کدام خمینی؟
تصویری از امام را برگزینیم که مسلمان مستضعف را به قیام وا میدارد، نه به قعود. امامی را برگزینم که قدرتمند نبود، اما مبارزه میکرد. تسلیم نمیشد، هرچند پیروزی دور از دسترس مینمود. امامی که اهل خطر بود و نه عافیت طلبی. مبارزی که از جان و زندگیش مایه میگذاشت.
مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) – سرویس جامعه مجازی: اسد زم، وبلاگ نویس و فعال مجازی در وبلاگ خود نوشت:
امام را باید کجا شناخت؟
در فیضیه قم، هنگامی که به عنوان یک روحانی ناراضی بر علیه شاهنشاه قدرقدرت سخنرانی میکرد؟ یا در جماران، زمانی که به عنوان امام برای ابراز احساسات امت، دست تکان میداد؟
در جشن پیروزی بهشت زهرا، که انبوه میلیونی مشتاقان کلامش را با گوش جان میشنیدند؟ یا وقتی ده میلیون سوگوار به خیابانهای تهران آمدند، تا بزرگترین مراسم خاکسپاری تاریخ رقم بخورد؟او را در اشکهای مردی ببینیم، که چون کودکی در سوگ پدر میگریست؟ یا در لبخند مادر شهیدی، که تصویرش را میبوسید و به سینه میفشرد، بر جای خالی فرزند؟
خیر. من ترجیح میدهم امام را در سالهای تبعید مجسم کنم. زمانی که آیتالله شریعتمداری در مرکز احترام و مقبولیت همگانی قرار داشت. ملاهای درباری بروبیای بسیار داشتند. در مراسم مجلل به دستبوس شاه میرفتند، در رسانهها به واسطه علم و ایمانشان تکریم و تمجید میشدند.
آن روزها خمینی مردی دورافتاده بود، در شرف فراموشی. و بیرون از دایره اقبال و توجه عموم. او چهارده سال در کوچههای خاکآلود نجف به زندگی ساده طلبگی قناعت کرد. در آن سالها اگر خمینی فوت میکرد، تاریخ جمله کوتاهی بیش در باره او نمینوشت: روحانی معترض، ناراحت، تندرو!
حتی قبرش نیز پس از چند دهه در فراموشی غربت گم و ویران میشد.
به نظر من خمینی دقیقا در همانجا خمینی شد: انسانی که میایستد، وقتی دیگران ایستادگی را بیهوده میدانند. حرف حق را میزند، زمانی که دیگران بیانش را به مصلحت نمیدانند.
بیتوجه به استقبال عمومی، و یا جلوههای شیرین پیروزی و محبوبیت!
او در زمانهای علم مخالفت را بلند نگه داشت، که جایگاه فرعون محکمتر از صخرههای کوه تور بود. چه بسیار کسان، که در خفا به تعصب و سازش ناپذیری او خندیدند، و بر هوش عافیتطلب خویش آفرین گفتند.
اما امروز به ما خمینی دیگری عرضه میشود. امامی در اوج اقتدار. رهبری ظفرمند و موفق.
چرا که هر قدر خمینی را «بزرگ و دور از دسترس» جلوه دهند، مردم ناچیزتر جلوهگر میشوند. هر قدر امام به عرش اعلی رود، امت بیشتر موظف به تعظیم است.
تصویر طلبه ساده کوچههای غربت با فضای امروز ناهمگون است. باید غبارزدایی شود، تا حقیقت سادهاش اشرافمنشی دروغین این روزها را رسوا کند.
که شکوه و اقتدار حتی اگر بواسطه خمینی باشد، در کارکرد اجتماعیش با جبروت شاهنشاهی تفاوت نخواهد داشت. که هر دو موقعیت، انسان فرودست را به تعظیم فرا میخوانند. و رعیت همه جا رعیت است. چه در درباری شکوهمند، و چه در بیتی والامقام، یا در آرامگاهی عظیم.
پس تصویری از امام را برگزینیم که مسلمان مستضعف را به قیام وا میدارد، نه به قعود.
امامی را برگزینم که قدرتمند نبود، اما مبارزه میکرد. تسلیم نمیشد، هرچند پیروزی دور از دسترس مینمود. امامی که اهل خطر بود و نه عافیت طلبی. مبارزی که از جان و زندگیش مایه میگذاشت.