشی: نه! بحث این است که در تفسیرها از امام، ولایت فقیه، قانون اساسی، ما با هم مشکل داریم؛ مشخصاً در انجمن اسلامی دانشگاه تهران، تفسیر تمامیّتخواهانه آن موقع از هیچ کدام از این مقولات وجود نداشت! انتقاد ما به جریانهای تشکلهای راست و از جملهی انجمنهای مستقل این است که تفسیرهای تمامیّتخواهانه دارید و وقتی شما امام را نام میبرید، به عنوان یک چماق نام میبرید! به خاطر اینکه طرف مقابل را منکوب کنید و کسی دیگر نتواند بحث را ادامه دهد!
خضریان: کی اینچنین فرمایشی بوده؟!
نقاشی: نه! این رویّهای است که من احساس میکنم متأسفانه وجود داشته! ما مشخصاً بحث ما در انجمن اسلامی دانشگاه تهران، با بخش طیف مدرن دفتر تحکیم وحدت، فقط سیاسی نبود! ما اتّفاقاً مشکل عقیدتی داشتیم و ما معتقد بودیم که انجمنهای اسلامی دانشجویان با همان سبقه و سابقه و همان نوع اسلامگرایی، باید همچنان مبادی آداب اسلامی در جامعه و فضای دانشگاه باشد ولی با تساهل و مدارا! ما نمیخواستیم و ما هیچ وقت در دانشگاه تهران منادی این نبودیم که باید به زور، یک ترتیبی را اتّخاذ بکنیم که دانشجویانی که ضوابط اسلامی را رعایت نمیکنند، به یک ترتیبی یا از صحن دانشگاه حذف بشوند، از فعالیت سیاسی حذف بشوند! اتّفاقاً یکی از نکاتی که ما بارها بر این تأکید داشتهایم، میگفتیم که ما انجمن اسلامی دانشجویان… . اصلاً یکی از دلایل فروپاشی تحکیم چه بود؟! یکی از دلایل بیرونی فروپاشی آن، این بود که بر مبنای برخی از ضوابط که علی الخصوص در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شده بود، امکان تشکلیابی و سازمانیابی دانشجویانی که به هر دلیلی، یا مسلمان نبودند یا به اصطلاح، وجه اسلامی کار را پررنگ نمیکردند، حالا میخواستند یک تشکل و تشکیلاتی هم داشته باشند! این افراد به هیچ گونه امکان سازماندهی نداشتند، بر مبنای قوانینی که به نظر من غلط است! چون اگر آنها میآمدند در دانشگاه و به آنها، یک مجوّزی داده میشد و یک تشکیلاتی میداشتند و تحت ضوابط و قاعده قرار میگرفتند، دو تا محصول نهایی داشت: ۱- بسیاری از آنها، سر از رادیکالیسم کور در نمیآوردند! ۲- آسیبش را به انجمنهای اسلامی دانشجویان نمیزدند؛ یعنی بخشی از آنها آمدند وارد انجمنهای اسلامی شدند و برخی از انجمنهای تابع تحکیم وحدت آن سالها با یکسری نگاههای غیر اسلامی و به نظر من غیر دموکراتیک؛ دموکراسی این است که شما در داخل تشکیلات، ضوابط و اصوال را حفظ کنی! اینکه یک چپ مارکسیست یا یک لیبرال لائیک در انجمن اسلامی دانشجویان بیاید، از منظر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، چه در آن زمان، چه در سالهایی که ما در آن مجموعه بودیم و چه این سالها، چه در خَلَف ما و چه در سَلَف ما، معنا نداشته و ما همچنان به این پایداریم که در انجمنهای اسلامی، دانشجوی مسلمان مبادی به آداب شریعت باید حضور داشته باشد!
خضریان: آن وقت حمایت از خوانندهی هتّاک به امام هادی(ع) در دانشکده علوم اجتماعی شما، از طرف انجمن اسلامی… .
نقاشی: نه! آن یک مجموعه… یک فرد… . ببین! پروپاگانداست علی آقا! اگر قرار است که این طوری باشد، من خیلی میتوانم دونه-دونه مواردی را نام ببرم که…! اینجوری نیست!
