۰۳:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۱۰

اساسی‌ترین چیزهایی که باید راجع به بحران سوریه دانست

در بعد خارجی بحران سوریه کشورهای غربی به همراه ترکیه، عربستان سعودی و قطر در تلاش بوده‌اند تا با پیگیری مصرانه پروژه تغییر رژیم در سوریه، نقشه جغرافیایی خاور میانه را به‌نوعی تغییر دهند که سوریه بتواند به‌عنوان متحد آن‌ها نقش ایفاء کند. این کشورها به‌دنبال این هستند تا با تجزیه سوریه یا تغییر رژیم آن، روسیه را صحنه تئاتر تأمین گاز اروپا به زیر کشند و نقشه‌های ایران برای مشارکت در عرضه گاز به اروپا را نیز نقش بر آب کنند.

syria (4)مبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام)- سید حسین امامی: بحران سوریه چگونه می‌تواند توجیه شود؟ مطمئناً یکی از علل تشدید این بحران، دخالت‌های قدرت‌های غربی نظیر آمریکا، فرانسه و انگلستان در مسائل داخلی سوریه و همچنین دخالت‌های کشورهای عربی قطر و عربستان سعودی به همراه ترکیه بوده است. با این وجود، هر تحلیلی که صرفاً بر نقش عوامل خارجی در این بحران مبتنی باشد، نهایتاً تحلیلی یک‌سویه خواهد بود.

در عصری که ما در آن قرار گرفته‌ایم، تا زمانی که زمینه‌های داخلی برای یک بحران وجود نداشته باشد، دخالت‌های خارجی تنها می‌تواند تا اندازه محدود و مشخصی به بی‌ثباتی یک کشور منجر شود. بحران سوریه به‌طور اخص نمی‌تواند با تکیه بر نقش امپریالیستیِ صرفِ غرب قابل توجیه باشد؛ هرچند دست امپریالیسم و سلطه بر کشورهای حاشیه‌ای و مناطق مهم جهان در این بحران کاملاً مشهود است. در چنین موضوعی، تحلیلی که می‌خواهد علمی و بی‌طرف بماند از یک سو باید زمینه‌های داخلی چنین بحرانی را بازنمایی کرده و از سوی دیگر باید دلایل عمده دخالت‌های خارجی در یک کشور مستقل را ورای ادعاهای به ‌ظاهر بشردوستانه مداخله‌گران بررسی نماید.

سوریه و فرسودگی منابع نفتی
اقتصاد سوریه به شدت به درآمدهای نفتی متکی است. اکسفورد بیزنس گروپ، دو سال پیش از شروع بحران سوریه یعنی در سال ۲۰۰۹ گزارش داد که صنعت نفت سوریه، ۲۳ درصد از درآمدهای دولت، ۲۰ درصد از صادرات و ۲۲ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را در سال ۲۰۰۸ به خود اختصاص داده است. سوریه در مقایسه با سایر کشورهای خاور میانه نظیر عربستان، ایران و عراق، یک تولیدکننده عمده نفت نیست و در سال ۲۰۱۰ تنها ۰٫۵ درصد کل تولید نفت جهان در این کشور صورت گرفته است. با این حال، نفت یکی از ستون‌های اقتصادی این کشور در دوران معاصر بوده است. بنا به گزارش صندوق بین‌المللی پول، در سال ۲۰۱۰ فروش نفت برای دولت سوریه ۳٫۲ میلیارد دلار درآمد ایجاد کرده است. این میزان، ۲۵ درصد کل درآمد دولت سوریه را تشکیل می‌دهد.

