۰۸:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۵/۵ بازخوانی سی سال ستیز با اسلام ناب به بهانه مقابله با التقاط

چه کسانی به امام و مطهری اتهامات مارکسیستی زدند؟

استاد مطهری دو بار قربانی مارکسیسم شد؛ نخست زمانی که جسم او توسط طلبه های اخراجی مارکسیسم زده (گروهک فرقان) ترور شد و دوم زمانی که اندیشه های او به اتهام شبه مارکسیستی بودن، توسط روحانیون محافظه کار و گروه های لیبرال زده سانسور و کتابش خمیر شد. اما آراء تابناک ایشان نمی تواند تا ابد از دسترس علاقه مندان به او دور بماند.

motahriمبارزه (رسانه تحلیلی خبری دانشجویان خط امام):

«من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها.» [۱]

این جمله را استاد شهید مرتضی مطهری در روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی بر زبان راند و امید داشت که در پرتو استقرار نظام جمهوری اسلامی محقق شود. اگرچه مطهری کمتر از سه ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شهادت رسید و این اندیشه در مقام عمل ناکام ماند، اما مسئله ای در ذهن او بود که به طور خاص، به پارادایم رایج آن زمان یعنی مارکسیسم اشاره داشت:

«هر مکتبی که به ایدئولوژی خود باور داشته باشد ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه باشد. و به عکس، هر مکتبی که به خود ایمان ندارد، جلو آزادی تفکر را می گیرد. من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از کانالیزه کردن اندیشه ها، خبری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه های اصیلشان را عرضه کنند. من چند سال پیش تذکر دادم که تنها دانشکده ای که صلاحیت دارد یک کرسی را اختصاص دهد به مارکسیسم، همین دانشکده الهیات است. ولی نه اینکه مارکسیسم را یک استاد مسلمان تدریس کند بلکه استادی که واقعا مارکسیسم را شناخته و به آن مومن باشد درس بدهد. نباید اینگونه فکر کرد که چون اینجا دانشکده الهیات است نباید در آن مارکسیسم تدریس شود. خیر، مارکسیسم باید تدریس شود آنهم توسط استادی که معتقد به مارکسیسم است.» [۲]

اما نه تنها این انتظار او برآورده نشد و مارکسیسم کرسی تدریسی در دانشگاه الهیات نیافت، که حتی سالها بعد آثار خود متهم به مارکسیسم زدگی شده و از بازار نشر جمع آوری و خمیر شد!

مطهری مارکسیسم زده !

ماجرای سانسور آراء اقتصادی استاد شهید زمانی رخ داد که در ابتدای دهه شصت مجموعه یاداشت های اقتصادی ایشان در قالب کتاب کتاب ۴۱۶ صفحه ای با عنوان «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» توسط انتشارات حکمت منتشر گردید. انتشار این کتاب مورد  استقبال جریانات انقلابی قرار گرفت تا جایی که گروه های خط امامی(که چالش های جدی با جناح راست در مسائلی فقهی همچون قانون کار و توزیع زمین های موسوم به بند ج به محرومین داشتند) بیانیه ای در این باره صادر کردند. اما برخی جریانات هم از محتوای کتاب راضی نبودند و تلاش جدی برای نفی انتساب دقیق آن به استاد مطهری و ایراد اتهام التقاط به آن صورت دادند. آنگونه که در سایت «احیاء» آمده است:

مخالفت هایی که این بار بسیار فراتر از زمزمه ها و طعنه های این جا و آن جا بود. این بار عزم ها جمع شد که از انتشار چنان آرایی به جد جلوگیری شود و نهایتاً تمام نسخه های کتاب (غیر از تعدادی محدود که به دست این و آن یا حتی برخی کتابخانه ها رسیده بود) جمع آوری و نهایتاً خمیر شد.