خضریان: اینجوری هست!
نقاشی: سبقه و سابقهی انجمن اسلامی دانشگاه تهران مشخص است که به کدام سمت و سو میرود!
خضریان: حالا با شما جور در نمیآید!
مجری: دوستان اگر اجازه بفرمایید… . جناب آقای خضریان! نهایتاً دو دقیقه جمعبندی در خدمت حضرتعالی و دو دقیقه جمعبندی هم در خدمت آقای نقاش هستیم! خواهش هم میکنم که بحثی که لازم باشد که ایشان هم یکربع توضیح بدهند را بگذارید برای جلسه بعد!
خضریان: نکتهی اساسی این است که آقای نقاشی فرمایش درستی داشتند! ورود جریانهای غیر اسلامگرا به مجموعهی دفتر تحکیم وحدت، یکی از دلایل خروج ما از این اتّحادیّهی دانشجویی بود که بر مبنای همان دموکراتیک و دموکراسی که ایشان میفرمایند، انجمنهای اسلامی در دانشگاه در اختیار بچههای ارزشیای قرار گرفته بود که حاضر به ادامه همکاری با آن دفتر تحکیمی که بچههای چپ و جریان حتی به اعتقاد من ضد دین، در برخی دفاتر نفوذ کرده بودند را نداشتند و تلاش کردند که دامن خودشان را از این داستان پاک کنند و از این جریان، خارج بشوند! دلیل اساسیاش هم این بود که در همان برههی تاریخی، بسیاری از سیاسیون داخل دولت، سعی میکردند در مجموعهی دفتر تحکیم وحدت نفوذ کنند و این جریان انجمنهای اسلامی، علاقهمند به اینکه آنها بخواهند برایشان تصمیمگیری کنند، نبودند و بنده معتقد به این هستم که این اتّفاق، باعث شد که تعدادی از انجمنهای اسلامی در همان برههی تاریخی، با این عنوان اتّحادیّهی انجمنهای دانشجویان مستقل شکل بگیرند بر مبنای یک گفتمان؛ آن گفتمان توجیهگرایی که در ابتدای دههی ۷۰ عرض کردم را قبول ندارد، ولی گفتمان ساختارشکنی هم که دفتر تحکیم وحدت، پرچمداریاش میکرد، آن را هم قبول ندارد. گفتمان ساختارشکن چه کار میکرد؟! گفتمان ساختارشکن میآمد کوچکترین رفتاری در محیط دانشگاه را به کلیّهی ساختار تأمین میداد و حتی آن را از ساختار نظام سیاسی هم خارج میکرد و به ساختار دینی تأمین میداد؛ به طور مثال، شما میدیدید که در یک تجمع صنفی یا یک اعتراض صنفی، اعتراض به دین و پیغمبر و امام هم کشیده میشد؛ یعنی به آنها فحّاشی میشد! و این گفتمان را هم ما قبول نداشتیم و میگفتیم، آن گفتمان ساختارشکن و گفتمان توجیهگرا با اینکه در ظاهر، تفاوتهای عمدهای داشتند… .
مجری: ۳۰ ثانیه!
خضریان: ولی یک شباهت اساسی داشتند و آن هم این بود که بین حاکمیّت و حکومت، تفکیکی قائل نبودند؛ حاکمیّت به معنای نرم افزار و حکومت به معنای سخت افزار، یعنی منصّهی ظهور! اتّحادیّهی انجمنهای دانشجویان مستقل گفت که ما حکومت را نقد میکنیم برای رسیدن بهتر به آن حاکمیّت! حاکمیّت چیست؟! اسلام، قرآن، قانون اساسی، جایگاه محترم ولایت فقیه.
مجری: بسیار عالی! جناب آقای نقاشی! در خدمت شما هم هستیم.
