۱۱:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۵/۹

نقدی بر مواضع جبهه پایداری

تکلیف مداری بدون در نظر گرفتن واقعیات و نتیجه، عدم توجه جدی به خواسته های اجتماع، خود حق پنداری اثرات سوئی در پی خواهد داشت که شکست در انتخابات 92، شکل گیری مکتب ایران و ... تنها بخشی از نتیجه این نوع نگاه به سیاست می باشد و اگر اینان دیدگاه و نظر خود را منطبق بر واقعیات تغییر ندهند و مسائل ملموس را در تصمیمات خود لحاظ ننمایند چنان به جمود فکری مبتلا خواهند شد که از اتخاذ یک تصمیم ساده درست نیز در آینده درمانده خواهند شد و ضربات بیشتری هم به خود و هم به انقلاب وارد...

mesbah yazdiمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):

حدود هزار نفر از دانشجویان دانشگاهها، عصر دیروز در نشستی با رهبر معظم انقلاب، به بیان دیدگاه های جامعه دانشجویی پرداختند. رهبر انقلاب نیز در این نشست درباره موضوعات مختلفی صحبت نمودند.

بخشی از سخنان ایشان درباره «نسبت آرمانها با واقعیات؟» بود. آیت الله خامنه ای دراین باره فرمودند: «در موضوع نسبت آرمانگرایی با واقعیات، ما هم آرمانگرایی را کاملاً تأیید می کنیم و هم دیدن واقعیات را. آرمانگرایی بدون دیدن واقعیات، به خیالپردازی و توهم منجر خواهد شد. البته باید میان واقعیات و آنچه که تلاش می شود بعنوان واقعیات القاء شود، تفاوت قائل شد».

همچنین حضرت آیت الله خامنه ای درباره«رابطه تکلیف مداری با دنبال نتیجه بودن » به جمله معروف امام خمینی (ره) که می فرمودند: «ما به دنبال تکلیف هستیم»، اشاره کردند و افزودند: آیا این جمله بدین معنا است که امام با وجود آن سختی ها و زحماتی که سالها متحمل شده بودند، دنبال نتیجه نبودند؟ قطعاً چنین چیزی صحیح نیست… ایشان در جمع بندی این موضوع گفتند: تکلیف گرایی هیچ منافاتی با دنبال نتیجه بودن، ندارد.

این سخنان ارزشمند رهبر انقلاب در تقابل با سخنانی و مواضعی هست که برخی از گروه ها اتخاذ می کنند که تنها خود را مأمور به تکلیف بدون توجه به نتیجه می دانند.

مواضع جبهه پایداری 
از بحث هایی که در ایام انتخابات به شدت مطرح بود، بحث تکلیف و انتخاب گزینه صالح مقبول و اصلح می باشد. اصولاً به نظر می رسد این موضوع به یکی از مشکلات جدی اصولگرایان تبدیل شده است و در هر انتخاباتی نیز بازار این جور حرف زدن ها داغ می شود و بر همین مبنا نیز به تصمیم گیری مبادرت می ورزند. این نوع نگاه کردن به مسائل سیاسی نیز در اکثر مواقع منجر به تفرقه اصولگرایان و شکست آنها در انتخابات شده است.

سردمدار مبنا قرار دادن چنین دیدگاه و رویکردی برای اتخاذ مواضع، جبهه پایداری است. رفتار پایداری نیز بعد از هر شکست جالب به نظر می رسد. مثلاً در انتخابات اخیر، آنها با استناد به نتیجه ای که اصلاً از اول مشخص نبوده، تصمیم گیری خود را درست تلقی می کنند و نه خود، بلکه دیگران را مقصر شکست معرفی می کنند، تا ضمن فرار روبه جلو، خود را نیز در اردوگاه اصولگرایی همیشه برنده جا بزنند و شکست خورده را در این جبهه، دیگران بدانند، تا با چماق این کار، از مسئولیتی شکستی که مسبب آن بوده اند شانه خالی نمایند. به این اظهار نظرها که برخی از افراد پایداری بعد یا قبل از انتخابات بیان نموده اند دقت نمائید:

-«همه ما مأمور به تکلیف بودیم و تنازل از کاندیدای اصلح، نشان داد که الزاماً وحدت، ما را به پیروزی نمی رساند بلکه صداقت، کار برای خدا و انتخاب گزینه اصلح سبب پیروزی خواهد بود. در این صورت حتی اگر در ظاهر هم شکست بخوریم، آرامش داریم و پیروزیم… دوستان ما هم اگر برای خدا و بر اساس تکلیف دینی و انقلابی شان از کسی حمایت کرده اند، نباید از شکست او برنجند که در کار برای خدا شکست نیست.»