درباره علت مخالفت آقایان علما با کتاب مذکور، گمانه زنی هایی می شود. اما قدر مسلم آنست که نام دو تن از روحانیون مطرح جناح راست در این مسئله دیده می شود که اتفاقا هر دو موسساتی را با مدعای پیروی از آراء استاد مطهری اداره می کنند. آیت الله امامی کاشانی که مسئول مدرسه عالی مطهری است و آیت الله مهدوی کنی که رئیس دانشگاه امام صادق است؛ دانشگاهی که گذراندن خلاصه آثار استاد مطهری را در قالب بیست واحد درسی به تمام دانشجویان خود الزامی کرده است. سایت «احیاء» سه روایت موجود درباره نقش آیت الله مهدوی کنی در این ماجرا را مطرح می سازد:

در مورد اینکه جمع آوری کتاب با تلاش چه کسانی و تصمیم کدام مقام صورت پذیرفت، روایت های مختلفی طرح شده است. یک روایت شایع آن است که آقای محمدرضا مهدوی کنی دبیرکل وقت جامعه روحانیت مبارز در ملاقاتی با امام اظهار داشتند که مطالبی به نام آقای مطهری منتشر شده که از دست نوشته های نظارت نشده از سوی شخص ایشان است و با مسلمات فقهی ما ناسازگار می باشد. امام نیز می فرمایند که “…. به نام آقای مطهری نباید مطالبی انتشار یابد که با مسلمات ناسازگار است” و لذا کتاب جمع آوری می شود.

روایتی دیگر، آن است پس از شکایت آقای مهدوی کنی و هم فکران ایشان در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، امام موضوع را برای تصمیم گیری به سران سه قوه واگذار کردند. اما ظاهراً این روایت، روایت درستی نیست چرا که صحت آن از سوی این جانب از یکی از بزرگان آن روز نظام، مورد سوال قرار گرفت که ایشان این مسئله را تکذیب کرده و گفتند “تا آنجا که من در جلسه مزبور شرکت داشتم چنین مسئله ای مورد بحث قرار نگرفت”. ایشان کم و کیف ماجرا را این چنین می دانستند که «ظاهراً افرادی از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از انتشار کتاب یاد شده نزد امام شکایت برده بودند». از شخصیت نامبرده سوال شد که “آیا دستور امام به جهت جلوگیری از ایجاد تنش بوده است؟” که ایشان پاسخ دادند: «ظاهراً چنین بوده است».

روایت دیگر که البته ناسازگار با برخی عناصر از روایت های سابق الذکر نیست. حدود چهار سال بعد و در ضمن ماجرایی دیگر در روزنامه کیهان ابراز شد. به گزارش کیهان پس از انتشار کتاب بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی اثر استاد شهید مطهری «یادداشت ها را نزد امام می برند و (امام می فرمایند) من شخصاً نمی توانم بخوانم و به حضرت آیه الله مهدوی کنی ارجاع می کنند و آیه الله مهدوی نیز پس از بررسی، فقط شش صفحه از آن کتاب را دارای اشکال و غیرقابل چاپ می دانند».

اما برخلاف نظر ایشان؛ آراء اقتصادی استاد که اتفاقا روح واحدی داشت، محدود به محتوای این کتاب (که برگرفته از دست نوشته های استاد بود) نمی شد:

چهار سال بعد، در بهار ۱۳۶۶ بار دیگر آراء اقتصادی استاد شهید، مسئله انگیز شد. این بار ابتدا هفته نامه کیهان هوایی و سپس روزنامه کیهان اقدام به انتشار مجموعه ای از سخنرانی های استاد درباره «سرمایه داری و سوسیالیسم» کردند که اتفاقاً مشابه همان مضمونی را دارا بود که در دستنوشته ها آمده بود. با این وصف، دیگر بهانه «دست نوشته بودن» نمی توانست مطرح باشد. اما چنین نشد!

