۱۶:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶

گزارشی از مشکلات و مسائل زندگی دانشجویی

خانواده‌ها باید با واگذاری مسوولیت‌های کوچک به آرامی زندگی‌کردن را به فرزند خود بیاموزند تا دچار مشکل در ازدواج و تحصیل نشوند. البته مشکل اصلی در ایران دانشگاه‌ها هستند که اکثرشان برخلاف دانشگاه‌های پیشرفته فقط سعی می‌کنند در قالب چارچوبی خشک کار خود را انجام دهند. در بسیاری موارد کودکانی لجباز و کم‌فهم را دیده‌ام که برای تحصیل به دانشگاه‌های خارج کشور رفته‌اند و هم از بعد علمی و هم از بعد اجتماعی، تحت‌تاثیر سیاست‌ها و محیط دانشگاه پیشرفت کرده‌اند.

مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام): نظم زندگی‌شان دستاورد اخلاق پدر نظامی‌اش است. صبح‌ها ساعت شش بیدار می‌شوند. صبحانه‌ای کامل می‌خورند و به سمت محل کار و تحصیل می‌روند. لباس‌هایشان همیشه اتوکشیده است و ذره‌ای گردوخاک در زندگی‌شان پیدا نمی‌شود. تمامی فعالیت‌های تفریحی و کاری نیز در ساعت‌های مشخصی انجام می‌شود. اینها قسمتی از زندگی قبل از دوران دانشجویی محمدامین است. اکنون هر دوهفته یک‌بار به‌زور حمام می‌رود. خبری از درس‌خواندن‌های منظم و شاگرد اولی نیست. لباس‌هایش هم چرک‌ مرد شده‌اند. این تغییرات در پی قبولی او در رشته کامپیوتر دانشگاه علم و صنعت که ۵۰۰کیلومتر از محل زندگی‌اش دور است اتفاق افتاده. محمدامین در مورد این تغییر زندگی‌اش می‌گوید: «این‌طوری نبود که ناگهان همه‌چیز عوض شود. خب ما از خانواده‌های منظم و مرتب بودیم اما در دانشگاه فضا بسیار متفاوت بود. به‌خصوص اینکه دور از خانواده بودم. در خوابگاه اخلاق‌هایم کم‌کم تغییر کرد. خب در خوابگاه نمی‌شود هر زمان که دوست داشت به حمام رفت یا نمی‌شود سر ساعت خوابید و بیدار شد. نظافت و بهداشت که تقریبا صفر. سروصدا که به‌شدت زیاد بود. در یک اتاق کوچک هم شش نفر بودیم. هرکس شرایط را می‌دید می‌فهمید که نمی‌توان در چنین موقعیتی منظم بود و پیش رفت.»
khabgah (2)
۶۰درصد بومی و ۴۰درصد آزاد، این اتفاقی است که بر سر پذیرش دانشگاه‌ها برای ۱۳رشته پرطرفدار (برق، حقوق، پزشکی و…) می‌افتد. در بقیه رشته‌ها نیز بعد از کسر سهمیه‌های خاص پذیرش به‌طور کامل آزاد خواهد بود. این تقسیم‌بندی به این معناست که سالانه تعداد زیادی از دانش‌آموزان مجبور به ترک خانه و کاشانه خود برای تحصیل در دانشگاه‌ها هستند. دانشجویان غیر بومی برای اسکان خود، دو راه در پیش‌رو دارند: خوابگاه دانشجویی یا اجاره منزل مسکونی.