- یادداشت دیگری نیز قبل از انتخابات از یکی جوانان این گروه با عنوان «لطفاً حزب اللهی ها تا آخر بخوانند، بازهم بازی ذبح اصلح به پای صالح مقبول» منتشر شد که بر اساس تحلیل صالح و اصلح، به ارزیابی وضعیت سیاسی پرداخته بود و خواستار ماندن جلیلی در صحنه انتخابات و رای دادن به ایشان شده بود. این یادداشت آنقدر با نتایج انتخابات مغایرت داشت که چند ساعت بعد از اعلام نتایج از روی وب سایت منتشر کننده برداشته شد. بخشی از آن یادداشت بدین قرار بود: «رای بیشتر قالیباف برای کسانی که به اصلح بودن او قائل نیستند وجه شرعی ندارد و برای او فایده ای هم ندارد…
نتیجتاً اینکه ذبح کردن اصلح به پای صالح مقبول برای کسانی که به اصلح بودن جلیلی معتقدند خطای استراتژیکی است که احتمالاً به دوم خرداد دیگری خواهد رسید.»

- «در مراحل و شرایط مختلف زندگی همواره باید به دنبال این باشیم که وظیفه و تکلیفی که خداوند به عهده ما گذاشته است چیست و به آن عمل کنیم. این که نتیجه چه می شود به ما مربوط نیست، این را باید به خداوند واگذار کنیم و نسبت به هرچه پیش آمد رضایت داشته باشیم.»

نکته مهم دیگر این است که گزینه اصلحی که گروه پایداری معرفی می نمایند نیز تنها با معیار خودشان اصلح است و گاهاً هیچ تجربه و کارنامه قابل قبول و حتی متوسطی نیز ندارند و در واقع آنها از دیگران می خواهند، دیکته نوشته نشده دیگران را تائید و نمره عالی بدهند. به همین دلیل می باشد که با قدری تسامح می توان گفت که تا الآن هر سه گزینه اصلحی که برای ریاست جمهوری معرفی نموده اند، سرنوشت مطلوب که هیچ، بلکه مقبولی نیز نداشته اند.

محمود احمدی نژاد که با حمایت تام و تمام این گروه و ایجاد فضای دو قطبی به قدرت رسید، در حالی منصب ریاست جمهوری را ترک می نماید که انتقادات جدی از طرف خود این گروه بر او وارد می شود. از فراماسون بودن، بزرگترین خطر اسلام از صدر تاکنون و … تنها بخشی از این انتقادات هستند.
کامران لنکرانی نیز که با رد صلاحیت شورای نگهبان مواجه شد ولی یک روز قبل از اعلام نظر شورا از صحنه انتخابات به نفع سعید جلیلی کنار کشید و جلیلی که در پی «سونامی» او بودند، تنها ۴ میلیون رأی آورد.

نکته مهم این است که خود آیت الله مصباح یزدی به عنوان پدر معنوی پایداری در کتابی با عنوان «نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه» می نویسند: «هنگامی که تأمین و تحصیل یک مصلحت لازم و ضروری، در حد مطلوب و ایده آل آن میسر نباشد، باید نزدیک ترین مرتبه به حد مطلوب را تأمین کرد.»

در نهایت اینکه در بلند مدت، تکلیف مداری بدون در نظر گرفتن واقعیات و نتیجه، عدم توجه جدی به خواسته های اجتماع، خود حق پنداری اثرات سوئی در پی خواهد داشت که شکست در انتخابات ۹۲، شکل گیری مکتب ایران و … تنها بخشی از نتیجه این نوع نگاه به سیاست می باشد و اگر اینان دیدگاه و نظر خود را منطبق بر واقعیات تغییر ندهند و مسائل ملموس را در تصمیمات خود لحاظ ننمایند چنان به جمود فکری مبتلا خواهند شد که از اتخاذ یک تصمیم ساده درست نیز در آینده درمانده خواهند شد و ضربات بیشتری هم به خود و هم به انقلاب وارد خواهند نمود.
منبع: جامعه خبری تحلیلی الف

:::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

+ 9 = 17