اینجا بود که پای آقای امامی کاشانی به مسئله باز شد و روزنامه رسالت به عوان ارگان مطبوعاتی جناح راست، مواضع ایشان را پوشش داد:

نخست آقای امامی کاشانی در مراسم بزرگداشت استاد به مخالفت با انتشار سخنرانی های استاد برآمدند و روزنامه رسالت نیز آن را منتشر ساخت. در سخنرانی ایشان آمده بود: «چندی پیش، عده ای، برخی یادداشت های شهید مطهری… شامل پیش فرضها و حرف های مارکس و دیگران در مسائل اقتصادی را که خود او قرار بود اینها را تنظیم کند، نظم دهد، جرح و تعدیل نماید و بعداً اظهارنظر نماید به نام نظریات اقتصادی وی به چاپ رساندند.»… . آقای امامی کاشانی ادامه داده بودند که: «اینجا است که من احساس تکلیف می کنم که عرض کنم چیزی را که برخی به صورت تئوری ها یا یادداشت ها در مسائل فکری عمیق آیه الله مطهری نقل می کنند هیچ دلیل بر اینکه اینها فکر استاد بوده است، نیست… من عرض می کنم وقتی امام در مقابل آن روزنامه این موضع را گرفتند چرا روزنامه دیگری این کار را کرد … نکنید این کارها را. این همه بچه هایی که در جبهه ها شهید می شوند به خاطر آن است که التقاط به وجود نیاید.» (رسالت ۱۳/۲/۶۶)

اما این بار، مسئله به این سادگی ها نبود، متعاقب این سخنرانی، کیهان متذکر شد که متن چاپ شده، «یادداشت های استاد شهید نبوده، بلکه مجموعه ای از سخنرانی های ایشان است که نوار آن از مدت ها پیش در دسترس همگان می باشد و در ضمن در شمار «مجموعه آثار استاد» نیز ذکر آنها آمده است. در ثانی جریان کتاب یاد شده نیز از قرار دیگری بوده است.»

و البته آقای مهدوی کنی هم در این ماجرا ورود پیدا کرده و مواضع گذشته را تکرار کرد:

این بار آقای مهدوی کنی که در جریان جمع آوری کتاب یاد شده فعال بودند، در این زمینه نیز سخنانی اظهار داشتند. به گزارش روزنامه رسالت، در سخنرانی آقای مهدوی کنی آمده بود: «ایشان (امام) قبلاً فرموده بودند که نوشته های مرحوم مطهری، همه اش خوب است آن هم نوشته های ایشان و نفرمودند هر منبری، هر نواری» (رسالت ۳/۳/۶۶).

که البته با مخالفت علی مطهری روبرو شد که با صدور اطلاعیه ای با عنوان «شورای نظارت بر نشر آثار استاد مطهری» خواستار هماهنگی با شورای مزبور شده و خطاب به به آقای مهدوی کنی گفته بود:

«فرموده اید: “ایشان (امام) قبلاً فرموده بودند که نوشته های مرحوم مطهری، همه اش خوب است. آن هم نوشته های ایشان و نه نوارهایشان” و نیز فرموده اید: “امام هم فرمودند نوشته های ایشان و نفرمودند هر منبری” در حالی که امام می فرمایند: “آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روان بخش است و برای عارف و عامی سودمند و فرح زا است”… کتاب مبانی اقتصاد اسلامی مربوط به قبل از نظارت دقیق (شورای نظارت بر نشر آثار استاد مطهری) است که تدوین و انتشار آن توسط یکی از شاگردان دانشگاهی استاد انجام شده و غرض سوئی در کار نبوده. شاید اگر بدون هرگونه پاورقی و توضیح و بدون تأکید بر اینکه اینها نظریات نهایی استاد هست یا نیست، جهت استفاده اهل تحقیق منتشر می شد، هیچ مساله ای پیش نمی آمد. به هر حال در نشر آثار گرانبهای استاد، دقت لازم و کافی به کار می رود و جای هیچ گونه نگرانی نیست و البته با هماهنگی بیشتر روزنامه ها با ما، به فضل خدا در آینده شاهد قضایایی نظیر قضیه اخیر نخواهیم بود».