صنعت نفت سوریه در دهه گذشته با چالش‌های زیادی روبرو بوده است. فرسودگی ذخایر نفتی سوریه باعث شده است تا نرخ تولید نفت این کشور از سال ۱۹۹۵ تاکنون مدام رو به کاهش باشد. تولید نفت این کشور از روزانه ۶۱۰ هزار بشکه در سال ۱۹۹۵ به روزانه ۳۸۵ هزار بشکه در سال ۲۰۱۰ رسیده است. همزمان با فرسودگی ذخایر نفتی سوریه و کاهش مستمر تولید نفت این کشور، مصرف نفت در سوریه رو به افزایش بوده است. ادامه این روند باعث خواهد شد تا سوریه در دهه آتی از یک صادرکننده نفت به واردکننده نفت تبدیل شود. جمعیت سوریه از ۸٫۸ میلیون نفر در سال ۱۹۸۰ به ۲۲٫۸ میلیون نفر در سال ۲۰۱۲ رسیده است. قسمتی از این افزایش شدید جمعیت می‌تواند با توجه ثروت ناشی از استخراج نفت توجیه شود.

درآمدهای نفتی دهه‌های گذشته سوریه از یک طرف باعث شد تا قسمتی از عرضه نفت سوریه در داخل این کشور مصرف شود و در نتیجه کشاورزی سوریه و صنایع آن رشد نماید. از طرف دیگر، درآمدهای نفتی برنامه‌های اجتماعی- رفاهی دولت نظیر یارانه‌ها، توسعه آموزش و پرورش و بهداشت و پروژه‌های عمرانی را به همراه داشته است.

تولید و مصرف نفت سوریه بر اساس آمارهای اداره اطلاعات انرژی آمریکا

کاهش تولید نفت در سوریه بین سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۲ اساساً در نتیجه فرسودگی منابع نفتی این کشور به وجود آمده است. کاهش بیشتر تولید نفت این کشور از سال ۲۰۱۱ تاکنون نیز اثرات جنگ داخلی این کشور، تحریم‌های بین‌المللی و همچنین فرسودگی منابع نفتی را نشان می‌دهد.

با کاهش درآمدهای دولت، اجرای برنامه‌های اجتماعی- رفاهی نظیر یارانه‌ها که شهروندان انتظار آن را می‌کشند با مشکل روبرو می‌شود. قیمت گندم در سوریه در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ دو برابر شد. این افزایش قیمت در نتیجه دو عامل خشکسالی و کاهش یارانه‌های بخش کشاورزی به وجود آمد. هنگامی که قیمت کالاهای اساسی بالا می‌رود، نارضایتی شهروندان افزایش یافته و شورش‌های اجتماعی کاملاً محتمل می‌شود.

بخت با دولت سوریه چندان یار نبوده است، چرا که همزمان با افزایش قیمت نفت از سال ۲۰۰۲، تولید و صادرات نفت این کشور نیز کاهش یافته است و دولت نتوانسته است میزانی از درآمدهای مورد‌انتظار را کسب نماید. در نتیجه، دولت سوریه همزمان با کاهش تولید نفت و کاهش درآمدهای خود، اقدام به اتخاذ سیاست‌های آزادسازی اقتصادی کرد. اجرای سیاست‌های نئولیبرالی در سوریه باعث شد که نابرابری اقتصادی افزایش یافته و گروه‌های وسیعی از مردم به فقر کشیده شوند. افزایش جمعیت و مصرف داخلی، کاهش درآمدهای دولت در میان‌مدت، افزایش نابرابری اقتصادی و کاهش برنامه‌های خدمات اجتماعی عواملی هستند که فضا را برای یک نارضایتی توده‌ای در سوریه به‌وجود آوردند.

