غم جانکاه کوی دانشگاه
من انتظار ندارم دادگاه متهمان کوی دانشگاه 78 یکبار دیگر تجدید شود تا متهمان دوباره مجازات شوند. چشم محسن هم قابل بازگشت نیست، اما آنچه مسلم است اینکه حادثه کوی به صورت ریشهای دیده نشد و ریشهکن هم نشد. پس هر لحظه ممکن است دوباره همان عوامل و علتهای اصلی و فرعی دوباره کنار هم جمع شوند و حادثهای با ابعادی کوچکتر و یا بزرگتر تکرار شود.
«مبارزه» (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام) :
محسن جمالی همشهری من بود؛ یکی از چند رتبه اول کنکور در شهر کوچک «زواره» که سال ۷۲ رتبه اول کنکور تجربی شد. سیاسی نبود و دشمنی با کسی نداشت. یک روز از در خوابگاه کوی دانشگاه تهران بیرون آمد و شد آنچه شد. ۱۸ تیر بود و محسن یک چشمش را بهطور کاملا اتفاقی! از دست داد. کسی بهخاطر چشم او مجازات نشد و کسی از او دلجویی نکرد. او هم چیزی نگفت. درس پزشکیاش را سال ۸۰ تمام کرد و بنا بر علاقهاش به ریاضیات، لیسانس ریاضی را در دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد و بعد هم در سال ۸۴ بیسروصدا به کانادا رفت تا دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه «مکگیل» ادامه دهد. اما باز هم کسی نخواست از او دلجویی کند. مدتی پژوهشگر مرکز تحقیقات پزشکی ورزشی (SMRC) بود و حالا دانشجوی دوره PHD دانشگاه مکگیل مونترال است اما هنوز هم کسی از او دلجویی نکرده است. وقتی از او میخواهم تا با ما مصاحبه کند، میگوید اقتضائات جامعه اجازه نمیدهد تا حرفهایش را بزند و بنابراین نگفتن بهتر از نصف و نیمه گفتن حقایق است. محسن هنوز هم کشورش را دوست دارد و میآید و میرود اما آن قدری که محسنها برای کشورشان دلسوزی می کنند کسی دلش به حال محسنها نمی سوزد.
حالا آن سربازی که به جرم دزدیدن یک ریشتراش از خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران در تیرماه ۷۸ محاکمه شد، سالهاست که دیگر سرباز نیست. دانشجویانی هم که دست و پایشان شکسته بود، حالا راه میروند و فرقی هم نمیکند در ایران باشند یا خارج از ایران. آنهایی هم که فرصتطلب بودند، به دلخواهشان رسیدند. دستاندرکاران روزنامه «سلام» دیگر اصراری بر انتشارش ندارند؛ حتی با وجود آنکه دوران تعلیق و توقیفش مدتهاست به سر رسیده است. لابد کارکرد سلام در همان افشاگری بود و جنجالهای پس از آن. اصلاحطلبان هم محسن جمالی را به یاد نمیآورند. برایشان هم فرقی نمیکند که چند نفر در آن ماجرا آسیب دیده باشد. همچنین آن روز احمد باطبی پیراهنی خونین را بر سر دست گرفت تا مطبوعات بریتانیا آن را روی جلد ببرند. آنوقت که باطبی محاکمه و زندانی شد، میگفتند اصلا دانشجو نبوده و حالا که در آمریکاست میگویند نفوذی جمهوری اسلامی از آب درآمده است و چون اپوزیسیون را به هم ریخته است، از صدای آمریکا اخراجش کردهاند. «امیرعباس فخرآور» هم که از متهمان کوی دانشگاه و جزء دار و دسته «طبرزدی» بود، وضع بهتری ندارد. او مدعی است که «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور» را با همسر و برادرش احیا کرده و برای اثبات این مُدعا به تلآویو میرود و عکس یادگاری میگیرد اما برادرش هم نفوذی جمهوری اسلامی ایران از آب درآمده است.
همه اینها درست اما یک چیز برای من مسلم است. اینکه محسن جمالی بیگناه بود. او نه آنزمان دشمن جمهوری اسلامی بود و نه اینزمان، نفوذی جمهوری اسلامی است. او دانشجوی زحمتکشی بود که از یک خانواده مذهبی در یک منطقه محروم در کویر پا به عرصه علم نهاد و آرزویش خدمت به کشورش بود. من انتظار ندارم دادگاه متهمان کوی دانشگاه ۷۸ یکبار دیگر تجدید شود تا متهمان دوباره مجازات شوند. چشم محسن هم قابل بازگشت نیست، اما آنچه مسلم است اینکه حادثه کوی به صورت ریشهای دیده نشد و ریشهکن هم نشد. پس هر لحظه ممکن است دوباره همان عوامل و علتهای اصلی و فرعی دوباره کنار هم جمع شوند و حادثهای با ابعادی کوچکتر و یا بزرگتر تکرار شود. چراکه ما هنوز نپذیرفتهایم که آسیب و چالش جدی در ساختارهایمان وجود دارد. تا وقتی نپذیرفتهایم که بیماریم، به پزشک مراجعه نخواهیم کرد و بیماریمان هم بهبود نخواهد یافت و بلکه روزبهروز بدتر خواهد شد.
حالا که در آستانه چهاردهمین سالگرد حادثه کوی دانشگاه هستیم و هنوز متهمان کوی دانشگاه ۸۸ هم مشخص نشدهاند، باید به شناخت این معضلات و رفع آنها بپردازیم. دیگر نمیتوان فرافکنی کرد. باید آسیبها را شناخت و برطرف ساخت.
—–
این یادداشت سال گذشته در هفته نامه پنجره منتشر شد و اینک با تلخیص در مبارزه بازنشر می یابد.