نقاشی: خدمت شما عرض کنم که من معتقدم انجمنهای اسلامی دانشجویان، رویکردشان مبتنی بر آموزههای روشنفکری دینی بوده و بعد تأکید میکنم بر اینکه به امام، هم در آن برش و هم در برشهای بعدی، لااقل در برخی از انجمنهای اسلامی، به عنوان زعیم سیاسی و دینی اعتقاد داشتند و اتّفاقاً معتقد بودند فتاوا و رویکردهای مترقی امام در خیلی جاها، راهگشای حتی انجمنهای اسلامی دانشجویان بوده ولی به آن آموزگاران اولیه هم، همچنان پایبند بودند و به نظرم نمیشود آنها را حذف کرد! نکتهی دوم اینکه دو مورد را، به گمان و به زعم من، اشتباه میکنند؛ یکی در بحث چگونگی ورود و خروج انجمن اسلامی اهواز که به این ترتیب که ایشان میفرمایند، نیست! و در سال ۷۸ هم اصلاً بحث ورود عناصر غیر اسلامی یعنی چپهای لائیک و لیبرالها وجود نداشته و تا آن موقع، مجموعه تقریباً یکدست بود؛ این مسائل تقریباً در دههی ۸۰ اتّفاق افتاده و این هم یکی از دلایلی است که من معتقد هستم ایشان یک مقدار دلایل تاریخی ناموجهی را برای به وجود آمدن انجمن مستقل مطرح میکند! اصلاً در بحث سال ۷۸، همچنان اکثریّت قریب به اتّفاق انجمنها و دفاتر، اسلامی بود! نکتهی آخر که باید به آن تأکید بکنم این است که شما چرا آن طرف را نمیبینید؟! وقتی ۱۸ تیر ۷۸ اتّفاق میافتد، وقتی سال ۸۲ اتّفاق میافتد و هجوم به دانشگاه در علامه و جاهای دیگر، و وقتی سال ۸۸ اتّفاق میافتد و آخرش، بحث دزدی ریشتراش مطرح میشود! و در سال ۸۲، آن دانشجویی که ضرب و شتم شده، محکوم میشود و در سال ۸۸ هم، همچنین پرونده به غایت نمیرسد تا دبیر انجمن اسلامی دانشگاه تهران مجبور بشود که خیلی باز در دیدار با رهبری، طرح بحث بکند! شما چرا این سمت اشتباهات فاحش را نمیبینید که… .
مجری: ۳۰ ثانیه!
نقاشی: … باعث دینگریزی و ناراحتی و دلخوریهای اساسی از نظام شده؟! این را هم باید در نظر بگیرید! نکتهی پایانی آخر اینکه دلایل بیرونی فروپاشی دفتر تحکیم وحدت را هم در نظر بگیرید! اگر ما نگاه مداراجویانه داشتیم و به تشکلها و افرادی که دگراندیش بودند، حالا نمیخواستند تحت قالب مجموعهی اسلامی فعالیّت کنند، مجوّز داده میشد تا آنها هم از حق شهروندی خودشان استفاده کنند، ما یکی از مشکلات اصلی به این روز رسیدن دفتر تحکیم وحدت را شاهد نبودیم!
خضریان: و شما، مأمن و مأوای آنها شدید!
نقاشی: آن هم دلایل دیگری دارد که شاید لازم باشد… .
مجری: دوستان ما امروز توانستیم یک مقدار بحث هویّتها را باز کنیم. إنشاءالله اگر توفیق داشته باشیم، جلسهی دیگری در خدمت شما باشیم به خصوص از ۷۶ تا به امروز را بحث کنیم! شاید اینجوری خیلی بهتر باشد و هم این بحث دانشکده علوم اجتماعی را که ایشان گفتند و هم نکات دیگر را بحث کنیم. خیلی ممنون! استفاده کردیم! بحث، خیلی مفید بود! إن شاءالله قسمت دوم هم ادامه داشته باشد.
خضریان: إن شاءالله.
نقاشی: اگر شما دعوت بفرمایید، ما در خدمت هستیم. فکر میکنم علیآقا هم حتماٌ استقبال میکنند!
خضریان: إن شاء الله! عمری باشد!
مجری: إن شاءالله! به امید خدا! از شما بینندگان عزیز هم خیلی ممنونم و امیدوارم در جلسهی دوم هم در خدمت شما باشیم! و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
:::