فرسودگی منابع نفتی در یمن، مصر و عربستان
اگر سری به دیگر کشورهای خاور میانه و شمال آفریقا بزنیم، الگوهای مشابهی را مشاهده خواهیم کرد. یمن و مصر نیز همچون سوریه با مشکل فرسودگی منابع نفتی روبرو بوده و تولید نفت آن‌ها کاهش جدی یافته است. هم‌اکنون در خبرها می‌خوانیم که عربستان در حال تمرکز بر ذخایر غیرمتعارف خود است. این بدان دلیل است که ذخایر نفتی عربستان نیز با فرسودگی مواجه هستند. حفاری‌های عربستان در میادین نفتی قدیمی این کشور افزایش یافته است که این امر فرسودگی ذخایر نفتی این کشور را نشان می‌دهد. در واقع، هرچه در میان‌مدت استخراج نفت از میادین عربستان دشوارتر شود، مدیریت درآمدهای دولتی برای راضی نگه‌داشتن جمعیتِ رو به افزایش نیز دشوارتر خواهد شد. مصرف بالای داخلی چنین کشورهایی را که مدنظر قرار دهیم، به‌خوبی متوجه می‌شویم که در آینده‌ای نه چندان دور، سوریه فعلی، تصویر آتی عربستان را به ما نشان می‌دهد. فرسودگی منابع نفتی در کشورهایی که از تنوع اقتصادی رنج می‌برند و شدیداً به درآمدهای نفتی متکی هستند، عملاً به شورش‌های اجتماعی و نارضایتی مدنی منجر خواهد شد.

غرب، کشورهای عربی و ترکیه در سوریه چه می‌کنند؟
روسیه در حال حاضر بزرگترین تأمین‌کننده گاز اروپاست. در دو دهه‌ اخیر روسیه از بازنده مطلق جنگ سرد به برنده بازی تأمین انرژی بخش بسیار مهمی از جهان تبدیل شده است. غرب به شدت به دنبال این است که این سلاح انرژی را از دست روس‌ها خارج سازد. در این راستا، اتحادیه اروپا پروژه‌های جدیدی را برای تأمین گاز این قاره تعریف کرده است. مسیرهای صادراتی تعریف‌شده توسط اتحادیه اروپا برای انتقال گاز به اروپا، شامل خط لوله انتقال گاز ناباکو و ترنس آدریاتیک، تنها به ذخایر گازی آذربایجان متکی است و این برای کنار زدن روسیه و قطع وابستگی گازی اروپا به این کشور کافی نیست. لذا اتحادیه اروپا شدیداً تمایل دارد به منابع گازی واقع در خلیج فارس نیز دسترسی داشته باشد. سوریه یک حلقه اساسی از این زنجیره است و به دلیل نزدیکی استراتژیک دولت سوریه به ایران و روسیه، غرب پروژه تغییر رژیم را در این کشور به‌صورت جدی و با هر ابزار موجود دنبال می‌کند. از طرف دیگر، روسیه تمایل دارد تا جایی که امکان دارد قیمت گاز را در اروپا بالا نگه دارد. این امر از یک طرف به هزینه‌های بالای استخراج گاز در روسیه و از طرف دیگر به هزینه‌های بالای زیرساخت‌هایی برمی‌گردد که روسیه برای صادرات نفت آن‌ها را احداث کرده است. صدور گاز قطر که به ذخایر عظیم گازی در خلیج فارس دسترسی دارد، می‌تواند قیمت گاز را خواه به دلیل عرضه بیشتر گاز به اروپا و خواه به دلیل هزینه‌های پایین‌تر استخراج و انتقال گاز از این کشور کاهش دهد. اما صدور گاز از قطر به اروپا با مشکلی به نام سوریه مواجه است، چرا که خط لوله انتقال گاز از قطر به اروپا باید از سوریه بگذرد.

