مهندس محمود احمدینژاد
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): مهدی ابراهیم پور نوشت: اگر بخواهم دربارهی محمود احمدینژاد به انصاف داوری کنم باید بگویم که او در دوران ریاست جمهوریاش، کامیابیها و ناکامیهای بسیار داشت. کامیابیهایی چون سهمیهبندی بنزین، مسکن مهر، پروژههای عمرانی (نظیر سدسازیها و جادهسازیها) و غیره؛ و البته ناکامیهایی چون آلودن فضای اخلاقی سیاست، [...]
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):
مهدی ابراهیم پور نوشت:
اگر بخواهم دربارهی محمود احمدینژاد به انصاف داوری کنم باید بگویم که او در دوران ریاست جمهوریاش، کامیابیها و ناکامیهای بسیار داشت. کامیابیهایی چون سهمیهبندی بنزین، مسکن مهر، پروژههای عمرانی (نظیر سدسازیها و جادهسازیها) و غیره؛ و البته ناکامیهایی چون آلودن فضای اخلاقی سیاست، تخریب محیط زیست، وضعیت نابسامان اقتصادی و هکذا. به نظر من یک فاکتور بسیار مهم در رقم خوردن این کامیابیها و ناکامیها، نگاه مهندسی محمود احمدینژاد بود.
جایی از دکتر عماد افروغ میخواندم که نقل کرده بود وقتی از احمدینژاد برنامهاش را برای ادارهی کشور پرسیده، رئیس جمهور سابق به قندان روی میز اشاره کرده و گفته که میخواهد با بیشترین سرعت و کمترین هزینه چنین قندانهایی تولید کند. احمدینژاد بارها از مهندس بودنش با افتخار یاد کرد و حتی در آخرین گفتگوی تلویزیونیاش، اینگونه فخر فروختنها را به همسر و فرزندانش نیز سرایت داد. از اینها میشود فهمید که مهندس بودن برای او تنها رشتهی تحصیلی و کاریاش نیست و شکل نگاهش را معین میکند. البته روشن است که مهندس بودن یا نگاه مهندسی داشتن به هیچ وجه عیبناک نیست ولی هنگامی که فردی با این نگاه بر منصب مدیریت اجرایی کشور مینشیند، ماجرا مشکلدار میشود.
نگاه مهندسی یک نگاه جزئینگر است. کار یک مهندس این است که یک پروژه (یا زیرپروژه) را انجام دهد. در انجام پروژهاش، مهندس، هیچگاه متوجه پروژههای دیگر نیست و بر کار خود متمرکز است. مهندسی را در نظر بگیرید که مدیریت یک پروژهی سدسازی را بر عهده دارد. او هرگز دلمشغول این نمیشود که نسبت این سد با تولید ناخالص داخلی و نرخ تورم چیست یا ساخت این سد چه پیآمد زیست محیطی دارد. عطف نظر به این گونه ملاحظات، مسئولیت کسی است که پروژهی سدسازی را برای این مهندس تعریف میکند. حال اگر این مسئول بالادستی هم نگاه مهندسی و جزئینگرانه داشته باشد چه اتفاقی میافتد؟ نتیجه میشود همین توسعهی نامتوازنی که امروز میبینیم. صدها هزار مسکن مهر ساخته شده در حالی که قیمت مسکن چندین برابر هشت سال پیش است؛ دهها سد ساخته شده درحالی که چند دریاچهی مهم کشور خشک شدهاند و قس علی هذا.
مشکل دیگر نگاه مهندسی، کمتوجهی به ابزار است. برای یک مهندس فقط نتیجه مهم است. وقتی هدف به طور نسبتا یکسان ارضاء می شود، برای او چه فرقی میکند که برای ساخت یک قطعه از فلان آلیاژ استفاده کند یا بهمان آلیاژ؟ این مطلب را در متون آکادمیک مهندسی نیز میتوان مشاهده کرد. معمولا در مقالات و کتابهای مهندسی چندان به فرم اهمیت داده نمی شود. همین قدر که پای دستگاه یا ایدهای جدید در میان باشد کافی است تا مقاله منتشر شود. از همین روست که بسیار میشود که در مقالات بینالمللی مهندسی، غلطهای املایی و انشایی بسیار پیدا شود. (چیزی که در مقالههای علوم پایه و علوم انسانی بسیار کمتر مشاهده میشود.) حالا ملاحظه کنید رئیس جمهوری با نگاه مهندسی را که میخواهد در صحنهی دیپلماتیک جهانی (که به شدت فرمزده است) از حق غنیسازی کشورش دفاع کند. قابل انتظار است که تحریمها را کاغذپاره بخواند و در انتظار پاره شدن قطعنامهدان غربیها بماند. یا وقتی میخواهد از حقوق مردم فلسطین دفاع کند پای هولوکاست را به میان بکشاند و مردم کشورش را به اتفاق فلسطینیها در صحنهی جهانی تنهاتر بگرداند.
میخواهم بگویم مقدار قابل توجهی از کامیابیها و ناکامیهای احمدینژاد در مقام ریاست جمهوری به مهندس بودنش و نگاه منتج شده از تحصیلات مهندسیاش بازمیگردد. علیرغم اینکه او را مسئول تمام کارهایی که در این هشت سال کرده (و نکرده) میدانم ولی تذکر میدهم که بسیاری از این کارهای او چندان ارادی نبودهاند. احمدینژاد هم مثل بسیاری از مهندسان، فکر میکرد با خواندن چند کتاب میتواند دربارهی عالم و آدم نظر بدهد. فکر میکرد که چون مهندس شده، پس کارشناس ارشد است و میتواند نظرات کارشناسان را نادیده بگیرد. حتی علت استبداد رأی او اینگونه قابل فهم است. احمدینژاد هم مثل همهی ما ایرانیها میراثدار تفکر منحط و بیماری است که رشتههای مهندسی را سرآمد دیگر رشتهها میداند.
منبع: الف
:::