آراء مارکسیستی امام خمینی!

اما مجادله تفکرات سنتی و دست راستی حوزه های علمیه با آراء عدالتخواهانه بزرگان انقلاب گسترده تر از منع انتشار کتب استاد مطهری است. نه تنها آراء اقتصادی استاد شهید مرتضی مطهری به بهانه شائبه های مارکسیستی، تاکنون اجازه نشر نیافته که فراتر از آن، آراء منتشر شده امام خمینی(ره) در مسئله دفاع از حقوق مستضعفان هم همواره مورد هجمه بوده است. جالب آنکه در این مسئله هم ردپای مواضع آیت الله کاشانی دیده می شود که تنها دو سال پس از رحلت امام خمینی(ره) گفته بود: «در نظام مارکسیستی می‌گویند جنگ بین فقیر و غنی است… و حتی اینها از نظر مارکسیسم تاریخی این چنین می‌گویند که پیامبران همه برای همین آمدند. یعنی بعثت انبیا و هدفشان را جنگ اقتصادی می‌دانند… این غلط است! حرکت انبیا براساس هدایت است. گرچه حمایت از ضعیف و محروم در خط دوم برنامه انبیا قرار گرفته که اول فکرها را متوجه خدا کند و بعد آن برنامه‌ها را شروع کند.»[۳]

و در پاسخ به این مواضع، مرحوم سیداحمد خمینی گفته بود: «جنگ فقر و غنا از تعالیم همه ادیان الهی است. جنگ فقر و غنا جنگ مکتبی ماست… و این جنگ در تمام طول تاریخ تا نابودی ظالمین، استثمارگران و مستکبرین وجود خواهد داشت.»[۴]

این اظهارات در حالی بود که امام خمینی(ره) بارها و بارها از کلیدواژه «جنگ فقر و غنا» در تبیین خطوط اسلام ناب بهره برده بودند. از جمله در پیام پذیرش قطعنامه و سالگرد کشتار مکه(منشور استقامت) که ‌فرمودند: «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد شروع شده ‌است.»[۵]

و البته ایشان همانجا هم این مسئله را که عده ای مجاهدان در جنگ فقر و غنا را کمونیست خواهند خواند، پیش بینی کرده بودند: «مسؤولین نظام ایران انقلا‌بی باید بدانند ‌که عده‌ای ‌از خدا بی‌خبر برای ‌از بین بردن انقلاب هر کس را ‌که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را “کمونیست” و “التقاطی” می‌خوانند. از ‌این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام ‌هم و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و ‌از هیچ تهمتی نترسید.»

البته مواضع ضد عدالت آقایان به دوران پس از امام خمینی محدود نمی شد و در زمان حیات ایشان نیز این مواضع را در روزنامه رسالت منتشر می کردند. از جمله آقای سعید رجایی خراسانی که در بیست و یکمین شماره سلسله مقالات خود در روزنامه رسالت با عنوان «اسلام ناب محمدی و اسلام امریکایی» ! نوشته بود: «شعار جنگ بین فقر و اغنیا، که از سوی این گروه مطرح می شود، برای ثروتمند شدن فقرا نیست. جنگ بین فقرا و اغنیا در نظر این گروه با این هدف باید آغاز شود که اغنیا حذف شوند و فقرا باقی بمانند.. هیچ کس ثروتمند نباشد. همه فقیر باشند…»

که مرحوم گل آقا در مطلبی با عنوان «ویژه اغنیا و ثروتمندان!» در ستون «دو کلمه حرف حساب» روزنامه اطلاعات(یکشنبه ۱۲/۴/۱۳۶۷) به وی پاسخ داد. [۶]

این موضع‌گیری های عدالت‌ستیزانه در شرایطی بود که امام(ره) در همان پیام می فرمود: «ملت عزیز ما ‌که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلا‌می هستند، به خوبی دریافته‌اند ‌که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست؛ و آنها ‌که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایی ‌هم ‌که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای ‌است ‌که هرگز با ‌هم جمع نمی‌شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند ‌که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی ‌که ممکن ‌است خط اصولی دفاع ‌از مستضعفین را حفظ کنیم.»