علاوه بر این، سوریه، عراق و ایران در سال ۲۰۱۱ برای احداث خط لوله ایران- عراق- سوریه به توافق رسیدند. این خط لوله ۱۵۰۰ کیلومتر طول خواهد داشت که از عسلویه آغاز می‌شود و ۲۲۵ کیلومتر آن در ایران، ۵۰۰ کیلومتر در عراق و ۵۰۰ تا ۷۰۰ کیلومتر آن در سوریه قرار خواهد داشت. این خط لوله ۱۰ میلیارد دلاری پس از سوریه می‌تواند از طریق دریای مدیترانه به یونان و اروپا کشیده شود. این خط لوله از یک طرف ترکیه را به‌عنوان گذرگاه شماره یک انتقال گاز به اروپا حذف خواهد کرد و موقعیت ایران را نیز در مقایسه با قطر و عربستان سعودی تقویت خواهد نمود. از طرف دیگر، انتقال گاز ایران به اروپا- از آنجا که در سالیان اخیر ایران همواره یک متحد برای روسیه بوده است- نمی‌تواند مشکل چندانی در رابطه با قیمت‌های گاز در اروپا برای روسیه به وجود آورد. هر دوی این کشور عضو سازمان کشورهای صادرکننده گاز، معروف به اوپک گازی هستند و در تعیین قیمت‌های جهانی گاز با یکدیگر هماهنگی دارد. قطر با جمعیت کم، مساحت کوچک و وابستگی شدید سیاسی به واشنگتن، نقطه مقابل ایران است و هر لحظه این پتانسیل را دارد که وزنه‌های ژئوپلتیکی مبتنی بر انرژی را از دست ایران و روسیه خارج سازد. همان‌طور که عربستان سعودی در تاریخ خود نقش بسزایی در تأمین نفت ارزان برای آمریکا داشته است، قطر نیز می‌تواند همین نقش را در رابطه با تأمین گاز اروپا ایفا نماید.

یکی از اهداف قطر، ترکیه، عربستان سعودی و کشورهای غربی از دخالت‌های نظامی پنهان در سوریه از طریق کمک به گروه‌های مسلح در واقع این است که با تغییر رژیم فعلی سوریه شرایط را برای احداث خط لوله انتقال گاز از قطر به اروپا فراهم سازند. تک‌تک این کشورها در این خط لوله نقش خواهند داشت و دخالت نظامی پنهان آن‌ها در سوریه تنها در چنین بستری قابل توجیه است.

نتیجه‌گیری
دو عاملی که در بالا عنوان کردیم نقش اساسی در چگونگی بروز بحران سوریه داشته است. از یک طرف، فرسودگی منابع نفتی سوریه و کاهش تولید نفت این کشور، دولت را در برآورده ساختن انتظارات مردم سوریه با چالش روبرو ساخته است. از آن‌جا که اقتصاد سوریه به درآمدهای نفتی متکی بوده است و از تنوع اقتصادی رنج می‌برده است، سیاست‌های دولت در پاسخ به کاهش درآمدهای خود و انتظارات جمعیت رو به افزایش، ناکارآمد بوده و عمق بحران اقتصادی این کشور را افزایش داده است. این شرایط فضا را برای نارضایتی توده‌ای در سوریه هموار ساخته است.

از طرف دیگر، در بعد خارجی بحران سوریه کشورهای غربی به همراه ترکیه، عربستان سعودی و قطر در تلاش بوده‌اند تا با پیگیری مصرانه پروژه تغییر رژیم در سوریه، نقشه جغرافیایی خاور میانه را به‌نوعی تغییر دهند که سوریه بتواند به‌عنوان متحد آن‌ها نقش ایفاء کند. این کشورها به‌دنبال این هستند تا با تجزیه سوریه یا تغییر رژیم آن، روسیه را صحنه تئاتر تأمین گاز اروپا به زیر کشند و نقشه‌های ایران برای مشارکت در عرضه گاز به اروپا را نیز نقش بر آب کنند.

قطعاً عوامل دیگری نیز در بروز و تشدید بحران سوریه دخیل بوده است. اما این دو عامل، که از قضا یکی به اقتصاد داخلی سوریه و دیگری به اقتصاد بین‌الملل و توازن قوای سیاسی بین کشورها برمی‌گردد، اساسی‌ترین عوامل شکل‌دهنده و تشدید‌کننده بحران سوریه بوده است.

منبع: پترونت

:::

برچسب‌ها:

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

+ 40 = 47