«بیشترین خاطرات و دوستانم برای آن دوره هستند اما سخت‌ترین دوران زندگی هم بود.» شایان پسری اهوازی است که در دانشگاه صنعتی امیرکبیر تحصیل کرده است. او ۲۸سال دارد و کارشناسی صنایع دارد. شایان در مورد زندگی خوابگاهی‌اش می‌گوید: «خب من توان اجاره‌خانه نداشتم. اگر در شهر خودمان بود می‌شد اما در تهران اجاره خانه‌ها بسیار سنگین است. همین‌طور هزینه زندگی و خورد و خوراک. خوابگاه هزینه کمتری می‌گیرد و می‌توان با یک‌دهم هزینه‌ها غذا خورد. بدیهی است که کیفیتش پایین باشد. در خوابگاه من با چهارنفر در یک اتاق بودم. دو تخت دوطبقه بود. مشکل اول این بود که خوابگاه کثیف بود. به‌خصوص خوابگاه پسران. کمتر پسری است که خیلی منظم و مرتب باشد، اگر هم باشد فایده‌ای ندارد. دانشگاه به خوابگاه اصلا رسیدگی نمی‌کند.» شایان که رتبه‌اش در کنکور ۶۰۰ بوده و به‌شدت درسخوان است، می‌گوید: «رک و در یک جمله بگویم، در خوابگاه نمی‌توانید درس بخوانید. یا باید در کتابخانه دانشگاه ماند، یا شانس بیاوریم و اوضاع سالن مطالعه خوابگاه رو به راه باشد. نه اینکه تقصیر کسی باشداما به‌طور کل وقتی در جمع دوستانه هستی کمتر می‌توانی تمرکز کنی و درس بخوانی. چندبار به فکر خانه مستقل افتادم اما آن هم مشکلات خودش را داشت.»
۱۰میلیون ماهانه ۱۵۰هزارتومان، باغستان کرج، سوییت ۲۵متری که در گوشه‌اش یک سینک ظرفشویی و شیر گاز به‌عنوان آشپزخانه قرار دارد. دستشویی مشترک در حیاط است، حمام هم ندارد. این هزینه و مشخصات خانه‌ای است که فائزه و دو هم‌خانه‌ای‌اش در آن زندگی می‌کنند. دو ترم اول خوابگاه بوده‌اند. ترم‌های بعدی خوابگاه به آنها تعلق نگرفته است. فائزه در مورد زندگی‌اش می‌گوید: «خوابگاه برایمان سخت بود. اوایل که از دوری پدر و مادرم گریه می‌کردم. نمی‌شود دایم با اطرافیان بحث کرد که مثلا ساکت باش یا نظافت‌رو رعایت کن. تهیه غذا و خورد و خوراک در خوابگاه خیلی مشکل است. نمی‌شود به‌راحتی غذا خرید و در یخچال نگه داشت. خوابیدن و استراحت هم مشکل است. مثلا وقتی خواب هستی موقع تمرین گیتار یکی از هم‌اتاقی‌هاست. خوابگاه فقط حراستش کار می‌کند. ورود و خروج را شدیدا کنترل می‌کند و نمی‌گذارد با شال بیرون برویم.» فائزه در مورد شرایط فعلی‌اش می‌گوید: «مطمئنا برای ما که در خانه خودمان و تحت مراقبت پدرومادر بودیم زندگی مستقل و بدون امکانات سخت است اما به‌هرحال چاره‌ای نیست. چهارسال است و سریع تمام می‌شود. شرایط هم قابل‌تحمل است. از خوابگاه بهتر است. مجبور بودیم جای کوچک بگیریم تا هزینه کمتری داشته باشد. امکانات ضروری برای زندگی داریم. اطراف هم مغازه و نانوایی و دیگر ملزومات هست. خوبی خانه مستقل این است که آزار و اذیت کمتر است. من و دو دوستم در یک ساعت می‌خوابیم و بیدار می‌شویم. منظم غذا می‌خوریم و بیشتر و بهتر می‌توانیم درس بخوانیم. البته همه‌چیز را باید تحت نظر داشت وگرنه در خانه مستقل هم ممکن است نشود درس خواند یا به مشکل در تهیه غذا برخورد. ما دختر هستیم و بلدیم غذا درست کنیم اما می‌دانم که پسرها برای تهیه غذا مشکل دارند.»