و نیز در پیام مورخ سوم اسفند ۱۳۶۷ به روحانیت(مشور روحانیت) می فرمایند: «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.» (صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۲۸۴)

با این حال هنوز هم هستند کسانی که اگرچه نشر جملات امام(ره) درباره عدالت را به ناچار پذیرفته اند اما مانع از تحقق عملی آن می شوند. کما اینکه در  ۲۴ سال اخیر پارادایم حاکم بر دانشگاه ها و دستگاه های اقتصادی کشور، آراء نئوکلاسیک اقتصادی و نحله های مختلفی بوده که محتوای آن در مفهوم اقتصاد لیبرال قابل جمع است.

آیا مطهری همچنان سانسور خواهد شد؟

استاد مطهری دو بار قربانی مارکسیسم شد؛ نخست زمانی که جسم او توسط طلبه های اخراجی مارکسیسم زده (گروهک فرقان) ترور شد و دوم زمانی که اندیشه های او به اتهام شبه مارکسیستی بودن، توسط روحانیون محافظه کار و گروه های لیبرال زده سانسور و کتابش خمیر شد. اما آراء تابناک ایشان نمی تواند تا ابد از دسترس علاقه مندان به او دور بماند. چرا که دوستداران خمینی کبیر، با مطالعه صحیفه ایشان و درک اصالت عدالتخواهی در خط امام(ره) از خود خواهند پرسید که جایگاه عدالت در اندیشه شاگرد ارشد امام که درباره اش فرموده بود «آثار قلم و زبان او بی استثناء آموزنده و روان بخش است و برای عارف و عامی سودمند و فرح زا است» کجاست؟ آیا مطهری عدالتخواه نبوده و در زمره روحانیون محافظه کار به شمار می آمده است؟

کسی که اندک آشنایی با آثار استاد شهید داشته باشد می داند که چنین اتهاماتی به او روا نیست و لذا در صدد کشف دقیق و عمیق آراء اقتصادی و اجتماعی ایشان هم بر خواهد آمد. کوششی که امروز به مدد بازنشر الکترونیکی کتاب منع شده «بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی» استاد مطهری پاسخ داده می شود و امید است که نشر گسترده آن پاسخگوی پرسش های نسل جوان انقلابی باشد.



[۱]- پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری، صدرا ۱۳۸۱

[۲]- پیرامون انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری، صدرا ۱۳۷۴

[۳]- آیت‌اله امامی ‌کاشانی در سال ۱۳۷۰٫ رک: نشریه بیان، شماره ۱۴، آذرماه ۱۳۷۰٫

[۴]- همان منبع.

[۵]- پیام حضرت امام (روحی فداه) به مناسبت پایان جنگ و شروع جنگ فقر و غنا، مورخ ۲۹ تیر ماه سال ۱۳۶۷

[۶]- البته مواضع مشعشع آقای رجایی خراسانی به مخالفت علنی با آراء امام در زمان حیات ایشان محدود نمی شد. او که مدتی نماینده سابق ایران در سازمان ملل بود اندکی پس از رحلت امام(ره) نامه ای به رهبری نوشته و خواستار سازش با امریکا شد. با این مضمون که: «امریکا تنها ابر قدرت جهان است و ایران توان برخورد با دولت آمریکا را ندارد و بهتر است که با آمریکا کنار آمده و جایگاه خود را در سلسله مراتبی که آمریکا آن را تعریف می کند پیدا نماید.»

:::

دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*

- 2 = 1