khabgah (3)
زندگی دانشجویی و دور از خانه دانشجویان پسر و دختر تفاوت‌های بسیاری دارد. محمدرضا که دانشجوی کشاورزی دانشگاه تهران است می‌گوید: «ما سال اول خوابگاه بودیم. بعد با سه‌تا از دوستانم آپارتمانی کوچک گرفتیم. یکی از مشکل‌های اصلی غذا درست‌کردن و رسیدگی به خانه است. ما هیچ‌کدام کار خانه بلد نیستیم. البته این موضوع خیلی بد است. اوایل حتی بلد نبودیم خرید کنیم. غذای آماده هم نمی‌شود دایم خورد چون هزینه‌اش سنگین است. یا تخم‌مرغ می‌خوردیم یا سوسیس یا هرچیز ارزانی که راحت درست شود و سیر کند. بعد از چند وقت همه شدیدا مشکل معده گرفتیم. من هنوز هم قرص می‌خورم. مجبور شدیم غذا درست کنیم. یواش‌یواش یکسری غذا‌ها را بلد شدیم اما معمولا حوصله غذادرست‌کردن نداریم.» محمدرضا در مورد دیگرمشکلاتش می‌گوید: «کلا دوران دانشجویی خیلی دستاورد خوبی برای من نداشت. در خوابگاه و بعد هم خانه خودمان بچه‌ها آنقدر سیگار کشیدند که برای من هم معمولی شد و سیگاری شدم. تقصیر خودم بود اما محیط زندگی دانشجویی خیلی تاثیر داشت. اوایل که وارد دانشگاه شدم خیلی جوگیر بودم و هدف‌های زیادی داشتم اما الان که ترم آخر هستیم به هیچ‌کدام نرسیدم. فکر می‌کردم جو دانشجویی خیلی علمی‌تر و پویا‌تر باشد اما اینطور نبود. من خودم فرزندانم را طوری تربیت می‌کنم که آماده تنهازندگی‌کردن باشند. ما تا به خودمان آمدیم که چه‌جور زندگی کنیم مدت تحصیلمان تمام شد.»
«دوری از خانواده مثل استفاده از ماشین است. می‌توان از آن برای راحت‌ترشدن کارها و پیشرفت استفاده کرد، اما اگر استفاده درست از این فرصت نشود می‌تواند موجب خسارت و آسیب شود.» آرمان حسینی‌پور، مشاور خانواده و روانشناس صحبت‌هایش در مورد زندگی دانشجویی را اینگونه شروع می‌کند و می‌گوید: «خانواده‌ها فرزندشان را برای مستقل‌بودن عادت نمی‌دهند. غذا درست می‌کنند، لباس‌هایشان را می‌شویند و او را تا مدرسه مشایعت می‌کنند. باید بگذارند فرد وارد جامعه شود تا هویت خود را بشناسد و استقلال پیدا کند. از طرفی دانشگاه‌ها هم برای زندگی دانشجویی خوب سازماندهی نشده‌اند. یک دختر یا پسر که از لحاظ مادی و معنوی وابسته خانواده خود است ناگهان از تمامی آنها جدا می‌شود و در محیطی کاملا جدید و ناآشنا با آدم‌های جدید قرار می‌گیرد. مسلم است که دچار شوک می‌شود و نمی‌تواند زندگی‌اش را کنترل کند. یک کودک باید طوری تربیت شود که بتواند نیازهای مادی خود را برآورده کند، علاوه بر آن توان زندگی موقت دور از محیط عاطفی خانواده را داشته باشد.»
این روانشناس در مورد مددجویان خود می‌گوید: «بارها خانواده‌هایی به من مراجعه کرده‌اند که فرزندشان را برای تحصیل به شهرهای دیگر فرستاده‌اند و بعد از چند وقت متوجه افسردگی و تغییر رفتار او شده‌اند. فرد به‌جای پیشرفت داشته‌های قبلی را نیز از دست می‌دهد، ضعیف می‌شود و در فازی قرار می‌گیرد که هرگونه خطری، از اعتیاد گرفته تا خودکشی، او را تهدید می‌کند. خانواده‌ها باید با واگذاری مسوولیت‌های کوچک به آرامی زندگی‌کردن را به فرزند خود بیاموزند تا دچار مشکل در ازدواج و تحصیل نشوند. البته مشکل اصلی در ایران دانشگاه‌ها هستند که اکثرشان برخلاف دانشگاه‌های پیشرفته فقط سعی می‌کنند در قالب چارچوبی خشک کار خود را انجام دهند. در بسیاری موارد کودکانی لجباز و کم‌فهم را دیده‌ام که برای تحصیل به دانشگاه‌های خارج کشور رفته‌اند و هم از بعد علمی و هم از بعد اجتماعی، تحت‌تاثیر سیاست‌ها و محیط دانشگاه پیشرفت کرده‌اند.»
منبع: شرق
::::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

24 - = 20